سلام من سارا هستم نمیخوام خیلی از خودم تعریف کنم در همین حد بگم که خوشگل و لوندم و البته عاشق سکس , توی سکس مهارت کامل دارم و شاید بخاطر همینه که راحت هر پسری رو تسلیم میکنم
یه دوست دارم اسمش درنا اس 2ساله ازدواج کرد با شه پسره فوق العاده خوشتیپ و خوشگل رامین واقعا خوشگل و نازه برعکس درنا که یه قیافه ی معمولی و اندام مردنی داره سینه هاش انگار جوشه کونم که هیچ برجستگی ای دیده نمیشه موندم رامین از چیش خوشش اومد اما تموم این مدتی که خونه ی درنا رفت و امد میکردم هیچوقت روی رامین نظری نداشتم درسته خیلی هات بودم اما اطراف مرد متاهل نبودم و نمیذاشتم مرد متاهلم بهم نزدیک بشه من خیلی با رامین شوخی میکردم اما اون معذب بود از شوخی هام میدونستم پسر سر زبون داریه اما نمیفهمیدم چرا معذب میشه این وسط زخم زبونای درنا خیلی ازارم میداد اون میدونست خانوادمو سالها پیش توی تصادف از دست دادم و کسو کاری ندارم اما باز ازارم میداد منم چون نمیخواستم اینم از دست بدم دم نمیزدم اما تا اون روز که دیگه طاقتم طاق شد
رفته بودم خونه ی درنا رامین سر کار بود , درنا هم باز منو گیر اورده بود و از سکس داغش با شوهرش میگفت انقدر با حرارت تعریف میکرد که حس کردم دارم داغ میشم گفتم : درنا بیخیال بابا حالی به حالیمون کردی
درنا با پزخند گفت : تو دیگه چرا توکه استاده جندگی
من با هرکی سکس داشتم به درنا میگفتم باهاش راحت بودم اما توقع نداشتم انقدر راحت بهم بگه جنده نارحت شدم گفتم : این چه حرفیه میزنی درنا توکه میدونی با وضعیت من که پدر و مادری ندارم هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم نیاز جنسیم خیلی بالاس نیازمو و کمبود محبتمو فقط میتونم تو اغوش پسرای غریبه پیدا کنم توکه تنها دوستمی این حرفو میزنی من دیگه پیشه کی میتونم راحت درد و دل کنم
درنا با اخم گفت : نکن عزیز من نکن کسی بدون سکس نمرده
حرصم گرفت گفتم : پس چرا جنابالی قبل ازدواج با انواع پسرا سکس داشتی؟
درنا : مهم اینه که پردمو گذاشتم شوهرم عشقم بزنه
گفتم : اره چون میدونستی ازدواج میکنی اما من هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم
درنا : اصلا به منچه برو به همه ی پسرای شهر بده خدارو شکر رامین انقدر عاشقم هست که کوچکترین نگاهی هم به تو نمیکنه خیالم راحته
هنگ کردم گفتم : چی میگی درنا رامین مثل داداشه منه من هیچوقت نظری روش نداشتم
درنا به مسخره خندید و گفت : تو که راست میگی هه منکه خوب میدونم دوست داری رامین یه نگاه بهت بندازه اما نه خانوم رامین فقط سکس با منو دوست داره
از جام بلند شدم و در حالی که مانتو میپوشیدم گفتم : خیلی اشغالی زبون تندت کار دستت میده در ضمن من هر پسری رو بخوام میتونم داشته باشم
درنا با اخم بلند شد و گفت : هر پسری اره اما رامین من از جنده ها متنفره حتی نمیده کیرشو دستت بگیری
دیگه نموندم بیشتر از این تحقیرم کنه زدم بیررون و از همونجا فکر انتقام تو ذهنم شکل گرفت
رامین بوتیک لباس زنونه داشت بعد اونروز چند باری رفتم پیشش خرید عمدا لباسای باز رو انتخاب میکردم و ازش میخواستم توی تنم ببینه و نظر بده اونم میدید و نظر میداد یه بار ازش خواستم بیاد تو اتاق پروو و زیپ لباس رو از پشت ببنده با تردید اومد و زیپ بست دستش به بدنم خورد یکم مکث کرد اما سریع بست و با سرعت رفت بیرون منم لباس رو در اوردم و رفتم همونطور که حساب میکردم گفتم درنا چطوره ؟
گفت : مگه خبر نداری دیشب با مامانش اینا رفتن ترکیه
ذوق زدم
گفتم : تو چرا نرفتی؟
گفت: جمعشون زنونه بود
خلاصه خرید کردم . اومدم بیرون یه هفته تا اومدن درنا وقت داشتم همون روز نشستم و یه نقشه چیدم
فرداش یه حموم توپ کردم و حسابی به خودم رسیدم عطر مخصوصم که هر مردی رو تحریک میکرد زدم یه تاپ دکلته قرمز پوشیدم و اماده شدم ساعت 8 شب زدم بیرون رفتم سمت خونشون میدونستم ساعت 8 میاد خونه تا رسیدم 9 شده بودم دستمو روی زنگ گذاشتم و بدونه اینکه بردارم پشت سر هم زدم ایفون برداشت و گفت : بله بله؟
با عجله گفتم : باز کن رامین سریع
در رو باز کرد با یرعت رفتم بالا در خونشو باز کرده بود منتظر بود منو دید با نگرانی گفت چی شده نفس نفس زدم و گفتم : داشتم اینورا رد میشدم که چندتا مزاحم دنبالم افتادن ترسیدم
گفت بیا تو اروم باش چیزی نیس
تا اینجای نقشم گرفته بود خوشحال شدم
واسم یه لیوان اب اورد و گفت:این وقت شب چرا تنها رفتی بیرون
گفتم : میخواستم داروهامو بگیرم اخه مریض بودم … وای چقدر خونتون گرمه
گفت : مانتوتو در بیار راحت باش
مانتومو در اوردم چشمش به دکلته ی قرمزم افتاد درنا گفته بود رنگ قرمز حشریش میکنه چند لحظه نگام کرد و بعد چشماشو با حرص بست انگار میخواست با خودش بجنگه تلفن زنگ خورد جواب داد
نوشته: سارا
سلام من سارا هستم نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی خیلی جنده ام …
خوب بود.
جنده هم که باشی باید مورد احترام قرار بگیری
مرسی
اوه اوه اوه…
یعنی رسما تمام سوراخای تنگ و گشادت و گاییدنا.
من جای تو باشم گوه میخورم اینجا پیدام بشه.
لت وپار سابق
ما آدمایی رو دیدیم که از گرسنگی ضجه زدن ولی تن فروشی نکردن پدر مادر بالاسرشون نبوده اما مث ی مرد از خودشون محافظت کردن من کسیو مواخذه نمی کنم عقاید و نوع زندگی هر شخصی به خودش مربوطه اما خواستم بگم جندگی جز دل خود آدما و یا اجبار شخص دیگه دلیل دیگه ای وا3 توجیه نداره…
dastane kheily khobi bod edame bede. injor chiza vaqaeiat dare khob! dostetam haqesh bod
لطفا خانوما بهش نكين جنده جون ممكنه بياد با شوهرتون سكس كنه :D :D اقايون شماهم مواظب باشين جنده نكين يهو ديدين رفته با زنتون لز كرده حالتون رو بكيره
فربد کی بود این وسط؟اینقدر دادی اسامی یادت نیست…جنددددددده…
:-|
منم کوس میخوام ولی نه این کوس مخ خیالاتی مالیاتی کوس مغز
دوست هم شهوانی,خیلی خودتو دست بالا گرفتی,همهء آدما مثل هم نیستن,گیریم قبول که لعبتی هستی,که اگه داستانت واقعی بوده باشه,حتما هم هستی.اما همه مثل هم نیستن که تا لعبتی! ببینن فقط بخوان بپرن روش
اما داستان…از خیانت خوشم نمیاد,ولی خوب مینویسی,مرسی
داستان خوبی نوشتی و خیلی خوب توضیح داده بودی و وصفت هم عالی بود…ممنون…منتظر ادامه داستانت هم هستم
درنا؟ سهره؟ فربد؟ رامین؟ مهبد؟ خلاصه و تخیلاتت هم قاطی کردی
درنا که اسمش شهره یا سهره بود
رامین هم اسمش فربد
سارا هم حتما اکسیس تگزاسه (clap)
همه چی و دوستان گفتن من چیزی نمیگم بدبخت مخ گوز.