سکس با مهناز در سوله

1392/11/16

درود به همه بچه شهوانی
من امیر هستم 30سالمه این خاطر که میخوام براتون مینویسم برای سن17 سالگی مه.
اگه خوشتون اومد از داستانم بگید تا جریان های بعدشم بگم.
اون زمان بابام تو یه شهرک صنعتی سوله میساخت و قستمی که ما بودیم به غیر از سوله ما یه سوله تکمیل شده هم بود که
صاحبش هنوز کارخونشو راه ننداخته بود.و فقط یه پیر مرد و زن اونجا سرایدار بودن.منم هر روز تا ساعت 8اونجا میموندم که برای فردا که کارگرای ساختمانی میان آب ذخیره کنم.خلاصه تنهایی اونجا خیلی بود چون از ساعت 5 که کارگرا میرفتن تا 8 تنها بودم.خیلی سخت میگذشت.
تا اینکه بعد چند وقت یه دختری اومد اونجا که نوه ی اون سرایداره بود.دختره اسمش مهناز بود.هم سن منم بود.چهره خیلی بانمکی داشت.خلاصه ما باهم دوست شدیم.دختره باحال و شیطونی بود.کارمون این شده بود که هر روز کارگرا میرفتن مینشستیم جلو در سوله ما و تا شب حرف میزدیم.اوایل حرفامون حرف عادی بود تا اینکه پیشه خودم گفتم بزار سر حرفو باز کنم.
از حرفای سکسی شروع کردم دیدم بدش نمیاد.وانگار مشتاقه.پیشه خودم گفتم همین امروز میکنمش.ولی نشد.یه چند وقتی کارمون شده بود حرفای سکسی.ولی انگار همش در حد حرف بود.منم هر روز که میومدم اونجا پیشه خودم میگفتم امروز دیگه میکنمش.ولی باز با حسرت مثله اوسگولا برمیگشتم خونه.هر شب قبله خواب تصویر ذهنی اینکه فردا چه جوری میکنمش تو ذهنم میچرخید.ولی انگار طلسم شده بود.
سر این جریان دیونه شده بودم.ولی تسلیم نمیشدم.هر روز با یه فکر جدید میرفتم ولی همش دسته خالی برمیگشتم.
تا اینکه یه پنجشبه شب بود که مامانم بهم گفت امیر شب زود بیا عروسی دعوتیم.ساعت 6 بود که با مهناز دم در سوله نشسته بودیم.اون روز مهناز بهم گفت همین الان از حموم در اومدم و کلی خودمو تمیز کردم.کیرم راست شده بود.یهو یه فکری رسید به ذهنم.گفتم مهناز برام اب میاری.گفت باشه.
منم خیلی سریع رفتم تو ساختمونه سولمون سریع لخت شدم رفتم تو حموم کیرم حسابی شق شده بود.بهترین موقعیت بود برام.شروع کردم ور رفتن به کیرم متوجه شدم صدای مهناز داره میاد ولی به رویه خودم نیاوردم.کم کم صداش نزدیک شد که داشت امیر ،امیر میگفت.حمومه اونجا در نداشت و تو یه حالت تو در تو بود .حواسم بود دیدم یواشکی داره نگام میکنه.ولی بازم به رویه خودم نیاوردم.این نگاه کردنش کیرمو بیشتر شق میکرد.یکم باهاش ور رفتم گفتم بزار حشری بشه،خودش میاد جلو.
یهو دیدم که انگار نیست یه لحظه هنگ کردم.پیشه خودم گفتم بازم گند زدم.همون جوری لخت از حموم زدم بیرون که ببینم چی شد. اومدم جلو تر دیدم مهناز تو اتاق استراحت منه رو تخت نشسته داره با خودش ور میره.نمیدونستم چیکار باید بکنم.همون جوری وایساده بودم مثله خنگا داشتم جق میزدم.یهو متوجه من شد.تا اومد خودشو جمع و جور کنه رفتم جلو نزدیکش شدم یه چند لحظه ای دوتایمون هنگ کرده بودیم.گفتم مهناز برام اب اوردی.دیدم صداش در نمیاد.پته پته افتاده بود.دیدم همه ی حواسش به کیرمه.منم پرو پرو شروع به دست مالی کیره خودم کردم.ابه دهنشو قورت داد اومد سمته من.با دستش کیرمو گرفت.داشتم منفجر میشدم.نشت رو زمین و کیرمو گذاشت تو دهنش ،اب از کنار لباش داشت میریخت حسابی برام خوردش.
بلندش کردم مثله دیونه ها لباسو در اوردم . وای چی میدیدم دوتا سینه گردو قلمبه که نوکشون صورتی بود سریع شور در آورد سینه هاشو یکی یکی لیس میزدم.وگاز میگرفتم.حسابی حشری شده بود.دستمو مالیدم به کوسش دیدم اب داره چیکه میکنه.خوابوندمش رو تخت پاهاشو دادم بالا اول کناره کوسش براش لیس زدم داشت زمین و زمونو گاز میگرفت. یه خورده کونشو براش لیس زدم گفتم بزار خوب دیونه بشه.همین زبونمو زدم به کوسش جیغش بلند شد وحشتناک صداش بلند شده بود.تمامه موهای منو میکشید.فکر کنم موهام کند.میگفت امیر دارم از حرارت اتیش میگیرم.حرفاش بیشتر منو حشری تر میکرد.یه کم حالت69 شدیم دیدم بابا این خیلی حشریه ،خایه هامو داشت میکند.کیرو خایم خیس اب شده بود.البته کوسو کونشم چشمه اب شده بود.بلند شدم کیرمو گذاشتم لایه پاهاش یه کم تلمبه زدم.دیدم حال نمیده.گفتم مهناز بزارم کونت.میگفت دوستام میگن درد داره.ولی اهمیتی به حرفش ندادم. پاهاشو دادم بالا یه کم از ابه کوسش زدم به کونش حسابی نرم شد.انگشتمو کردم تو کونش یه اخ کوچیکی کشید یه خورده انگشتمو عقب جلو کردم دیدم داره حال میکنه،دوباره سرو صداش در اومده بود کیرمو اروم اروم کردم تو کونش نفسش بند اومده بود.گفت امیر دارم پاره میشم ولی بازم اهمیتی ندادم.یه خورده کیرمو عقب جلو کردم دیدم داره حال میکنه.کیرمو در آوردم گفتم یه مدله دیگه بکنمش دیدمش کیرم خونیه . دلم نیمومد ادامه بدم.بهش گفتم مهناز خون اومده.نمیخواستم از دستش بدم که اولین تجربش خراب بشه و بشتر از اینکه نکنه دیگه نده.
بردمش حموم کیرمو کوسو کونشو شستم یه کم درد داشت ولی بازم حشری بود.از حموم اومدیم بیرون خشک کردیم همدیگرو دوباره شروع کردیم به بخور بخوروحالتون69 بود. فکر کنم دو ،سه باری ارضا شد.گفتم بهناز ابم داره میاد گفت بریز رو سینه ها.اینقدر حشری بودم خودم که وقتی اودم بریزم روسینه هاش پاشید رو سرو سورتش.سرو صورتشو تمیز کردمو خوابیدم کنارش.اوله کار اینقدر حشری بودیم که اصلا لبای همو نخورده بودیم.یکم لب تو لب شدیم.بعدش بلند شدیم رفتیم حموم.دیگه از اون روز به بعد تقریبا هر روز میکردمش.

نوشتنه:‌ امیر


👍 0
👎 0
84439 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411786
2014-02-05 03:44:02 +0330 +0330
NA

به بقیه پیشنهاد میکنم نخونن،این خلاصشه:
من امیرم،سر ساختمون بودم یه دختر اومد با هم حرفای سکسی زدیم دیدم نمیشه کاری کنم رفتم یه جای دیگه با خودم ور رفتم اونم منو دید بعدش اومدم به راحتی کونش گذاشتم اونم فکر کنم 60 یا 70 باری ارضا شد!و از این به بعد هر روز می کنمش…
در ضمن تکراری هم بود.

0 ❤️

411787
2014-02-05 04:02:34 +0330 +0330
NA

عجب استعدادی عجب تجربه ای ! سوله خالی یک عدد ، محیط خلوت مقداری ، انگیزه بسیار ، توهم 100 پیمانه ، جوان جقی یکعدد : حموم خالی یک عدد ، تف شامپو تاید یا وایتکس جهت ایجاد لغزندگی ،یک مشت وقت زیااااااد …
خوب مواد لازم برای یک جق مرغوب آماده اس لطفا برای دیدن دستپخت جقولانه داستان را مطالعه نمائید :دی

0 ❤️

411788
2014-02-05 04:34:28 +0330 +0330

بد نبود، بنویس . . . . . . . . . . . . . . . . .
چطور شد که نرفتی عروسی؟ کلا از داستان‌هایی که بچه‌گانه هستن داره خوشم میاد. کمی می‌خندیم. باز هم بنویس. سکس یعنی همین که نوشتی. اولش که لب تو لب شدید، دیگه تا کونش نذاشتی نباید ول کنی. اینجوری ما هم باور می‌کنیم و می‌خندیم. همه کُس خُل شدیم دیگه. بنویس آقا جان بنویس.

نگهبانی دهی هر شب تو سوله
شده کیرت مثال خط لوله
بزن تا میتوانی جلق دستی
نگه کن توی کونت، کیر غوله

0 ❤️

411789
2014-02-05 10:13:04 +0330 +0330
NA

استیفلر عزیز دمت گرم…:D :D

ایکاش قبل از خوندن داستان، کامنت “خداحافظ” عزیز رو دیده بودم… :D

0 ❤️

411790
2014-02-05 11:29:38 +0330 +0330
NA

تشکر ‏‎ shamelessعزیز و درود بر ‏takavar‏ گرام که ثابت کرد انتقاد ددمنشندانه ( جنتی اسگل ددمنشانه رو اینجوری میگه خخخ) تأثیری در حس طنز و قریحه شاعرانه اش ندارد.

0 ❤️

411791
2014-02-05 12:33:03 +0330 +0330

جناب استیو استیفلر33 . . . . . . . . . . . . . .
مخلصیم.

0 ❤️

411792
2014-02-05 12:44:31 +0330 +0330
NA

خوب الان من میخواستم قربون صدقه اینا برم. فرش قرمز هم پهن کنم واسه مکس. تکاور هم ماچ کنم.با این حرف سهند رسما دهنم بسته شد. سهند بی خیال داستانها ارزش خوندن نداره. :D :D

0 ❤️

411793
2014-02-05 13:46:55 +0330 +0330
NA

سلام بر سهند_20 ما هرچی بد و بیرا داریم مینویسیم برا صاب داستانای بدبخت دیگه برا هم فقط ادب داریم و احترام .
هرچند دوستان تا حالا تایپک را مینداختن که "با فحش دهنگان چه کنیم !احتمالا فردا تایپک میزنن " با معرفتها را چه کنیم … :دی
و ‏takavar ‎‏ شما یه دونه ای :)

0 ❤️

411794
2014-02-05 19:08:27 +0330 +0330
NA
cb1345f7ec7d3074f847c4d695983d37_0.png
0 ❤️

411795
2014-02-05 21:53:53 +0330 +0330
NA

مخلص همه با معرفتاش هم هستم من يكي.
دم همتون گرم .

0 ❤️

411796
2014-02-05 23:51:33 +0330 +0330

کلاً مخلصیم . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مخلص همه دوستان هستم. بدون شما اینجا رو باید گِل گرفت.

0 ❤️

411797
2014-02-06 01:39:34 +0330 +0330
NA

ریدمون

0 ❤️

655835
2017-10-03 09:53:24 +0330 +0330
NA

منکه متوجه نشدم اسمش بهناز بود یا مهناز
کیری کون دریده احتمالا پیرمرده داشته کونت میزاشته

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها