سکس با مرضیه زیر بارون

1391/06/08

سلام به همه ی کسایی که داستان میخونن و فش نمیدن.این داستان واقعیه هر کی باور نمیکنه از همین اولش نخونه بهتره.اسمم رامینه .آذریم و شاید تایپ کردنم با لهجه ی آذری باشه.من تقریبا شش ماه پیش با یه دختر به اسم مرضیه آشنا شدم که اولش به زور تونستم بهش شماره بدم.از اون دختر افاده ایا بود و بلند کردنشم سخت.وقتی شماره رو گرفت اولش از کیوسک بهم زنگ زد و بعد به زور با گوشیش بهم زنگ و اس میزد.قرار شد بیاد سوار ماشین بشه تا بیشتر همو بشناسیم و از نزدیک با هم حرف بزنیم.
خلاصه یه روز عصر کلاسشو کنسل کرد و اومد با ماشین من رفتیم بیرون.زیاد نمیتونستم داخل شهر برم و همون اطراف شهر یه چرخی زدیم .تو ماشین که نشست بیشتر حواسم به لباش و پاهاش بود.آرایشم کم کرده بود.اینم بگم که 21 سالش بود و منم 25.بیشتر دختر رومانتیکی بود و همش از عشق و عاطفه و ازدواج حرف میزد.منم که میدونستم واسه ازدواج نمیخوامش و همش فکر خوردن لباش و سینه هاش و … بودم.کیرمم بلند شده بود و از شلوار لی یکم معلوم میبشد . تی شرتمو انداختم رو شلوار دیده نشه.بهش گفتم من فعلا به ازدواج فکر نمیکنم و فقط قصدم دوستی و عشق و حاله.اولش از این حرفم بدش اومد ولی بعدش دیگه باهام کنار اومد.خلاصه اون روز بعد از یه ساعت بردم سر کوچشون و رفت خونشون.حتی دستم ندادیم به هم چه برسه به بوس و لبو …من تو خونه همش فکر این بودم که چجوری لبامو به لباش برسونم.
بهش چند تا اس ام اس دادم که توشون از لب و بوس و این جور چیزا بود.دیدم عکس العملاش عادیه.بعدش دلو زدم به دریا و گفتم که دفعه بعد اگه سوار ماشین شدی من میخوام دستاتو بگیرم و بوست کنم.گفت که با دست موافقم ولی بوس نه.گفتم آخه من دوستت دارم چجوری دووم بیارم و بوست نکنم.؟ گفت حالا بعدا باشه فعلا زوده.منم فرداش باهاش قرار گذاشتم .ساعت 5 عصر بود که اومد سوار شد.با خجالت بهم دست داد و منم دستشو گرفتم و چند دقیقه دستاش تو دستام بود.همینجوری داشتیم خیابونارو چرخ میزدیم.گفتم میشه دستمو بذارم رو پاهات اینجوری اروم میشم.گفت باشه.ولی یکم ترسیده بود.دست راستمو گذاشته بودو رو روناش و با دست چپم فرمونو گرفته بودم.هر وقت دنده عوض میکردم و بازم دستمو میذاشتم رو پاهاش دستمو بالاتر میبردم.احساس میکردم پاش عرق کرده.همش تو کف لبو سینه هاش بودم.نمیدونم اون چه حسی داشت.سر بحثو باز کرد و بهم گفت چند تا دوس دختر داشتی و با چند نفر رابطه داشتی و از این جور حرفا.
منم که تا حالا فقط دو تا دوس دختر داشتم و این سومیش بود .بهش گفتم که من فقط دو تا دوس دختر داشتم و دوبار لب و سینه خوردم فقط.اینو که گفتم تعجب کرد و کفت حالا فکر میکنی دو بار کمه؟!!!
گفتم لبای تو از اون دو تا خوشگلتر و خوردنی تره.گفت اینا مال شوهرمه .گفتم از گجا معلوم من از لبات خوشم اومد و شوهرت شدم.گفت هر وقت شوهرم بشی مال تو میشه.هوا هم خیلی ابری شده بود و منم از خدا میخواستم بارون بگیره بلکه تو بارون بشه لباشو خورد.بارون دیگه داشت میبارید و از ابرا معلوم بود که یه ساعتی میخواد بباره.منم فقط دستم روا پاهاش بود و از آینده و ازدواج باهاش حرف میزدم.
دیدم بارون شیشه های ماشینو بخار میکنه و توی ماشین کمتر معلومه و تو یه کوچه خلوت راحت میشه لباشو خورد و حتی بتونم کونشم بکنم.کونش از اون کونای ژله ای بود و وقتی را میرفت آدمو دیوونه میکرد.بارون شدیدتر شده بود و ما همینطور یه ساعتی میشد که داشتیم از این خیابون به اون خیابون میرفتیم.یه خیابون بود که قبلا چکش کرده بودم و کوچه هاش بزرگ و پر از درخت و معمولا خلوت بود جون میداد واسه شلوغ کاری.رفتم همون خیابون و همون کوجه وسطاش ماشینو نگر داشتم و گفتم بذا بارون بند بیاد بریم.برف پاک کنو نزدم تا داخل ماشین دیده نشه.دستاشو گرفتم و گفتم میشه دو تایی بریم پشت ماشین؟گفت نه تو کوچه تابلو میشه.گفتم کسی نیست من این کوچه رو میشناسم.با صد تا خواهشو تمنا بردمش صندلی عقب ماشین.چسبیده بودم بهش و دستاش تو دستم بود گفت چرا اومدیم عقب؟بارونم که بند نمیاد .گفتم من خیلی دوستت دارم و این شاید آخرین باره که همدیگرو میبینیم.گفت منم ازت خوشم اومده و پسر خوبی هستی.گفتم میخوام از رو لبات چند تا بوس کوچولو بردارم البته اگه اجازه بدی.گفت آخه من بلد نیستم از این کارا.(تو دلم گفتم کیرم تو کون هر کی دروغ بگه)گفتم آخه نداره دیگه .آروم لبامو بردم طرفش آونم سرخ شده بود و خجالت میکشید.دیگه لبام با لباش یه بند انگشت فاصله داشت.اون یه بندم خودش اومد جلو و بالاخره لبام چسبید به لباش و داشتم زیر بارون لباشو میخوردم.اونم خوشش میومد و حتی زبونشو با زبونم بازی میداد.بعد چهار پنج دقیقه که لباشو خوردم گفتم سینه هاتم خیلی قشنگه.گفت دیکه روتو زیادتر نکن فقط لب.بازم لبمو بردم طرفشو اینبار میخواستم سینه هاشو بمالم.همینجور که داشتم لباشو میخوردم دستمو بردم طرف سینه هاش دیدم چیزی نمیگه و آروم دستمو گذاشتم رو سینه هاش و لمسشون کردم.لذت لب خورردن با مالش سینه هاش چند برابر شده بود .اونم داشت حال میکرد و بعضی وقتام اطراف ماشینو نگا میکرد تا کسی نیاد.اون موقع فقط دو تا ماشین از کوچه رد شد که نمیدونم مارو دیدن یا نه.ولی فک نکنم چون شیشه های ماشین بخار بود و بارونم هنور شدید بود.
…یه زبع تو ماشین بودیم و درست و حسابی خوردمش.احسا س میکرم عشقش نسبت بهم زیادتر شده.بعد گفت دیرم شده و برسونمش خونه.وقتی رسیدیم سر کوچشون یه بارم لباشو بوسیدمو رفت.شب بهش اس زدم که امروز چطور بود؟گفت حس خوبی داشتم و تجربه خوبی بود.منم گفتم دوس داشتم همه جاتو لیس بزنم ولی روم نشد بهت بگم.اونم گفت راستش منم همین حسو داشتم.دیکه تو دلم گفتم که دفعه بعد کارتو میسازم.بهش گفتم دوس داری غیر از لبام کجاهارو بخوری؟گفت همه جا.گفتم مثلا؟گفت دیگه نمیتونم با اس بگم.قرار شد فزدا عصر اگه بازم بارون بیاد بریم بیرون.منم از صبح فردا انتظار بارونو میکشیدم که دیدم حول و حوش ساعت 4 هوا بدجوری داره ابری میشه.خیلی خوشال شدم و بهش اس زدم که بارونم مثل اینکه با ما دوس شده.اونم نوشت : آره خدا کنه بباره.ساعت 5/30 دیگه بارون بارید و بهش زنگ زدم که کجایی؟گفت دانشگام .گفتم تا بارون بند نیومده بیا .گفت باشه یه ربع دیگه کلاس تموم میشه.یه کرم خونه بود اونم برداشتم که شاید لازم باشه.!رفتم جلو دانشگاشون و سوارش کردم.ایندفه بارون و تگرگ با هم میبارید و شدید تر بود.منم که خوشحال از بارش باران.دوس داشتم سیل بیاد حتی…!
ایندفه دیگه راحتتر بودیم و با اس ام اسا زمینه سازی کرده بودم.از همون اول که سوار شد لباشو بوسیدم. .دستمم رو پاش بودو ایندفه با کسش میلیمتری فاصله داشت.بازم خیسی کسشو احساس میکردم.هرچند شلوارش جین بود.پاهاشم بهم چسبونده بود دستم لای پاهاش مونده بود.خیلی حس خوبی بود.کیرم داشت از جا کنده میشد.ایندفه بردم نزدیکای باغمون اطراف شهر بود.اون کوچه دیگه تابلو شده بود.کنار باغمون از بارش بارون خیس و گلی شده بود نمیشد پیاده بشیم.بارونم که میبارید هنوز.دیگه زده بودم به سیم آخر کیرم داشت منفحر میشد.بازم رفتیم صندلی عقب و شروع کردیم به خوردن هم.لباشو خوردم و اونم یه دستش پشت گردنم بود.دست دیگشو گرفتمو آروم گذاشتم روی کیرم .اونم آروم داشت کیرمو میمالید.منم با یه دست کسشو میمالیدم و با یه دست سینه هاشو از رو مانتو میمالیدم .خیلی حس خوبی بود.صدای بارونم لذت کارو بیشتر میکرد.خیسیه کسش از رو شلوارش معلوم بود.زیپ شلوارمو باز کردمو یکم شلوارمو کشیدم پایین .با دیدن کیرم چشاش گرد شد و خندش گرفت.یه 14 سانتی میشد و بنظرم کوچیک بود کیرم.البته نسبت به کیرایی که تو فیلما میدیدم.گففتم تو هم مانتوتو در آر شلوارتم مثل من بده پایین تا راحت شیم.دکمه های مانتوشو باز کرد و منم شلوارشو باز کردم و تا نصفه کشیدم پایین.زبونمو به سر سینه هاش میزدم و این خیلی حال میداد بهش.کم کم به فکر کونش افتادم.از کوس خوردنم اصلا خوشم نمیاد و اونم مجبور نکردم کیرمو بخوره.گفتم میخوام از پشت بهت حال بدم قول میدم که دردتم نیاد.گفت آخه شنیدم خیلی درد داره.گفتم نه کرم آوردم و این کارمونو راحت میکنه.رو صندلی دراز کشید و هنوز مانتو وشلوارم تنش بود.شلوارو یکمم کشیدم پایین و اول کونشو با دستم بررسی کردم.سبزه بود خیلی تنگ.همش فکر این بودم من که بار اولمه چجوری کیرمو توش جا بدم؟!یاد فیلما افتادمو یکم با کسش بازی کردم و یه ذره از آب کوسش اومد بیرون و با سر انگشتم اونو مالیدم به سوراخ کونش.خیلی حال میداد.انگشتمو میکردم تو کسش که گفت بیشعور دخترما یه وقت پاره نشه.گفتم نترس با انگشت که پاره نمیشه.خیلی حال میکرد وقتی کسشو لمس میکردم.دیگه وقتش بود کونشو بکنم.از کرم مالیدم سر کیرم یه مقدارم زدم به سوراخ کونش و با آب کسش قاطی کردم.انگشتمو چند بار کردم تو کونش تا راه واسه کیرم باز شه.ولی حیف که کاندوم تاخیری نیاوردم.اصلا یادم نبود.خیس عرق شده بودیم هردومون.از یه طرفم شیشه های ماشین بالا بود و گرمارو بیشتر میکرد.چند بار که با انگشت کونشو باز کردم و مرضیه خانمم آخ و اوخ میکرد و میگفت خیلی دردم میاد زود تمومش کن بریم.منم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونشو روش دراز کشیدم.گفتم کونتو بده بالا تا راحتتر بره توش.اصلا وارد نبودیم فقط از فیلما تقلید میکردیم.سر کیرم به زور رفت تو.داشت یواشکی جیغ میکشید و این بیشتر تحریکم میکرد.دیکه داشت جا واسه کیرم باز میشد.آروم آروم کیرمو فرستادم تو که صداش زیادتر شده بود و با یه دستش صندلیه جلورو محکم چنگ میزد.کیرم که توش جا شد آروم شروع کردم به عقب جلو کردن کیرم.تو عمرم اینطوری حال نکرده بودم.فقط نگرانیم این بود که یکی اینجاها باشه و مارو ببینه که خداروشکر بارون کارمونو راحت کرده بود.یه هفت هشت دقیقه تلمبه زدم و دیگه آبم داشت میومد.مرضیه هم کم مونده بود اشک از چشاش بیاد.بیچاره خیلی سعی میکرد صداش در نیاد ولی نمیشد.آبمو همونجا تو کونش خالی کردمو اون خوشش نیومد.یکمی هم ریخت بیرون کونش که با دسمال پاکش کردم.بدنم خیلی بی جون شده بود.بهش گفتم برگرد و لبامو گذاشتم رو لباش و یه چند دقیقه همینجوری افتادم روش .اخه بدنم خالی شده بود و خیلی بی حال بودم.گردنشو لیس زدمو گفتم خیلی حال داد ایول.معذرت که دردت اومد.ایشالا دفه بعد بهتر میشه.گفت نه خوب بود منم خوشم اومد.خجالت میکشید.ولی خوب ارضا نشده بود.چون یه دستش رو کسش بود.من پیاده شدم و اونم خودشو جم و جور کرد و رفتیم شهر .تو راه گفت اگه بارون نمیبارید چیکار میکردی؟به شوخی گفتم که میموند واسه زمستون تا برف بیاد.موقع پیاده شدن سر کوچشون یه لب کوچیک ازش گرفتمو رفت.این آخرین دیدار من و مرضیه بود.واقعا ازش خوشم اومده بود و لحظات خوبیو باهاش داشتم.بهش گفتم که امیدوارم خوشبخت شی و منم عروسیت دعوت کنی.این حرفم ناراحتش کرد و دیگه باهام تماس نگرفت .ولی من هر رور به گوشیش زنگ میزنم الانم شاید این داستانو میخونه.امیدوارم داستانم خوب باشه و لذت برده باشین.

نوشته: مصطفی


👍 0
👎 0
65401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

332375
2012-08-29 06:43:19 +0430 +0430
NA

باز باران با ترانه باگهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
گردش آن روز دیرین
خوب وشیرین
توی جنگلهای گیلان

0 ❤️

332376
2012-08-29 07:01:35 +0430 +0430

خوب مردک چرا خایمالی میکنی)سلام به همه ی کسایی که داستان میخونن و فش نمیدن(اینو گفتی که از زیر انتقاد سازنده خوانندگان در بری!!باید بهت بگم کور خوندی خایه خور.یه سوال حالا اسمت رامینه یا مصطفی زود تصمیم خودتو بگیر تا فحشت ندادم!؟خوب خوکچه ی هندی حالا باید حتما بارون بیاد که آدم لب بگیره!!!یعنی تو روز آفتابی یا ابری اصلا نمیشه!!!راستی من هنوز تو فکرم چه جوری تو از روی شلوار اونم شلوار جین خیسی کس طرفو فهمیدی به نظرم اگه دستتو یه خورده بو میکردی میفهمیدی دختره شاشیده گوساله.

0 ❤️

332377
2012-08-29 07:44:16 +0430 +0430
NA

========

دوست عزیز داستانت بد نبود من خوشم اومد . یه جاهایی گاف داده بودی ولی در کل از خیلی داستانهای سایت بهتر بود .
پاینده باشی

0 ❤️

332378
2012-08-29 09:01:55 +0430 +0430
NA

اولابه توی کسمغزهیچ ربطی نداره که خواننده هاچه فکری راجب داستانت میکنن.
حالافرض کن باورکردیم داستانت واقعیه.خوب که چی؟یعنی هرچی واقعیت داره نمیتونه کیری باشه؟
من فحش نمیدم ولی فحش دهندگان به توی کسمغزرادوست میدارم.

0 ❤️

332379
2012-08-29 09:35:09 +0430 +0430
NA

ریدی گلم
ریییییییییییییدی
داستانت واقعا…
اصلا بیخیال
فقط ننویس دیگه

0 ❤️

332380
2012-08-29 10:21:13 +0430 +0430
NA

ایول مهندس
دیگه زدی توکاره رسانه های دیداری وتصویری
اگه میشد یه صدا هم رو این تصویر بار کنی واسه نویسنده کسمخ خوب میشد .
چه صدایی ؟
چه میدونم
صدای یه گوز بزرگ
که وقتی نویسنده کسمخ تصویر فوق الذکر رو میبینه
اون صدا رو هم بشنوه و حالشو ببره
در هر حال دمت گرم

0 ❤️

332381
2012-08-29 11:09:00 +0430 +0430
NA

valla man vaghti nazaraye khanandeghano mikhoonam hamashoon narazian …:)) akhe az koodoom dastan khoshetoon oomade ke in dovomish bashe =))
:D

0 ❤️

332382
2012-08-29 13:01:30 +0430 +0430

هميشه بخنديو شاد باشي فرنوش بانو
آقا شيره:
داداش بالاخره عصر عصر دیجیتال و تكنولوژيه ديگه!
منم گفتم بذا آپديت باشمو با علم پيش برم كه حتي اوناييم كه به كتابم دسترسي ندارن از عكساش بي بهره نمونن!

0 ❤️

332383
2012-08-29 14:29:58 +0430 +0430
NA

حالا چه ماشینی بوده که تونستی عقب ماشین روش دراز بکشی -شیشه م بسته بوده نکنه عقب تریلر رو کف کون دختره گذاشتی

بعد چه خیابونی خلوتی هم درخت داره هم خلوته هم بزرگ

0 ❤️

332384
2012-08-29 14:31:54 +0430 +0430

نویسندکی-نامرد کون صورتیکی
“این داستان واقعیه هر کی باور نمیکنه از همین اولش نخونه بهتره”
دیدی کسخلی؟
هنوز نخوندم از کجا بدونم راسته یا دروغه؟
درهرصورت بايد نقد بشي!
“دستمو میذاشتم رو پاهاش دستمو بالاتر میبردم.احساس میکردم پاش عرق کرده”
چطور حس کردی عرق کرده؟
كون لخت اومده بود تو ماشينت؟
“بهش گفتم که من فقط دو تا دوس دختر داشتم و دوبار لب و سینه خوردم فقط.اینو که گفتم تعجب کرد و کفت حالا فکر میکنی دو بار کمه؟!!!”
کسمغر اگه اینو به یه دختر بگی کلی ناراحت میشه،ممکنم هست قهر کنه،این مدلیشو نشنیده بودم
“دیدم بارون شیشه های ماشینو بخار میکنه”
شیشه ی ماشینت بخار میشد؟
شهاب سنگ میبارید؟
والا شهاب سنگم بباره شیشه ماشینو بخار نمیکنه!
اصن میدونی شیشه ی ماشین چیه؟
“بالاخره لبام چسبید به لباش و داشتم زیر بارون لباشو میخوردم”
کون بلبلی ماشینت سقف نداشت؟
اون بارونم که هی مثل شاش گودزیلا میباریده
“بهش گفتم که امیدوارم خوشبخت شی و منم عروسیت دعوت کنی”
خیلی کثافتی پست فطرت
امیدوارم شتر دودول کجه کون قرمز کیر بنفشه قرقیزستانی تو حلقت برینه
خر کون سرمه ای تو حلقت بگوزه
دمه شتر تو کونت نامرد
با توجه به علاقه و حمایت دوستان از کتابم ازین به بعد بعضی از کامنتام تصویریه و تصویرشو از تو کتابم میارم
تصویر زیر تو حلقت پست فطرت–>(منبع:تخم شناسی-جلد دوم-مبحث آلت شناسی-ص 1326)
2222222

0 ❤️

332385
2012-08-29 17:00:53 +0430 +0430
NA

من با کمال خضوع و افتادگی از این نگارندگان ماجراهای “داخل ماشین” -که علی الظاهر مُدِ سال 2012 سایت شهوانی شده- تمنّا می کنم که اسم این ماشین ها را به ما هم بگویند که بریم بخریم واز خرج کمر شکن ِ خونه مجرّدی راحت بشیم چون خونواده ی ما سنّتی هستند و جلوی مادرمون راه نداره با کسی بریم خونه. خوب میریم یکی از این ماشین های جا دار و بدون دید از بیرون میخریم و اصلن پارکش می کنیم سر کوچه خودمون و بعد میریم داخلش هر کاری خواستیم می کنیم.!! بابا حالا دم این یکی گرم به عقل ناقصش رسیده بگه بارون می اومد شیشه های ماشین را بخار کرد !! اونای دیگه که اصلن توی قلب یک اتوپیای خیالی زندگی می کنند و در فانتزی هاشون در فضای آزاد بغل جاده صفا می کنند ؟!! نوشتن داستان خیالی و فانتزی های سکسی اگه اصول نگارش رعایت بشه هیچ ایرادی نداره فقط نمی دونم این چه مَرَضیه که اوّل داستان تٔاکید می کنند که ماجرا واقعیه و برای خودشون کوله باری! از فحش فراهم میکنند؟[ابله ، نقطه ی ذوب شیشه 1723 درجه ی سانتیگراد به بالا است حالا فکر کن به چه حرارتی نیاز داری که شیشه از حالت مایع به گاز (بخار) برسه؟؟] من براتون ترجمه می کنم ؛ منظور ایشون این بوده که شیشه های ماشین از داخل بخار گرفته بوده . و به همین دلیل دیگه داخلش دیده نمیشده!! خوش باشی خوشحال!!

0 ❤️

332386
2012-08-29 17:53:00 +0430 +0430
NA

داستان زياد بد نبود ولی قشنگتر از داستان نقد مهندس گل پسره.
خسته نباشی مهندس.هم بابت نقد هم بابت زحمتی که برای کتابت ميکشی.

0 ❤️

332387
2012-08-29 19:08:44 +0430 +0430
NA

واااای من قربون این جیگره بشم که چقد خوشمزه ست(((((((گل پسر)))))) منظورمه
من فقط به عشق کامنتات میام تو این سایت
عاشششششششقتم
بخورم او لباتو که این کلمه ها ازش بیرون میاد
ترکوووندی بابا…ایول داری
کلی میخندم با نظرای جالبت
بوووووووووس
فدات از کجاییی؟؟؟؟
اگه افتخار بدی هستم
سحر
پیام خصوصیتو چک کن جیگگگر…

0 ❤️

332388
2012-08-29 19:40:42 +0430 +0430

sahell 90
ممنون از محبتتون
اختيار دارين،چه زحمتي؟رحمته
سحر بانو
شما به من لطف داري؛اون طوريام تعريفي نيستم
منم مثه شما يه ايرونيم
ازين كه ميبينم تونستم هم وطن خودمو شاد كنم خيلي خوشحالم
موفق و مؤيد باشي

0 ❤️

332389
2012-08-29 19:44:34 +0430 +0430
NA

یا مهندس بابا دست منم بگییییر…
مهندس نگفتم هرجا رسیدی این لوله تانکتو هوا نکن.؟
اخه همه که مثل ما از عرض و طول لوله تانگت نمیترسند!
بابا ادم همه هنرشه یه جا رو نمیکنه که…

0 ❤️

332390
2012-08-29 20:06:24 +0430 +0430
NA

داستان نبود مزخرف بود
از نامردی بدم میاد برو گمشو نبینمت این طرفا
مهندس باز زدی جاده خاکی؟
هنوز کتابت چاپ دومش فروش نرفته!
بی خیال گل پسر جوون مردم آرزو داره

0 ❤️

332391
2012-08-29 20:20:22 +0430 +0430

داش صادق اين لوله تانك چي بود نوشتي! :lol:
بچه ها خبر ندارن فكر بد ميكنن!!!
ساغر بانو
جاده خاكي نيستم!
بالاخره ثواب داره ديگرونم از تصاوير آموزنده ي كتابم استفاده كنن!
ببين چقد به فكر علم و دانش دوستامم!

0 ❤️

332392
2012-08-29 22:03:47 +0430 +0430
NA

مهندس گل جیگر
ایول
باز ترکوندی
من بوخورم اون لب ولوچه هاتو که ازش از این عکسا میاد بیرون
دل جوون مردمو بردی
بابا یارو میاد کلی عکس اچ دی میزاره اینجا کسی محلش نمیذاره
خدا بده شانس
پسر ما بخیل نیستیم
ولی
شیطونه گولت نزنه
بپا
گل جیگرررررررررررررر

0 ❤️

332393
2012-08-30 00:56:10 +0430 +0430

دادا شيره لبو لوچه هاي من كه ازش عكس نميزنه بيرون كه بخواي بخوريش! :lol:
داداش فك كنم دل پسراي مردمم بردم! خدا عاقبتمو بخير كنه! :lol:

0 ❤️

332394
2012-08-30 02:06:58 +0430 +0430
NA

منم از همین میترسم
که یدفعه چشم باز کنی ببینی که
ای وای کار از کار گذشته
آخه داداش ما شانس اگه داشتیم که اینجا نبودیم
من نگرانتم داداش

0 ❤️

332395
2012-08-30 02:42:36 +0430 +0430

بازم مهندس مرسی…داشت دلمون برات تنگ میشد…مهندس یعنی حاشیه قویتر ازمتن…خوبه این بی هنرا داستان اپ میکنن تا تو بیای کامنت بزاری…دستت درست…بازم این طرفابیا…

0 ❤️

332398
2012-08-30 04:10:04 +0430 +0430
NA

ولی دقت کردین که تذکراول داستان واسه نویسنده تقریباکارکرده وازحجم فحشاکم کرده!!!ولی دم همه اونایی که نظرای باحال میدن گرم چون من یکی که خیلی ازقصهارونمیخونم یا نصفه کاره ول میکنم وواسه نظرخونی میام وکلی میخندم 8) :bigsmile: .

0 ❤️

332399
2012-08-30 04:37:36 +0430 +0430
NA

ایول مهندس گل پسر واقعا فوق العاده بودی از این کارا بیشتر بکن تا این نویسنده های کسمغز دمشون رو بزارن رو کولشون

0 ❤️

332400
2012-08-30 05:20:40 +0430 +0430

دادا شيره ممنونم ازت؛والا خودمم از آيندم ميترسم! يه دفه ديدي شوخي شوخي منم گي نويس شدمو بچه ها كتابمو واسه خودم باز كردن!
جناب پير فرزانه
ممنون از لطفت؛چشم حتما زحمت ميدم!
تايمر داداش
من مخلصتم،ولي اينا مارو ازينجا بيرون ميندازنو خودشون تكون نميخورن!

0 ❤️

332401
2012-08-30 07:22:31 +0430 +0430

شعری برای تو . . . . . . . . . . . .

نوشتم داستان لهجه داری
چه راست و چه دروغ باور نداری

به جای تق تق کیبورد پی سی
زدم تگ تگ برای کاسه لیسی (تگ تگ=تق تق با لهجه شیرین آذری)

زدم یک مخ به نام مرضیه جان
زیارت کردمش در زیر باران

دعا کردم خدایا، ابر میخوام
کمی باران، کمی هم صبر میخوام

دعای بنده‌اش را مستجاب کرد
تمام روز را باران و آب کرد

نگو باران که سیل ژاپنی بود
بخار و آب و سنگ و کون کُنی بود

یه دستم روی فرمان بهر راندن
یه دست لغران به سمت او رساندن

برای دنده ی ماشین اسیرم
ولیکن جا زدم با سیخ و کیرم

عجب جای خفن او را کشاندم
درون یک هوا با مَه کشاندم

نمودم کیر خود را چرب و چیله
ولی دیدم یهو یارو سبیله

بگاییدم همان دم توی ماشین
کنید شکر خدا جایم نباشین

بزد کیر کلفت در اندرونم
که آمد روده هایم رو زبونم

شدم پاره به زیر دست و پایش
به اجبار کیر میخوردم برایش

کنار ابر و باد و ماه و خورشید
تمام صورتم را آب پاشید

کنون من زشت ترین مرد زمینم
برای کون دادن در کمینم

تکاور جان بخوان اشعار نابت
نشد با قصه ام آیم به خوابت

0 ❤️

332402
2012-08-30 07:51:46 +0430 +0430

سلام برادر…بازم بودی خوش خبر…هنریعنی تکاور…

0 ❤️

332403
2012-08-30 08:07:38 +0430 +0430
NA

مهندس جون دمت گرم که من دارم میمیرم از خنده !!
ای ول
آبادش کردی
مرسی

آقای رامین مصطفی
کُس کِش الدوله !!
تو انتظار داری داستان بنویسی و فوش نوش جونت نکنی ؟!
دِ نشد دِ !
باید اشعار خنده آور مجموعه تخم شناسی و اونم تازه با عکساش سره هم شده بخوری !!
احتمالا کف دستت رطوبت سنجِ آره ؟
تخم خره ملاصدرا
تخم بنفشه آفریقایی
تخم گوشی (نوکیا 1100 ! )
تخم استیو جابز
تخم سگ پا کوتاهِ قرمز رنگ پُر اسپرم خوشگل فیدل کاسترو شبِ جنده بازیش
تخم مخمود :دی
نــــــــــوش جونت رامین مصطفی !

0 ❤️

332404
2012-08-30 10:05:16 +0430 +0430

احسنت بر تكاور عزيز و عظيم!
Lazy Mortal
هميشه بخنديو شاد باشي :smile:

0 ❤️

332405
2012-08-30 19:48:09 +0430 +0430
NA

گل پسری مهندس
تاج سری (پررو نشیا)
درسته اینجا شهوانیه ولی دیگه نه تا این حد!
مهندس نگفته بودی تو کار لبی
خودتو نکش عمرن کتاب تخم شناسیت به پای دیوان تکاورم برسه
تکاورعزیزم مرسی
خیلی قشنگ بود

0 ❤️

332406
2012-08-31 01:12:58 +0430 +0430
NA

تکاور تو تک آوری (یعنی شعرای تک میاری توسایت ) ایول
دمت گرم
مهندس توهم ایول
من یه پیشنهاد دارم که با اجازه از تکاور جان میخوام بگم
چطوره که واسه این آقایون کسشعر نگار
در کنار تصاویره مهندس چند بیت شعر دندان شکن از تکاور هم بچسبونیم
تا دیگه کار به کارجا برسه نظرتون چیه ؟

0 ❤️

332407
2012-08-31 01:41:42 +0430 +0430
NA

پارساخوب واسه خودت کاسبی راه انداختیا.نصف کامنتاکه مال خودته،دخترمردمم عاشق خودت کردی.
مبارکه داداش.به پای هم پیرشید.
این لوله تانکت که اونجاحریف صادق نشدولی واسه1بارم شده بالاخره اینجابدردت خورد.ماکه دیگه خیالات برمون داشته بودکه تانکت منهدم شده.
فقط حواست روجمع کن که زودشلیک نکنی;)

0 ❤️

332408
2012-08-31 02:55:09 +0430 +0430

ساغر بانو ممنون؛ولي من؟
من بيچاره؟لب كجا بود؟ :sad:
من كي خواستم با ديوان تكاور رقابت كنم؟
تكاور كجا و من كجا؟من درمقابلش سوسكي بيش نيستم!
داداش شيره؛چي بگم والا؟هرچي بزرگترا بگن
داش ياور ما كوچكتيم؛ولي چي چي به پاي هم پيرشين؟
خودتون بردينو خودتون دوختين؟
صادقم كه خيلي وقته منفجر شده ولي ديروز باهم يه توافق نامه تنظيم كرديمو باهم كنار اومديم! :wink:
كوچيكتونم

0 ❤️