من و زن عموی خشگلم

1392/08/16

من امیدم 24سالمه عمو کوچکم تقریبا 2 سال ازمن بزرگتره و رزا (زن عموم)یه سال از من کوچیک تره ولی یه اندامی داره که نگوو اوف اونا یه طبقه پایین خونه ی ما زندگی می کنن من خییییلی تو کفشم و بعضی وقتا به یادش کف دستیو از این حرفا یه شب وقتی از در حیات اومدم تو دیدم پرده ی خونشون یکم رفته کنار و توخونشون دیده میشه منم که حس کنجکاویم گل کرده بود رفتم یه سرکی کشیدم باورم نمیشد دارم چی میبینم عموم ورزا روهمدیگه بودن عموم داشت پستونای رزا رو می خورد اونم اییییو ووووی میکرد یه دفه عموم انگشتشو کرد تو کس رزا جون اینقدر بهش حال داد که لبشو یه جوری گاز گرفت که نگو بعد مقدمه چینی بدتری زد حالی رو که میتونستن به کم زدن از روکاناپه پاشدنو رفتن تو اتاق طوری که دیگه نمیشد از پنجره چیزیو دید منم اون شب تا صبح کو کف رزا جون بودمو خوابم نمی برد نه اون شب تا چند هفته هر وقت میدیمش میرفتم تو فکرشو او صحنه ها میومدن جلو چشمام از اون شب دیگه نگاهم بهش عوض شده بودو ت فکر این بودم که چه جوری ترتیبشو بدم عموی منم کارش یه جوری که صبح میره شب میاد رزا جونم تو این مدت تلپ خونه ی مایه روز که خونه ی مابود رفتم خونه دیدم داره با مامانم حرف میزنه گریه میکنه اینقدر گرم حرزدن بودن متوجه نشدن من اومدم خونه منم سرمو مثل گاو انداختم پایینو رفتم تو اتاقم بعد فهمیدم که گریه ها واسه چی بوده سازا با عموم سر یه موضوع خیلی الکی زده ودن به تیپو تار هم و دو هفته ای با هم قهر بودنو رزا خانومم که خانوادش المان زندگی می کردن کون گشادیش اومدو نرفت المان مثل همیشه تلپ شد خونه ی ما عمومم لجش گرفته بودو شبا خونه نمیومد میرفت خونه ی دوستاش خلاصه دیگه کس شعر گفتن بسه یه روز وقتی از باشگاه اومدم خونه مامانم تو اشپز خونه بود سلام کرمو پرسیدم پس رزا کجاست با عمو اشتی کرده مامانم گفت نه تو اتاق توعه منم با تعجب گفتم تواتاق من !!!گفت اره کار اینترنتی داشت رفت سر کامپوتر تو منم دیگه از ترس اینکه رزا خانوم رفته باشه تو کامپوتر فضولی داشتم خودمو خیس میکردم رفتم پشت در اتاقو یه دفه درو باز کردم چشت روز بد نبینه رزا خانوم یه فیلم سکسی اورده بودو داشت نگاه می کردو با خودش ور میرفت منو که دید خجالت کشیدو سرخ شده بود سلام کردم گفت ببخشید امید جان نباید این کارو میکردم منم پررو پرروگفتم اشکالی نداره درکت میکنم بلاخره یه دو هفته ای هست که سکس نداشتی اگه کیر میخوای به خودم بگو قربونت بشم تا این حرفو زدم خوش حال شد گفت عموت که شبا نمیا د خونه مامانت اینا هم که امشب می خوان برن خرید شب بریم خونه ی ما یه حالی باهم بکنیم منم دیدم بابا این حشری تر از این حرفاست خلاصه ساعت دمدمای8 بود مامانو بابا رفتن خرید منو رزا تنها موندیم خونه گت بیا بریم پایین دیگه گفتم چرا پایین همین جا خوبه دیگه ما شانس داریم یه دفعه عمو میا بیا درستش کن اونم از خدا خواسته پرید تو بغم دوباره اون شب یادم اومد اون پستونای نازو خوشگلو خیگر رزا اون کس پف کرده و انشتای عموم خیلی شهوتم زده بود بالا رفتیم تو اتاق من خوابوندمش روتختو 2.3دیقه ای ازهم لب گرفتیم بهعد اروم تی شرتشو در اوردم یه شوتین قرمز خوشگل که حشرمو بیشتر می کرد سوتینشو در اوردم وای چه پستونایی داشت مثل ژله میموندن اینقدر نرم بودن که نگو شروع کردم به خوردن اون دوتا هلوی شیرین چند دیقه براش مالوندمشونو خوردم چه اهایی می کشید انگار جنده بود بعد نوبت رسید به اون چوچول پف کرده و صورتی رنگ رزا خانوم که خیسم شده بود زونمو کشیدم رو کسشو با یه دستم سینه هاشو ماساژمیدادم که یه دفعه لرزیدو ارضاء شد ولی من بی خیال نشدمو بازم کسشو براش خوردم که گفت بسه امید دیگه نوبت منه کیرمو گرف تو دستشو بعد تا ته کرد تودهنش وای که چه قدر حرفه ی بود گفتم بسه دیگه پاشومیخوام جرت بدم گفت اخ که چه قد حال کنم بکمر خابوندمش پاهاشو باز کرد یه لبخند زد منمسر کیرمو گذاشم رو کسشه فشار دادم که تا دسته رفت تو وای چه حالی داد داغ و نرمو لیز بود شروع کردم به تلمه زدن یه چند دیقه که تلمبه زدم دیدم دوباره لزیدو ارضاء شد دیگه جون نداشت ولی من هنوز مونده بوده سرعت تلمبه زدنم ثانیه به ثانیه زیاد تر میشد وای چه حالی میداد ولی اینقدر جیغ میزد که نگو گلوش داشت پاره مشد منم دیم داره ابم میا گفتم چی کار کنم گفت کیرتو درنیاریا همونجا خالیش کن گفتم حوصله ی درد سر ندارم گفت نه قرص زد بار داری مصرف می کنم منم تا اینو گفت سرعتو بشتر کردم تا ایکه کلی دکترو مهندس الکی الکی از کمر ما به کس رزا خانوم منتقل شد دیگه حال نداشتم همون جوری افتادم روش تا اینکه یه دفعه صدای در اومد مامانینا برگشته بودن اما به جای اینکه خرتو پرتای خریدو با خودشون بیارن عمو رو اورده بودن ماهم سرع لباسامونو پوشیدیم عموم با کلی منت کشی رزا رو برد سره خونه و زندگیش رزا هم از اون به بعد زن خوبی شده بود تا ایکه از پیش ما رفتنو خونشونو بردن المان منم الا2 ساله رزا رو ندیدم مرسی از این که داستانمو خوندید به جون خودم یه کلمه اش هم دروغ نبود راستی نظر یادتون نره

نوشته:‌ امید


👍 3
👎 1
359812 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

403683
2013-11-07 10:54:52 +0330 +0330

خودت گفتی کف دستی میزنی/
اما فکر کنم داشتی یه کف مرتب میزدی که این چرندیات رو نوشتی! :-D
تو و دودولت و دستت خسته نباشین

0 ❤️

403684
2013-11-07 11:17:18 +0330 +0330
NA

به قول علی دایی:
افلین بل تو که اینقدل قشنگ جلق میزنی:دی
به نظرم خوب نبود ننویسی بهتره

0 ❤️

403685
2013-11-07 11:30:08 +0330 +0330
NA

ریدی ابم قعطه دستمالم تموم کردیم اخه جقی قبل از اینکه داستانو بذاری یه بار متنتو بخون 10 خط نوشتی 16 غلط داشتی

0 ❤️

403686
2013-11-07 12:04:51 +0330 +0330
NA

مزخرف بود بجه جون برو دیکته کارکن که انقدغلط املایی نداشته باشی متوهم چاخان جلقی

0 ❤️

403687
2013-11-07 13:10:22 +0330 +0330
NA

‏‎ ‎به یادش هی جق میزنی مشکلی نیس ، فقط ی وقت کاری نکنی عموت بکندت اونوقت هفته دیگه داستان آپ کنی "گی زورکی با عموی غیرتی "
گفته باشما … ‏‎:D

0 ❤️

403688
2013-11-07 13:26:08 +0330 +0330
NA

کسکش ننویس کونی

0 ❤️

403706
2013-11-07 13:51:29 +0330 +0330

هرجابود خونده بودم تکراری بود بایه خورده تغیر.اسم و…

0 ❤️

403690
2013-11-07 21:04:35 +0330 +0330

شوتین قرمز :D

0 ❤️

403709
2013-11-08 03:59:57 +0330 +0330
NA

/.

0 ❤️

403691
2013-11-08 08:31:04 +0330 +0330
NA

اوف و دیگر هیچ

0 ❤️

403692
2013-11-08 13:16:00 +0330 +0330
NA

:( آی دروغگو!همین

0 ❤️

403693
2013-11-08 18:16:37 +0330 +0330
NA

كوني اين كس و شعرا رو از كجات در آوردي؟؟!؟؟

0 ❤️

403694
2013-11-08 21:55:53 +0330 +0330
NA

Range vaghee be dastanet mizani han ? Didi ke pak shod va loo rafti

0 ❤️

403695
2013-11-09 00:27:22 +0330 +0330

تخیلی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . .
جلقو دیگه ننویس. این جمله رو که خوندم “اگه کیر میخوای به خودم بگو قربونت بشم” فهمیدم که جلق داغونت کرده. کله کیری دیگه ننویس. شاشیدم تو روح و روانت که به یاد زن عموت جلق می‌زنی. خاک دو عالم تو کونت، دیگه ننویس.

همی آید ز جلق، آفت به جونت
نداری از نجابت توی خونت
ز فکر زن عمویت شرمگین باش
که خواهد رفت کیری تو کونت

0 ❤️

403696
2013-11-09 02:29:07 +0330 +0330

بی مقدمه گفتی کیر میخوای خودم بکنمت،،،

0 ❤️

403697
2013-11-09 04:28:31 +0330 +0330

اینقدر داستانش سوتی داشت که بخوام همشو دونه دونه بنویسم باید کلی وقت بذارم :))
فقط یه جمله میگم نویسنده عزیز دیگه لطفا ننویـــــــــــس :D

0 ❤️

403712
2013-11-09 08:40:57 +0330 +0330
NA

برو جوجه

0 ❤️

403698
2013-11-09 13:04:00 +0330 +0330
NA

حیف فش که به بهضیا بدی.
کوسکشه ننه کیر دزد
ننت وختی تورو باردار بود کوس میداد پولاشو جمع میکرد که برات گوشی یا کامپیوتررررر بخره که بیای کوسشعر ببافی به هم.
حیف کیر قشنگم که بخوام حوالت کنم. حتی نمیده لیس بزنیش.
کیره اسب زورو تو کله کچلت :-)
جون جدت ننویس ریدی باو ملجوق کیر هیکل :-D

0 ❤️

403699
2013-11-09 13:05:40 +0330 +0330
NA

baba kheyli bahali :D adam zerti be zanamush mige age kir mikhay be khodam begu??! :)) ta hamin jash bishtar nakhundam

0 ❤️

403700
2013-11-09 15:26:47 +0330 +0330
NA

فوق العاده مزخرف بود

0 ❤️

403701
2013-11-10 10:10:54 +0330 +0330

تو که راست ميگى مادر دروغ گو رو گاييدم

0 ❤️

403702
2013-11-18 06:30:39 +0330 +0330
NA

به به آقا شاپور پت و مت جمع جمعه چه خبر؟؟؟

0 ❤️

403713
2013-11-19 06:54:14 +0330 +0330
NA

بد نبود,کس شعره محض بود

0 ❤️

403703
2013-11-25 09:57:24 +0330 +0330

خفه شو بينم برو جقتو بزن داستاناتو بده بابات بخونه ديگه ننويس بگو چشم

0 ❤️

403704
2013-12-10 18:25:34 +0330 +0330
NA

باز جلق تخیل افرید

0 ❤️

403705
2013-12-11 17:07:05 +0330 +0330
NA

گفتی کیرمی خوای من هستم اونم گفت آره اتفاقا"خیلی دلم میخواد.
یکدفعه یادتون افتادامشب مکان ردیفه.
ماهم…بعععععع

0 ❤️

546954
2016-06-30 20:11:01 +0430 +0430
NA

نمیدونم پرا هرچی زن تو داستانه سوتینشون قرمزه
خب مگه رنگ سکسی نداریم ما

0 ❤️

787518
2021-01-21 01:03:26 +0330 +0330

عزیزم جنده خیابونی هم به این راحتی پا نمیده

0 ❤️

914593
2023-02-11 04:17:20 +0330 +0330

عمویی چند کلاس چندمی

0 ❤️