فک و فامیلو جنده کردم...هه!

1395/01/26

سلام خدمت عزیز ترین اعضای شهوانی!
اسمم عصخر(اصغر) هست،15 سالمه ولی همه میگن بهم میخوره 20 سالم باشه…یه بدن فوق العاده دارم،البته بدون پودر و آمپول،قصد فخر فروشی ندارم ولی استادمون تو باشگاه بهم گفته من میتونم بهترین اندام دنیا رو داشته باشم،بگذریم…موهام قهوه ای روشنه و چشمام هم آبیه…قدم هم حدود 194 سانته و وزنم هم حدود 85 کیلو هست و یه کیر 25 سانتی سفید و رگ دار و نسبتا کلفت دارم…
.
تقریبا همه ی دخترای محلمون بدجور تو کفم هستن ولی من نمیدونم چرا فقط به سکس با محارم و سکس با فک و فامیل علاقه دارم!
.
سرتونو درد نیارم و یه راست برم سر خاطرات فوق حشریم!
.
ظهر بود حدود ساعت 12.30 و تازه از مدرسمون تعطیل شدم و که تو راه مدرسه و نزدیک بازار عمم رو دیدم،عمم خیلی کصه…از اندامش بهتره نگم که کیرتون از شق درد میترکه و فقط همینو بدونید که موی طلایی و چشمای مشکی داره،سلام علیک کردم و دیدم دستش کلی بار و پلاستیکه،گفتم عمه بده من کمکت کنم…اون گفت الهی قربون برادر زاده گلم برم که همش به فکر عمشه،منم بهش یه چشمک زدم و پلاستیکا رو ازش گرفتم و باهم بردیم خونش…رفتیم خونش و برای خودم و خودش یه رانی با طعم زرشک آورد،وقتی که داشتیم رانی رو میخوردیم اتفاقی یکم روی لباسش و بالاتر از سینه هاش ریخت،گفتم وای ببخشید عمه…سریع رفتم از آشپزخونه یه دستمال بیارم تا لباسشو پاک کن…سریع دستمالو با آب خیس کردم و مالیدم روی لباس عمه و کم کم رفتم سمت سینش،دیدم عمم داره یه جوری میشه،نوک سینشو با دستمال مالیدم و دیدم عمم با چشمای بسته داره آه و اوه میگه،دیدم اوه اوه عمم حشری شده کیر میخواد،لبامو بردم جلو بوسش کردم و با یه حرکت کل لباسشو درآوردم و خابوندمش رو زمین شروع کردم به سگی کردن و اونم حین تلمبه زدن هام میگفت وای عصخر تند تر بکن که الان شوهرم از ماموریت میاد،منم یکم کردمش و وقتی ارضا شدیم سریع لباسمو پوشیدم و بدون خدافظی رفتم از خونش بیرون
.
…تو راه که بودم دیدم اتوبوس اومد،برای راننده دست تکون دادم و دمش گرم وایساد،رفتم داخل اتوبوس و دیدم آبجی سارام نشسته ،سریع رفتم سمتش گفتم عه تو اینجایی و حال و احوال کردم،کنارش نشستم و حس کردم که سارا خیلی داغه،آخه هی الکی خودشو بهم میچسبوند،…اینم بگم که آبجیم بشدت کصه ولی وجدانا به عمم نمیرسه…خب داشتم میگفتم،با دست سمت چپم رونشو مالیدم و دیدم چیزی نگفت،دستمو بردم جلو تر و چسبوندم به کصش،بازم چیزی نگفت،دستمو کردم تو ساپورتشو و خیلی حرفه ای کصشو مالیدم،ناموسا این بارم چیزی نگفت،دو انگشتی فرو کردم تو کصش ،درسته که این بارم چیزی نگفت ولی تنش لر
زید و کلی آب تو دستم ریخت و فکر کنم به اوج اورگاسم رسوندمش…از بس بی حال و شل شده بود که حال خدافظی نداشت و منم سر ایستگاه مورد نظرم پیاده شدم!
.
هوا ابری بود و دوس دخترم شق عایق(شقایق) بهم اس داد…
.
شق عایق : عشقم به شدت دلم میخوادت،میشه بیای فقط یه بار کیرتو بلیسم؟!
.
من : برو کیرم دهنت،کیر من اینقدر با ارزشه که فاحشه ای مثل تو لیاقت لیسیدنشو نداره…یه بار دیگه اس بدی به شکل BDSM کس و کونتو پاره میکنم…
.
شق عایق دیگه اس نداد و منم داشتم میرفتم مغازه بابام…دیدم زن داییم تو مغازمونه…یه کفش فروشی شیک و لاکچری تو سعادت آباد داریم،خلاصه دیدم زن داییم داره کفش انتخاب میکنه…سلام کردیم و گفتم زن دایی کفشای بهتر هم تو اون اتاق داریم،اونم گفت عه جدی؟ پس منو ببر اونجا…زن داییم خیلی خوشگله جوری که شوهرش همیشه فقط با دیدنش ارضا میشه…بردمش تو اتاق و کفشا رو دونه دونه براش آوردم،زن داییم گفت عصخر جون من پام درد میکنه میشه تو کفشا رو تو پام کنی،منم که از خدا خواسته کفشا رو براش میپوشیدم و نرم نرم پاهاش هم میمالیدم…دیدم زن داییم هی داره کیرمو دید میزنه،سرم
و انداختم پایین و داشتم کفشاشو میپوشیدم وقتی بلند شدم کیرم چسبید به دست زن دایی…دیگه دوتایی از خود بی خود شدیم و کیرمو درآوردم،شقه شق بود،مثل سنگ سفت شده بود،زن داییم خیلی حرفه ای برام ساک زد و منم داشتم انگشتای پاشو لیس میزدم که یهو داداشم زنگ زد و گفت بیا که شب باید بریم شمال خونه خالم اینا،منم از زن داییم عذرخواهی کردم و کیر کبیرمو از دهنش بیرون کشیدم و لباشو یه بوسه کوچیک زدم سریع از مغازه رفتم بیرون،
.
با مازراتی بابام تا خونه رفتم و رسیدم و مامانم گفت وسایلتو جمع کن،من خیلی خوشحال بودم چونکه دختر خالمم رو هم شمال میدیدم و میتونستم دوباره بکنمش،چون من خیلی بچه بودم دو سه بار پردشو زده بودم و دیگه واسه سکس باهم راحت بودیم،خلاصه شب رسیدیم شمال همه رفتن خونه داییم عید دیدنی و فقط من و دختر خالم و خالم تو خونه تنها موندیم…دیدم خالم تو آشپزخونه هست و تنش یه تاپ توری و یه شلوارک لاتکسی و چسبون پوشیده…قیافش بی نظیره و موهاش تا کمرشه و لباش هم قلوه ای و بشدت خوردنیه…خلاصه رفتم داخل آشپزخونه و یهویی پریدم پشتش و کیرمو چسبوندم لای کونش و با دست راستم دهنشو گرفتم که یه وقت جیغ نزنه،خابوندمش رو زمین و کیرمو یه راست گذاشتم تو دهنش و تخمامو کم کم فرو بردم تو حلقش…خالم قرمز شده بود و ترسیده بود…یهو دیدم همون دختر خالم که دو سه بار خدمتون عرض کرده بودم اومد اتاق وقتی دید شوکه شد که دارم مامانشو وحشی میکنم،اونم اومد پیشم و ازم لب گرفت و گفت کیرتو از دهن مامانم دربیار چون نوبت منه…منم با کلی شوق کیرمو درآوردم و گذاشتم لای سینه های دختر خالم،شاید باورتون نشه ولی سایزش 110 بود،سینه هاش لیز بود و منم کم کم آبم داشت میومد،به خالم گفتم بدو پارچ رو بیار که آبمو بریزم توش،خالم سریع پارچو آورد منم با شدت ریختم تو پارچ و موهاش دخترخالم و کشیدم و تموم منی هایی که تو پارچ بود رو ریختم تو حلقش…خیلی بهم چسبیده بود و هم خالم و هم دختر خالم حسابی کیف کردن…
.
خلاصه شب شد و یهو دیدم زن عموم و داییمو و خانواده ام زنگ خونه خالمو زدن،درو باز کردیم و اومد تو و خالم بهم گفت،عصخر جان،عشق خاله،برو کمک پارمیدا(دختر خالم) کن و سفره رو برای شام بذارین،رفتم تو آشپزخونه و دیدم پارمیدا دختر خالم تنهاست و داره ماست تو کاسه میریزه،منم با دستم محکم دم کونش چک زدم و گفتم جووووون بخورمش و اونم یه لبخند پر معنی زد و خلاصه موقع شام شد،شام خورشت خاویار داشتیم،خلاصه همگی(من و خانواده ام و خانواده خاله ام و خانواده داییم و زن عموم) شامو خوردیم و موقع خواب شد و جای خواب من و زن عموم و پسر عموم(7 ماهشه) توی حال بود…چراغا رو خاموش کردن و خوابیدیم،ولی راستش من خوابم نمیبرد و فقط به کون وحشتناک سکسی زن عموم خیره شده بودم،حدود ساعت 3 نصف شب شد و وقتی که مطمئن شدم به خواب عمیق رفته تصمیم گرفتم یکم با کونش بازی کنم و کیرمو یکم بمالم بهش،خلاصه خودمو یکم چسبوند بهش و کیرم چسبوندم به سوراخ کونش،وای چه کون داغی بود،یکم بیشتر جرعت کردم و با دستام نرم نرم کونشو مالیدم و فهمیدم که زن عموم چشماشو باز کرده،یکم ترسیدم و بعد سه دقیقه دیدم هیچ عکس العملی نداره و ظاهر اونم مثل تموم فک و فامیلا واسه کیرم دلش لک زده،وقتی فهمیدم که زن عموم تشنه کیره سریع شلوارشو پایین کشیدم و بعد شورتشو هم همینطور و کیرمو یواش یواش کردم تو کونش،زن عموم از درد یکم لرزید و منم برام اهمیتی نداشت و کیرمو تا دسته بردم توش و زن عموم داشت پاره میشد،تا خود صبح توش تلمبه زدم و دیگه کونش قرمزه قرمز شد و دیدم داره آبم میاد و همشو ریختم تو کونش بعد رفتم زیر پتو شروع کردم کصشو بلیسم،وای چه کص صورتی و نازی بود و یکم براش خوردم و زن عمومم آب خوشمزشو تو دهنم ریخت و خلاصه صبح ساعت 8 شد و همه بیدار شدن و من وخانواده ام شمال رو به مقصد تهران ترک کردیم …این بود خاطرات من،امیدوارم که لذت کافی رو برده باشین!

((خب حتما همچین کسشرایی رو زیاد شنیدید! جالبه تو اکثر داستانا کامپیوتر مفعول خراب میشه و فاعل مثل قهرمانا کامپیوترشو درست میکنه و بعدش با یه سری بهونه کسشر مفعولو میکنه،ما از این #عصخر ها زیاد داریم،و متاسفانه خودشونو با داستانهای محارم گاییدن این دوستان!..))
.
.
راسی چاکریم
نوشته: شاهین


👍 15
👎 6
94271 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

537309
2016-04-14 21:13:00 +0430 +0430

🙄 🙄 🙄 that’s hot.

0 ❤️

537314
2016-04-14 21:37:35 +0430 +0430

🙄 🙄 🙄 🙄
افرین

2 ❤️

537316
2016-04-14 21:52:55 +0430 +0430

۱۵سالته اولا ژووووووووون دوماً داستانت اصلا خنده دار نبود :(

1 ❤️

537321
2016-04-14 22:13:04 +0430 +0430

آخه کیر خر اسب آبی تو.کوی و.کون محارمت… جقی بدبخت تو مگه بچه دیوی قد نزدیک دومتر کیر 25سانت آخه کوني یه چیز بگو بگنجه… بعد کل محارمت رسما جندن تو جندشون نکردی عزیزم کیر کل ملت ایران تو کون جقیت… کوس خل (erection)

2 ❤️

537323
2016-04-14 22:19:43 +0430 +0430

سلام اسم من فرشید ۲۳سالمه.
بقیه مشخصات مهم نیست.
یروز افتابی از خواب بیدار شدم رفتم پارک برای ورزش.
دیدم ی دختره داره نگام میکنه بعد چند دقیقه امد پیشم گفت سارام نشناختی گفتم چرا و همونجا گرفتم کردمش.
رفتم از سوپری سر کوچه ی سری مواد غذایی بگیرم دختر همسایمون تو سوپری بود اونم بردم کردم.
داشتم میرفتم خونه زن دوستم دیدم اونم کردم.
بعد سوار تاکسی شدم ی دختره کنارم بود اونم کردم.
رفتم دانشگاه دو تا از دخترای دانشگامونم کردم.داشتم بر میگشتم خونه دوست دخترم پیام داد اونم رفتم کردم.
شب موقع خواب هم تو خواب دو سه نفرو کردم.
خیلی حال داد‌.

2 ❤️

537326
2016-04-14 22:44:51 +0430 +0430

باحال بود دمت جیز

0 ❤️

537328
2016-04-14 22:54:54 +0430 +0430

نظر شما چیه؟کسشعر بود کلا

0 ❤️

537334
2016-04-15 01:54:36 +0430 +0430

خخخخخخخخخخخ خداییش چه آدمای کس مغزی پیدا میشن!!! کیرم دهنت جقوی متخیل…کس کش لااقل آبروی جقیارو نبر بو این طرز فکر کیر وارت

1 ❤️

537335
2016-04-15 02:19:09 +0430 +0430

اوسکول…

0 ❤️

537336
2016-04-15 02:19:53 +0430 +0430

جای طنز کلی گریه کردم برای مغز معیوبت

0 ❤️

537338
2016-04-15 03:01:36 +0430 +0430

من اولین داستانی بود که تا نیمه خوندم دیدم سراسر وهم. خیال م .بعد تو اتوبوس کس ابجی تو مالیدی .بعد

0 ❤️

537339
2016-04-15 03:06:09 +0430 +0430

درکل بهتره داستان ننویسی .من هنوز هنک هستم اونجایی که زن دایش پاش درد میکنه توپاش میکنی بعد بلند میشی کیرت به دستش میخوره بعد برات ساک میزنه تو هم انگشت پا میخوری .یکی بگه چطوریه ماهم یاد بگیریم

1 ❤️

537342
2016-04-15 04:09:47 +0430 +0430

کسکش کونی ننویس
کس مغز
ابنی

0 ❤️

537346
2016-04-15 04:30:21 +0430 +0430

تکراری بود ننویس

0 ❤️

537352
2016-04-15 06:33:43 +0430 +0430

تو گفتی(چون من خیلی بچه بودم دو سه بار پردشو زده بودم و دیگه واسه سکس باهم راحت بودیم) آخه مگه دختر خالت چنتا پرده داره خخخخخخخخخخخخ (clap) کسخول

0 ❤️

537353
2016-04-15 06:38:26 +0430 +0430

دو سه بار پردش رو زده بودی؟ لاشی کونی تو اصلا کس دیدی؟ حتما پرده خونتون رو زدی

1 ❤️

537356
2016-04-15 07:25:29 +0430 +0430
NA

اوووووووف دهنت سرویس ? (hypnotized)

0 ❤️

537358
2016-04-15 07:29:01 +0430 +0430

طنز تلخ

0 ❤️

537366
2016-04-15 09:29:24 +0430 +0430

کسکش پشت سرم چند بار کون دادی میگی کردم

0 ❤️

537367
2016-04-15 09:47:46 +0430 +0430

واقعا بعضی ها منظور داستان رو متوجه نشدن؟
خیلی خوب عمق حماقت بعضی ها رو نشون داد.
افرین. (clap)

0 ❤️

537371
2016-04-15 10:27:06 +0430 +0430

آی مردم داستانو تا ته بخونین ببینین این بدبخت چی نوشته.
خداییش راست گفته.
دادا دمت گرم

2 ❤️

537380
2016-04-15 13:12:02 +0430 +0430

خخخخخخ کسخور

0 ❤️

537385
2016-04-15 14:03:35 +0430 +0430
NA

خار کسدهههههههههههههههههههههههههههههه خار کسووووووووووووووووو مادرتو سگ نر افریقایی بگاد داستان از این کسشر تر نخوندم بخاطر تو مادرقبه عضو شدم کیرم تو ناموسه نداشتت (dash) (dash)

0 ❤️

537394
2016-04-15 15:50:58 +0430 +0430

مخلص داش شاهین خلاق!
خوب نوشتی برادر رزمنده ? اما فک کنم الهامشو از داستان کردن نصف فامیل با کمک دوستان شهوانی گرفتی !
در هر صورت خوب بود ، بازم بنویس قلم پخته ای داری ?

3 ❤️

537397
2016-04-15 16:08:35 +0430 +0430
NA

کس کش لاشی کیرم تو ذهنت

0 ❤️

537455
2016-04-15 23:23:10 +0430 +0430

مسخره تر از داستان اونایین که نفهمیدن طنزه . شاهین جان ممنون بازم بنویی

2 ❤️

537466
2016-04-16 01:41:11 +0430 +0430

کس مشنگ مگه دوغ خانواده میخواستی خالی کنی ک پارچ میخواستی؟؟؟؟؟؟
چشم ابی موی رنگ روشن اسم عصخر
کیر بابابزرگ خدابیامرزم دهنت

0 ❤️

537502
2016-04-16 10:36:33 +0430 +0430
NA

بشتاب که وقت موقع دادنته. سن 15

0 ❤️

537541
2016-04-16 19:14:20 +0430 +0430

آقا شاهین عزیز، از طنز شما خنده‌دارتر، نظر بعضی از اعضاء سایت است که واقعاً متوجه نشدن که جنابعالی به مسخره و طنز نوشتی!! بخدا من موندم که با این افراد شدیم یک کشور!! یعنی کسی که فرق نوشته غیرواقعی و واقعی رو نمیفهمه، چطور جانوری میتونه باشه!! خدا خودت ظهور کن…

2 ❤️

537613
2016-04-17 03:47:56 +0430 +0430

واااااای کامنتا عالی بوووود… برعکس داستان که کسشعر بود 🙄 🙄

0 ❤️

537630
2016-04-17 08:38:44 +0430 +0430
NA

چقد کسشعر نوشتی کصکش من ک اولش خوندم پشیمون شدم

0 ❤️

537975
2016-04-20 12:21:03 +0430 +0430
NA

متاسفانه دوستان داستان رو کامل نخوندن
طنز قشنگی بود
خسته نباشی نویسنده عزیز

0 ❤️

538102
2016-04-21 15:07:25 +0430 +0430

اقا داستان طنز بود داشت بقیه داستانارو مسخره میکرد چرا فش میدین اخه :(

0 ❤️

538957
2016-04-28 20:16:35 +0430 +0430
NA

نابود شدم، یعنی اونجا که گفتی ۱۵ سالته قدت ۲ متره با اون توصیف اندام نابودم کردی، منهدم شدم
نکته اخلاقی هم که آخرش گفتی جای تامل داشت، کارت درسته، دمت گرم.
اونایی هم که فحش میدن مشخصه هنگ جق بودن ناکام موندن نفهمیدن اصل داستان چی بوده 🙄 🙄 🙄

0 ❤️

539045
2016-04-29 18:43:25 +0430 +0430

Very Kose Sher ?

0 ❤️

540684
2016-05-12 12:16:04 +0430 +0430

شام خورشت خاویار داشتیم ! 🙄

0 ❤️

540927
2016-05-14 09:23:25 +0430 +0430

ریدییییییییییییی ?

0 ❤️

553908
2016-08-27 21:41:54 +0430 +0430
NA

والا گیریم درست باشه خب کسکش مگه پرده تولید می کرده ما هرچی سرمون بیاد حقمونه

0 ❤️

671653
2018-01-31 18:32:44 +0330 +0330

خخخ

0 ❤️

838923
2021-10-23 20:52:39 +0330 +0330

الان بخندیم یا زار بزنیم به حاله جامه امون که پر از این جغیا شده :/

0 ❤️