سکس با زن متاهل حشری

1392/07/26

اسم من محمد 27 سالمه از زنجان متاهل مهندس هستم و خانومم هم کارمند بانک
یه روز تو چت باران داشتم دنبال یه دوست دختر میگشتم که با یه خانم آشنا شدم که اسمش پری بود بعد از کمی چت بهش پیشنهاد صحبت تلفنی دادم که شمارمو براش فرستادم ولی گفت که زنگ نمیزنه _ گدشت حدود 4 روز بعد با خانومم تو خونه فیلم نیگاه میکردیم که دید م گوشیم زنگ زد وقتی جواب دادم صدای یه خانم نا اشنا بود که سریع قطع کرد تا من زنگ بزنم ولی منم زنگ نزدم تا اس ام اس داد که جوابشو ندادم
گدشت یه روز که خیلی حشری بودم و خانومم هم خونه نبود دوباره یک پیام امد که زنگ زدم دیدم همید خانم هستش . اسمش مهناز بود کمی با هم صحبت کردیم و گفت که اهل تهران هستش و یه بچه 7 ساله داره و 28 سالشه و … کمی با هم سکسی صحبت کردیم تا اینکه ارضا شدیم
چند روز با هم تلفنی صحبت کردیم که مهناز بهم گفت اگه شرایطش مهیا باشه میای سکس کنیم … راستش خیای ترسیدم ولی خیلی دوست داشتم که تجربه کنم که قرار شد من فکرامو بکنم و بهش خبر بدم… فرداش بهش زنگ زدم و گفتم میخوام ببینمت سئار ماشینم شدم و به خانومم زنگ زدم گفتم دارم میرم تهران تا قرار داد یه طرح رو ببندم…تو میدان انقلاب قرار گذاشتیم … حدود نیم ساعت از موعد قرار گذشته بود که دیدم یه نفر شیشه ماشینو زد نگاه کردم دیدم یه خانم چادریه که خیلی محجبه است… شیشه رودادم پایین گفت: محمد آقا شما هستید…گفتم بله امرتون …که سریع سوار شد و گفت من مهناز هستم … توراه دستم رو دنده ماشین بود که دستمو لمس کرد و گفت خونه خواهرش اینا کسی نیست و کلیداش دستشه …گفت بریم اونجا…من که میترسیدم تله باشه گفتم تو ماشین راحتم…ولی مهناز گفت اگه میخوای اندام زیبامو ببینی باید بدون استرس لختم کنی…
رفتیم خیابان ولیعصر کنار پاساژ پارسیان یه کوچه بود که رفتیم داخل که دیدیم تو پله ها مهناز چادرشو برداشت و با مانتوی آبی که تنش بود رفتیم داخل اول یه شربت برام ریخت تا خواستم بشینم روی مبل گفت : بریم اتاق خواب … رفتیم اتاق خواب وااااای باورم نمیشد که چی میبینم …یه خانم با یه تاپ شلوارک نشسته بود روی تخت…سریع امدم بیرون که مهناز امد دستمو گرفت و گفت ببخشید ترسیدم بگم خاهرمم هم با منه نیای اینجا…گفتم اگه خواهرت بره به همه بگه آبرومون میره ولی مهناز گفت خواهرم ار منم حشری تره …در همین حین خواهر مهناز که اسمش صدیقه بود پرید وسط حرفم و گفت نمیخوای منو جر بدی؟
با شنیدن این کلمه دیگه حشریتم بالا زد و صدیقه و بغل کردم و بردمش رو تخت افتادم به جونش…که دیدم مهناز داره اونطرف اطاق لخت میشه… صدیقه سریع کیرمو در آورد و کرد تو دهنش و برام ساک زد در همین حین رو تخت دراز کشیدیم و مهناز کوس خیسشو گذاشت روی لبام و گفت بخور عزیزم بخووررررر منم با ولع تمام براش خوردم که دیدم صدیقه داره کیرمو میزاره تو کوست با دردن این حرکت مهید به شدت تحریک شدم و کسشو حسابی جر دادم که دیدم کم کم داره آبم میاد به صدیقه گفتم داره آبم میاد بکشم بیرون که دیدم مقاومت کرد و گفت قرص خوردم بریز تو کوسم عزیزم و آبم ریخت تو کسم…با این مار مهناز خیلی نارا حت شد که اون ارضا نشده موند …دیدم حوصله نداره بهش قول دادم نیم ساعت دیکه بکنمش…کمی روی تخت خوابیدیم و بعد از یک ساعت دیدم مهناز داره با کیر خوابیدم بازی یکنه فهمیدم هنوز حشریه بلندش کردم بردمش روی مبلا و رفتم سراغ کوسش داشتم کوسشو میخوردم که داد میزد احمد (شوهر مهناز) هی میگفت اااااحمد کجایی که ببینی یه نفر دیگه کوس زنتو میخوره مهناز گفت گیرتو بزار کوسم منم سریع کیرمو گذاشتم تو کوسش و مشغول تلنبه زدن شدم که دیدم صدیقه داره با گوشیش عکس میگیره که سرش داد زدم و سریع گوشی رو گذاشت زمین دیدم ناله های مهناز بلند شد فهمیدم داره ارضا میشه که سرعت کیرمو بردم بلا تا خودممم به حالت ارضا رسیم که مهناز گفت بریز رو سینه هام و منم ریختم رو سینه هاش و بعد سه تایی رفتیم حموم و لباسامونو پوشیدیم و رفتیم بیرون همین که ما به پارک رسیدیم تا یه بستنی بخوریم شوهر صدیقه زنگ زد و به صدیقه گفت که مونده دم در و کلید نداره …خدا بهمون رحم کرد زود کارمونو انجام دادیم که صدیقه گفت الان میاد و با مهناز رفتن و منم از همون جا برگشتم زنجان

نوشته: محمد


👍 2
👎 3
450577 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

401597
2013-10-18 03:55:44 +0330 +0330

رفتی قرار داد طرح ببندی؟
عجبببببببب
ما رو چی فرض کردی؟
با خودم قرار گذاشته بودم که مثبت اندیش باشم
اما داستانت خیلی مزخرف و دور از واقعیت بود
شاید هم راست باشه ها
اما با طرز نوشتنت گند زدی…

0 ❤️

401598
2013-10-18 05:57:53 +0330 +0330
NA

همید !!سئار !! مهید !!

0 ❤️

401600
2013-10-18 09:30:57 +0330 +0330
NA

ريدم به سوادت گاوميش نفهم.خوكمترش كن.ميميريا ازماگفتن حالا خودداني

0 ❤️

401601
2013-10-18 15:04:08 +0330 +0330
NA

چی بگم همشهری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

401602
2013-10-18 17:25:30 +0330 +0330
NA

باشه اصن تو خفن …
والا

0 ❤️

401603
2013-10-18 17:46:56 +0330 +0330
NA

خوب بود و قابل باور… ولی وقتی خواهرش رو هم وارد ماجرا کردی حسابی تخیلی شد بدبخت متوهم /
مگه زن خودت چشه؟ هیچ وقت به خانوادتون خیانت نکنین. یه روزی یه جایی بدجور تاوانش رو پس میدین. وقتی ازدواج کردین حرمت ها رو نگه دارین دیگه

0 ❤️

401604
2013-10-19 01:59:53 +0330 +0330

از چی بگم،،،،به قول یکی،،غلط انشایی،،غلط املایی،،کمبود کیر در تهران،،،،کمبود کلید در تهران،،،خواهران شوهر دار سوپر سکسی…

0 ❤️

401605
2013-10-19 04:39:28 +0330 +0330
NA

نمیدونم چرا همیشه از این افرادگیره ما نمیوفته یدونشم باشه کافیه

0 ❤️

401607
2013-10-19 17:19:06 +0330 +0330

اول داستان بود پری بعد شد مهناز اونجا هم که نوشتی صدیقه کیرم رو میزاره کوسم و گفتم که ابم رو کجا بریزم ریختم کوسم حالا بچه ها خودتون بگین این جنده تخیلی هست یا یه کونی مگه ما مثل خودت خر هستیم کیرم توی کوس تو خواهرت که زنگ میزنی به زنجان میری با آبجیت به یه مرد میدی…توف به روت

0 ❤️

401608
2013-10-20 17:46:37 +0330 +0330

عزيزكم. اي جلاق . اي كوني روستايي…:واسه يك بار هم شده بيا شهر . يه دو سه باري كون بده… بلكه راه و رسم شهر به خصوص تهران دستت بياد. فلذا كير خر تركي به كون توي جلقي!

0 ❤️

401617
2013-10-21 20:05:36 +0330 +0330
NA

جلقو :-P

1 ❤️

401612
2014-09-05 08:03:38 +0430 +0430
NA

گمشوووووووووووووووووووووو بی غیرت…
فردا میبینی یکی دیگه زنتو میکنه اونم داد میزنه محمد کجایی ک زنتو میکنن … آشغال عوضی …تو کارگرم نیسی چه باشه مهندس هه

1 ❤️

401613
2014-09-11 10:08:29 +0430 +0430
NA

واقعا خق مغز رو خشک ميکنه؟يا با زرورق شيشه ميکشي؟

0 ❤️

401615
2015-01-08 06:43:14 +0330 +0330
NA

فقط یک کلمه میگم بهت(جقی)

0 ❤️

550128
2016-07-24 16:37:51 +0430 +0430

دو سیهدیر

0 ❤️

560430
2016-10-14 01:46:09 +0330 +0330
NA

یعنی واقعن برای دو تا خواهر حشری ( که در تــهرانِ به این بزرگی زندگی میکنن ) یک مــرد پیدا نشده که مجرد و با سواد هم باشه ؟؟
یعنی اینقدر در تهران جنسِ مذکر نایاب هستش که این خواهرانِ غریب از زنجان یک کیــرِ دهاتی و بی سواد رو برای کردنشون دعوت کردن ؟؟
دقیقن اگر پنج دقیقه تو خیابون ولیعصــر قدم میزدن ، میتونستن یک بـُکنِ حرفه ای و واقعن مهندس و همچنین خوشتیپ و با سواد رو پیدا کنن ، که تازه خودش هم مکان داشته باشه و با استرس بهش ندن !

0 ❤️

572679
2017-01-07 05:55:32 +0330 +0330
NA

چقدر ترسناک بود

0 ❤️

594498
2017-05-08 06:34:52 +0430 +0430

زنجانیه کونی . تو خود زنجان زنای متاهل دارن کوس میدن . پاشدی رفتی تهران ؟؟؟؟؟ 🙄 🙄

1 ❤️

827383
2021-08-21 06:19:25 +0430 +0430

پری کی بود؟دوتا کوس دیدی خواستی برگردی؟اوسگول اعظم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها