سلام.من هیجده سالمه .این داستان کاملا واقعیه و حدودا دو هفته پیش برام اتفاق افتاد . خب ماجرا از اینجا شروع شد که من تو پیج فیسبوک دوستان همجنسگرا رو ادد می کردم.من همجنسگرام و بیشتر دوست دارم با مردای بالای سی سال سکس داشته باشم .واسه همین سن افراد برام مهم بود ‌.یکی مسیج داد که چهل و شیش سالشه و راننده ترانزیته تو اصفهان .و اینکه موقع باربردن همیشه از شهر خودم بابل رد میشه .به هر حال شمارمو دادم .ولی واسم مهم نبود چون فک نمیکردم قیافش خوب باشه .چون برام قیافه خیلی مهمه .خب گذست تا بعد یک ماه زنگ زد و گفت نزدیکای بابله و بهم گفت مکان داری گفتم نه .گفت مشکلی نیست میریم‌پشت ترانزیت ‌.قرارمون شد ساعت هشت شب .ادرس جایی که ماشینشو پارک کرده بود بهم داد.رفتم …با دیدنش دلم ریخت .یه مرد خوش چهره .چشم سبز .با موهای جو گندمی درست شبیه همونی که میخواستم و به یادش جق میزدم دی : گفت بریم جایی که خلوت باشه و پرده های ماشینو بزنیم وکارمونو انجام بدیم .اولش یکم با هم صحبت کردیم.دستمو گذاشتم رو‌ دستش .کلی ارامش داشت .گفتم شق کردی؟ گفت یکمی .خیلی مرد مهربون و به نظر پولداری میومد دی:خلاصه بالاخره یه جای امن تو خیابون پیدا کردیم و پاک کرد.پرده هارو زد .منم داشتم لحظه شماری میکردم واسه لب گرفتن ازش .پشت ماشینش بالشت و پتو و همه چی بود.بهم گفت دراز بکش .لبشو گذاشت رو لبم .من که رفته بودم حموم و تر وتمیز و مسواک زده با ادامس بودم.ولی اون بنده خدا تو راه بود .اصلا بدنش بوی بد نمی داد ‌فقط دهنش یه مقدار دی: بهش ادامس تعارف کردم خورد .جووون .چه لبایی داشت .لبام رو لبش بود .زبونمو میزدم به دندوناش .یه دستم رو میرش بود ‌اونم دستش تو کونم.داغ داغ .صورتشو بوس میکردم.گردنامو ماچ میکرد .مثله خودم عاشق عشقبازی بود .خلاصه کلی ماچ بازی کردیم .اون بیچاره برا راضی نگه داشتنم سعی میکرد باب میل من رفتار کنه و از حالت فاعل بودنش کم کنه .گفتم بیخیال .دراز بکش .جووون شلوارشو و شورت و پیراهنشو دراوردم .تا کیرشو دیدم اول تخماشو بوس کردم .بعدش تا ته کیرشو کردم تو حلقم جووون .تمیز و قلمی و فک کنم هیفده سانت بود .سفید و کلفت .یکم‌ بیشتر نخوردم .ترسیدم ابش بیاد .دی: رفتم سبنه هاشو نک زدم و شیکمشو لیس زدم .اون‌گفت بسه حالا تو بخواب .دوباره خوابید روم ازم لب گرفت و سینه هامو گهز میگرفت و بعد دو بار کیرمو کرد تو دهنش.گفتم بکنتم.گفت چه جوری دوس داری .گفتم غوز میکنم کونمو ببوس و تف کن بزار تو ‌جووون لبای داغشو گذاست رو سوراخمو یه تف خوشگل انداخت روش و میرشو مرد تو .دو تا تلمبه زد ابش اومد .ریخت رو کونم.گفتم چقدر زود ابت اومد .گفت این همه داشتی باهاش ور میرفتی انتظار داشتی نیاد؟ :دی .کاملا قانع شدم .دیدم سست شده .یکم لب گرفتم ازش .بعد با شوخی گفت الان یکی مارو بیاد ببینه از لای فاصله بین پرده ها هردومونو فردا اعدام میکنن.گفتم به تخمم دی : گفت من که ابم اومد بیا برا ساک بزنم ابت بیاد .گفتم پشت کن لا پات خیلی باحاله .پست مرد چه کون سفید و بی مو و گرم و سوراخ قورتی داشت .کلی تف زدم به کیرم .اول کردم لاپاس بعد یواش یواش کیرمو مالوندم به سوراخش تا ابم اومدد.جون چه حالی داد‌بعدم لباسامونو پوشیدیمو .واسم اژانس گرفت رفتم خونه .اونم رفت باراشو خالی کنه .منتظرم بازم بیاد بابل تا حسابی با هم حال کنیم …هیچوقت این شبو یادم‌نمیره .این داستانو بدون جا گذاشتن هیچ نکته ای نوشتم.عین اتفاقایی بود که گذشت .البته بین راه رفت کلی حرف زدیم که داستان خسته کننده میشد اگه میگفتم…

نوشته:‌ ؟