شکنجه شدن من توسط عمه (۱)

1394/12/27

خاطره ی وحشتناک و درد اوری ک میخام براتون تعریف کنم.بر میگرده ب تابستون پارسال که من تازه امتحانای دانشگام تموم شده بود تابستون بود. من حدود چند سالی میشه ک از روابط میسترس و برده و شکنجه شدن توسط میسترس وفمدوم یه چیزایی میدونستم و خوشم اومده بود.ولی فک نمیکردم ک بتونم یه میسترس پیدا کنم و ازش بخام ک شکنجم کنه.

تابستون دلم میخاست یه جایی برم و برم خونه ی یه نفر ک بهم خوش بگذره.تصمیمم رو گرفتم ک برم خونه ی عمه میترا ک تهران بود.از عمم براتون بگم.یه خانوم هیکلی با هیکلی کاملا قوی و انصفا پر زور و انگار بدنسازی کار میکرده و در عین حال کاملا سکسی.اصلا پاهاش رو که نگاه میکردی کیرت تا ته شق میشد و پیش آبت میومد.خیلی هم خوشگل بود و خیلی مغرور و با جذبه.درواقع تمام چیزایی ک یه میسترس لازم داره رو داشت. کلا مغرور بود و حرف فقط حرف خودش بود.حتی شوهر عمم هم ازش خیلی حساب میبرد.مثل برده بود پیش عمم.شوهر عمم هم اسمش رضاست و دوتا شرکت پخش دارو و مواد غذایی داره.وضعشون خوب بود در کل.من تصمیمم رو گرفتم و از شیراز با اولین پرواز رفتم تهران .قرار بود وقتی رسیدم شوهر عمم بیاد دنبالم ک اومد و با احوال پرسی رفتیم سوار اوپتیمایی ک فک کنم تازه خریده بود شدیم و رفتیم.خونه عم اینا تو پاسداران بود و توی خیبان لنگری.یه اپارتمان خیلی تمیز و مرتب و شیک و مجلسی بود.شوهر عمم ماشین رو داخل نبرد گفت تو برو بالا.من کار دارم و بعد از ظهر میام.منم رفتم با وسایلم و عمم تنها خونه بود.توی اسانسور دعا میکردم عمم لختی پوشیده باشه و با اون هیکل اسمیش بتونم یه حالی بکنم.از اسانسور ک پیاده شدم.با وسایل هام زنگ خونه رو زدم.صدای کفش و تق تق از تو خونه میومد و در باز شد.واااااااااای.عمم چ کس ی شده بود.یه تاپ بندی نازک بدون سوتین بنفش با یه شرت لی ک تا بالای روناش بود.با یه ارایش خوشگل و اون موهای بلوندش رو فر داده بود.یه صندل پاشنه بلند پاشنه یه سره پوشیده بود و اون پاهاش واقعا خوشگل بود پاهای بلند و قوی و
نسبتا عضله ای و سفید بود داشت دیوونم میکرد.عمم تا منو دید بلند گفت محممممممد و بغلم کرد واای خودمو چسبوندم به سینه های بزرگش ک فقط نوک سینه هاش پیدا نبود.بعد گفت چطوری و چ خوب کردی ک اومدی.رفتم نشستم رو مبل.کولر خونشون روشن بود و خونه خنک بود.عمم گرماییه یکم.وسایلم رو هم کنار خودم بود.عمم اومد نشست کنارم .وای اون پاها اون سینه ها داشت روانیم میکرد.عمم گفت چ خبر و چرا زوتر نیومدی و از این حرفا بعد رفت تو اشپز خونه و برام شربت بیاره.از تو اشپز خونه گفت عشقم پاشو لباساتو عوض کن.من وسایلم رو برداشتم و داشتم میرفتم سمت اتاق ها 4 تا خواب داشت و در سه تاشون باز بود من رفتم سمت دری ک بسته بود هنوز دستم رو روی دستگیره نزاشته بودم ک عمم سریع با اون قدم برداشتن های سکسیش اومد و گفت نه عمه اون اتاق نرو.من اینجا رو برات اماده کردم عزیزم.یه خواب بزرگ با یه تخت یه نفره منم گفتم چشم عمه و رفتم وسایلم و گذاشتم تو اتاق و عمم در و بست تا لباسامو عوض کنم.منم نشستم رو تخت و فقط به اون اتاق فکر میکردم.ک چرا عمه میترا نزاشت برم تو اون اتاق.چون اون اتاق اتاقه خواب خودش و شوهر عمم نبود.من لباساو عوض کردم و رفتم دوباره تو پذیرایی .نشستم جلو تلوزیون و ماهواره شبکه منو تو تکراریه برنامه ی منو تو پلاس بود.عمم اومد کنارم و برام شربت با پای سیب اورد.نشست جفتم و چسبید بهم و پای راستشو انداخت رو پای چپش.مشغول صحبت شدیم و سینه هاش جفت صورتم بود.عمم از لحاظ هیکلی دو برار من بود.درباره همه چی صحبت کردیم و من دلو زدم ب دریا و دستمو گذاشتم رو زانوش.نگاهش ب دستم بود وو یکم ترسیدم ولی اون ب حرف زدن ادامه داد و من نگاهم رفت سمت سینه هاش ک نگاهم کرد و گفت اهای عشقم داری کجا رو نگاه میکنی.منم سریع چشمامو از سینه هاش برداشتم و اونم خندید و وسط رون پامو با نوک سینه مو یه نشگون محکم گرفت و منم گفتم اااااخ عمه ببخشید و اونم گفت حقته تا دیگ شیطونی نکنی.و خندید و رفت تو اشپز خونه.راه رفتنشو از پشت نگاه میکردم و با خودم گفتم شاید پا بده بهم.رفتم تو اشپز خونه و گفتم عمه ناهار چی داریم؟ گفت قورمه سبزی.عمم جلوی گاز بود منم رفتم پشتش.از کنار شونش به قابلمه غذا نگاه میکردم و کیرم شق بود.دستمو گذاشتم روی کمر عمم و بیشتر چسبیدم بهش نگاهش زیر چشمی به کیرم بود ک شق شده.ارو اروم دستمو گذاشتم روی باسنش ک وقتی دید ک دستمو گذاشتم ب شوخی با کف دست یه دونه محکم از روشلوار زد رو کیرم ک شق شده بود.منم گفتم اااخ عمه و اونم یه خنده کوچیکی کرد و گفت:آخییییی دردت اومد؟ عیب نداره.منم کیرم دوبرابر شق شد و خواستم از پشت بمالمش ب کون عمم ک یه دفع عمم با پشت پای راستش چنان زد تو تخمام ک خم شدم و با دوتا دستام تخمامو گرفتم تو دستم و گفتم:اااااخ عمه واس چی زدی؟من همونجور خم مونده بودم و با دستام تخمامو گرفته بودم وزانو هام روبه هم خم شده بود عمم با دستش چونمو گرفت و سرم گرفت بالا و جلوی صورت خودش گرفت و گفت:یه بار دیگ هیز بازی دربیاری یه جوری میزنم ک عقیم بشی .بعد گفت دهنتو باز کن و منم باز کردم و یه تف کرد تو دهنم.بعد گفت حالا گمشو تو اتاق تا به حسابت برسم. منم رفتم تو اتاق و افتادم ر و تخت.هی تخمامو میمالیدم و ترسیده بودم.هی با خودم گفتم الانه ک تخماتو ببره.یه نیم ساعت گذشت و دیدم عمم در اتاق رو باز کرد.واااای.چی میدیدم.عمم یه میسترس شده بود.یه سوتین چرم مشکی.با یه شرت توری ک کسش پیدا بود.با جورابای مشکی ببلند ک تا بالای روناش بود و یه جفت کفش پاشنه بلند.گفت زود بلند شو تن لش و لختشو.منم از ترس زود لخت شدم و کیرم شق شده بود.گفت یالا راه بی افت.و یکی زد تو سرم.منو برد در همون اتاق ک نزاشت برم داخلش.درقفل بود و بازش کرد.واااای یه اتاق شکنجه بود.داد زد سرم و گفت یالا برو تو اتاق برده.
رفتم تو اتاق تخم کرده بودم از ترس.هی میگفتم عمه غلط کردم منو شکنجه نکن.در وبست و قفل کرد وکلیدشو انداخت تو سوتینش.یه خنده کرد و گفت خواجه ات میکنم.منو بست به دوتا تخته چوب ضرب دری.دستامو بست و پاهامو هم با فاصله بست و و یه دهن بند اورد کیه توپی قرمز و گنده هبود.گفت:حالا بهتره ک خفه شی و صدات درنیاد.دهن بند و بست و توپ قرمزش رو کرد تو دهنم ومحکم بستش.کیرم شق شق بود.محکم با زانوی راستش 4 و 5 بار محکم زد تو تخمام.منم نمیتونستم داد بزنم.عمم گفت کی بهت اجازه داد ک شق کنی برده؟؟الان کاری میکنم ک جلوی من دیگ شق نکنی.

ادامه دارد…
نوشته: برده


👍 7
👎 7
145869 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

533614
2016-03-17 21:35:07 +0330 +0330

تخیلی بیش نیست و این زاده ی اون مغز مریضته که به خاطر تماشای پورن زیاد از حد دیگه کار نمیکنه و هرچی دلت میخواد رو مینویسی،البته تمایلات هرکس قابل احترامه ولی این داستان یه اقتباس از یه فیلم پورن بود،پیشنهاد میکنم تو داستان بعدیت بیشتر واقعی تر بنویسی

2 ❤️

533619
2016-03-17 22:05:14 +0330 +0330

ادامه نده کص مغز

0 ❤️

533622
2016-03-17 22:35:37 +0330 +0330

انقد سوپر نگا نکن
پریود مغز

0 ❤️

533626
2016-03-17 23:01:56 +0330 +0330

چیزی ننویسم بهتره!

0 ❤️

533631
2016-03-17 23:20:50 +0330 +0330

قدم برداشتن های سکسیش اومد ؟؟؟؟ چقدر تو کس مغزی باااااز…4 الی 5 بار زده توی تخماش اونم حال میکرده ؟؟ حتما یارو تخم فولادی بوده که هیچ چیزیش نشده بود…کسخل جرقی این کسشعرارو از کجات درمیاری آخه ؟؟ یک چیزی بگو به عقل بخونه…توصیه میکنم دیگ ادامه ندی و فقط جرقتو بزنی…

1 ❤️

533633
2016-03-17 23:23:55 +0330 +0330

حالا اگر من یه چیزی بگم، بازهم برام اخطاریه میاد که به نویسندگان توهین نکن!!! آخه وژدانا کسی میتونه این توهمات رو بخونه و به نویسنده کاملاً محترم و متین و عزیر و دوست داشتنی اون چیزی نگه!!! باشه عمو!! توهین نمیکنم تا حذف نشم ولی وجدانا خودت یه نگاهی بنداز و قضاوت کن…

1 ❤️

533642
2016-03-18 02:59:44 +0330 +0330
NA

عجیبا غریبا
غریبا عجیبا

0 ❤️

533643
2016-03-18 05:16:36 +0330 +0330
NA

ای وای جوون مردم از دست رفت

0 ❤️

533645
2016-03-18 05:32:30 +0330 +0330

ای بابا عمت کوس بوده توام صد در صد کونی شوهر عمتم صددر صد کوس کش بوده دیگه خاک به سرت با این داستان نوشتنت

0 ❤️

533675
2016-03-18 15:08:44 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟بده نبود منتظره ادامه هستم

0 ❤️

533676
2016-03-18 15:38:56 +0330 +0330

بیخود نیست به عمه ها فحش میدن - ببین چیکار کرده باهات

0 ❤️

533680
2016-03-18 15:59:33 +0330 +0330

کاش اول داستان میگفتین زایده ی تخیلات شهوانیتون هست و به شعور خواننده تا این حد توهین نمیکردین

1 ❤️

533688
2016-03-18 17:04:13 +0330 +0330
NA

از هرچه بگذریم سخن از کون خوش ست
کون میدی یه دور اساسی بکنیمت
قربون کوس و کون عمت برم من!!

0 ❤️

533691
2016-03-18 18:30:37 +0330 +0330

خواهش میکنم قبل از نوشتن داستان یا خاطره بسته به میزان توهمتون از یکبار تا ایکس بار جق بزنید تا میزان تخیلات تخمی کمتر باشه.

0 ❤️

533695
2016-03-18 20:45:03 +0330 +0330
NA

داستانت خیلی قشنگ بود حتما ادامه بده

0 ❤️

533751
2016-03-19 11:50:06 +0330 +0330

تورو با عمه هرکولت رو یکجا گاییدم کوسکش کیر مولانا و سعدی توی این چرت و پرتایی که نوشتی بی پدر
کیر حافظ و وحشی بافقی توی کونت سگ بچه

0 ❤️

533753
2016-03-19 12:07:59 +0330 +0330
NA

یه جلو دست بخوره تو تخمت میوفتی تا 4 سال آبت در نمیاد چجوری اینقد زد تو تخمتو هنوز زنده ای!! 🤤 (hypnotized)

0 ❤️

533827
2016-03-20 16:30:16 +0330 +0330

کیرم تو اون هیکلت

0 ❤️

533877
2016-03-21 12:36:06 +0430 +0430

ننت خرابه اگه ادامه بدی :-D

0 ❤️

533934
2016-03-21 23:32:21 +0430 +0430
NA

خوشم نیومد خیلی تخیلی بود حالم به هم خورد روانی

1 ❤️

533973
2016-03-22 10:36:24 +0430 +0430
NA

مطمئنی اسلیو هستی ؟؟؟؟ به نظر من بیشتر قاطی داری تازه اگه این داستان تخیلیت راس باشه

0 ❤️

535368
2016-03-30 22:50:03 +0430 +0430
NA

چن قسمت دیگه داره؟

0 ❤️

535370
2016-03-30 22:53:24 +0430 +0430
NA

بازم از این داستانا که میسترس برده مرد رو شکنجه میکنه بزار

0 ❤️

540170
2016-05-08 11:12:27 +0430 +0430
NA

ریدی فرزندم
جقی

0 ❤️

543014
2016-05-30 08:15:35 +0430 +0430

چقدر عمه نامردی

0 ❤️

544351
2016-06-10 12:19:22 +0430 +0430

ادامش؟

0 ❤️

864349
2022-03-17 22:17:26 +0330 +0330

میسترس واقعی که تو ایران نمی تونم پیدا کنم
با داستان های خشنی مث این حال میکنم دمت گرم

0 ❤️