سلام داستانی که تعریف میکنم تابستان 92 اتفاق افتاد من ساناز هستم سی و پنج سال سن دارم و صاحب دوتا بچه خوشگل ناز هستم من رفته بودم خانه یکی از دوستام تا پارچه ای که براش اورده بودم برای من پیراهن و دامن بدوزه بچه هامو خانه پیش شوهرم نگه داشتم و گفته یک ساعته برمیگردم من بدون اینکه زنگ بزنم رفتم خانه دوستم البته صبح ساعت 10 زنگ زده بودم و اون گفته بود بعداز ظهر بیا.حدود نیم ساعتی راه بود تا خانه دوستم رسیدم دم خانه زنگ زدم از پشت اف اف شوهرش گفت رفته خانه مادرش پنج دقیقه دیگه برمیگرده خانه مادرش پشت کوچه شون بود و شوهر دوستم تعارف کرد گفت بیاید داخل ساناز خانم هوا گرمه اذیت میشی.منم که دیدم اصرار میکنه رفتم بالا من رفتم تو هم اتاقی که چرخ خیاطی بود نشستم حدود نیم ساعتی نشستم گوشی هم با خودم نداشتم زنگ بزنم که من اینجام زود بیا به شوهرشم روم نشد بگم. بعداز حدود نیم ساعت که گذشت دیدم شوهرش با یه دیس میوه اومد تو روی صندلی نشست من گفتم میتونید زنگ بزنید مریم خانم زود بیاد گفت الان دیگه پیداش میشه یه حالت عجیبی حرف میزد انگار مست کرده بود ولی حواسش سرجاش بود.یک دفعه دیدم دست گذاشت رو شلوارش گفت حقیقت ساناز خانم من الان یکسال تو کفتم تا تورو یه دست حسابی بکنم من گفتم هیچ معلومه چی میگی اقا سجاد. گفت اره حالیمه الان حالم خوبه خوبه.اومد دست گذاشت رو سینهام محکم گرفت تو دستش گفتم ولم کن وگرنه جیغ میزنم ابروریزی میشه.دستش رو گذاشت رو دهنم دامن رو کشید پایین گفتش جیغ بزنی بدتر میشه چند دقیقه دیگه تموم میشه من گفتم میخوام برم گفت باشه ده دقیقه دیگه میری شورتم کشید پایین شروع به لیس زدن کوسم کرد دیگه کلافه شدم گفتم اقا سجاد تمامش کن گفت از جلو فرو کنم گفتم فقط بذار توش طاقت ندارم خوابید روم لباشو گذاشت رو لبام شروع به لب گرفتن کرد حدود بیست دقیقه ای فروکرد ابش داشت میومد که قفل کرد منو بعدش ابو تا اخرش ریخت توش منم که ابم اومده بود حال نداشتم رفت یه قرص اورد داد گفت برای ضدبارداریه برای خانمش بود خوردم همونجا موندم تا دوستم بیاد به سجاد گفتم قضیه بین خودمون بمونه وگرنه زندگی دوتامون نابود میشه درضمن اگه خانمت اومد بگو تازه دو سه دقیقه هست که اومده که شک نکنه بعداز یک ربع دوستم اومد لباسارو اندازه گرفت که بدوزه
نوشته: محدثه
والا ما نفهمیدیم چرا هرکی میخواد کس بده اه و نالش سر ما خالی میکنه بعدش این خوردن کس اونم تو زوری چه مزه ای داره
طرف میخواد جیغ بزنه ابروریزی کنه اما دو دقیقه بعد میگه بکن توش طاقت ندارم کیرم که نه ولی کل کیرای شهوانی توتتتتتتتتت
ميشه يكي به من بگه اصلا ميشه يك زن يا دختر نخواد بده و بعد بشه باهاش سكس كرد؟
جندهگانه بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . . . . . .
شاشیدم تو لهجه کیریت دیگه ننویس. به محض اینکه جلو دهنت رو گرفت بهش گفتی طاقت نداری تا ته بکن توش؟ جنده که چه عرض کنم، پسر جان اول برو لهجه تخمیت رو معالجه کن بعد برو کونت رو بده و دیگه هم اینجا نیا. آخه کی رو دیدی که یه پارچه ببره و باهاش هم پیراهن درست کنه و هم دامن؟ کله کیری دیگه ننویس.
حالا خوبه خودتم حال کردی البته اگه دروغ نباشه اونوقت کثافت گفتنت چیه؟
برداشت من از داستانت اینه که تو هیچ کنترلی رو خودت نداری هرکی بهت گفت بخواب میخوابی بعدشم که حسابی حال کردی به طرفت میگی کثافت که مثلا تقصیر اون بود و تو از این کار مبرا هستی یا به عبارتی بهتر
بادست پس میزنی با پا پیش میکشی
اخه فکر میکنی به زور دادی ن از این خبرا نیست با میل خودت دادی …
خلاصه ساناز بودی یا محدثه؟؟؟؟؟؟؟؟/؟؟
بهرحال دستت درد نکنه
داستانت خوب بود ولی معلومه که تو جنده هستی و دوباره مزه کیر را چشیدی که به این راحتی کست دادی دست یکی دیگه وگر نه زن اگه خودش نخواد هیچ مردی حتی تو یه بیابون خالی هم نمیتونه بهش دست بزنه چه برسه که اونو بکنه جنده خانوم منم بیا اندازتو بگیرم بین خودمون میمونه
نظرمنم نظراحسان خ هستش…اصلا حیف ازنظرکه بخام بدم.فقط یه جمله؛ساناز جنده اس.
رفتی کس و دادی و حالم کردی آبت هم که اومده دیگه چی میگی اسم داستانو گذاشتی شوهر کثافت دوستم …آهان کثافت از اون لحاظ …! ایول کس کثافت عجب کردنی . یا مرده کثافت چه میکرد تو کسم …خوبه افرین ولی بشوهرت خیانت نکن اینم خیلی وقت پیش خونده بودم اینجا
طرف اگه حال کردی دیگه چرا ب اون میگی کثافت باید بخودت بگی هرزه
داستانت خوب بود
نامرد بوده واقعا