نازی همکار اداری

1392/07/03

با سلام
من شاهرخ الان 38 سالمه سال 80 تو یکی از ادارات استخدام شدم واز همان روز اول با یکی دیگه از همکارای خانم که اونم یکی دوماهی بود استخدام شده بود هم اتاق شدم اوایل استخدام متاسفانه هم زمان شده بود بانامزدی من وهمین طور هم نامزدی همین همکارم که اسمشا میزارم نازی اینا را گفتم که بگم نه من تو نخ اون بودم نه اون بالاخره اوایل نامزدیمون بود وسر هرکدوممون یه طرفی گرم بود .گذشت تا سال 81 به فاصلله یک هفته از هم عروسی کردیم واین ماجرا که براتون تعریف میکنم برمیگرده به سال 83یعنی دوسال بعد از ازدواجمون. تو این مدت خوب خیلی با هم ایاق شده بودیم یه جورایی با هم ندار ولی حدودات مجاز را رعایت میکردیم تا این که یه روز صبح که رفتم سر کار دیدم که هنوز نیومده وچون خبری هم نداده بود یه کم نگران شدم ولی خوب به لحاظ امنیتی نمیتونستم پیگیری کنم ناچارا منتظر موندم اما دست ودلم به کار نمیرفت .تو پرانتز بگم شوهرش مهندس عمران بود و اونم کارمند یکی از ارگانها لاغر وقد بلند وکچل اماخودش هیکل توپر وسکسی داشت برگردیم سر ماجرا خلاصه ساعت 10 بود که دیدم اومد وخیلی هم ناراحت بود از اونجا که با اخلاقیاتش آشنا بودم چیزی نگفتم تا خودش شروع کنه.
یه خورده که نشست دیدم ریزه ریزه داره گریه میکنه نگاش که کردم متوجه شد وشروع کرد به درد دل. که شوهرم چندوقتیه به من محل نمیذاره وفکر کنم زیر سرش بلند شده (دیر اومدنشم تو تعقیب شوهره بوده فکر کنم)وکلی گریه زاری.
بعدازکلی صحبت بالاخره آرومش کردم وقرار شد ظهر که داریم میریم خونه با هم بریم تا من برم وبا شوهرش حرف بزنم خلاصه رفتیم وخوب از اقبال ما دیدیم که شوهره هنوز نیومده رفتیم تو و منتظر تا بیاد. بعد از یه یکربعی که نشسته بودیم موبایلش زنگ زد وپاشد رفت تو اتاق و وقتی برگشت احساس کردم تغییری تو رفتارش هست وشیطنت خاصی تو چشاش . پرسیدم چی شده که گفت شوهرش از طرف اداره رفته ماموریت وتا فردا نمیاد(البته این چیزی بود که به من گفت). خوب طبیعتا بلند شدم برم که دیدم با چادر سفیدی که سرشه روبروم وایساده ویه جور مشکوکی من و من میکنه دوزاریم افتاد که خانم یه جاییش ورم کرده ومیخاره. اما خودما زدم به کوچه علی چپ که یعنی من نفهمیدم و را افتادم برم که یهو دستما گرفت و گفت ببین شاهرخ هم من میدونم که تو اینکاره نیستی هم تو میدونی که من اینکاره نیستم ولی حالا که شرایط فراهمه دوس دارم یکم پیشم بمونی.خلاصه ما از خدا خواسته ولی در ظاهر که نه ونمیشه و زشته و…ولی اخرشا میدونید که معمولا کی کوتا میاد.
برگشتم و روکاناپه نشستم رفت چایی بیاره و وقتی برگشت چادر و روسریشا برداشته بود یه تاپ آستین حلقه ای با یه دامن نسبتا کوتاه که تا بالای زانوش بود تنش کرده بود تا اون زمان من اینجوری تو نخ هیکلش نرفته بودم تا چشمم بهش افتاد ناخوداگاه کیرم راست شد طوری که حرکتش توشلوارما متوجه شد و لبخند ملیحی زد اومد کنارم نشست چای را گذاشت رومیزویه نگاهی به صورت من کردنگاش پر بود از شهوتی که موج میزد.
پس از چند ثانیه مکس یک دفعه به سمت هم حمله ور شدیم وتا به خودم اومدم دیدم لباشا طوری میخورم که اگر یکم بیشتر مک بزنم سیاه میشه دستم لای سینه هاش ودست اونم روی کیرم بود. ونفسامونا طوری هماهنگ کرده بودیم که بازدم اون تو دهن من خالی میشد وبازدم من تو دهن اون(خیلی حال میده امتحان کنید).اینطوری بوی همدیگه را بهتر احساس میکردیم یواش یواش دستما بردم پایین روی روناش وبعد توی شرطش که خیس خیس شده بود کس نسبتا توپولی داشت و معلوم بود تازه تمیزش کرده که در اوج لذت اعتراف کرد که هوس کیر کرده بوده و برا شوهرش تمیز میکنه اما چون شوهره محلش نمیذاره ومیره نسیب من شد .سینه هاشا گرفته بودم دهنم با یکم گاز گرفتن نوک سینه ناش جیغای کوتاهی میکشدو پس از یک ربعی ور رفتن نقاط حساس بدنشا کشف کردم که عبارت بود از نوک سینه هاش زیر گلوش و لبه های کوسش و چیزی که برای من خیلی جالب بود یکی ازنقاط حساسش سوراخ کونش بود که وقتی انگشتم لمسش میکرد ناله ای میکرد که نگو نپرس لبام رااز روی لباش به اهستگی سمت گردنش بردم وشروع کردم به لیسیدن وهمینطور لیسش زدم تا روی کسش وطوری بهش حال دادم که یه یکی دوباری ارضا شد .تقریبا دیگه به التماس افتاده بود و هی میگفت کیر . کیر میخام . فدای کیرت شاهرخ بده بره تو مردم یالا دیگه توی همین کش وقوسا بودیم که پاهاشا از مچ گرفتم وبردم بال طوری که کسش قلمبه زد بیرون کیرما میزون کردم رو سوراخش و با نگاه بهش اعلام آمادگی کردم وبا تایید اون یکدفعه کل کیرما هل دادم تو کسش جیغی کشید که گفتم الان تموم همسایه ها جمع میشن پشت در ولی همیطور که میدونید اونموقع دیگه آدم بیخیال همه چیز میشه کیرم که تا ته رفت توکسش چند ثانیه مکس کردم ببینم اوضاع چطوره که دیدم داره مثل چی حال میکنه شروه کردم به تلمبه زدن در همین حال گاهی روش میوفتادم و یه لب جانانه ازش میگرفتم کسش خیس خیس بود طوری که یکی دوبار مجبور شدیم بادستمال کس اون وکیر خودما بخشکونیم مدتی که تلمبه زدم بهم گفت بزار من بیام رو که من به پشت دراز کشیدم واونم میزون کرد با سوراخ کسش ومثل اینکه بخواد تلافی کنه یکدفعه همچین کرد تو که از ضربش احساس کردم تخمامم رفت توکسش و هی شروع کرد به بالا پایین کردن ومنم هی با کون کپلشاش ور میرفتم یه دفعه دیدم کیرما از تو کسش در اورد ومیزون کرد با سوراخ کونش (چند بار میخواستم حین کردن بهش بگم کون میدی ولی روم نشد وبیخیالش شدم) از خوشحالی بال دراوردم . یواش یواش کیرما هدایت کرد تو.وچون آب کسش زیاد بود کیر منم خیس از آب کسش راحت میرفت تا کامل رفت تو ونشست رو کیرم طوری که گرمای کسشا پایین شکمم احساس میکردم من که فرصتا قنیمت دیدم بدون اینکه کیرم از تو کونش در بیاد به حالت چار دست وپا کردمش وشروع کردم به تلنبه زدن قبلن گفتم حساسیت خاصی داشت لبه هی کونش بر همین وقتی از کون میکردمش ارضاشد منم دیگه کم کم داشتم ارضا میشدم که متوجه شد وگفت میخوام داغی آب کیرت را توکسم حس کنم منم نامردی نکردم وکردم توکسش که البته تنگی کسش کمتر از کونش نبود برای همین تو چندتا تلمبه آبم به فشار خالی شد تو کسش باز دوباره با لرزشی به بدنش فهمیدم ارضا شده .کار تموم شد وتو همون حالتی که کیرم تو کسش بود همزمان اون دراز کشید ومنم رو ش (البته به شکم بود منم از پشت ولی کیرم توکسش)یه چند دقیقه ای تو این حالت بودیم که من خواستم بلندشم ولی دستاما گرفت وبه سمت زیر خودش کشید و همزمان یه چرخ نود درجه زدیم وبه پهلو خوابیدیم کنار هم تو همین حال گفت شاهرخ میتونی کیرتا بکنی تو کونم که کیر منم چون خالی شده بود یکم حالتشا ازدست داده بود ولی خوب هرجوری بود کردم تو سوراخ کونش که دیدم چشاشا بست منم کنارش درازکشیدم .
بیدار که شدم دیدم کنارم روبرو صورت به صورت داره نگام میکنه یه دفع بلند شدم ساعتا نیگا کردم نیم ساعتی گذشته بود ومن دیگه باید میرفتم. پس از تمیز کاری وخوردن چای هنگام رفتن با یه لب از هم وداع کردیم.

از اون موقع به بعد هم دیگه با هم سکس نداشتیم ولی بعضی مواقع با نگاهها خاطرات اونروزا مرور میکنیم البته اینم بگم من اولین وآخرین سکسی بود که با شخصی غیر از زنم داشتم و برا همین این خاطره تا ابد تو ذهن من خواهد ماند.

نوشته: شاهرخ


👍 1
👎 0
107066 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399938
2013-09-25 07:39:57 +0330 +0330

اسمشا=اسمشو. اخرشا=اخرشو. توشلوارما=تو شلوار من.لباشا=لباشو.و به همین ترتیب سینه هاشا . چشاشا .حالتشا. کسشا و…
چاره ای نیست اینبار باید قبول کنم
تو خیلی فنی و با ظرافت خاصی
ریدی تو داستان نوشتنت مرتیکه ی الدنگ
کیرم افسرده شده با خوندن داستان تخمیت

0 ❤️

399939
2013-09-25 07:41:14 +0330 +0330
NA

avallll

0 ❤️

399941
2013-09-25 08:18:57 +0330 +0330
NA

املاتااا " درس کن بابا

0 ❤️

399942
2013-09-25 10:47:45 +0330 +0330
NA

حالا لهجها! داریا و با لهجه صحبت میکنیا ولی دیگه چرا با لهجه مینویسیا؟
لهجه ات کجاییه؟ :|
توپول نه تپل
مکس هم نه. مکث

0 ❤️

399943
2013-09-25 11:34:17 +0330 +0330

تخمی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
شکی نیست که هنوز کُس ندیدی و خیلی تو کفش موندی. آخه ابله کیرت رو از کونش در میاری می‌کنی تو کُسش؟ کدوم الاغی اجازه می‌ده که اینکار رو باهاش انجام بدن که این زن اجازه داد؟ کیر کفتار تو روح و روانت که خیلی پریشان شده. بد بخت برو زن بگیر و کمتر جلق بزن. هردو با هم استخدام شدید. هر دو تو یک اتاق، هر دو با هم نامزد داشتید و هر دو با هم ازدواج کردید؟ خجالت کشیدی که داستانت رو به سمت سکس ضربدری بکشونی؟ ننویس آقا ننویس.

سی و هشت ساله هستی یا که هستا
مثه بزغاله هستی یا که هستا (مثه=مثل)
گذاری چند “الف” مابین جمله
چرا گاگوله هستی یا که هستا

0 ❤️

399944
2013-09-25 14:18:36 +0330 +0330
NA

خر نفهم دیگه ننویسیا ؟فهمیدیا؟ لهجه می نویسیا؟
هنوز خوابی هی بیدار شو ؟دیر شده باید بری مدرسه

این داستان یعنی ش…ش
همگی برین هندونه بخورین بیاین زیر این داستان بش…ین

0 ❤️

399945
2013-09-25 14:28:08 +0330 +0330
NA

بپيوند ب جمع مجلوقين عزيزم
كه بس جمعي پر از خيال دارند

0 ❤️

399946
2013-09-25 14:30:29 +0330 +0330

فقط فقط فقط فقط کیرم تو سوادت یارو!!!

0 ❤️

399947
2013-09-25 15:23:15 +0330 +0330
NA

پس از چند ثانیه مکس یک دفعه به سمت هم حمله ور شدیم :)) :)) :)) :))
کل داستان یه طرف این یه جمله یه طرف

0 ❤️

399949
2013-09-25 15:27:41 +0330 +0330
NA

جقو الاق

0 ❤️

399950
2013-09-25 18:20:53 +0330 +0330

کیرتا آسی پاسی تا به تا

0 ❤️

399951
2013-09-25 19:28:15 +0330 +0330
NA

اون به شوهرش مشكوك بود تو چي به اين بهانه نميگن ميگن عذر بدتر از گناه(عجيبا غريبا)

0 ❤️

399952
2013-09-26 05:16:37 +0330 +0330
NA

خوب بود .ادامه بده

0 ❤️

399953
2013-09-27 04:23:18 +0330 +0330
NA

تو چیکاره بودی میخواستی بری با شوهرش حرف بزنی مرتیکه بی سواد؟؟؟؟ اصلا چی داشتی بهش بگی؟؟؟؟
شک ندارم زن تو زیر پای یارو نشسته بوده…البته ننه ت هم ممکنه بوده باشه چون قویا میگم هیشکی به همچین آدم کس مغز ذهن پریش کس پرچ گویی دختر نمیده…

0 ❤️