یه روز سرد برفی داشتم کنار خیابون راه میرفتم ، یه پالتوی کمر باریک تنم بود . رژ لبم قرمز بود و از سرما یکم سر لپام قرمز شده بود ، قابل توصیف نیست که چه غم بزرگی تو دلم داشتم برای بار پنجم نامزدم ولم کرده بود آبروم جلوی خانواده و فامیل رفته بود همه چیزم رو باخته بودم مغزم خالی بود و هیچ راهی برای یک زندگی دوباره به ذهنم نمیرسید ، با خودم غرق در افکارم بودم که متوجه شدم ماشینهایی که از کنارم رد میشن یه نیش ترمز میزنن و یه فکری مثل جرقه از ذهنم رد شد و یه راه کار که درمان من شد برای خودم پیدا کردم . فقط یک جمله من رو نجات داد . این وفاداری به اون نامرد خیانت به خودم محسوب میشه . یک سکس خوب منو نجات میده . حالا هر چی هر وقت از خدا می خواستیم بهمون نمیداد . ولی انگار خدا هم دلش برای دیدن یک سکس عالی تنگ شده بود همچنان که کنار خیابون راه میرفتم یه پرشیای مشکی از کنارم رد میشد که رفت جلوتر دنده عقب گرفت و توقف کرد .
همه چیز رو فراموش کردم سوار شدم نگاش کردم سنش ، قدش ، اندامش همه چی مناسب بود من حدودا 28 سالمه قدم متوسط ، باسنم بزرگ و گوشتیه سینه هام تو دستای مردی که دستای بزرگی داشته باشه جا میشه کمرم نسبت به باسنم باریکه ، رونای پری دارم و یک کوچلو هم شکم دارم .و اون لاغر بود قدش به نظر بلند می اومد ، موهای جو گندمی دستای پرمو صورت کشیده و کلا مردونه . همه چیز رو در چند ثانیه آنالیز کردم مناسب بود . بعد از حرفهای کلیشه ای ازم خواست برم خونه اش ، هیچ مقاومتی نکردم ، با اینکه آدم ترسویی هستم دلم رو زدم به دریا گفتم بریم . رسیدیم به یه آپارتمان در انتهای یک کوچه در اوسط شهر .
با هم از ماشین پیاده شدیم دستشو گذاشته بود پشت کمرم و مواظب بود که لیز نخورم دنیایی از خاطرات شیرینی که در سه ساله گذاشته داشتم اومد جلوی چشمم ، بغض گلوم گرفت و در خودم فریاد زدم این دفعه که تنهام گذاشتی دیگه بهت خیانت میکنم شاید این قصه که هر روز داره خفیف ترم میکنه تموم شه و همین طور هم شد.
در رو باز کرد خونه گرمی بود حسم بهم گفت که قبلا یه زن اونجا زندگی می کرده چون در حال حاظر بهم ریخته بود اما وسایل و لوازم سلیقه یک زن بود .روی کاناپه نشستم 2 ساعت طول کشید چایی خوردیم ، برام موزیک گذاشت یه شلوارک پوشید اومد کنارم بهم گفت مانتو رو از تنت دربیار ، با خودم در تردید بودم که تصمیم رو گرفتم ، حالا که اینجا هستم دیگه میخوام از زندگیم حداقل امروز لذت ببرم .
مانتومو درآوردم شالم رو آویزون کردم جورابامو در آوردم و بهش گفتم میخوام برم دستشویی راهنماییم کرد .رفتم توالت جیش کردم دستمو صابونی کردم تمام کسم ، سوارخ کونم و چاک کونم ، و پاهام رو شستم و با دستمال خودم رو شستم .
اومدم بیرون وایسادم تا پاهام یکم خشک شه ، داشت نگام میکرد چه چشمای پر از شهوتی از جاش بلند شد اومد جلو همون جا جلوی دستشویی بلوزم رو درآورد سوتینم رو بازکرد کامل تو بغلش جا میشدم شاید یک ربع تمام سینه هامو میمالید و لبهامو میخورد و من داغ شده بودم و دست اون سرد شده بود مثل یه پرنسس من رو آورد روی کاناپه ، تصمیم گرفتم نهایت لذت رو ازش ببرم و باهاش همکاری میکردم داشتم با گذشته در حین سکس با اون خداحافظی میکردم . با همه روزهایی که تنها مونده بودم تحقیر شده بودم و التماس کرده بودم ، فریب خورده بودم و باز هم بخشیده بودم خودم شلوارم رو در آوردم ، و بعد شلوارک و شورت اونو از پاهاش کشیدم پایین اوووو ، چه کیر خوب و پهنی داشت بلند نبود زیاد اما بزرگ بود فقط سرش تو دهنم جا میشد جلوی پاهاش زانو زدم و شروع کردم به ساک زدن ، کش موهامو باز کرد ، موهای من تا اواسط کمرم بود و رنگ قهوه ای روشن داره دستاشو کرد لای موهام و همشون و جمع کرد تو دستش ، هیچ حرفی نمی زدیم فقط نگاه میکردیم خودش سرم رو روی کیرش بالا و پایین میکرد بالاخره بلندم کرد خواست رو کاناپه بخوابوندم که پشیمون شد ، دستمو گرفت منو برد تا انتهای یک سالن فقط شرت پام بود وارد اطاق خوابش شدیم یه پنجره داشت که یک پرده ی تیره جلوش آویزون بود ، آباژور روشن کرد نورش قرمز بود ، تو اطاق خواب یه آینه ی بزرگ ، یه میز توالت و یه یخچال کوچیک بود ، بهم گفت برگرد دستاتو بذار دو طرف میز توالت هر کاری میگفت میکردم انگار تو این دنیا نبودم کمرم رو یکم هل داد تا باسنم رو به سمت عقب قلمبه کنم ، یه دستمال کاغذی برداشت کسم رو که خیس شده بود دیگه پاک کرد ، نشست لبه تخت درست پشت کون من و خیلی آروم سوراخ کونم رو میمالید من کاملا حشری شده بودم ، سرش رو کرد لای کسم و با زبونش برام تلمبه میزد ، سرعتش رو زیاد کرد که خیسی زبونش رو روی سوراخ کونم حس میکردم فقط دلم میخواست بهش بدم ، آه و ناله من دیگه دراومده بود که انگشتش رو کرد توسوراخ کونم با یک انگشت تا ته میکرد تو کونم و با یه دست دیگه کوسم رو میمالید . برم گردوند سمت خودش گفت بخواب، خوابیدم روی تخت فکر میکردم دیگه الان میخواد بکنتم گفت : هر وقت اذیت شدی بهم بگو با سر اشاره کردم که باشه ، نشست رو سینه هام و کیرش کرد توی دهنم و تلمبه می زد توی دهنم دیگه داشتم بالا میآوردم اما نمیخواستم سکسمون خراب شه . کیرشو از دهنم درآورد و گذاشت لای سینه هام ، خودم سینه هامو سفت به کیرش فشار میدادم ، کشوی کنار دستشو کشید بیرون یه کاندوم برداشت و کشید رو کیرش ( از این کارش خوشحال شدم ، چون اصلا هیچ شناختی رو ش نداشتم) من و برگردوند رو به آینه و حالت سگی به خودم گرفتم ، سر کیرشو گذاشت دم کسم و آروم هل داد تو ، یه چیزی تو دلم هری ریخت پایین چنان محکم کیرش رو میکوبید تو کوسم که نزدیک بود از تخت پرت شم پایین ، خودم رو تو آینه میدیدم که دارم بهش کس میدم ، لحظه ای که خودم رو تو آینه دیدم دیگه از خودم بدم نمی اومد راحت شدم دوباره زندگی کردن رو شروع کرده بودم خوب که از کس من و کرد شروع کرد با انگشت به سوراخ کونم ور رفتن آروم در گوشم گفت اجازه میدی از پشت با سرم گفتم آره ، وقتی کیرش رو گذاشت در کونم میخواستم نذارم اما دیر شده بود سر کیرش رفته بود تو کونم احساس میکردم دارم پاره میشم اما گفتم نمیتونم و ناله میکردم گفت باشه عزیرم چند لحظه بخواب شاید 10دقیقه نمیدونم چند دقیقه همین جوری کیرش تو کونم بود و تکون نمیخورد و آروم آروم شروع کرد به تکون خوردن و پاهام رو تا اون جا که میشد باز کرد صورتم رو به تخت بود و اون رو کونم نشسته بود بهترین سکس از کون رو دراون لحظات داشتم نمیدونم به یک ساعت کشید یا نه اما بی نهایت لذت میبردم آخرش با یک دستش کسم رو میمالید و همون جوری از کون من رو میکرد . یک دفعه دو تا ظربه محکم بهم زد و آروم روم خوابید ، احساس کردم اون غربیه رو میشناسم ، کیرش رو از کونم درآورد کاندوم پر از آب بود دستمال برداشت من و خودش رو پاک کرد من و برگردوند تو بغلش و محکم بغلم کرد و پیشونیم رو بوسید تو ذهنم احساس کردم همین اولین بار تو همین برخورد کوتاه دوستش دارم ، که یکدفعه بهم گفت فکر میکنم سالهاست زنمی و میشناسمت ، وای خدای من با صدای بلند تو بغلش گریه کردم .
اون شب اون جا موندم و به خانوادم گفتم خونه دوستم هستم . صبح شمارشو گرفتم و حاضر شدم که برم گفت خواهش میکنم بذار برسونمت گفتم نه ، گفت خواهش میکنم با من بمون ، باهم باشیم ، گفتم بهت زنگ میزنم ، لحظه ی آخر دم در گفت فقط بگو دیشب چرا آخرش گریه کردی ، من اذیتت کردم ، گفتم نه اصلا تو برای من یه دنیایه جدید و شروع تازه ای .
از در خونه اومدم بیرون یه غم مرموزی تو دلم بود ، یک هفته بعد برای همیشه اون نامزد نامردم که پولم زندگیم ، وقتم رو ازم گرفته بود رو از زندگیم برای همیشه انداختم بیرون ، اون پسر که شب رو باهاش گذروندم بارها بهم زنگ زد ، و اس ام اس های ملتمسانه بهم داد، اما هرگز جوابش رو ندادم گرچه هنوز هم دوستش دارم.
شاید احمقانه باشه اما یک سکس خوب من رو دوباره متولد کرد.
نوشته: نینا
ایول نینا خانوم.
من که از داستانت لذت بردم.
خوش به حال انکه با تو سکس کرد.
=D> :-C
عالی بود…
خیلی دوس داشتم
کلا سکس باید اتفاقی باشه
چیزی نیس که از قبل براش برنامه بریزی…
به دل میشینه چون حرف دله
بخاطر صداقتت حداکثر امتیاز ممکن را بحسابت واریز کردم
راستی تولدت مبارک نیناجان :*
سکس تراپی به این میگن دیگه! یک عمر پول و احساس و آبرویش لطمه دیده چون نمی خواسته با غریبه ها سکس کنه. ولی از امروز به بعد هروقت حوصله اش سر بره یا با شوهرش دعواش بشه می ره شب بغل یک ناشناس می خوابه تا روحیه اش تازه بشه و جیگرش حال بیاد، انگار که رفته باشه هواخوری!
اولین باره می شنوم سکس یک ساعته با آدم های ناشناس اعتماد به نفس دختری را بالا برده. تا حالا گمان می کردم عکس این حرف درسته!
هنرپیشه های هالیوود هم اینقدر اوپن مایند نیستند بخدا
اشک تو چشام حلقه زد. نمیدونم چرا ولی دلم میخواد بگم متاسفم …
خوش بحال اون يارو كه كوس دبشي زده تو رگ. خدا شانس بده ما كه به هركي سلام هم ميكنيم ميگه اول شارژ بده…!
سلام از داستانت خوشم اومد من هم درکت میکنم 35 سالمه 187 قد88 وزن منهم مثل شما یجورای تنهام…
سلام
فکر می کنم می تونم درکت کنم. منم غمی تو دلم هست که حتی نمی دونم به کی باید بگم. بعد از اینکه ازدواج نه چندان نا موفق و از نگاه مردم موفق داشتم نمی دونم که چرا نمی تونم کسی رو جذب خودم کنم. قبلا این طوری نبودم و به وفور دوست دختر داشتم. کاش کسی بود که میشد باهاش بحرفم. موفق باشی
اوه اوه اوه
جماعتین کوس لیسین رو ببین چه گرد و خاکی کردن
کوس میخ میگی هوا انقدر سرد بود که لپام سرخ شده بود بعد انگار نه انگار سرما تو بدنته و چله زمستونه رفتی توالت و تمام بدنتو شستی؟؟
ب قول رفیقمون پالتو شد مانتو؟؟
کیر تو کیر نه حیف کیر عصای حضرت موسی تو کونت با تمام معجزه هاش
نميدونم چرازنافکرمیکنن اگه ازاین کارابکنندبه شوهرشون خیانت ولی اگه واقعافکرکنندبه خودشون وخونواده شون خیانت کردن چون شوهرازنظرعرف وقانون بایه کلمه بازن غریبه میشه پس حالابه اون خیانت کردی یابه خودت
خیلی وقت بود اینجا داستان قشنگ نخونده بودم خوب بود نینا جون ممنون
عالی بود !
منم تجربه داشتم.فوق العاده یه سکس اتفاقی میتونه آرامش بخشتر از یک سکس از قبل برنامه ریزی شده باشه.
تولد دوبارت مبارک دوست عزیز …
قشنگ بود لذت بردم. حالا هر کی هر تفسیری می خواد بکنه و هر نسبتی هم دوست داشت به دیگران بده من که خیالیم نیست فقط احساسم خوب بود موقع خوندن این داستان و همین مهمه فقط همین.
یادمه قبلن یکبار اینجا بحث جوشش ادبی را مفصل عرض کرده ام . پس نیازی به درد آوردن دوباره ی سر دوستان نیست . این داستان به نظرم جوششی بود .با وجود اینکه حرفه ای و بی ایراد هم بود فقط یک غلط تایپی داشت (نه املائی, فقط تایپی) که اصلن مهم نیست. و یک اشتباه کوچک نگارشی یعنی " با دستمال خودم رو شستم " که منظور " با دستمال خودم رو خشک کردم "بوده که اینم مهم نیست. بازم می گم مهم اینه که به دل خیلی ها نشسته . فقط همین مهمه.
میشه گفت تمام مؤلفه های یک داستان سکسی و اروتیک رو داشت. نویسنده توصیفات خوبی داشت و فضای سکسی رو خیلی خوب نشون داده بود. البته بعضی جاها تناقضاتی دیده میشد. مثل همون پالتو و مانتو. یه جاهایی هم روایت قصه خواننده رو جا میذاشت و من حس میکردم که دارم یه خاطره میخونم. میدونم که نویسنده ادعایی برای نوشتن نداره اما میتونست توصیف خودش رو در حین داستان انجام بده. برای نوشتن همچین داستانی باید خیلی دقت کرد. در باره چرایی این اتفاق هم نمیشه چیزی گفت. بعضی وقتها ادم توی موقعیتی قرار میگیره که فکر میکنه به چیزی احتیاج داره. توی این مورد نمیشه اسمش رو خیانت گذاشت.
نمیدونم چرا اگه یه پسر راه بیفته و ترتیب تمام دنیا رو بده و بیاد اینجا جار بزنه همه براش به به و چه چه میزنن. اما وقتی یه زن از سکسی که داشته بنویسه متهم به جنده بودن و هزار چیز دیگه میشه…
نینا جون مرسی از داستان وقتی خوندم لذت بردم واقعا قشنگ بود
تولد دوبارتم مبارک :*
سلام جدأ قدرت نگارش عالي ي داري.داستانت چه راست چ دروغ تمام وجنات يك داستان رومانس رو داشت و جالب تر اين كه نكته اي ك درش نهفتس اينه ك وقتي آدم در يك انزواي عشقي قرار ميگيره نبايد ب ياد طرفش ك معلوم نيست كجاست خودسوزي كنه و خودش رو آزار بده بلكه بايدبا جايگزين كردن شخص ديگه اي خلأأت رو پر كني تا اين انزوا در زندكي آدم هوىدا نشه چون انسان بدون جفت نميتونه انسان كاملى بشه حداقلش اينه ك ب پوچگرايي كشيده ميشه و زندگيه بي هدفي پيدا ميكنه ك تمامش ميشه تكرار مكررات روزمره واي كاش رايطه زيبايي رو با اون پسر شروع ميكردي ممكنه جفت زندگيت اون باشه
مرسي قشنك بود…
موندم فقط توكار اين يارو اسم كاربريش (كس مسخوام)
يكي ميتونه اينو ترجمه كنه
آخه لامصب اين اسم كاربريه
اگه واقا اون شب بهت حال داده و خودت راضی هستی باید بگم خوشا به حالت و اینکه خیلی شانس اوردی بیشتر احتیاط کن و دیگه از این جور بی پروایی ها نکن خطر همه جا در کمینه با غریبه ها به سرعت قاطی نشو عزیزم به نفعته.
کیرم تو کون و کوس دهن هرچی نامره هرچی جنده است1حالا یه جلقی یه کونی خودشو به اسم دختر جا میزنه برام خیلی جالبه همه هم باور میکنن و احسنت میگن خاک تو سر بی شرفتون
[quote= homan20مدعی العموم ]کیرم تو کون و کوس دهن هرچی نامره هرچی جنده است1حالا یه جلقی یه کونی خودشو به اسم دختر جا میزنه برام خیلی جالبه همه هم باور میکنن و احسنت میگن خاک تو سر بی شرفتون[/quote]
تازه کجاشو دیدی؟ از اینم جالبتر هم می شه!!!
جناب مدعی العموم ؛ بی ادبی این یک دفعه ات را ندیده می گیریم ولی یادت نره شما اگه بیل زنی اول به باغچه خودت بیل بزن!
من که فکر کنم شما تا حالا رنگشو ندیدی ! دیگه نبینم از این غلطای اضافی کنی و توهین کنی و جمع هم ببندی! جوجو
قول نمی دم دفعه بعدی انقدر مؤدب و مهربون باشم .
دوست من داستانت خوب بود اما به شدت جا واسه بهتر شدن داره
برا تقویت نوشتت می تونی داستانای نویسنده های قدر سایتو بخونی البته رمان هم خوبه
منتظر داستانای بعدیت البته تو سطح بالا تر هستیم
مؤفق باشی
کمتر کسی دیدم که داستانش زنده باشه.
داستانت انگار واقعی بود شاید درد زندگی بود این حسو داشت. ولی توی داستانت تمام جوانب رو درنظر نگرفتی.
خلاصه بگم هرچی بود خوب بود