فهیمه عروس عمه ام

1392/06/25

من میلاد 20 سالمه این داستان هم که میگم براتون عین واقعیته ومن اصلا با کسی سکس داشتم جز فهیمه (عروس عمم)
من دوست داشتم همیشه با عروس عمم که اسمش فهیمه اس حال کنم همیشه تو کفش هستم وبوده ام بهش خیلی زیاد نگاه میکنم قبلا هم که کوچیک بودم دوست داشتم باهاش رابطه داشته باشم. فهیمه جونم 35-36 سالشه قدش 179 و وزنشم 65 کیلوه هیکل روفرمی داره خیلی هم خوشگله. فهیمه چادری هست و من این قد وهیکل رو وقتی تو چادر میبینم بیشتر دلم میخواد بهش بچسبم اما وقتی میاد خونه ما چادرو از سرش بر میداره ومنو از خود بی خود میکنه. ما خیلی با هم صمیمی هستیم. من هر شب قبل خواب به فکرشم وفکر میکنم دارم باهاش لب میگیرم و با یاد فهیمه میخوابم. این قضیه بر میگرده به 2 سال پیش یه روز که خونشون بودم به بهانه درس خوندن رفتم تو اتاق خوابش و تمام کشو هارو دنبال شورتاش گشتم تا بلاخره پیداشون کردم داشتم برشون میداشتم که دیدم صدای پا میاد حول کرده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم تند شورتارو قایم کردم و شروع به درس خوندن کردم. اینا بگم که واقعا شورت های قشنگی داشت و بوی خیلی خوبی میداد. وقتی رفت دوباره رفتم سراغ شورتا داشتم برشون میداشتم که دوباره فهیمه اومد قلبم داشت عین ساعت میزد مونده بودم چی بگم و چیکار کنم فهیمه هیچی نگفت ورفت من هم تا موقع خداحافظی تو حیاط تو فکر فهیمه بودم که به مامانم و خواهرم میگه یا نه. تا چند وقت تو چشماش نمینونستم نگاه کنم. تاچند هفته ای هر وقت میرفتیم خونشون یا اونا میمدند خونمون یا این که فهیمه را میدیدم حول میکردم و قرمز میشدم تا اینکه یه بار اومد بهم گفت من اون قضیه (شورتا) رو فراموش کردم . به هیچ کس نگفتم و بین خودمون میمونه من خیلی خوشحال شده بودم. قبل از اون اتفاق من برای کار با شوهرش یعنی پسر عمم که شغلش نقاشی ساختمون بود میرفتم و برای نهار میرتم خونشون تا اونو دید بزنم بعد از اون اتفاق دیگه نمیتونستم برم خونشون. تا اینکه دوباره با هم خوب شدیم. بعد از اون اتفاق پسر عمه ام و فهیمه رفتند مسافرت وکلید خونشونو برای اینکه خونشون تنهاست به من دادند تا شبا اونجا بخوابم. فهیمه قبل از رفتن یه نگاهی به من کرد و هیچی نگفت منظورش درباره اون شورتا بود. من حال کرده بودم وقتی اونا رفتند رفتم تو خونه یه راست رفتم سراغ لباسها و شورتاش وقتی دنبال لباساش بودم دیدم چند تا لباس خواب هم اونجاس یه فکری با خودم کردم که فهیمه اونارو عمدا اونجا گذاشته یا نه وقتی شب شد با شورتا ولباس خوابها بازی کردم وچند تا فیلم سوپر دیدم وبا همون لباس خوابها خوابیدم نمیدونید چه حس خوبی بهم دست داد تا صبح نشده بود چند بار از خواب پریدم یه دفه رفتم سراغ لب تابش روشنش کردم دیدم رمز نداره آخه میدونستم عکس که میندازند تو لب تاب ذخیره میکنن وقتی روشن شد دنبال عکسا میگشتم که چشم افتاد به یه عکس لخت بازش کردم دیدم فهیمه بود با لباس خواب چند تا از این عکسا دیگه هم پیدا کردم که فقط فهیمه توش بود و از پسر عمم خبری نبود شکم به یقین تبدیل شد که فهیمه اونا رو عمدا اونجا گذاشته و برای لب تابش هم رمز نگذاشته چون قبلا که برای نصب ویندوزش میرفتم قفل داشت تمام عکس هارو تو فلشم ریختم و به یاد انها کف دستی میزدم شب آخر بود میخواستم یه دونه از شورتاشو بردارم اما گفتم نه ضایع میشم وقتی اومدند فهیمه بهم گفت این چند روز تو خونه ما بهت خوش گذشت؟ منا که میگی مونده بودم که چی بگم چند بار میخواستم برم باهاش حرف بزنم اما یه نیرویی جلوم را میگرفت ونمیتونستم برم باهاش حرف بزنم. پارسال با هم رفتیم شمال تو آب که میرفت ولباساش به بدنش می چسبید تموم هیکلش میافتاد بیرون دوست داشتم بغلش کنم و بوسش کنم. شب که میشد و همه میخوابیدند من به بهانه دستشویی میرفتم بیرون سراغ شورتش که روی بند آویزون بود و باهاش حال میکردم تا یه هفته ای که تو ویلا بودیم این کار هر شبم بود. شب آخر یدونه از شورتاش که آبی بود و بوی خوبی هم میداد رو برداشتم و قایمش کردم فردا صبح فهیمه داشت دنبال شورتش میگشت من حال کرده بودم که دنبال شورتش میگشت و زیر چشمی نگاش میکردم و میخندیدم یه دفه اومد طرفم و نگام کرد من گفتم دنبال چیزی میگردی فهیمه گفت نه هیچی و رفت تازه یادم افتاد که فهمیده من برشون داشتن واون قضیه 2 سال پیش رو یادش نرفته من خودمو به بیخیالی زدم و شورتشو تو ماشین قایمش کردم تا وقتی رفتیم تهران خونمون. یه روز پسر عمم بهم زنگ زد وگفت برای نقاشی ساختمان میره بیرون شهر وشبم اونجا میخوابه به من هم گفت تو هم باید بیای من اولش قبول کردم اما به فکر فهیمه افتادم بعد گفتم نه نمیتونم بیام اونو پیچوندم ساعت 6-7 عصر بود دلمو زدم به دریا و رفتم خونه فهیمه قبلش اون شورتی که از تو شمال کش رفته بودم رو پوشیدم و رفتم خونشون زنگ زدم و فهیمه درو باز کرد و من رفتم تو خونه دیدم کسی نیست فهیمه رو صدا زدم دیدم از تو اتاق خواب صداش میاد و میگه الان میام وقتی اومد بیرون دیدم با همون لباسهایی که عکس گرفته بود اومد جلوم من چشام شیشتا شده بود تند رفتم تو بغلش و اون آرزوهای غیره واقعی الان واقعیت پیدا کرده بود شروع کردم به لب گرفتن گردنشو خوردم لاله های گوششو خوردم انگار هیچ کس این کارارو براش نکرده از بس داشت حال میکرد داشت داد میزد وگوشم داشت کر میشد شروع کردم به خوردن سینه هاش دیدم نقطه حالش سینه هاشه همون جوری که داشتم سینه هاشو میخوردم دیدم تو بدنش یه لرزشی افتاد و فهیمه ارضا شد منم رفتم سراغ کسش و تموم آباشو خوردم انقدر کسشو خوردم که داشت از حال میرفت واقعا چه بوی خوبی میداد اون روز تا صبح فقط برای فهیمه تموم بدنشو لیس میزدم و اصلا به فکر خودم نبودم ساعت 5-6 صبح بود انگار خواب به چشم هر دوی ما حرام بود با هم رفتیم حموم دوباره تموم بدنشو خوردم فکر کنم تا صبح 7 بار ارضا شده بود و من تموم آبهاشو خوردم بعد از حموم با هم رفتیم خوابیدیم یه دفه از خواب پریدم دیدم ساعت 12 است زود بلند شدم وبا یه لب اساسی رفتم خونه دیگه با فهیمه تلفنی با هم حرف میزدیم تا یکی دوماهی با هم نتونستیم باشیم از اون موقع به خواسته من و فهیمه بیشتر خونه همدیگه میرفتیم هر موقع که ما میرفتیم خونشون یا اونا میومدند خونمون با دست ازخجالتش در میومدم یه روز دیدم فهیمه تلفن زد و گفت مجتبی (پسر عمم) برای فوت یکی از دوستاش رفته شمال منم دنبال یه فرصتی بودم رفتم خونشون دیدم فهیمه که نبود سلطان بود یه لحطه نشناختش از بس آرایش کرده بود با یه لب رفتم سراغ کسش دیدم چه ناز بود آخه اون شب زیاد نگاش نکرده بودم عین کس یه دختر بود که تا حالا سکس نداشته تا کیرمو در آوردم بدونه اینکه بگم برام ساک بزن گذاشتم دم کسش وقتی میخواستم فرو کنم تو کس نازش اصلا فرو نمیرفت انگار مجتبی تا حالا باهاش سکس نداشته یه کم فشار دادم چه داغ بود اون کس نازش تا صبح اون کس نازشو کردم انقدر داد میزد که منم شهوتی شدم و تند تند میکردمش اون شب ازم تشکر کرد بعد از اون روز هر موقعی که پیش میومد با فهیمه جونم سکس میکردیم و من هنوز شورت فهیمه رو دارم و هر وقت دسترسی بهش ندارم به یاد اون باهاش حال میکنم
امید وارم از داستان واقعی من که همیشه دوست داشتم بنویسمش لذت برده باشید در ضمن این اولین سکس من بود و تا الان هم با هیچ کس دیگه ای سکس نداشتم

نوشته: میلاد


👍 0
👎 1
216824 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399035
2013-09-16 14:21:49 +0430 +0430
NA

آخه چرا اینقدر دورغ سر هم میکنی با اون سواد نم کشیدت.والا نمیدونم چی بگم از دست این بچه های جقی.

0 ❤️

399036
2013-09-16 14:32:31 +0430 +0430
NA

والا طرف بار اولشه و شب تا صبح 7 بار ارضا شده ! چه فانتزیایی دارن جقیا

0 ❤️

399038
2013-09-16 14:34:58 +0430 +0430
NA

برو مجلوق همون شرتش هم واست زیاده

0 ❤️

399040
2013-09-16 15:33:28 +0430 +0430

خیال باف جلقی کونتو بده بهتره برات

0 ❤️

399041
2013-09-16 15:34:26 +0430 +0430

خیال باف جلقی کونتو بده بهتره برات
لامعصب

0 ❤️

399042
2013-09-16 16:35:46 +0430 +0430
NA

میری شورت زن مردم رو کش میری
با لباس خوابش میخوابی
از خوابت میزنی و میری تو حیاط شورتش رو نگاه کنی
شورتش رو میدزدی میبری تهران
شورت زنونه میپوشی
خوبه خودت گفتی اهل جلقی
کاری بهت ندارم ولی ایندت شدیدا حال و هوای یه ادم همیشه توی کف، یا در بهترین حالت یه بچه کونی رو نشون میده
تو برو به همون جلق و شورت دزدیت برس بدبخت توی کف
رستگار هم نمیشی

0 ❤️

399043
2013-09-16 17:03:46 +0430 +0430
NA

Pesare khub nanevis savadet tamum mishe.
nazare khasi nadaram.
end

0 ❤️

399044
2013-09-16 17:20:54 +0430 +0430
NA

خندیدم مرسی

0 ❤️

399045
2013-09-16 18:38:02 +0430 +0430

اصلا بعضی جاها نفهمیدم چی گفتی بااون جمله بندی و جمله سازیای کسشعرت!کیر وین رونی تو کونت مرتیکه جقی درجه 1

0 ❤️

399046
2013-09-16 21:44:49 +0430 +0430
NA

کی گفته بود حجاب مصونیت میاره و چادر حجاب برتره؟؟؟؟؟؟؟ :D

0 ❤️

399047
2013-09-17 01:39:29 +0430 +0430
NA

چجوری تو چشمای پسر عمت نگاه میکنی؟؟

0 ❤️

399048
2013-09-17 02:02:10 +0430 +0430
NA

داستانم داستانای قدیم!
این قدر کسشر نبود والا
کیر هالک تو کونت ملجوق! داستان جلق زدنتو مینوشتی بهتر بود:-S

0 ❤️

399049
2013-09-17 02:28:21 +0430 +0430
NA

اينقدرجلق زدي كه هم چشن كور شده هم مخت كسي كيرم تو دهنت

0 ❤️

399050
2013-09-17 04:38:17 +0430 +0430
NA

khak too sare dorughgoot konam

0 ❤️

399051
2013-09-17 07:16:47 +0430 +0430

فقط ببین چند بار گفتی شرت
آخه میگفتی یه شربت هم برات بسازه خیلی وقته توداستانها شربت نخوردند ملت

0 ❤️

399052
2013-09-17 12:23:27 +0430 +0430

جلقکی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
این جمله رو داشته باش:
منا که میگی مونده بودم که چی بگم…
و این جمله:
منم رفتم سراغ کسش و تموم آباشو خوردم

جمله اول میگه که 15 ساله هستی و شدیدا جلقو.
جمله دوم میگه که باز هم 15 ساله هستی و شدیدا جلقو.
کله کیری یعنی منظورت اینه که چند تا آب داشت؟ ریدم تو سوادت، دیگه ننویس.
ببین وقتی زن گرفتی همون پسر عمه میاد سر وقت زنت. مراقب باش. ننویس بچه کونی، ننویس. آشغال چرا به ناموس دیگران نظر داری؟ دیگه ننویس.

نگه کردی عروس عمه‌ات را
خدا را شکر نکردی خاله‌ات را
زدی با شورت او جلق فراوان
بگایم فکر چون بزغاله‌ات را

0 ❤️

399053
2013-09-17 14:31:13 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت. ریدی با این داستانت. بابا ما هم خیلی حشرمون بالاست ولی هیچ وقت شورت هیشکیو بو نمیکنیمو باهاش نمی خوابیم. برو به کون دادنت برس

0 ❤️

399054
2013-09-17 15:44:30 +0430 +0430

لااقل کمی فکر می‌کردی بعد می نوشتی آخه کسی که اولین بارش هست سکس میکنه مگه میتونه فقط به فکر شریک سکسیش باشه آخه…

0 ❤️

399055
2013-09-17 17:00:55 +0430 +0430
NA

چرا وقت ما رو میگیری نمیدونم ؟ ؟ ؟
توهمات هنگام جق زدنت رو ارسال میکنی برای ما
ایول

0 ❤️

399057
2013-09-17 23:59:38 +0430 +0430
NA

درسته

0 ❤️

399058
2013-09-18 03:14:38 +0430 +0430

جل الجالق ، جالق المتجالقین ، جقول الجقیلین ، اجلق الجقزنون

0 ❤️

560318
2016-10-13 14:15:25 +0330 +0330

آنقدر شعر بگویم که بسوزد جگرت
کیر اسبه عربی شاخ تو کونه پدرت ?

0 ❤️