شب رویایی با دو کیر کلفت

1401/07/30

سلام اسمم آراد هست و ۲۲ سالمه
این داستان برای ۲ هفته پیشه ، من و صاحبکارم برای یک سفر کاری رفته بودیم سمت طارم زنجان که زیتون معامله کنیم . (داخل پرانتز عرض کنم که من و صاحبکارم باهم رابطه داریم و تقریبا مثل زن و شوهریم اون اسمش محسن و ۳۴ سال سن داره ) خلاصه رسیدیم و زیتون معامله کردیم و انجام شد و خواستیم برگردیم که پسر صاحب باغ که ی آقای حدودا ۳۷ ساله قد کوتاه ولی درشت اندامی بود به اسم حامد ، به صاحبکارم گفت محسن جان شب افتاده بار زیتون داری خطرناکه شب نرو خدای نکرده ی چیزی میشه شرمنده میشیم . اینجوری گفت ته دل منم لرزید . بعد کلی تعارف و این چیزا محسن منو نگاه کرد گفت آقا آراد چکار کنیم ، من به محسن گفتم : آقای علیپور تصمیم با شماست هرچی بگین همونه . محسن گفت حالا که آقا حامد اصرار میکنه بمونیم . حامد گفت من به مادرم زنگ میزنم که ی غذایی آماده کنه شمارو میرسونم خونه خودم جایی کار دارم زودی میام . ماهم سوار ماشین مون شدیم پشت سر حامد راه افتادیم . توی راه همش دستم تو دست محسن بود بهش میگفتم استرس دارم ولی محسن می‌گفت نگران نباش همیشه وقتی بار اول جای غریبه میری استرس عادیه ولی من کنارتم تو با شوهرتی ها استرس داری یکم خندیدم گفتم قربون شوهرم میشما اونم خندید گفت از دست زبون تو عشق جانم .
خلاصه رسیدیم ، حامد مارو با احترام برد خونه و معرفی کرد و مادرش هم خیلی خانوم خونگرم و مهربانی بود کلی باهامون حرف زد از گذشته ها از زندگی پر از مشقت و زمان های قدیم . یکم رفتیم تو حیاط شونو … حامد از راه رسید کلی خرید کرده بود چقدر تشکر کردیم ازش . البته وقتی اومد آرایشگاه رفته بود و خیلی جذاب شده بود چندباری بهش خیره شدم چشمک زد و حتی حمام هم که رفت حوله خواست مادرش خواست ببره که من گفتم بدید من میبرم حاج خانوم ، وقتی حوله رو خواستم بدم درو کامل باز کرد ولی جلو کیرش با دست گرفت بود گفت ببخشید باید حوله می‌آوردم حموم کوچیکه مجبورم درو تا آخر باز کنم (که دروغ میگفت) بعد خواست حوله رو بگیره یدفعه با اون دستی که رو کیرش گذاشت بود برداشت گرفت و من مات و مبهوت نگاهش کردم یهو انگار مثلا خجالت کشیده گفت وای ببخش حواسم پرید عذر میخوام این چرت و پرتا منم گفتم عبی نداره نامحرم نیستیم که بیخیال . اومدم یکم حالم خوب نبود انگاری ی حسی میگفت حامد بهم نظر کرده توی دلم خوشحال بودم چون آرزو داشتم ی مرد درشت هیکل و هیری منو بگاد محسن بدنش مو داره ولی هیری نیست . محسن گفت چیزی شده انگار نامیزونی منم نخواستم چیزی بشه گفتم نه فکر کنم همون حرف خودت درست باشه اولین باره اومدم اینجا یکم غریبی گرفتم .
حامد اومد شام خوردیم و میوه و خنده و شوخی آخر شبی تو اتاق حامد جا انداختیم . حامد گفت داداش من ی سرویس برم ی نخ سیگار بکشم الان میام وقتی رفت منو محسن لب تو لب شدیم محسن گفت آراد برگرد بکنم الان وقت لب بازی نیست برگرد حامد میاد بگا میریم . نگو محسن فندکش جا گذاشته بود اومده بود برداره میبینه داریم لب میدیم پشت در مونده بود . همینکه محسن کیرشو فرو کرد گفتم آخخخ ی دفعه حامد درو باز کرد گفت جووون محسن خان گوشت به این سفیدی رو تنهایی سیخ میزنی داداش؟
محسن هم نه گذاشت نه برداشت گفت حامد جون نمیدونستم اهل پسر هم هستی خب توام بیا باهم سیخ بزنیم ، حامد گفت از وقتی زنم طلاق دادم فقط میکنم تو سوراخ مذکر مونث فرقی نداره ‌. هیچی دیگه منم که از خدا خواسته گفتم جووون چه شبی بشه امشب. حامد اومد همه لخت شدیم دراز کشید لب تو لب بودیم محسن هم منو می‌میگایید ، حامد بر عکس شد کیرش گذاشت دهنم داشتم ساک میزدم محسن کیرش در آورد انگشت مالی کرد که دیر تر آبش بیاد یکم که واسه حامد ساک زدم منو حالت داگی گذاشتن اینبار برا محسن ساک میزدم ، حامد کیر کلفت و خوش فرمش کرده بود کونم تلمبه میزد هر سه تا داشتیم حال میکردیم محسن ارضا شد و همه آبش قورت دادم بی‌حال افتاده بود ی گوشه کیرش می‌مالید ، اما حامد با قدرت تو پوزیشن های مختلف منو گایید و حسابی جر واجرم کرد . پاهام داده بودم هوا حامد داشت تلمبه میزد به محسن گفت محسن جلو چشمت دارم دوستت میگام حال می‌کنی، محسن فت پارش کن تپلی سفید نرم گوشت منو . حامد ی دونه زد سر سینه ام گفت آخخخخخ الان دیگه تپلی سفید نرم گوشت منم هست . اینارو گفت بعد چندتا تلمبه محکم زد آبش خالی کرد تو کونم داز کشید کنارم گفت آراد جون حامله نشی عشقم این کیر تا حالا سه چهارتا بچه تو دل اینو اون کاشته ولی سقط کردم مراقب باش خندیم گفت چیه میخندی گفتم از کون که نمیشه چرند نگو گفت کیر من فرق داره جوجو تپلی . بعدش در گوشم گفت از آرایشگاه اومدم وقتی نگاهم کردی دلم رفت جلو حمومم الکی اونجوری کردم که هیکلم ببینی . محسن گفت چی داری میگی به خانوم من حامد گفت دارم مخش میزنم . محسن گفت باشه پس تا تو مخش بزنی برم سیگار بکشم بیام . محسن لباس پوشید رفت , منو حامدم لخت تو بغل هم بودیم لب بازی میکردیم بدن همو می مالیدم حامد گفت خیلی دوست دارم دوباره سکس کنیم اما عجیب خوابم میاد ببخش گفتم باشه بخوابیم همو بغل کردیم خوابیدیم محسن هم اومد لخت شد کنار من دراز کشید و به گردنم بوسه زد و گفت تو بهترین کسی هستی که تو عمرم دیدم . منم همونجوری که تو بغل حامد بودم برگشتم سمت محسن گفتم عاشقتم لبم بوسید و بغلم کرد حامد گفت عاشقانه هاتون تموم شد؟ بخوابیم ؟ محسن گفت بخوابیم داداش و قصه تمام

نوشته: آراد


👍 21
👎 6
412901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

899828
2022-10-22 00:35:56 +0330 +0330

عجب شوهری 😐😐

2 ❤️

899842
2022-10-22 02:49:35 +0330 +0330

یه پیام بهم بده کارت دارم

0 ❤️

899849
2022-10-22 04:55:43 +0330 +0330

يه شاگرد اينجورى ميخوام ولى به كسى نميدم

1 ❤️

899864
2022-10-22 09:48:50 +0330 +0330

چقدر داستانا کیری شده اصلا حال نمیده

2 ❤️

899954
2022-10-23 04:25:12 +0330 +0330

عجب
بدون کاندوم کون دادی
همچنین تعریف می کنی که اینگار اومدی ماست بخری
بی سواد آمد کنارم داز کشید
وقتی بی سواد باشی همون بهتره کونی مردم ایران باشی

0 ❤️

899960
2022-10-23 05:39:49 +0330 +0330

فاعلم ۴۰سالمه ازبجنورد. یه کون تپل گوشتی بی مو اگه هست واسه حضوری تو تلگرام پیام بده. آیدی mjz1352

0 ❤️

920683
2023-03-28 14:19:48 +0330 +0330

حداقل بی غیرتی میکنید لاو پاره نکنید حالم از عشق هم بهم میخوره😒

0 ❤️

920684
2023-03-28 14:20:23 +0330 +0330

👎

0 ❤️