ليسيدن سوراخ كون زن داداش

1391/05/16

سلام عرض مي كنم خدمت همه ي دوستان شهواني
من ميلاد هستم 21 سالمه و اهل مشهدم.داستاني كه مي خوام براتون تعريف كنم بر ميگرده به پارسال.
فكر كنم صبح روز ۳۱ اردیبهشت بود كه برادرم با زن و بچش از تهران اومده بودند مشهد (اون توي تهران كارمند صدا و سيماست) ولي كسي نمي دونست چرا اونا از فرودگاه تاكسي گرفتند به طرف خونه ي ما وقتي رسيدند داداشم بدون سلام رفت ته پذيرايي و روي مبل با حالت ناراحتي نشست.صبح اون روز فقط من و مامانم خونه بوديم و بابام و داداشاي ديگم همه سركار بودند.از ریحانه (زن داداشم) پرسيدم چي شده اونم گفت : از شنبه ي هفته ي پيش سردرد داشت كه يكشنبه رفتيم دكتر كه دكتر گفت به خاطر مشغله ي زياده تا پريروز كه چشاش دوبين شد و ما مجبور شديم بيايم مشهد.
پدر زن داداشم يخودش هم دكتره و همه ي دوستاش دكتر هستن و مطب دارن به خاطر همين داداشم اينا اومدن مشهد (البته ما هم كه خانوادشونيم مشهديم) خلاصه سرتونو به درد نيارم بعد از چند جلسه پيش متخصص رفتن معلوم شد كه خان داداش ما يه تومور مغزي داره كه خوشبختانه خوش خيم بود ولي بايد زود تر عمل مي شد .
خلاصه بعد از دو هفته قرار شد عمل بشه عمل نزديك چهار ساعت طول كشيد ولي با موفقيت انجام شد بعد از چند روز كه بستري بود و زن داداش ما هم (زنش) پيشش بود قرار شد كه به خونه برگرده.
خونه ي پدر زنش كه نمي شد چون آپارتمان بود و كوچيك پس بايد ميومد خونه خودمون چو هم ويلايي بود و هم بزرگ و از همه مهمتر به بيمارستان نزديك بود چون براي از بين بردن كامل تومور بايد شيمي درماني انجام ميشد.
خلاصه برادر زادم رو چون خيلي شر بود فرستاديم خونه ي پدرزن داداشم (چون سر صدا ميكرد و براي داداشم بد بود)
من و زن داداشم تصميم گرفتيم اتاق منو براي داداشم آماده كنيم (چون طرف كوچه نبود)
من از زماني كه ریحانه عروس خانوادمون شد خيلي دوسش داشتم و از قديما كه كوچيكتر بودم يه حسي متفاوتي نسبت به اون داشتم كه بزرگتر كه شدم فهميدم حسه شهوته آخه اون خيلي كون خوش فرمي داشت سينه هاشم كه خيلي بر آمده بود خلاصه اگه هركي اونو ميديد به حوس مي افتاد .
از اون روز به بعد قرار شد تا پايان درمان جاويد (داداشم) اونا خنه ي ما بمونن و اين فرصت خوبي بود كه من يه حركتي انجام بدم.
تو اين مدت فقط سعي خودمو ميكردم كه آزاد رو ديد بزنم و به ياد اون جلق بزنم.
بعد از چند هفته ديگه از اين كار خسته شده بودم و همش داشتم حسرت مي خوردم كه كه نمي تونم حتي كون يا سينه هاي نرمشو(بعد از اينكه لمس كردم فهميدم نرم هستن) لمس كنم.
يه روز كه تو اتاقم پاي كامپيوتر تو اينترنت بودمو داشتم داستان سكسي مي خوندم ریحانه در زد اومد تو…واي نمي دونم چجوري اونو توصيف كنم يه شلوار كرمي نازك پوشيده بود كه شرتش معلوم مي شد و پاچه هاشو تا نصفه داده بود بالا كه در اون لحطه دوست داشتم كف پاهاش تا بالا رو ليس بزنم…تا به خودم اومدم ديدم داره مطالب رو صفحه ي مانيتورو نگاه ميكنه تا فهميدم سريع alt+f4 كردمو پرسيدم كاري داشتي ؟ گفت : آره ميتوني بياي بيرون كمكم كني , دارم فرش ميشورم منم كه تو فكر بودم گفتم : باشه الان ميام , اون رفت و منم دنبالش از اتاق اومدم بيرون و در بستم خوشبختانه مامانم تو آشپزخونه مشغول بود و منم خوشحال از اينكه تو حياط راحت ميتونم ديد بزنم.
ساعت نزديك 12 ظهر بود و هوا آفتابي بود ولي آفتاب پاييزي (افتاب اونقدر گرم نبود) ریحانه خم شده بودو داشت روي فرشو آبو جارو ميكرد كه من هم چشم به كونش بود يه كون بزرگ و تحريك كننده , در اون لحطه كيرم داشت شق مي شد
داشتم ديوونه مي شدم خودمو تصور ميكردم كه دارم سوراخ كونشو ليس ميزنم كه يه دفعه صداي مامانم اار روي بالكن اومد كه مي گفت : خسته نباشيد , بسه ديگه بياين ساعت 2 شده…
كه ریحانه گفت ميلاد بيا شيلنگو بگير پاهامونو بشوريم بريم بالا وقتي كه داشت پاهاشو مي شست بدجور حشري شده بودم ميخاستم دل و بزم به دريا و دستمو بكنم لاي چاك كونش كه يه دفعه گفت حالا شيلنگو بده منو پاهتو بشور خلاصه پاهامو شستم و فرشو دولا كرديمو گذاشتيم گوشه ي حياط تو آفتاب…
رفتيم بالا و من رفتم تو اتاقم تا لباسامو عوض كنم ریحانه هم رفت تو اتاق خودشون.
بعد از عوض كردن لباس رفتم آشپزخونه يه چيز بخورم كه مامانم گفت برو به ریحانه و جاويد بگو بيان سر ميز داشتم ميرفتم دم در اتاقشون كه صداي زنگ در خونه اومد (بابامو داداشام بودن) رفتم دم اف اف در باز كردمو بعد رفتم دم در اتاق اونا بدون در زدن درو باز كردمو رفتم تو ديدم ریحانه دمر كنار جاويد خوابيده , هيچي نگفتم و اومدم بيرون با ديدن او لحظع و اندام تحريك كننده ي زن داداشم بد جور حشري شده بودم…
سرتونو به درد نيارم اون روز بعد از ظهر گذشت , شبش قرار بود يكي از دوستاي داداشم براي عيادت بياد خونه ي ما ساعت 9 بود يكي زنگ زد رفتم درو باز كردم (دوستش بود با زنش اومده بود) منم سريع رفتم تو اتاقم لباس پوشيدم , يادم اومد ادكلنم تو اتاق جاويده(ازم قرض كرده بود) از اتاق اومدم بيرون رفتم با مهمونا احوالپرسي كردمو رفتم اتاق جاويد(خودش پلو مهمونا بود) ديدم ریحانه داره جلو آينه آرايش ميكنه گفتم : اين ادكلن منو نديدي گفت : بيا اينجاست.
يه شلوار لي آبي چسب تنش بود كه اندامشو زيبا و سكسي نشون ميداد من با خودم گفتم قبل از اين كه كيرم شق شه از اتاق برم بيرون كه ریحانه گفت : واستا لباسمو عوض كنم با هم بيم…
تا اينو گفت من جا خوردم رفتم رو تخت منتظر نشستم داشتم بهش نگا ميكردم كه ديدم تيشرتشو در آورد ضربان قلبم چند برابر شده بود كه ديدم شلوارشو در آورد واي تا چشمم به سوتينش خورد كه روي سينه هاي بزرگش بود احساس كردم دارم عرق ميكنم از يه طرف ميترسيدم كه يهو در باز بشه و جاويد وضعمونو ببينه…
به خودم تلقين كردم كه نترسم…
واي…يه شرت قرمز پاش بو كه وقتي ميديدم دوست داشتم كونشو از روي شرت بوس كنم…اون لحظه همه ي بدنم خيس عرق شده بود…هميشه حسرت يه همچين روزي رو مي خوردم ولي حالا كه شانس بهم رو كرده بودو توي همچين لحظه اي بوم…احساس پشيموني مي كردم كه اومدم دنبال ادكلنم , ولي وقتي ياد او جلق هايي كه بخاطر كسي كه لخت جلوم بود زدم تصميم گرفتم دلو بزنم به دريا وقتي پاشدم برم طرفش احساس كردم دستو پاهام دارن ميلرزن…در اون لحظه احساس ميكردم مي خوام گريه كنم…اون رو به روي آينه بود و من وقتي رفتم پشتشو خودمو تو آينه ديدم حس كردم رنگم كاملا" عوض شده…
آب دهنمو قورت دادام دستمو گذاشتم روي باسن داغش…با خودم گفتم چرا اون هيچ عكسلعملي نشون نميده كه ديدم آروم زير لب گفت ميلاد سوتينمو باز كن…منم با دستهايي كه ميلرزيد سوتينشو باز كردم دستامو گذاشتم روي سينه هاش(براي اولي بار تو زندگيم بود كه دست به سينه ي يه زن ميزدم)ديدم دستشم دراز كرد و كليد توي قفل درو چرخوند
دستهاشو گذاشت روي سرم و سرمو فشار داد طرف سينه هاش چشام داشت اشك آلود ميشد بسيار مبتديانه سر سينه هاشو ليس ميزدم طعم خوشمزه اي نداشت ولي لذت بخش بود و بوي ديوونه كننده اي داشت…كيرم داشت منفجر ميشد داشتم چشامو مي بستم كه يه دفعه…صداي تق تق در اومدو صداي بابام بود كه گفت : ریحانه تو اتاقي…
كه ریحانه به نگاه كردو گفت : سرم درد ميكنه پدرجون…بعد دوباره گفت : ميلادو نديدي…كه ریحانه با خنده جلوي دهنمو گرفت و گفت : رفت بيرون…بعد چند لحطه كه منو ریحانه با لبخند به هم نگاه ميكرديم…منم كه كاملا ترسم ريخته بود ریحانه رو بغل كردم بردم رو تخت و با هيجان داشتم پيرهنمو در مياوردم در همين لحظه ریحانه داشت شلوارمو در مياورد …بعد 30 ثانيه هردمون لخت روتخت در حالت 69 بوديم و اون داشت كيرمو ميخورد …منم دهنم جلوي كسش بود ولي با بويي كه كسش ميداد دوست نداشنم ليس بزنم كه يه دفعه كسشو مالوند به دماغم(يعني اينكه كسمو ليس بزن) شروع كردم به ليس زدن كه يه دفعه كيرمو گاز گرفت سريع كشيدم بيرون با دردي كه داشتم خيلي آروم(چون صدام بيرون نره) گفتم: هوي چيكار ميكني…گفت : چون دفعه اولته گاز گرفتم كه آبت دير …
با دردي كه داشتم دوباره ادامه داديم ولي ايندفعه اينقدر طول كشيد كه بد جور حشري شده بودم…بوي كونش با اينكه بد بود ولي داش منو ديوونه ميكرد…زبونمم توي كسش داشت آتيش ميگرفت , زبونمو كشيدم بيرونو داشتم با لباي كسش بازي ميكردم كه بلند شدو منم كه دراز كشيده بودمو داشتم بهش نگا ميكردم كه اومده بود رومو سر كيرمو گرفته بودو داشت سرشو ميكرد تو كسش اولش يكم بد رفت تو ولي بعدش روند شدو فهميدم كه كير جاويد يكمي از ما كلفتر بود , در اون لحطه ميخواستم داد بكشم ولي بيرون پر آدم بود حالا نوبت من بود كيرمو از كسش در آوردمو دمر درازش كردم لاي پاشو باز كردم و چشمم به سوراخ سياه كونش افتاد , اولش نمي خواستم اينكارو بكنم ولي فكر كردم ریحانه لذت ميبره بعد سرمو بردم پايينو سوراخ كونشو شروع كردم به ليس زدن اولش احساس خوبي نداشتم ولي بعد كه ديدم داره مي خنده روحيه گرفتمو بيشتر ليس زدم بعد هم يه تف بزرگ انداختم رو سوراخ كونش با ترسي كه داشتم سر كيرمو مالوندم به سوراخ كونش بعدش سر كيرمو آروم كردم تو كونش كه ديدم دستشو آورده و مواظبه كه ليز نخوره , خوشبختانه زن داداش ما بدش نمي يومد كه از كون گاييده بشه , در همون حالت كه داشتم تلمبه ميزدم روش خوابيدم و به پهلو خوابوندمش(خودمم به پهلو شدم) و در همون حالت داشتم تلمبه ميزدم كه در كيرم احساس شيريني شكل گرفت و تلمبه زدنم آروم شد و احساس كردم آبم ميخواد تو كون ریحانه بياد بلافاصله با اومدن اب كمر من تو كون ریحانه ديدم آه ارومي با صداي نازش اومد …كيرمو كشيدم بيرون كنارش دراز كشيدم…
احساس كردم صداي خوش و وش توي حال مياد رفتم پشت در فكر ميكردم مهمونا دارن ميرن كه صداي عموم منو خوشحال تر كرد چون خونه تازه داشت شلوغ ميشد…
اينو به ریحانه گفتمو ریحانه حاضر شد رفت بيرون پيش مهمونا برق اتاقم خاموش بود كه ریحانه اومد تو منو بغل كردو گفت مهمونا ته پذيرايين سريع برو تو اتاقت منم يه بوس از لباش كردمو رفتم…

نوشته: میلاد


👍 13
👎 6
416076 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

328843
2012-08-06 14:28:05 +0430 +0430
NA

بيچاره دادشت چه زن جنده اي داره زياد خوشحال نباش چون به همه برادرزادتم گفتي شر چون كه بچه دادشت نيست حروم زاده است به مامانتم بگو اماده باش من ميام

0 ❤️

328844
2012-08-06 14:42:07 +0430 +0430
NA

khosh behalet,ma ke az hichi shans nadarim!!!

0 ❤️

328845
2012-08-06 17:51:17 +0430 +0430
NA

“از ریحانه (زن داداشم) پرسيدم چي شده”
اینو داری؟
“تو اين مدت فقط سعي خودمو ميكردم كه آزاد رو ديد بزنم و به ياد اون جلق بزنم.”
مالیدن درت انقدر شعر می بافی؟

حالا دومیش رو داشته باش:
"برادرم با زن و بچش از تهران اومده بودند مشهد " و “دكتر گفت به خاطر مشغله ي زياده تا پريروز كه چشاش دوبين شد و ما مجبور شديم بيايم مشهد.”
تهران تخم دکتر مغز و اعصاب رو ملخ خورده که اومدن مشهد؟
مجبوری وارونه بدی؟

این شاهکاره:
"پدر زن داداشم خودش هم دكتره " دیگه این یکی شاهکار بود یارو دکتر باشه سنش هم بالا باشه ، تو شهری غیر تهران نتونه خونه درست و حسابی داشته باشه …"خونه ي پدر زنش كه نمي شد چون آپارتمان بود و كوچيك "


آخه جقی بدبخت ، چی بت بدن نیای اینجا فحش بخوری؟

1 ❤️

328846
2012-08-06 18:12:29 +0430 +0430
NA

هی داداش من مشهدم این زن داشت رو بیار ما بکنیم حتما با من بیشتر از تویه تخمی حال میکنه (هوي چيكار ميكني…گفت : چون دفعه اولته گاز گرفتم ) اسم رو بخون حالیت میشه کاملا حرفه ای میکنمش
البته همش خاطرات یک ادم تخمی جلقی کیری بود بچچچچچچچچچچچچچچچچچچه سسسسسسسسسال :D

0 ❤️

328847
2012-08-07 05:46:48 +0430 +0430
NA

حيف كير خر كه حوالت كنم
و اما ٠٠٠
زن چراغعلي ميگه قربون کير شوهرم برم که مثل هواپيماى آمريکايى سريع بلند ميشه بعد سه ساعت رفت و برگشت فرود مياد ، تهرانيه ميگه خاک تو سر کير شوهر من ،مثل هواپيماى جمهورى اسلامى با دوساعت تأخير بلند ميشه بعد دوبار رفت و برگشت فرود مياد و سقوط ميکنه …

1 ❤️

328848
2012-08-07 05:57:11 +0430 +0430

البته چون بار اول بوده ه ه اشکال نداره ه ه اگر نخ رد نشه ه ه حلاله ه ه اگر آب ریخته شده در کون منزل اخوی زیر 20 درجه باشه ه ه حلاله ه ه ه بلکه ه ه ثوابه ه ه اگر بالاتر بره ه ه مکروفه ه ه ه ه مخصوصا که با اشک همراه بوده ه ه

0 ❤️

328849
2012-08-07 07:04:46 +0430 +0430

همه ی اینهایی که بچه ها گفتن یک طرف، اونقسمت که گفتی کونش بدبو بود یک طرف که حیلی حالم رو بهم زد.
اگه داستان منو که ترتیب یک زن غربیه رو دادم مصداق خیانت میدونن پس این یارو که با زن داداشش این کارارو کرده چی بهش میگن؟!

1 ❤️

328850
2012-08-07 07:18:19 +0430 +0430
NA

بچه جقو (یا جلقو اخر کدوم درسته)اگه کارت تموم شد برو خودتو بشور بعدش بخواب
حسابی ریدی به سایت

0 ❤️

328851
2012-08-07 08:13:42 +0430 +0430
NA

خاک نو سرت آدم کونی/…

0 ❤️

328852
2012-08-07 08:42:16 +0430 +0430
NA

دیروز با زن داداشت صحبت میکردم گفت میخوام برم به پدر شوهرمم بدم

1 ❤️

328853
2012-08-07 11:15:43 +0430 +0430
NA

با این داستان نوشتنت و باز هم خیانت اه اه اه
شک ندارم حرومزاده ای که به زن داداشت چشم داری و با خیالاتت از اون داستان نوشتی
طوری نیست خوب میشی فقط کمتر جق بزن |(

0 ❤️

328854
2012-08-08 02:56:57 +0430 +0430

پست فطرتی بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . .
کوس کش از وقتی برادرت زن گرفت تو به خاطرش جلق میزدی؟ کله کیری خب تو هم برو زن بگیر بدش دست دادشت که از کون بکنتش. شاید هم که تا الان زن گرفتی و کوس کشی زنت رو میکنی. آشغال کله عوضی ننویس. کیر تو سوادت که چهار تا کلمه ساده رو هم بلد نیست بنویسی. کفتار لای انگشتای دستت برینه تو هم بلیسی، دیگه ننویس.
حوس = هوس
پلو = پهلو
عكسلعمل = عکس العمل
روند = میشه حدس زد که منظورت “روان” باشه
خوش و وش = خوش و بش

کله کیری هم کوسش بو گند میداد و هم کونش ولی تو لیسیدیش؟ گفتی احساس خوبی هم بهت نداد ولی لذت بردی؟ چند بار احساس کردی که میخوای گریه کنی؟ مگه کونت میذاشت؟ راستی تو به جای زبون مزه‌ی شیرینی رو با کیرت میفهمی که گفتی کیرت احساس شیرینی کرد؟ تکلیف خودت و ما رو روشن کن چولمنگ خان بیشرف.
پدر زن داداشت مطب داشت ولی تو آپارتمان نقلی زندگی میکرد ولی بابای تو که احتمالا معتادی چیزی هستش که تو پسر حرومزاده رو درست کرده خونه ویلایی داشتید؟ نه هرجوری فکر میکنم نمیشه سر و ته این داستان رو جمع کرد. کیر تو تخیلاتت. کیر تو ذهنیات کثیف و مریضت دیگه ننویس.داداشت مغزش رو جراحی کرده بودن ولی تو این حال کیری که داشته ادکلن تو رو قرض کرده بوده و به خودش میزنه؟ واقعا گوز مال بود تخیلات کیریت دیگه ننویس.

0 ❤️

328855
2012-08-08 22:08:32 +0430 +0430
NA

اتاق منو براي داداشم آماده كنيم (چون طرف كوچه نبود)
يه روز كه تو اتاقم پاي كامپيوتر تو اينترنتبودمو داشتم داستان سكسي مي خوندم ریحانه در زد اومد


صبح روز ۳۱ اردیبهشت بود
ساعت نزديك 12 ظهر بود و هوا آفتابي بود ولي آفتاب پاييزي (افتاب اونقدر گرم نبود)


Dadash zahmat keshidi dastano neveshti, ye kam bishtar deqat kon. tnx

0 ❤️

328856
2012-08-09 17:44:55 +0430 +0430
NA

kos maghz!

0 ❤️

328857
2012-08-15 07:31:49 +0430 +0430
NA

مشق شبت اينه ، هرشب 1000 بار از روش بنويس:
« من يك بي سواد بي غيرتم»
يادت نره هاااااااااااااااااااا
مادرت موقعي كه داشت تو رو مي زاييد كل كشيد، نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داداشت هم گفت:خدارو شكر يه برادر دارم كه مي تونم بهش اعتماد كنم و روش حساب كنم.
تمام فحش ها نثارت جلقوز منش

0 ❤️

328858
2012-08-15 09:09:08 +0430 +0430
NA

ریحانه جون بکنمت

0 ❤️

328860
2013-12-19 11:08:00 +0330 +0330
NA

قوه تخيله جالبى دارى.

0 ❤️

328861
2014-06-09 03:58:51 +0430 +0430
NA

عرضم به حضورت که داستانو قبلا خونده بودم از یه کس کش دیگه با نام دیگری نقل شده بود. اما به هرحال به خاطر چرندیاتت و کپی نمودن بدون اجازه نمی تونم بذارم دست خالی بری. کیرم تو مغزت مجلوق کس کش ننه سگ .

0 ❤️

328862
2014-09-04 16:59:57 +0430 +0430

آقا با حال بود
لطفا زن داداشتو به منم معرفی کن

0 ❤️

328863
2014-09-09 17:50:00 +0430 +0430

بچه جون کوس نگو زن داداشت خودش یکهو بدون نخ دادن از قبل بهت لباساشو در اورد و تو هم ناخداگاه سینه هاشو گرفتی ناخداگاه 69شدید و ناخداگاه بلد بودی چطور بخوری و الی اخر برو بچه جون .فیلم زیاد دیدی

0 ❤️

328866
2015-01-05 17:05:08 +0330 +0330
NA

شاشیدم تو قوه تخیلت!

0 ❤️

328867
2015-05-31 20:48:47 +0430 +0430
NA

kose madaret kasi be zane dadashe khodesh negaah mikone maljoogh?

0 ❤️

542064
2016-05-22 23:12:17 +0430 +0430
NA

ازهمه ایرادهایی که بچه ها گرفتن کلی خندیدم ولی خودمونیم دختر آقای دکتر که پاچه وربماله و بره توحیاط فرش بشوره نوبره والا !
ک .س . ن .ن .ه خاتون هی جق زده نوشته هی جق زده نوشته خب مرض داری حرومی

0 ❤️

557842
2016-09-25 12:48:32 +0330 +0330

اووووف منم کوس میخوام یه کوسه داغ که وقتی کردم توووش نذاره در بیاد

0 ❤️

584725
2017-03-19 20:55:53 +0330 +0330
NA

داداشت بخاطر این زن کونیش تومور گرفته دیگه.کسننه پدر ریحانه دکتره بعد خونشون اپارتمانه و کوچیک؟اونوقت بابای تو جاکشه و خونش ویلایی و بزرگ؟ای کیر تو روان پر فتوح بابای تخم حرومت که بجای دستمال کاغذی توی کوص ریختش

0 ❤️

686727
2018-05-10 19:41:07 +0430 +0430

دفعه اول 69
واسه عیادت داداشت اومدن بعد زن دوستش سراغ اون جنده خانم رو نگرفته
یعنی کیر تو اسکلت بندیت

0 ❤️

693420
2018-06-10 18:35:31 +0430 +0430

اوف سوراخ کون لیسیدی اونم مال زنداداشت لذت بردی کاش جات بودن

0 ❤️

777809
2020-11-20 17:52:58 +0330 +0330

اخ عن زنداداشو باید بویید و مزه کرد چه برسه به سوراخ کونش

0 ❤️

814775
2021-06-11 17:22:46 +0430 +0430

ای بابا بازم توصیفات یه جقی خونه پر مهمون تو داری کس و کون میگایی کسخول پس کفشات چی اگه رفتی بیرون
معلومه پسر رویایی هستی

0 ❤️

976183
2024-03-22 15:24:35 +0330 +0330

ادامه بده داستان باحالی میشه

0 ❤️