سکس با شوهرخواهرم

1390/05/22

سلام … یه مدت میشه که عضو این سایت شدم و روم باز شده و میخوام اولین تجربه سکسی که داشتم رو براتون تعریف کنم…
اسمم مریمه و 22 سالمه … دانشجوی سال دوم هستم… موهای بلند مشکی بدن تقریبا سفید…قد حدود 165 و وزن 55 کیلو …یعنی یه دختر دلبر به تمام معنا… با اینکه با هیچ کی رابطه ای نداشتم تا قبل از سکس با حمید… ولی دل هرکی رو تو همون نگاه اول میبردم…
نمیدونم چرا اینجور بود…از وقتی با خواهرم دوست بود… ازش خوشم میومد باهم بیرون میرفتیم… منم کلی باهاش لاس میزدم… ولی اصلا هواسش به این چیزا نبود… به خواهرم حسودی میکردم… واقعا پسر خوب و خوشتیپی گیرش اومده… بعد یه مدت نامزدی جشن گرفتن و رفتن سر خونه زندگیشون… حمید دیگه مثل سابق با من نمیپرید… وقتی میومد خونه ما سعی میکردم یه جور دیگه باشم جلوش … یه جور میگشتم که سینه هام و رونای پامو ببینه و حداقل یه نگاه بهم بندازه ولی دریغ… به خودم میگفتم یارو اسکوله… کی از یه دختر 22 ساله و به خوشکلی من میگذره …ولی حمید حتی هواسشم به من نبود… بعد از این اتفاقات کم کم داشت از حمید بدم میومد… یعنی یه مدتم با هم کنتاکت داشتیم… محلش نمیذاشتم… با هاش قهر بودم… خودشم فهمیده بود… من فقط میخواستم باهام راحت باشه… چند دفعه هم جلو خواهرم لفظی باهم دعوا کردیم… و بهش غیر مستقیم منظورمو فهموندم ولی حمید سرشو انداخت پائین از مهلکه فرار میکرد… تازه فهمیده بودم به خاطر خواهرمه که نمیخواد رومون تو هم باز بشه …
هرشب محال بود یه فیلم سکسی نبینم و به یاد حمید نخوابم… تا اینکه یه شب خوابشو دیدم…
خواب دیدم حمید مثل همیشه اومد تو خونه ولی برعکس همیشه اومد تو اتاق منو یه بوس از لبام گرفتو و تا یه مدت تو خواب بهم حال داد…
صبح که از خواب پاشدم دیدم کسم خیسه خیسه نمیدونستم چیه…زیادم بهش اهمیت ندادم… فقط به خواب دیشب فکر میکردم و تصمیم گرفتم هر جور شده حمید رو بیارم تو راه تا منم ازش لذت ببرم…
از اون روز به بعد با حمید یه جور دیگه بودم … لباسای لختی تر جلوش میپوسیدم… تاپای کوتاه که تا نافمو میگرفت جلوش میپوشیدم … شلوارکای نازک … گاهی میشد که نه شرت تنم بود نه سوتین… خلاصه هرجور میشد جلوش خودمو جولون میدادم ولی حمید حتی بهم نگاهم نمیکرد… مامان بابا بهم میگفتن …این چه وضعشه این چه طرز لباس پوشیدم جلو داماده… به این بهانه که حمید حتی بهم نگاه هم نمیکنه کار خودمو میکردم… بعد یه مدت تماسای بدنیم رو شروع کردم… به کونش دست میزدم… نیشگونش میگرفتم… حتی دستمم به سینه هاش میزدم… البته یعنی به شوخی… چند باری حس کردم که حمید یه نفس عمیق میکشید… ولی اینقدر مغرور بود که حتی به رو نمیاورد… چند ماهی این کارامو ادامه دادم… و هرشب بیشتر از شب قبل میلم به حمید بیشتر میشد… فقط میخواستم پیشم باشه و کس و کونمو جر بده…
تاگذشت و موقع انتخاب واحدم رسید… حمید تو این کارا وارد بود… به خواهرم زنگ زدم که امروز روز آخره و نمیدونم چیکار کنم… اونم گفت من خونه کار دارم و نمیتونم بیام …پاشو برو کافی نت تا برات کارتو انجام بده … گفتم حمید نیست بیاد ؟… گفت دیوونه ای الان سر کاره و تاشب نمیاد… گفتم باشه …به تو هم میگن خواهر آخه … زنگ زدم کمکم کنی نه این که آیه یاس برام بخونی … اصلا خودم به حمید زنگ میزنم… خدافظ!!!
شماره حمید رو گرفتم با گوشی خودم… یه صدای مردونه و جدی از اون طرف گفت جانم بفرمائید دلم هوری ریخت تو… آخه من تازه شمارمو عوض کرده بودم و حمید شمارمو نداشت… باهاش احوال پرسی کردمو بهش گفتم موضوع چیه… اونم بهم گفت ساعت 5 کارش تموم میشه قبل از اینکه بره خونه میادو برام انتخاب واحد میکنه… از ش خداحافظی کردم یه جیغ بلند کشیدم که صدای زهرمار گفتم مادرمو شنیدم که داد میزد ما آبرو داریما دختر چه مرگته یواش تر هیجان ورت داشته!!!
تو پوست خودم نمیگنجیدم… آخه داشتم به حمید میرسیدم… خیلی شهوتی شده بودم… از همون صبح کسم خیسه خیس بود… پریدم تو حموم و خودمو شستم موهای کسمو زدم و خودم داشتم کیف میکردم چون کسم خیلی سفیده مطمئن بودم که حمید هم خوشش میاد… تا ساعت 5 برام یه سال گذشت … از قبلش فکر کنم یه 20 تائی فیلم سکسی دیدم که وقتی حمید اومد حالو هواسی سکسی داشته باشم تا بهتر بتونم بیارمش تو راه… مثل اینکه همه چی داشت برام جور میشد… مامان بابا بعد از ناهار اومدن که دایی مامان فوت کرده و ما داریم میریم خاکسپاریش تو میای؟… که قضیه انتخاب واحدو بهشون گفتم و اینکه حمید داره میاد… بابا بهش زنگ زد و گفت ما میریم شما بعد از اینکه کارت تموم شده حتما بیاین و رفتن…
دل تو دلم نبود… نمیدونستم باید چیکار کنم… پاشودم هر لباسی که لختی تر بود پوشیدم … این دفعه یه شرت بلند پام کردم که تا بالای زانوم رو پوشونده بود… آرایش ملایمی کردم … میدونستم حمید از اینجور آرایش خوشش میاد…
یه تاپ حلقه ای که خودش برا تولدم گرفته بود رو تنم کردم و نشستم پشت کامپیوترم و دوباره مشغول دیدین فیلم سکس شدم… زنگ در خونه زده شده با هزار شوق و ذوق پریدم درو باز کردم حمید تا من دید جا خورد بر عکس همیشه… یه نگاه به سرتاپام کردو بهم گفت خبریه…؟ نمیدونم این حرف از کجام در اومد… گفتم اره اگه تو بخوای خبری هم میشه… یه لبخند زدو اومد تو رفتم یه شربت براش درست کردم آوردم بهش دادم گفتم بخور خستگیت در بره… خورد یه 5 دقیقه ای رو مبل استراحت کرد… منم تو این 5 دقیقه فقط نگاش میکردم… به لباساش به اندامش به کیرش که زیر شلوار جینش زده بود بیرون … اینقدر دلم میخواس برم کیرشو بخورم مثل این فیلمای سکسی… یهو دیدم یکی داره صدام میزه … مریم …مریم…مریم… هواست کجاس به چی داری فکر میکنی… کجایی دختر؟… تازه متوجه شدم که رفتم تو رویاهام… همچین بدم نشد… حمید گفت چیه بد نگاه میکنی… پاشو هزارتا کار دارم… بریم ببینم چیکار میتونم برات بکنم…
رفتیم پای سیستم … وای همه دنیا رو سرم خراب شد یهو …وقتی حمید زنگ خونه رو زد یادم رفته بود فیلم سکسی رو که میدیدم قطش کنم… وقتی باهم اومدیم تو حمید گفت … به به به چه خبره اینجا… کسی اینجا بوده یا قراره کسی اینجا باشه… دهنم خشک شده بود نمیتونستم حرف بزنم… حمید حمیدی همیشکی نبود… یه جور دیگه شده بود رفتم کنارش وایسادم بهش گفتم حمید میخوام یه حقیقتو بهت بگم… ؟ گفت مریم حرف نزن و میدونم چی میخوای بگی!!! نمیدونم چرا اینقدر دنبال منی ولی هر چی که باعثش شده رو تحسین میکنم… من از همه کارات خبر دارم و تو جریان همه کارات هستم… میدونم چرا جلو لخت میگشتی و …و…و…
وای خدای من ابروم جلو حمید رفت… نامرد از همه چی خبر داشت… دلمو زدم به دریا گفتم تو که میدونستی چرا پس بهم حال ندادی… گفت نمیتونستم تصمیم بگیرم که کار درستی هست یا نه ولی حالا که اینجام بیا هرکاری میخوای بکن…
پریدم تو بغلشو شروع کردم مثل این فیلمای هندی اشک ریختن که معذرت میخوام حمید… ولی 1 ساله خواب ندارم از دست تو اگه بهم یه ذره توجه میکردی کار به اینجا ها نمیکشید و…
اونم منو نوازش میکرد و دلداریم میداد و میگفت به خاطر خواهرمه که حرمتش نشکسته…
دستشو گرفتم بردمش رو تختم بهش گفتم من پرده دارم و این اولین سکس منه و میخوام سالم بمونم… ولی یه حال اساسی بهم بده… حمید هم که میگم مثل همیشه نبود… یه پوز خند زد و گفت باشه لباساتو در بیار… منم لخت لخت شدم دیدم حمید داره نفس نفس میزنه… پرید جلو بهم مهلت نداد… کمکم کرد و تو یه چشم بهم زدن سینه هامو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به خوردن… اینقدر لذت بخش بود که نگو اونایی که سینه هاشون خورده شده میدونن چی میگم… کم کم لیسیدناش اومد پائین تر وقتی اطراف نافمو بوس میکرد دنیا رو بهم میدادن … بهش رسوندم… کسمو بخوره… اونم یه دستمال برداشت کسمو که خیس آب بود خشک کرد یهو تمام کسمو کرد تو دهنش و شروع کرد به چوچول کسم زبون زدن …داد بیدادم از شهوت خونه رو پر کرده بود… وقتی زبونشو میداد تو سوراخ کسم یه حس خوبی بهم دست میداد… با دستم سرشو فشار میدادم تو کسم… خیلی بهم حال میداد…یه ربع کارش همین بود گاهی سینه هامو میخورد با دستش کوسمو مالش میدادو گاهی برعکس… پاشودم بهش گفتم منم میخوام کیرتو بخورم … بهم گفت بزرگه ها نمیتونی … گفتم اگه خواهرم تونسته منم میتونم لبخند زدو شلوارشو داد پائین چی میدیدی یه کیر بزرگ سفید که مثل یه استخون از جلوش زده بود بیرون… بار اول بود که کیرو از این نزدیک میدیدم اختیارمو از دست دادم رفتم شروع کردم به خوردنش وای چه حالی میداد… خیلی باحال بود حمید هربار کیرشو میکردم تو دهنم یه آه میکشید که منو حشری تر میکرد… 10 دقیقه ای براش ساک زدم… که یهو منو برگردوند یه بالش گذاشت رو زمین و بهم گفت رو شکم بخوابم رو بالش… منم دیگه تابعش شده بودم… معلوم بود استاده… جوری خوابوندم که کونم اومد بالا سوراخ کونمم از هم باز شده بود… نمیدونستم چی قراره بشه…

گفت کرم داری? گفتم اره پشت سرته بردار … یه کم به کیر خودش زد… یه کمم زد به سوراخ کونم… داشتم میمردم… بهش گفتم حمید بکن منو …بکن…منو جر بده …کس و کونم مال تو فقط بکن توش …دارم از بی کیری میمیرم… از این حرفا بیشتر تحریک شدو کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم و یه کم فشار داد… درد داشت ولی لذتش بیشتر بود… یه کم عقب جلو کرد که تا به خودم اومدم تمام کیرشو کرده بود تو کونم و شروع کرد به بالا و پائین کردم منم داشتم حال میکردم با دستاش محکم مثل فیلمای سکسی میزد رو کونم با اینکه میسوخت ولی شهوتم رو بیشتر میکرد… گفتم حمید منو از کسم میکنی …گفت مگه پرده نداری …گفتم چرا… گفت اون دیگه باشه واسه شوهرت… کیرشو دراورد و سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کسم داغی کیرشو که حس کردم یکم کشوندمش جلو که دوسانتی کیرش رفت تو کسم گفتم همین قدر بسه شروع کرد باز به تلمبه زدن… که یهو تموم بدنم لرزید که بعدها فهمیدم که چون احمید شدم اینجوریم شده… حمید هم فهمیدو باز برم گردوند و شروع کرد از کون منو کردن… خیس عرق شده بود… داشت آه و اوهش بلند میشد که داد زد بریزم تو داره آبم میاد … که گفتم نه میخوام ببینم … کیرشو درآورد منم شروع کردم با دست کیرشو مالش دادن که با صدای بلند حمید یه مایع سفید رنگ غلیظی از کیرش زد بیرون و پاشید رو سینه هام و رو صورتم بعدم شل شدو افتاد رو زمین منم بغلش کردم یه ساعتی باهم خوابیدیم … دوتائی با زنگ تلفن از خواب بیدار شدیم…
خواهرم بود… زنگ زده بود ببینه حمید برام انتخاب واحد کرده یا نه که با لبخند جوابش دادم مگه کاری هست که حمید نتونه انجام بده… حمید هم داشت اماده میشد که بره… نذاشتم یه بار دیگه هم من کردو ازش قول گرفتم هروقت نیاز داشتم بهش بگم و اونم بیاد بهم حال بده…الان 1 سال از اون ماجرا میگذره و هر وقت موقعیت خوب باشه دوتایی با هم سکس داریم ولی اینو بگم که فقط به حمید میدم… نمیخوام مثل جنده ها باشم…
امیدوارم خوشتون اومده باشه …نظر یادتون نره

نوشته: مریم


👍 16
👎 3
285054 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

293389
2011-08-13 17:56:55 +0430 +0430
NA

اول منم انگار میخونم مینظرم

0 ❤️

293391
2011-08-13 18:09:08 +0430 +0430
NA

خوندم چیز خاصی بجز یه سری رویا پردازی با عرض معذرت بچهگانه نداشت اینکه دلت میخواد خطای قرمزو رد کنی وترستو نشون ندی خوبه اما معمولا خانومها اگه کسیو دوست داشته باشند وکلی برا بدست آوردنشون هم زحمت کشیده باشند هم وقت عمل که میشه شک ودودلیشون تازه خودشو نشون میده که هم تو عمل وهم تو نوشته هاشون مشخصه مگر اینکه رویا پردازی باشه که مال شما هم به نظرم همینه از نظر نگارشی بد نبودی اما میشد بیشتر روش کار کنی موفق باشی شب وروزت خوش

0 ❤️

293394
2011-08-13 18:27:22 +0430 +0430
NA

kiri tarin dastani ke to omram khonde bodam hala doroste dastan kheili kiri bod vali shomaha tavajoh dashte bashid ke bekhatere inke zade nevisande maryam hame mian kon lisi mikonan

0 ❤️

293395
2011-08-13 19:14:13 +0430 +0430
NA

یعنی من میخام بدونم چه خاهری خنگی داری ک نفهمید تو به شوهرش چشم داری؟
کلا خیلی غیرعادی بود.
تازه روز انتخاب واحد ک تو نمیدونستی قراره مامان بابات برن مراسم.
چرا فهمیدی حمید میخاد بیاد خوشحال شدی؟
باید قبلش به این اشاره میکردی ک مامانتینا میخان برن

0 ❤️

293396
2011-08-13 20:11:41 +0430 +0430
NA

Kolan kos sher bod
Jam k0nin in kesafat kariaie sex ba mahareo damado…

0 ❤️

293397
2011-08-13 21:25:28 +0430 +0430
NA

“کیرش رفت تو کسم گفتم همینقدر بسه شروع کرد باز به تلمبه زدن… که یهو تموم بدنم لرزید که بعدها فهمیدم که چون احمید شدم اینجوریم شده… حمید هم فهمیدو …”
کی می دونه احمید شدن یعنی چی؟؟؟؟

0 ❤️

293398
2011-08-13 21:29:33 +0430 +0430
NA

تو که می گی دلبری و فلان وبیسار چرا شوهر نکردی، یا چرا نامزد نداری:دییییییی

0 ❤️

293399
2011-08-13 22:14:06 +0430 +0430
NA

با عرض پوزش از شما خانوم محترم.
کیرم تو داستان تخیلی و تخمیتون.

0 ❤️

293400
2011-08-13 22:18:28 +0430 +0430
NA

Man Too kafam in (Ahmid) Yani chi ?
Ba’adam Alan jenab ali jende hasti Albate Agar Vaghean Dokhtar bashi ke nisti :D
injash kheili bahal bood : enghad Hol shode boodam ke yadam raft un film supere ro bebandam, hamid dido goft bah bah, che khabare inja ! =)) =))
cheghadram az khodet ta’rif karde boodi ! CheghadR oghdeie to ! Kambood dari, na?? :D
To ke Rast Migi Vali kOSE NANEYE 2ROOGHGU :D

0 ❤️

293401
2011-08-13 22:21:22 +0430 +0430
NA

"اونم بهم گفت ساعت 5 کارش تموم میشه قبل از اینکه بره خونه میادو برام انتخاب واحد میکنه…
تو پوست خودم نمیگنجیدم… آخه داشتم به حمید میرسیدم… خیلی شهوتی شده بودم… از همون صبح کسم خیسه خیس بود… پریدم تو حموم و خودمو شستم موهای کسمو زدم و خودم داشتم کیف میکردم چون کسم خیلی سفیده مطمئن بودم که حمید هم خوشش میاد… "

نقد:
يعني هركي برا كسي انتخاب واحد كنه مي خواد بكندش؟!!! چون داشت ميومد بار انتخاب واحد تو داشتي به حميد مي رسيدي؟ بعد كس شما از كجا خبر داشت از صبح كه قرار حميد بكندت؟ در ضمن هركي برات انتخاب واحد مي كنه كست رو بهش نشون مي دي كه مطمئن بودي حميد از سفيدي كست خوشش مياد؟!!!
بعد با كير كلفتش كرد تو كونت و تو همون حركت اول درد داشت ولي لذتش بیشتر بود؟!! پس چرا من هر دختري رو برا بار اول از كون مي كنم تنگي نفس ميگيره؟!! يعني اونا هم چون لذتش بیشتر بود؟!! تنگي نفس ميگيرن؟ آيا؟!!

مارو چي فرض كردي؟ يه مشت بچه 11 ساله؟

========================
همه تونو دوست دارم فرزندان ايران زمين…

0 ❤️

293402
2011-08-14 01:44:21 +0430 +0430
NA

متاسفم برات شدید داستان رو نمی خونم که اونجات بسوزه :D

0 ❤️

293403
2011-08-14 02:22:15 +0430 +0430
NA

آفرین . بهش خیانتو یاد دادی راهشو یاد گرفت اگه کسی تحویلت میگرفت نمی چسبیدی به شوهر خواهرت. ارزش خوندن نداشت

0 ❤️

293404
2011-08-14 03:26:03 +0430 +0430
NA

واقعا که چه داستان مزخرفی

0 ❤️

293405
2011-08-14 03:29:14 +0430 +0430
NA

والا من هرکی رو واسه بار اول از کون کردم آسم گرفت و مجبور شدم بهش تنفس مصنوعی بدم تا دوباره زنده بشه.به هر حال کیر من و همه ی شهوانیون تو داستانت

0 ❤️

293406
2011-08-14 04:03:35 +0430 +0430
NA

[( جالب بود فقط تنها یه سوال می مونه حالا هم بعد یک سال سکس پرده داری؟جون من بتو نمی گن جنده؟ و حالا طبق رسم باید یه چند تایی فحش بخوری ببشیدا به دل نگیر.کیر 25سانتی تو کون حمید و خواهرنو مادر پدرت که توی جنده رو بایه پسر قوضمیت تو خونه تنها گراشتند.زنیکه ی کیری.جنده.

0 ❤️

293407
2011-08-14 04:14:35 +0430 +0430
NA

از کل داستانت فقط اسمتو تهش خوندم که بگم خیلی عوضی به درد نخوری مریم

0 ❤️

293408
2011-08-14 04:55:16 +0430 +0430
NA

کیرم تو کست بعدش تو کونت بعدش تودهنت

0 ❤️

293409
2011-08-14 05:59:42 +0430 +0430
NA

ای بابا همه تکراری مینویسن و چرت

0 ❤️

293410
2011-08-14 06:43:57 +0430 +0430
NA

ie seri iradat dasht vali dar kol bad nabood
afarin

0 ❤️

293412
2011-08-14 09:48:45 +0430 +0430
NA

خوب بود ولی خالی بندی هم داشت ولی در کل خوب بود

0 ❤️

293413
2011-08-14 09:55:44 +0430 +0430
NA

وااااااي خداااا !! منم از اين شوهر خواهر ها ميخوام !

مرسي عزيزم … تمام كسم خيس شده !

دلم ميخواد الان يكي باشه از كس جرم بده …

خيلي خوب بود. كاملا حشري شدم

0 ❤️

293414
2011-08-14 10:25:26 +0430 +0430
NA

جالب بوووووووووووود

0 ❤️

293415
2011-08-14 11:07:39 +0430 +0430
NA

خاک بر سر بیشعورت
آخه آدم با زندگی خواهرش بازی میکنه؟جنده! x-(

0 ❤️

293416
2011-08-14 11:27:12 +0430 +0430
NA

خوشگل و سکسی بود داستانت
این اسما رو هم خود ادمین عوض می کنه ولی اشتباه زیاد انجام میده مثل همین احمید.اون نویسنده حتما نوشته ارگاسم اون اشتباهی اینجوریش کرده

0 ❤️

293418
2011-08-14 12:36:41 +0430 +0430
NA

خواهرت اسگل، بابا مامانت هم چون حمید نگاه نمی کرد دیگه به هیچی گیر ندادن اما مگه واکنش پسرها به لمس بدنشون مثل دخترها است
“بعد یه مدت تماسای بدنیم رو شروع کردم… به کونش دست میزدم… نیشگونش میگرفتم… حتی دستمم به سینه هاش میزدم… البته یعنی به شوخی… چند باری حس کردم که حمید یه نفس عمیق میکشید…”

0 ❤️

293419
2011-08-14 15:38:55 +0430 +0430
NA

تا آخر نخوندم حالا انتخاب واحد کردی

0 ❤️

293420
2011-08-14 15:59:46 +0430 +0430

هوووووووم
داستان خوبی بود
اشکال زیاد داشت ولی دیگران یکم ازت یاد بگیرن بد نیست
نمیخوام ازش سوتی بگیرم اما خوب از خوندنش راضی بودم در نوع خودش بی نقص بود ;)

0 ❤️

293421
2011-08-14 17:47:04 +0430 +0430
NA

من نمیدونم چرا هر وقت میخوان بگن خونه از پدر مادر خالیه میگن یکی از اقوام مرده !!!

0 ❤️

293422
2011-08-14 17:53:24 +0430 +0430
NA

بابا چرا فقط میاین فحش و دری وری میگین
فقط میخواین بگین مام هستیم؟
مریم جون داستانت بدک نبود عزیزم
امیدوارم بازم بنویسی وهر دفعه داستانت بهتر بشه
به ای ادمای بی ظرفیت هم کاری نداشته باش

0 ❤️

293423
2011-08-14 18:01:58 +0430 +0430
NA

خوش به حال حمید.

0 ❤️

293425
2011-08-14 18:48:24 +0430 +0430
NA

از سگ پست تری اگه به خواهرت خیانت کنی گفتم اگه … فک نمیکنم از این عرضه ها داشته باشی مگه تو همون خوابت ببینی ! بدبخت

0 ❤️

293426
2011-08-14 19:27:46 +0430 +0430
NA

in saina kolan oqde dare mikhad hameja ebraze vojod

0 ❤️

293428
2011-08-15 08:39:11 +0430 +0430
NA

داستانو از زبان دختر نوشتن سخته ولی خوب بود دمت گرم حمید رضا جوووون که حقیقت معلوم شد ولی خواهشا کمتر بد وبیراه بگین که هر کی خواست راحت داستان بگن ولی برا یه بار که شده خودتون از اولش بگین داستانه که کمتر شک وتردید پیدا بشه واسه خواننده های عزیز دم اونایی که داستان درست وحسابی مینویسند گرم حمید رضا بازم یکی قشنگاشو ویراستاری شده بذار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

0 ❤️

293429
2011-08-15 08:44:46 +0430 +0430
NA

کیر خودمو تمام طایفم تو کون گشادت مریم جون… تو چقدر گشادی که دفعه اول که حمید تخمی کردت به جا درد کشیدن حال میکردی… مطمئنی یه کونیه حرفه ای نیستی؟ جنده مفتی… :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

0 ❤️

293430
2011-08-15 08:49:20 +0430 +0430
NA

شباهت زیادی به تخیلات یک کوس مغز بود ولی مگیم که حقیقت آخه کونی کیرندیده بدبخت خواهرت که بر شوهرش حروم میشه بچه ای که از این کونی درست بشه یک حرومزاده درست حسابی کپی خاله کونیش میشه =)) =)) =))

0 ❤️

293431
2011-08-15 14:32:37 +0430 +0430
NA

خدایی این داستان سکسی بود یا یه مشت کس شعر. آخه مریم جون قربون اون کست برم یه بار خودت داستانتو بخون ببین خودت میتونی باورش کنی بعد بیا بزار اینجا.

0 ❤️

293432
2011-08-15 15:36:06 +0430 +0430
NA

سلام دوستان بزارید اول از این اقا تشکر کنیم که این داستان خیالی و قشنگ رو گفت مرسی اما اگر کاملا دقت میکردی بهتر از اینم میتونستی بنویسی x-(

0 ❤️

293433
2011-08-15 16:59:30 +0430 +0430
NA

باید بگم که خیلی خیلی کونی و جنده تشیف داری
داستانت اولا خیلی کونی و تخمی و تخیلی بود
و دوما دوزار نمی ارزید
واما به رسم یاد بود:
کیر گورخر خر آفریقایی تو کس کیر نخوردت
دهن اسب آبی تو کون گشادت(البته در حالت باز)
و در آخر دهنتو خودم گایییییییدم با کیرم.

0 ❤️

293435
2013-02-22 03:35:31 +0330 +0330
NA

آخه جنده عوضی
کدوم قبرستو ساعت 5 بعد از ظهر مرده خاک میکنن که ننه و بابای دیوثت رفته بودن خاکسپاری

0 ❤️

549070
2016-07-15 19:43:26 +0430 +0430

کسته عمممممت (clap)

0 ❤️

554228
2016-08-30 09:48:33 +0430 +0430

ای کیر ابول تو کوس خار مادرت ننویس کونی ننویس کوس ننویس … حال بهم زن سوراخی

0 ❤️

559347
2016-10-06 06:48:44 +0330 +0330

چقدر مزه داد جان****

0 ❤️

746435
2019-02-07 03:36:44 +0330 +0330
NA

تو نون زیر کبابی براش
بذار بکنه …
???

0 ❤️

780967
2020-12-10 01:15:42 +0330 +0330

👌👌👌👌👌

0 ❤️

819984
2021-07-13 17:46:33 +0430 +0430

نون زیر کبابی دیگه!!!
نمیشه ازت گذشت

0 ❤️

901432
2022-11-04 06:47:11 +0330 +0330

احمید شدی؟ یهنی چی؟ یعنی اگه‌مجید میکرد امجید میشدی یا اگهغلومی میکرد اغلومی میشدی؟ یا اگه فرشاد میکرد افر شاد میشدی؟ واژه ساختی؟ تخیل میزنی بزن ولی نه انقدر تابلو

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها