سکس با مامان بهترین دوستم

1392/10/07

سلام دوستان عزیزم
نمیخواستم این داستانو تعریف کنم ولی دیدم با تعریف کردن این داستان کیر خیلیا بلند میشه وسعی کردم زیاد وارد جزئیات نشم پس میرم سر اصل مطلب
بهزاد یکی از صمیمی ترین دوستای زندگیم بود ولی یه عیبی که داشت 2 سال از من کوچیکتر بود وچون خ خوشگل بود فکر میکردن ما گی هستیم ولی ما رفت وامد خانوادگی داشتیم واصلا بهر اینا نبودم چون بحدی با هم دوست بودیم که بهم میگفتیم داداش وبه مامانش میگفتم مامان سال سوم دبیرستان بودم که با بهزاد ومامانش صمیمی تر از گذشته شده بودم وزیاد خونشون میرفتم وبهزاد زیاد با من بیرون میومد این دلیل شده بود که مامانش برا اینکه اطمینان حاصل کنه زنگ من میزد تا مطمئن بشه کنار منه ویجورایی مامانش منو خ قبول داشت این روابط باعث شد هر روز من به سحرجون نزدیکتر (مامان دوستم)بشم سحرجون زیاد تنهایی میکشیدچون یه بهزادو بیشتر نداشت وپدر بهزاد هم همیشه ماموریت بود مامان بهزادم یه زن 34ساله با چشمان درشت وابی رنگ وپوست سفید متمایل به زرد بابدنی که کیر هر کسی امثال مارو بلند میکنه منم که یه پسر قد بلند وپوست سبزه وهیکلی چهار شونه بخاطر شنا کارکردن وچهره ای دوست داشتنی بودم روزها میگذشت تا یه روز صبح که من داشتم با ماشین تو خیابونهای شهر میچرخیدم که دیدم مامان بهزاد سوار یه پرشیای سفید کنار یه مرد میانسال هست تعجب کردم همان شب که یکی از شبهای زمستان بود که به سحر جون اس زدم وگفتم:صبح دیدمتون وقتی پرسیدکجا؟ گفتم سوار اون ماشین …بهم زنگ زد وگفت:امیر خواهشا به بهزاد چیزی نگو من بعدا برات توضیح میدم یه روز صبح که توی بهمن ماه بود بهزاد همراه مدرسه شون رفته بود اردو وباباشم طبق معمول ماموریت بود واون روزم دوشنبه روز تعطیلی ما بود سحرجون بهم اس داد که کجایی منم گفتم خونه گفت میتونی بیای خونه مون کمک من اجاق گاز رو جابه جا کنیم منم گفتم باشه تا نیم ساعت دیگه میام وقتی رفتم دیدم از هر روز خوشگل تر شده یک لحظه دلم هری ریخت وقتی رفتم داخل بهم گفت بشین تا برات چایی بیارم منم که اصلا تعارفی نیسم نشستم وقتی اومد بهم گفت به بهزاد که درباره اون روز چیزی نگفتی گفتم نه بعد پرسیدم راستی کی بو اون مرد خوشتیپ؟؟؟؟؟؟ گفت:میتونم بهت اعتماد کنم؟ گفتم:اره
گفت:اون مرد یکی از دوستاش بوده و جاخوردم ازش پرسیدم چرا دوست پسر داری؟؟؟
گفت چون هیچوقت اقا نادر(شوهرش)نیست
منم گفتم خب با زنای زیادی دوستی که؟
گفت:مردا چیز دیگه ان وچشاش حالتشون عوض شدمنم که فهمیده بودم قضیه از چه قراره کمی راست کرده بودم بهش گفتم بنظر من اشکالی نداره گفت خوشحالم درکم میکنی بعد بلند شدیم که گازو بلند کنیم بیشتر به بدنش نگاه میکردم وعاشقترش شدم بهش گفتم مامان (سحرجون)خ جوون موندیا گفت همه میگن
گفتم حتی اون اقاهه
گفت اون که دیونم هست
گفتم منم همین طور نگاهاش بهم بیشتر شد و من با دیدن کون بزرگ اون راست کرده بودم چون شلوار جین پوشیده بودم دید که راست کردم گفت حالتم که بد شده ویه خنده ملیح کرد منم گفتم باچیزایی گه شما میگید میخاید بد نشه خ میخواستم بجایی مرده بودم گفت خب باش گفتم با اون مرده چیکارا میکنی کفت میریم بیرون و… گفتم …چیه گفت بغلش میکنمو اینا گفتم منم میتونم بغلت منم میتونم بغلت بگیرم مخالفتی نکرد توی اشپز خونه بغلش گرفتم ودستمو گذاشتم رو باسنش بهش گفتم میای بریم رو کاناپه ممانعتی نکرد پاهاشو باز کرد نشست رو پاهام و تو بغلش گرفتم شروع به لب گرفتن همزمان با لب دادن سینه هاشم توی دست گرفتم وخوب میمالیدمش بهش گفتم میتونم بکنمت؟ گفت قول میدی راز دار وامینم باشی گفتم اره گفت پس بیا بریم توی اتاق رفتم توی اتاق افتادیم روی تخت وشروع به لب گرفتن ومکیدن گوشش کردم بدنش داغ شده بود که یهو از روی شلوار کیرمو گرفت وگفت میخوامش منم سریع شلوارمو بیرون اوردم شورتمو خودش کشید پایین و بدون مقدمه شروع به خوردن کیرکلفت من کردم چه با اشوه وناز مک میزد و بهش گازای کوچیک میگرفت بهش گفتم تخمامو بخور تخمامو یکی یکی میکرد تو دهنش وبا اون دستش کیرمو میمالید داشت ابم میومد که گفتم بسه و نوبت منه پیراهن ودامنشو بیرون اوردم سوتینشو که کندم وای چه سینه هاوبدنی داشت مثل سگ هار شروع کردم به خوردن ولیسدن سینه هاش سینه هاش ودستمو بردم رو کسش داغ بود وخیس زبون زنان رفتم سمت نافش وبعد شورتشو بیرون اوردم یه کس بی مو ولزج که داشت بهم چشمک میزد که دهنمو روش تکون میدادم وشوروع به مک زدن لیس زدن کردم چه بوی خوبی میداد بادندونام چوچولاش گازای کوچولو میگرفتم خیلی خوش فرم وتپل بود بازبونم لای چوچولاش میکردم که صداش اه اهش بلند شد وگفت بیا جرم بده یه کاندوم بیرون اورد ازکشو وکشید روی کیرم پاهاشو باز کردم به صورت طاق باز وکیرمو اروم اروم کردم توش احساس گرمی کل وجودمو گرفت وشروع به تلمبه زدن کردم مدام میگفت نفسی جرم بدهسینه هاشو با دستام چنگ میزدم وازش لب میگرفتم وتلمبه میزدم حالت سگی رو خ دوست داشتم بهش گفتم چهار دستو پا بشینه وقتی از عقب گذاشتم تو کسش وشروع به تلنبه زدن کردم وقتی سینه هشو گرفتم حس عجیبی بهم دست داد تلمبه زدنمو تند تر کردم که حس کردم داره میاد ودرحین تلمبه زدن باصدای اه بلندی ابم اومد وقتی دیدم سحر ارضا نشده بر گردوندمش وبا دستمال کسشو تمیز کردم وشروع کردم به خورد کسش با انگشت کردنش که یک لحظه لرزید ووقتی دیدم داره میشه با انگشتم تند تر کردم که یه اه خشن گفت وارضا شدبعد اومد توبغلم بوسم کرد ویه ده دقیقه ای توی اون حالت بودیم که من بلند شدم ورفتم توی سرویس وخودمو شستم ووقتی برگشتم دیدم سحرجون لباساشو تن کرده بهش گفتم دوستت دارم واین روزو فراموش نمی کنم…
خوشتون اومده باشه اگه خوشتون اومد پیغام بذارید تا داستانهای بعدیمو بذارم

نوشته: امیر


👍 4
👎 4
482521 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

408621
2013-12-28 12:35:08 +0330 +0330
NA

خاك بر سرت با اين داستان نوشتنت
اَه اَه اَه

1 ❤️

408622
2013-12-28 12:40:02 +0330 +0330

ممانعتی نکرد؟
خوار کونده

0 ❤️

408623
2013-12-28 13:05:02 +0330 +0330

اگه تخیلی باشه که خیلی وضعت داغونه
اگه هم واقعی باشه که خاک تو سرت که هم با یه زن شوهر دار سکس کردی هم مامان بهترین دوستتو گاییدی.
خیلی خاک تو سرت آشغال

0 ❤️

408624
2013-12-28 13:47:51 +0330 +0330
NA

نمیدونم من اینجوری فک میکنم تا یه مشگلی داری یه دکتر برو اینقد هم به مادرای مردم توجه نکن

0 ❤️

408625
2013-12-28 18:03:40 +0330 +0330
NA

خسته نباشی پهلوون ؛ بعدش روت شد تو صورت دوستت نگاه کنی ؟ مرد هم مردای قدیم

0 ❤️

408627
2013-12-28 20:20:55 +0330 +0330
NA

اي كير تو اون كون گشادت كه ديگه خيلي رو هم خلاصه كردي خ نوشتي . ديده بودم به ،‌يه اين ها رو خلاصه كنن ولي ديگه تو جايزه اول مسابقه كون گشادي رو از آن خودت كردي .

باقيش رو هم كاربر عزيز مهران به بهترين وجه اوني كه لايقت هست رو بارت كردن . بنده ديگه زياده فحشي براي عرضه ندارم .

0 ❤️

408628
2013-12-28 23:42:18 +0330 +0330

جلاق عزيز دمت كولي

بكني رو بايد كرد ميخواد ماماندوستت باشه ميخواد دوست مامانت

آخه اين اوسكولايي كه ميان فوحش ميدن موقعيتش كه باشه يا خودشونو خراب ميكنن يا آنجنان طرفو سرويس ميكنن سرويس كردني بس ديكه زر مفت نزنين

اهل كردن هستي بكن نكني از دستت ميره

0 ❤️

408629
2013-12-29 04:49:58 +0330 +0330
NA

یکی از مزخرف‌ترین تخیلاتی بود که یک استمناگر (استمناکننده/ استمناچی/ استمناباز/ استمناخواه/ استمناجو/ مستمنی/ . . . نمی‌دونم کدوم‌اش درسته!) نوشته.
این جانور مجلق به‌قدری فاقد قوۀ ابتکار و تخیله که بهانۀ مادر دوست‌اش رو برای زنگ زدن این‌جوری راست و ریس کرده:
«بیا اجاق گاز رو جابه‌جا کنیم»
تصورش رو بکنید! جابه‌جایی اجاق گاز. آخه مردک! اجاق گاز، مبلمان و دکوراسیون خونه نیست که از این گوشۀ آشپزخونه بلندش کنی و برای تنوع بذاری اون طرف!!! اجاق گاز توی آشپزخونه برای خودش جای مشخصی داره و . . . بگذریم.
ـ ضمناً، گویا اولین باره که فارسی می‌نویسی. این «اشوه» که گفتی، با «عشوه» فرق داره؟! شدیدتره؟! باحال‌تره؟! می‌تونی یه نمونه بیای که بفهمیم چطوریه؟
ـ نوشتن «خ» به‌جای «خیلی» نتیجۀ گشادی مقعده؟ گشادی مقعد حاصل آمدوشد اشیای خارجیه؟ آمدوشد اشیای خارجی معلول ابنه‌ای بودنته؟ ابنه‌ای بودنت پیامد خاطرات تلخ و شیرین کودکی‌اته؟ . . . خلاصه این کون گشادت رو بگیر برو تا آخر.
دیگه ننویس.

0 ❤️

408630
2013-12-29 08:36:23 +0330 +0330

عزیزم باید دید نظر دوست بابات در مورد زن دوستش چند سال پیش چی بوده…

0 ❤️

408631
2013-12-29 12:38:44 +0330 +0330
NA

آخه کوسکش بهزاد سوم دبیرستان بود مامانش 34ساله بود؟
خودتم تو سن 18سالگی خبره کوس کردن بودی؟

0 ❤️

408632
2014-03-04 09:00:19 +0330 +0330

سکس با زن خودتو تعریف کردی اونوقت چسبوندیش به مامان دوستت خاک تو سرت که ارزوی سکس با مامان دوستت رو داری

0 ❤️

408633
2014-09-14 17:36:40 +0430 +0430
NA

aziz man shoma boro jagh bezan chikar be kos kardan o in harfa dari to hanoz zode vasat ghorbonet besham afarin jagh bezan karet ham be sex nabashe

0 ❤️

408634
2015-04-09 05:53:16 +0430 +0430
NA

مسخرهه

0 ❤️

408635
2015-04-28 13:00:37 +0430 +0430
NA

فیلم زیاد نگاه میکنی جلقی. حالا شلوار جین پاش بود یا دامن

0 ❤️

533290
2016-03-13 21:48:50 +0330 +0330

کیم تو داستانت مرتیکه خرافاتی خواهر خر خرخاکیتو گاییدم

0 ❤️

547423
2016-07-03 20:15:43 +0430 +0430
NA

خ جق میزنی
همین

0 ❤️

561287
2016-10-19 13:58:59 +0330 +0330

fuckkk.shit…khkhkhkhkhkhkhkhkhkhk 🙄

0 ❤️

575079
2017-01-19 23:40:37 +0330 +0330

اقا من موندم چرا تو این داستانا هرکی هرکیو میکنه اون کوسه شاه کوسه؟؟؟
یعنی ی نفر بی ریخت، معمولی،نرمال،ساده،نداریم؟؟
همه شدن التا اوشن
برو جقتو بزن داشی

0 ❤️

578123
2017-02-07 22:49:53 +0330 +0330

سابیدی به الک

0 ❤️

605991
2017-05-30 09:43:58 +0430 +0430

حتما یعد از سکس باتو عاشقت هم شد و رابطش با اون مرده رو هم تموم کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

608546
2017-06-01 13:36:54 +0430 +0430
NA

هعی روزگار . تو با این داستانت فراتر از کسشعر رفتی و به مرحله ابر کسشعر رسیدی . اجاق گازشون تو کونت بچه جلاق .
همینطوری راحت کیرت بلند شدو اونم یه خنده ملیح کردو تو هم زدی هم خاندانشو و همسایهاشونو به ترتیب حروف الفبا کردی . کیرم دهنت با این داستانت !

0 ❤️

650395
2017-09-07 13:14:53 +0430 +0430

خخخخخخخ ایول دمت گرم داش علی

0 ❤️

651558
2017-09-12 10:03:31 +0430 +0430

یه بار دیگ داستان زن شوهر دار…یه بار دیگه مأموریت شوهره…و یه بار دیگه خیانت…

داستان با لحن و کلمات تخمی اغاز و پایان یافت…
درونمایه داستان نشانگر روح و روان خراب و **** میباشد…

0 ❤️