عشق مامان سپیده

1394/10/20

سلام . اول از همه بگم کسایی که علاقه ای به سکس با محارم ندارن لطفا نخونن. اسم من سامان و 19 سالمه و تک فرزندم. من با خانوادم تو تهران زندگی می کنیم . داستانی که می خوام براتون بگم مربوط میشه به 18 سالگیم ینی پارسال که کنکور داشتم . کار و زندگیم شده بود شبو روز درس خوندن و تنها تفریحی که داشتم این بود که آخر هفته ها با دوستام بیرون می رفتم . خانواده و خصوصا مامانم هم همش گیر میدادن که چرا کم درس می خونی و … . کلا من از وقتی که فهمیدم سکس چیه علاقه ی خاصی به milf یعنی زن های بین 30 تا 43 پیدا کردم و به نظرم زن ها تو این سن خیلی جذاب تر و سکسی تر بودن و به همین خاطر خیلی دوست داشتم با یه زن تو همین رده سنی سکس کنم . حالا یکم از مامانم براتون بگم . اسمش سپیده است یه زن 41 ساله با قد 170 و وزن حدودا 60 کیلو هستش و به خاطر این که همیشه اهل ورزش و باشگاه هستش همیشه هیکلش خوب بوده . سایز سینه هاش 70 ولی به خاطر رو فرم بودن بدنش سینه هاش شل و آویزون نیست بلکه خیلی گرد مثل دو تا انار روی بدنش خود نمایی می کنه . کونش برجستس اما خیلی بزرگ نیست . رنگ موهاش قهوه ای و رنگ چشماش هم قهوه ای هستش و پوستش هم سفیده مثل برف . صورتش هم به نسبت هم سن های خودش خیلی قشنگ و زیبا هستش .مامانم تو بیرون تقریبا حجابشو رعایت می کنه ولی تو خونه خیلی راحت و آزاد می چرخه . مثلا معمولا با یه تاپ کوتاه تا بالایه نافش و یه دامن کوتاه راحت و نازک تو خونه می گرده و حتی بعضی وقتا سوتین و شرت هم تو خونه می پوشید که بابام می گفت :"زشته جلو بچه اینارو می پوشی !!! ولی مامانم می گفت : بزا تو خونه ی خودمون راحت باشیم دیگه . منو مامانم خیلی با هم راحتیم . داستان من از اون جایی شروع میشه که من هر روز ساعت 2 که آموزشگاه تعطیل میشد میومدم خونه برای درس خوندن . توی اتاقم می رفتم و درس و بدبختی شروع میشد . مامانم هم که برام هر از گاهی چایی و یا شیرینی میاورد . یه روز که از آموزشگاه اومده بودم خونه و خیلی خسته بودم رفتم رو تختم و خوابیدم . چون
هوای اتاقم به خاطر شوفاژ گرم شده بود رو خودم پتو ننداختم و طاق باز خوابیدم . فک کنم یه ساعت گذشته بود از خوابیدنم که نور چراغ بالاسرم منو بیدار کرد ولی خودمو بخواب زدم که بیدار نشم برم سر درس . طبق معمول کیرم شق شده بود و منم چون شلوارک پام بود نمی تونستم جمع و جورش کنم . بعد چند لحظه حس کردم یکی تو اتاق هستش . چشام رو نیمه باز کردم که ببینم کیه که دیدم مامانمه و خیره شده به کیره شق من و داره زیره لب یه چیزی میگه که فقط یه تیکشو فهمیدم که گفت : پدر سوخته واسه من شق کرده!! . من فهمیدم که مامان بدش نیومده و انگار کلی هم حال کرده . بعد یه ربع پاشدم رفتم سر درس و اون روز گذشت . مامانم یه روز از باشگاه اومده بود خانه حوالی عصر بود . داشت با بابام جرو بحث می کرد که بابام حوصلش سر رفت و بلند شد رفت بیرون . وقتی بابام رفت مامان رو به من کرد و گفت : ببین سامان هیشکی به حرف های من اهمیت نمیده !! که من گفتم : چی شده مامان واسه خودم تعریف کن . مامانم شروع کرد و گفت : هفته پیش رفتم دکتر برای درد کتفم چون تو باشگاه آسیب دیده بود و دکتر بهم گفت که باید بری ماساژ تا کمرت یکم بهتر شه و یه پماد هم نوشت که بمالم ولی ماساژور باشگاه اصلا خوب نیست و یه درد به بقیه دردات اضافه می کنه و خیلی هم گرون میگره!! من یه دفه یه فکر مثل برق تو ذهنم اومد و پریدم وسط حرفش و گفتم : خوب مامان من واسط این کار رو انجام میدم . مامانم گفت : نمیدونم زشته آخه !! بچه بازی نیستش که !! منم گفتم : مامان من پسرتم زشت نیست که و ما این حرفا رو با هم نداریم و قول میدم خوب ماساژ بدم جوری که خوبه خوب بشی . و بعد از کلی اصرار من مامان قبول کرد. من رفتم نازک ترین شلوارکم پوشیدم و شرت هم پام نکردم که اگه کیرم شق شد کاملا تابلو بشه . مامانم هم دمر رو تخت خوابیده بود و فقط یه شرت و سوتین تنش بود که کار رو واسه من آسون می کرد . شرت و سوتینش ست بود و رنگ مشکی به حالت گیپور توری دار بود که هر کسی با دیدنش حشری میشد . من گفتم : مامان شروع کنیم ؟ که مامان به یه صدای خسته گفت : آره . من رفتم رو لبه ی تخت نشستم و به دستم پماد مالیدم شروع کردم به ماساژ دادن و مالیدن کمر مامان . خیلی نرم و تحریک کننده می مالیدم کمرشو و به صورت مامان نگاه کردم دیدم داره لذت میبره . بعد 5 دقیقه دیدم بند سوتینش خیلی مزاحمه که به مامانم گفتم : می تونم بازش کنم ؟ که گفت : داری شیطون میشیا !!! من گفتم : خوب مزاحمه دیگه و منم غریبه نیستم که!! بالاخره اجازه داد بند سوتینشو باز کنم و کمر سفیدشو به طور کامل لمس کنم . کیرم شق شده بود و داشت منفجر میشد . دستم رو دوباره پماد مالیدم و شروع کردم به مالیدن رون هاش و هی دستمو آروم آروم نزدیکه کسش می کردم . دستمو که رو کسش مالیدم احساس کردم که مامان شرتش خیسه. دقت کردم دیدم مامان چشماشو بسته و داره لبش رو گاز می گیره و آه آه ریزی هم می کرد . فهمیدم که حسابی حشری شده. بعد 10 دقیقه مالیدن بدن مامان بلند شدم و خواستم رو کمرم مامانم بشینم که گفت : " چی کار می کنی؟ " گفتم : " بزا بشینم رو کمرت اونجور مسلط ترم . " که گفت : " باشه. " نشستم رو کمر مامان رو قسمت گودی کمرش ولی وزنمو روش ننداختم که اذیت نشه . هر بار که دستمو می بردم جلو که سر شونه هاشو بمالم کیرم مالیده میشد به کمرش و کلی من حال می کردم و اونم چیزی نمی گفت . کم کم دستامو از کنار بردم و شروع کردم به مالیدن
کنار سینه هاش که عاشقشون بودم. خیلی لذت داشت . منم که دیدم مامان تقریبا چراغ سبز رو داده تیشرتمو در آوردم و انداختم کنار تخت . کم کم خوابیدم رو مامان و کاملا روش دراز کشیدم درحالی که من فقط شلوارکم پام بود و مامانم فقط شرتش تنش بود . و شروع کردم به مالیدن سینه های خوش فرمش. کیرم دقیقا لای چاک کونش بود و هی عقب جلو می کردمش . هر چی بیشتر می گذشت من کیرمو بیشتر فشار میدادم . بعد چند دقیقه بلند شدم و شلوارکمو در آوردم و کیرمو چرب کردم با پماد . دستمو بردم جلو که شرت مامانو در بیارم دیدم چشماش هنوز بسته. خواستم شرتشو در بیارم که دیدم خودش کونشو داد بالا که راحت تر در بیارم . شرتشو در آوردم و بو کشیدم . خیلی بوی خوبی میداد . نگاه کردم دیدم کسش یه کوچولو مو داره ولی در کل تمیز بود . یه بالشت از کنار تخت برداشتم و گذاشتم زیر پاش که کس و کونش مثه غنچه زد بیرون . خواستم برش گردونم ولی گفتم شاید منصرف بشه و تو همون حالت گفتم بهره . کیرمو گذاشتم دمه سوراخ کسش و تنظیم کردم و آروم آروم فرستادم تو . خیلی تنگ و خیس و گرم بود . شروع کردم به تلمبه زدن . بهترین لحظه ی زندگیم بود . یه 10 دقیقه داشتم کس مامانمو می کردم که اون لرزید و ارضا شد . کیرمو کشیدم بیرون و نشستم پایین تخت بین پاهای مامانم . پاهاشو از هم باز کردم و شروع کردم به لیس زدن کسش . تمام آب کسشو خوردم . لبه های کسشو از هم باز کرده بودم و زبونمو توی سوراخ صورتی رنگ کسش فشار میدادم . دیدم آه و اوه مامانم بلند شده و داشت کلی حال می کرد . بلند شدمو یه چک زدم در لپ کون مامان که یه آهههه جانانه کشید . پیش خودم گفتم دیگه الآن وقت رسیدن به آرزومه. از روی میز آرایش مامانم یه کرم چرب کننده برداشتم و شروع کردم به چرب کردن سوراخ کونه برجستش . به اندازه کافی که جا باز کرد شروع کردم به مالیدن کیرم در کون مامان . خواستم بفرستم تو که دیدم اصلا نمیره. فک کنم تا حالا از پشت سکس نداشته بود . به هزار بد بختی کیرمو فرستادم تو سوراخ تنگ کونش . شروع کردم به تلمبه زدن . با هر ضربه ای که میزدم کلی بدن مامانم تکون می خورد و بیشتر می لرزید و صدای آه اوهش بیشتر بلند میشد . دستامو برده بودم زیر بدنش و سینه هاشو تو مشتم گرفته بودم و نوکشو حسابی فشار میدادم . با لب هام کمر و گردنشو بوسه بارون می کردم . بعد از چند دقیقه منم ارضا شدم و آبم رو ریختم تو کون مامان . کیرمو کشیدم بیرون قرمز قرمز شده بود از بس که تنگ بود کون مامانم . دیدم که آب کیرم آروم آروم از سوراخ کون مامانم اومد بیرون و سرازیر شد روی کسش بعدشم ریخت رو تخت . واقعا صحنه ی جذاب و زیبایی بود که میدیدم کون مامانم جلوم قمبل شده و آب کیرم سوراخاشو خیس کرده . دیدم مامانم بی حال رو تخت افتاده و خوابش برده . منم رفتم جلو یه بوس از لپ کون قشنگش کردم و لباسامو جمع کردم و از اتاق اومدم بیرون . اگه خوشتون اومد بازم از سکس هام میگم .
پایان
نوشته: سامان


👍 10
👎 3
159785 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

528077
2016-01-10 21:41:30 +0330 +0330
NA

سلام عالی بود

0 ❤️

528085
2016-01-10 22:30:11 +0330 +0330

آخه کونده/چرا دروغ مینویسی؟.مادرت کتفش درد میکرد.اما دکتر گفت باید کمرشو ماساژ بدی؟.تومادرتو کردیواما اون اعتراض نکرد.؟.بیشرف .کیر ت. کون بابات.انقد داستان دیگران کپی نکن.ازهرکدوم چند خط برداشتی شد داستان مادرت.؟خاک توسرت.

1 ❤️

528088
2016-01-10 22:38:48 +0330 +0330

نقل قول:!کیرم دهنت با این داستان تخمیت منحرف جنسی.کسی که به خواهر مادرش حتی فکر هم بکنه یه مریض جنسیه.شما بیغیرتا واقعا از کجا سبز شدین؟

الان یه روشن فکر میاد میگه دوست عزیز هرکس نظر و عقیده و علایقی داره باید بهش احترام گذاشت!!!
جواب: هرکسی نظر و عقیده ای داره و حق اینو داره که اونو بیان کنه .ولی دلیل نمیشه به هر چرت و پرتی احترام گذاشت . پس حق آزادی بیان به این معنی نیست که لزوما به اون نظر باید احترام گذاشت.

0 ❤️

528093
2016-01-10 22:55:48 +0330 +0330

آخه بی غیرت دیوث حتی سگ هم احترام مادرشو نگه میداره تو از سگ هم پست تری ای کیرم دهن خودت و اون ننه ج ندت سگ تو روحت ننویس اوبی حروم زاده

0 ❤️

528096
2016-01-10 23:12:04 +0330 +0330

وای خدا…ما به چه هیولا هایی تبدیل شدیم؟اگه این داستان واقعی باشه میدونم فاتحه خونوادتون خوندس…اگه هم واقعی نباشه چقدر بدبختی تو که با مادرت…
آقا دیگه رسما زدین تو جاده خاکی…نویسنده مغز خرابی که این داستان رو نوشتی ینی یکی نوبل غیرت رو باید بهت بدن یکی نوبل شعور…بابا اونتو مگه جا مغز پهنه؟آقا منم همسن شما بودم…حالا بزارین یه خاطره بگم… حدودا همسن این آقای نویسنده کله خراب بودم…یه همکلاسی داشتیم(جنوب شهر زندگی میکردیم…تو اون محله های متعصب)به مادر یکی از بچه هامون تجاوز شد…همه میدونستن کار کیه…پسره اول زد یارو رو کشت…بعد خودشو…تو نامه خودکشیشم نوشت:(کلمه به کلمش یادمه…روشنفکر مدرسمون بود)
-مامان ببخشید که نتونستم وظیفه ام در قبال عفت تو را عطا کنم…من لایق زندگیی که تو به کن ارزانی داشتی نیستم…

0 ❤️

528098
2016-01-10 23:15:59 +0330 +0330

یارو خودشو تو مدرسه آتیش زد…جلو چشم هممون…
قضیه طرفو اومدن تو روزنامه چاپ کنن دولت نزاشت…
حالا شما خجالت نکش برادر…پس فردا رفیقتم ببر یه حتلی به مادرت بده…خودتم برو مال رفیقتو…اصلا چرا مامانت؟باباتم سوراخ داره دیگه!چه میدونم طی جارویی دسته بیلی هم تو اون بکن که نتونست غیرت به بچش یاد بده…رسما ریدی تو خوابم…

0 ❤️

528101
2016-01-10 23:26:00 +0330 +0330

پسر رو قدر مادر دان که دایم. کشد رنج پسر بیچاره مادر
ایرج میرزا

تو دیگه رسما سیستم جدیدی در قدردرانی بنیانگذاری کردی…هزار بارک الله…
خدایا…دهه پنجاه صیغه میکردی پدرتو در میاوردن ولی اگه دوست دختر داشتی کاریت نداشتن…الگو های اون دورانم گوگوشو فرهاد و…بود.بعد کسانی مثل بابایی در اومدن که موقعی که شهوت میزد کلش شروع میکرد به دویدن…مثلا از شیطان فرار میکنه…
حالا شما الگو هاتون بابایی…فهمیده…جهان آرا…بعد…بعد تو با مادرت؟بعد تازه میای مینویسی؟نمیدونم دلم به حال مادرت بسوزه یا عصبانی شم؟
خدایا دیگه رسما ریدیم…

0 ❤️

528107
2016-01-10 23:42:24 +0330 +0330

عده ای هستن که حیا رو خوردن و غیرتو قی کردن،خجالتم نمیکشه،مردک احمق مریض!روانی اگه مادرت بچه دار بشه نسبت بچه با تو چه کوفتی میشه؟!؟!آخه خریتم نمیشه گفت،بیماریه،شماها مریضین،برو،نه،برین دکتر خودتونو نشون بدین،شماها جماعتی هستین که به کل نباید باشین،زمین رو کثیف میکنین…ننویس باباجان،محارم ننویسین،محارم نخونین،آقا جون محارم ننویس،خانوم جون محارم ننویس،تحریم محارم

0 ❤️

528109
2016-01-10 23:53:16 +0330 +0330

عجیب اینجاست که با افتخارم میان میگن…آخه بی ناموس کاری که تو کردیو حیوونم نمیکنه…

1 ❤️

528110
2016-01-11 00:00:27 +0330 +0330

ای خدا از گلوم پایین نمیره…میدونستی مادرت بچه دار شه.اون بچه هم حرامزادست هم به طور قطع مشکل ژنتیکی پیدا میکنه و خیلی عوقب دیگه.میدونستی کاری که تو کردی توبه ناپذیره و اگه بفهمن یا پدرت شکایت کنه حد بر شما ها جاری میشه؟

0 ❤️

528113
2016-01-11 00:06:49 +0330 +0330

داریوش جان نسبتشون خیلی وحشتناک میشه.
اون بچه (فرضا پسر) میشه برادر نیمه خونی(تنی) در عین حال پسر این آقا و میشه نوه حرامزاده پدر ایشون و در اصل فرزند ناتنیشون(چون در اون خانوم در عقد پدر هستن) یعنی یه جورایی ایشون برادر پسرشه…و اون خانم مادر نوش(چه شجره نامه ای بشه!!!)و علنا همسر اون خانم هم میشه ناپدری بچش…

1 ❤️

528130
2016-01-11 07:42:33 +0330 +0330

نمی دونم جی بگم ولی سکسی خوب می نویسی

0 ❤️

528140
2016-01-11 09:37:41 +0330 +0330
NA

به همین راحتی؟؟؟؟

0 ❤️

528154
2016-01-11 15:02:03 +0330 +0330

eyval12341234123 تو روحت پسر خیلی باحالی!!

1 ❤️

528155
2016-01-11 16:07:40 +0330 +0330

ایول جان شما یه دیوار داری…جوون ما یه سرخ کن داریم.واییی موقعی که روغن میریزی توش میزاری داغ شه اوففففففف…واییی آدم میخواد بکنه توش…

1 ❤️

528159
2016-01-11 17:03:52 +0330 +0330
NA

کیری کم رنگ

0 ❤️

528167
2016-01-11 20:02:41 +0330 +0330

گوه تو دهنت.

0 ❤️

528217
2016-01-12 07:35:45 +0330 +0330

کره خر مامانت که اهل این کارا نبوده می رفتی دختر همسایه زن همسایه رو میکردی …،،،

0 ❤️

528238
2016-01-12 13:51:30 +0330 +0330
NA

مادر سگ

0 ❤️

528319
2016-01-13 11:31:41 +0330 +0330
NA

خاک بر سرت بيشرف .مگه نميفهمي که ميگيم محارم ننويس .کري يا کوري .؟تو حساب اون بچه 14 ساله رو نکردي که شهوتش بيدار شده دست به هر کاري ميزنه .پاش بيافته تو اين سايت هزار بايد و نبايد تو سرش موج ميزنه .خدا ازت نگذره که هر کثافتي به ذهن مريضت ميرسه به قلم مياريش .

0 ❤️

528413
2016-01-14 14:19:07 +0330 +0330

اگه با مادرت سکس داشتی که دمت گرم. تو از سگم کمتری، هرچند مقایسه تو با سگ اجهافه در حق این حیوون با وفا
اگه ام با مادرت سکس نداشتی و این داستانو فقط برای اینکه بگی منم سکس کردم نوشتی که یه بی غیرت واقعی هستی.
.
بده کار مهربونی قلب یه زنم… که از بچگی صدام کرده پسرم

0 ❤️

529135
2016-01-21 23:19:36 +0330 +0330

ProblemSolver و ایول عزیز،همچنانکه همیشه گفتم نرود میخ آهنین در سنگ،ام خدایی من موندم،این جماعت یهو! از کدوم گوری پیداشون شد! اگه فقط یکی دوتا بود میگفتیم اینا مریضن،اما آمار داستانا رو ببینین!از هر ۱۰ داستان لااقل ۵\۶ تاشون محارمه و از بین اینا ۲/۳ تا شدیدا محارم نزدیک! (خواهر و مادر).برای همین فکر میکنم قصدی در کاره برای رواج حرامزاده گی!

0 ❤️

530337
2016-02-07 08:46:30 +0330 +0330
NA

دروغ بود. من نمیدونم تو این داستان های اینجا همه از کس کردن خستن میرن کون میکنن و همه کون ها تنگه :( :( :(

0 ❤️

536050
2016-04-04 15:17:55 +0430 +0430
NA

من دیگه بهت فحش نمیدم دوستان محبت داشتن نوازش دادن شمارو . احمق ملجوق تو باید بری جق بزنی نه داستان بنویسی . بیشعور نفهم تکراری بود کپی کردی از داستانهای دیگه . آخه سگ حار مادر حرمت داره بی شرف انگل .
نسل توی انگل جامعه باید برداشته از زمین نفهم فهمیدی ؟
در ضمن من نمیخواستم فحش بدم این شد اگر داستان کیری بنویسی این با هم فحشت میدم هم میکنمت …

0 ❤️

583767
2017-03-14 13:42:12 +0330 +0330
NA

عجیب اینجاست که با افتخارم میان میگن…آخه بی ناموس کاری که تو کردیو حیوونم نمیکنه…

#تحریم_خواندن_داستان_محارم

0 ❤️

687676
2018-05-14 22:45:35 +0430 +0430
NA

بعضی ها جوری نظر میدن انگار یارو داره خاطراتشو تعریف میکنه این ها داستانه تخیلاته یه نفره مگه وقتی داستان شنگول و منگول را می خونین واسه نویسندش میگین : کوس کش از کی گرگ میره در آغول گوسفندا در بزنه

0 ❤️