****سلام به همه دوستان این داستان منو خاله خوشمزه و حشریمه
من الان 37 سالم هست و تهران بدون خانواده و تنها زندگی میکنم یه تابستون تو سن 18 سالگی من واسه دیدن مادرم رفته بودم سنندج تا به خانواده مادرم یعنی(مادربزرگ خاله ها و دایی هام)سربزنم و باهاشون آشنابشم از اونجایی که پدرو مادر من از سن2 سالگی من از همجداشده بودن من هیچ وقت نشده بود که ببینمشون خلاصه منو مامان رفتیم خونه مادربزرگ زنگ رو زدیم 4 تا خاله ام و 2 تا داییم اومدن به پیشوازمون با کلی حالو احوال رو بوسی خوشو بش رفتیم تو ناگفته نماند دوتا از خاله هام یعنی نازی ونرگس از من کوچیکترن یکی 2 سال و یکی دیگه 10 سال، از بدو ورودم نازی که دو سال از من کوچیکتره یه جوری خواستتی بهم نگاه میکرد و این سیگنال اولیه رو بهم داد واسه شب قرار شد بریم عروسی یکی از اشناهای خانوادگی خاله بزرگم و از اونجایی که تعدادمون زیاد بود و دوتا ماشین بیشتر نبودیم اومد جلو سمت شاگرد و با اون لباس کوردی پر زرقو برق خیرکننده اش پیش من نشست و رون و کون تپل و تن ناز قلمبه و رو فرمشو چسبوند به من و با گفتن اینکه من خاله اتم و عیب نداره پیشت بشینم منه زخمیه حشری رو حشریتر کرد،تو راه هی بهم نگاه میکردیم میخندیدیم و منم با حفظ ظاهر اون صورت قشنگ وحشی و اون لباهای برجسته اشو تو فانتزی ذهنیم داشتم میکردمش خلاصه رفتیم عروسی،،،عروس داماد بخاطر صرفه جویی تو هزینه هاشون تو خونه اشون عروسی رو برگزار هر کرده بودن ما رفتیم تو حیاط خونه منو مادرم خاله بزرگمو شوهرشو نازی نشستم مثل بقیه مهمان ها مشروب خوردیم و مست کردیم منو نازی باهمم دست تو دست رقص کوردی که من اصلا بلد نبودم رقصیدیم نازی به من گفت میخواد سیگار بکشه و من باید باهاش برم یواشکی رفتیم تو کوچه فرعی خلوت پشت خونه سیگارشو در اوردو دامنشو داد بالا و از لیفه جوراب توری گل دار مشکیش فندکشو در اورد و سیگارشو روشن کرد و من مات اون رون و کس تپل خوردنیش شدم که از زیر شورت پف کرده بود با یه نگاه داغ و چشم های شهلای مستش بهم گفت از من خوشت میاد؟؟ من با من من کنان و خجالت گفتم آره مگه میشه خوشم نیاد بعد یه پک از سیگارش گرفت و گفت بیا دود سیگارو بکنم تو دهنت منم که ماتم برده بود از خدا خواسته رفتم سمتش خودشو چسبوند به دیوار و دستشو انداخت پشت گردنم و لبشو گذاشت تو لبم همزمان که دودو دادتو دهن من زبونشم چرخوند تو دهنم و منم همینکارو کردمو و پامو فراتر گذاشتمو دستمو کردم زیر دامنشو و شرتش و سر انگشتمو کردم تو کس تنگ خیسش و با دوسه بار تکون دادن تو کسش که اه و ناله اشو داشت بلندو بلندتر میکرد کشیدم بیرون و سریع دامنش رو دادم پایین و اومدم عقب که مبدا کسی ما رو ببینه با شق درد و کس پف کرده خاله برگشتیم داخلو نشستیم کنار هم تا اینکه عروسی تموم شد شب واسه خواب برگشتیم خونه مادربزرگ از اونجایی که خونه دو طبقه بود مادرم ومادربزرگو سه تا خاله مجردم که شامل نازی هم میشد بالا جا خوابشو انداختن و منو یکی از دایی هام طبقه پایین جامونو انداختیم و بقیه هم رفتن خونه های خودشون منو نازی بهم پیام سکسی میدادیم و من تو ذهنم نقشه کردنشو رو داشتم میریختم اینقدر لب بازی باهاش بهم حال داده بود و حشریم کرده بود که حاضر بودم به هر قیمتی اون شب بکنمش همه رفته بودن تو رختخواب و داشتن میخوابیدن از اونجایی که خونه قدیم ساخت بود دستشویی تو حیاط بود دایی رفت دستشویی و من تنها شدم سریع پیام دادم نازی اومد پایین بالباس خواب نازک توری مانندش مثل فرشته ها شده بود جلوم ظاهر شد نفهمیدم چطور مثل فرفره از پله ها اومد پایین و خودشو به اتاق خواب دایی رسوند تا دیدمش از جام پریدمو با حواس کاملا جمع چسبوندمش به دیوار و زبونم کردم تو دهنش و یه لب بازی چربو چیلی رو راه انداختیم که یواش یواش دستشو از بالا کرد زیر شورت مو وکیرم گرفت دستش و شروع کرد به مالید کیرمو حرف سکسی زدن که کیرتو میدی خاله واست لیس بزنه و بخوره و کیرت فقط مال کس منه و اگه کسی جز منو بکنی میکشمتو این حرفا نشت رو زانو و با یه حرکت سریع شلوار و شورتمو همزمان داد پایین و کیرمو تا ته داد تو دهنش و شروع کرد به خوردن چند دفعه بهش گفتم الان کسی میاد آبرومون میره اما اینقدر حشری بود که اصلا واسش اهمیت نداشت من ناچار شدم پشت موهاشو بگیرم و کیرمو از دهنش که با وله وحشتناکی داشت میخورد بکشم بیرون و بلندش کنم و با دوسه تا سیلی اروم به خودش بیارمش بهش گفتم برو بالا فعلا بهت پیام میدم خلاصه دایی اومد بعد یه کم صحبت کردن درباره بازی متالگیر و رزیدنت اویل پلی استیشن و غیره گرفت خوابید منم خودمو زدم بخواب کل خونه تو خاموشی مطلق فرو رفت من بعد یک ساعتی که خودمو زدم بخواب و اس ام اس بازی یواشکی زیر پتو با نازی وقتی صدای خروپف دایی بلند شد اس دادم به نازی و گفتم بیاد تو حیاط از اونجایی که حیاط خیلی بزرگ نبود رفتم به تاریکترین نقطه زیر درخت نارنج و منتظر موندم دیدم نازی هم با ترسو لرز اومد تا دیدمش پرید بغلم و گفت امشب ابرومون نره صلوات منم خندیدم و گفتم واسه سکس با تو هر ریسکیو میکنم اونم گفت منم واسه خوردن تو،در همین حین پچ پچ کنان لاس میزدیم رفتم تو لبش و اروم چسبوندمش به درخت و با یه دستم ممه های شماره 80 لنتی رو فرمشو از سوتینش بیرون کشیدمو شروع کردم با وله به خوردنش اول راست بعد چپ نوکشو گاز میگرفتم و اون میگفت جووون دست چپم بردم و کردم تو شلوارک نازک نخیش و کسشو گذاشتم کف دستمو شروع کردم به فشار دادنش چند لحظه بعد رطوبت اب کسشو تو کف دستم حس کردم اونم که مثل مار خودشو میمالید بهم گفت کیرتو میخوام تو رو خدا بهم بدش عشق خاله کیرکلفتتو بهم بده میخوام ش نشست جلوم و شلوار اسلشم رو داد پایین و بعد بجایی اینکه شورتمو بده پایین از گوشه کناری شورت هفتیم کیر شق شده سنگ شده منو داد بیرون و با یه لیس به سرش کاملا و با یه عق همه رو کرد تو حلقش و شروع کرد به ساک زدن منم پشت موهاشو گرفت بودم و عقب جلو میکردم گوشهامو تیز کرده بودم
که یه وقت کسی نباید و مارو ببینه وقتی که حسابی ساک زد بلندش کردم و چرخوندمش شلوارکشو بدون باز کردن زیپ و دکمه همراه با شورت توریش دادم پایین و خمش کردم که سوراخ کونشون خیس کنم و از کون بکنمش که یهویی برگشت و بهم گفت اول از کس بکن ابم بیاد با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم اخه پرده ات گفت نگران نباش فقط بکن بعدا بهت میگم دوباره برگشت و خم شد حالت گربه ایی دوتا پاشم باز کرد جوری که از پشت اون کس کولوچه ش نمایان شد سریع یه تف انداختم سر کیرم و کامل خیسش کردم و گذاشتم در سوراخ کسش و با فشار اما اروم و با آه و ناله های خفیف نازی کیرمو کامل تا ته کردم تو با این فکر که من پرده کسشو باز کردم شروع کردم مثل یه سگ حشری تلمبه زدن اینقدر کس نازی خیس و کیر من داغ شده بود که صدای شلوپ شلوپ داشت بلند میشد 5 دقیقه ایی از کس کردم بعد خم شدمو در گوشش گفتم میخوام از کون بکنمت گفت تا حالا به هیچ کس حتی نامزد نامردم از پشت ندادم اما باتو اینو میخوام تازه فهمیدم اوپن بوده از قبل،
گفتم دوست داری واقعا گفت اره تا گفت یه تف انداختم رو کیرم و در حالی که با دست راستم کیرمو داشتم میبردم سمت سوراخ کونش با دست دیگمم لای کونشون وا میکردم سرشو اروم گذاشتم درش یهویی تا تهشو کردم توش که یه نفس عمیق همراه با درد و لذت کشید و گفت واااای بکن آصف بکن شروع کرد کونشو عقب جلو کردن منم چند ضربه اولو یواش و بعدش تند تند در حالی که کون تنگش داشت کیرم میخورد و قورت میداد تلمبه میزدم بعد از 5 دقیقه که از کون کردمش یه کم خسته شدم و از طرفی هم نگران این بودم کسی بیدار بشه و منو نازی تو اون وضعیت ببینه بهش گفتم بیا زود تموش کنیم اون گفت باشه بهم گفت بشینم و به درخت تکیه بدم شلوارمو کامل در اوردم و گذاشتم رو درخت و با کون لخت نشستم رو اجر چین دور درخت و تیکه دادم بهش سرشو اورم وسط پام و یه تف بزرگ انداخت رو کیرم و با زبونش یه دور کامل چرخوند دور کیرم که خیس خیس بشه بعد از جلو اومد و نشست رو کیرم و خودش شروع کرد با سرعت به بالا و پایین کردن ممه هاشو می مالید و هی تو صورتم میگفت آصف کس خاله رو پاره کن جرم بده اگه تو اینجا بودی من همیشه به تو میدادم و کسم مال تو بکن ابتو بریز توم خاله رو بچه دار کن من که کم کم داشتم از شهوت حرفهاش دیونه میشدم از نگرانی دید کمم نسبت به ورودی در حال به حیاط سکته میکردم که یهویی دیدم نازی چندتا تکون خورد و پاهاش به هم نزدیکشدو آه و ناله کردو آبش اومد یه مکث کوچولو کرد و دوباره شروع به بالاو پایین کردن کرد کسش اینقدر خیس بود که داشت کم کم صداش می پیچید تو حیاط من با شنیدن صدای کسش تحریکم به اوج خودش رسید و ابم با سرعت مرگ داشت میومد اومدم بهش بگم بلند شو بریزمش انور گفت بریز داخلش عشق خاله تو مال منی اتیشی شدم و کیرم تا میلیمتر اخر کردم تو و ابمو با فشار تا قطره اخرشو ریختم تو کسش اومد بلند بشه گفت لبتو بهم بده تو از این بعد مال منی یه لب زبونی از گرفت و در حالی که کامل رو کیرم نشسته بود و کمر و کون من از درد داشت به گا میرفت دستی تو موهام کشیدو گفت مرسی عزیزم و بلند شد
دستمو گرفت و بلندم کرد لباسمونو مرتب کردیم و یواش و بی سرو صدا رفتیم دستشویی خودمون رو شستیم و قبل از رفتن داخل خونه در گوشم گفت هر وقت بتونیم دوباره انجامش میدیم فقط یادت باشه من جلو همه خاله اتم و مواظب باش سوتی ندیدی،،،از اون به بعد متاسفانه بنا به دلایلی دیگه موفق سکس باهم نشدیم
امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد 🤤
نوشته: آصف مستعار
ها خیلی راحت از جلو و عقب بهت داد ؟
از کونش در آوردی بعد ساک زد ؟ عق چندشا
چقد گشاد بود ک فوری تا ته کردی تو کونش بعدم با لذت اه کشیده؟
کسخل گیر آوردی ؟
ننویس عاقا
چ وضعشه خوووو
😂 😂 😂 نام داستان اصلی:بلوغ بازی یک نوجوان با خاله کوچیکترش
حالا جریان چیه؟ رفتین عروسی بزرگترا مشروب خوردن شوهر خاله جان داغ شدن مجبورت کردن کیرشونو بساکی الانم اومدی توی اتاق شروع کردی تلافی و فانتزی ساختن…
برو کص نگو جقی
تو ۱۸ سالت بوده دیگه؟
خالتم ۲ سال از تو کوچیکتر ینی ۱۶
خالت تو ۱۶ سالگی نامزد داشته ؟
کستان خوبی بود😑
لاشی خواننده داستان بیشعور ک نیس
بازی ایول چند ساله ک اومده
خالتم تو 16سالگی ب همه داده و رسیده ب تو
الان زمونه شخمی شده
21 سال پیش اینجوریام نبوده بعد تو بعد دوسالگی بری جایی ک تازه دیدنت همون موقع هم بیاد بت بده
بابا بزرگتم زنگوله پا تابوت برا خودش درست کرده 10 سال از تو کوچیکترم خاله داشتی
عجب خاله خیالی باحالی داری که تو اولین برخورد و آشنایی به فیض کامل رسوندت.فک کنم دایی جان جور دیگه ای قضیه رو تعریف کنه و عقده بابت رو سر تو خالی کرده باشه
والا. اونجور که من میدونم. با غیرت تر از کرد تو ایران وجود نداره… تو اصلا کورد نیستی… در ضمن. یه ریدن مگه چه قدر طول میکشه که اومده ساک زده… مردم. 20 سال پیش شلوار پارچه ایی. میپوشیدند اسلش کجا بود… کمتر جق بزن جقی
تو که نوشتن بلد نیستی ننویس ،ریدی با این نوشتنت… 👎
داستانت بد نبود ولی سوتی تخمی زیاد دادی. نباید میگفتی داستان مال ۲۰سال پیشه کودن😂😂😂😂
این همه مزخرف چطور تو ذهنت تصور میکنی؟
به هر حال پای فلامینگو تو کون آدم دروغگو
ولی من فک میکنم همون ی بارم موفق نشدی بکنیش
37-18:19
1399-18:1381
این اختلاط ها را که میکنی منظورم کستانت بود
مربوط میشه به سال 81
عجب
دیسلایک
اینقدر خالی بستی که نخوندم از وسطا جنده هم بود اینجوری بهت پا نمیداد
همونچند خط اولشو خوندم اسهال گرفتم.ریییییدی …
داداش این تاریخهایی که زدی و سن و سال الانت تقریبا بامن یکیه ولی ۲۱ سال پیش من هرچی فکر میکنم هنوز گوشی موبایل هنوز اونقدرها فراگیر و همگانی نشده بود فکر کنم تازه از گوشیهای الکاتل و نوکیاهای قدیمی که هردو مثل گوشکوب بودن اگه تریلی از روشون رد میشد نمیشکستن تازه اومده بود با اونها یه پیام میخواستی بدی تا همسایه کناری صدای تخمیه دکمه گوشی را میشنید چه برسه کسی که پیشت خواب باشه بعدش مطمئنی تو خواب سفرزمان نرفتی بابا اون موقع کجا اینقدر دخترها آزادی داشتن راحت سیگار بکشن و بخوان بدن نگاه چپ تو خونه کسی به دختری زنی میکردی همون خانواده خود آدم هفت بار با اسید سولفوریک صد در صد غسلت میدادن والله کی به این راحتی اون زمان میشد تو حیاط از این غلطها کرد
آصف جان ببخشید دیس؛ اروتیک بود اما مگه عمو جانی بودی که توی 18 سالگی اون کمرو داشتی بالام؟
آصف کونی موبایل سال 73 اومد ایران که بقول خودت تو بچه طلاق بودی و خاله ات که کردستان بوده تا سال 78 اصلا اونجا آنتن نبود بچه جون چه برسه که اونها موبایل داشته باشند حالا همون شب به داییت دادی قابل باور هستش جیگر
خیلی داستان تخیلی بود چون وقتی می خوای کون بکنی اول باید آمادش بکنی تو بدون هیچ چیزی یهو کردی تو
اگه واقعی بود داستانت صد در صد کونش پاره میشد و خون میومد پس معلومه تا به حال کون از نزدیک ندیدی چه برسه که بخوای بکنی پس نتیجه میگیریم که داستانت کسشر بود
حرومزاده اصلا توی کوردا این رسما نیس بشینن مشروب بخورن وسط عروسی معلومه خیلی داغ داری از کوردا داری گو اضافی میخوری
کسکش زنای کرد با لباس کردی هم شلوار میپوشن نه دامن که تو دامنشو بدی بالاو … بعدشم تو سنندج درخت نارج سبز نمیکنه معلومه که همش تخیل جقته
اونموقع رزیدنت اویل بوده و پلی استیشن…تازه هر پسر جقی هم یه آیفون۱۱داشته😂😂😂خب اخه بی ناموس دختر 16 ساله ممه 80داره؟
۲۱ سال پیش هم موبایل بود هم شلوار اسلش هم بازی رزیدنت اویل ؟