سلام من ابی هستم 18 ساله می خواهم یه داستان بنویسم داستان یه دختر که خیلی دوست دارم…
10 ماه پیش صبح سایت 7 بود همه خانواده من می خواستن برن شمال به جر من پریروز که تصمیم گرفتن برن شمال خونه عموم من یه بهونه هایی آوردم که درس دارم می خوام به کنکور نگاه کنم حوصله مهمونی ندارم بخصوص تو خونه عموم که یه تکونی بخوری میگه پسر جان درست بشین. بسیجیه که نگو و نپرس از اون بسیجیا…
بگذریم خلاصه بهونه های آوردم که راضی شدن تو خونه بمونم. می خواستم خوش بگذرونم همه جوره. خبری هم نداشتم که دوست خواهرم می آد خونه پریروز شد امروز ساعت 7 همه که نگم بهتر کیا کل خانواده آماده شدن که برن.
ساعت 11 از خواب بیدار شدم صبحونه آماده بود خوردم نشستم پای ماهواره ولی داداشم همه شبکه های سکسی رو قفل کرده بود فکر می کرد از همه زرنگ تره نمیگه که سایتوو حالش کافیه یه vpn داشته باشی دیگه همه چی ردیفه از ماهواره هم بهتر به کامپیوترم نمی زارم هیچ کس نزدیک بشه بگم باور نمی کنین هارد من یک تراس بیشتر از 150 گیگ پر از فیلم ، عکس خلاصه سکس تو سکسه حدودن بیشتر از 500 تا سایت سکسی می شناسم که اگه بخواین براتون می ذارم ، تا اون موقع یه موقعیت سکسی برام پیش نیومده بود ولی خدا شانس بده به همتون که من ندارم فیلمی رو گذاشتم که اگه نگاه کنین آب کیرتون خود به خود می ریزه. همین موقع ها که حشري شده بودم به هیچ چی فکر نمی کردم یهو زنگ خونه بزنگید. پاشدم گفتم چه زود برگشتن قرار بود فردا بیان گیرم بزرگ شده بود خلاصه لباسم رو درست کردم رفتم که در رو باز کنم درو که باز کردم یه فرشته جلوم ظاهر شد صورتم قرمز شد بجای سلام همین جور بهش نگاه می کردم صدام می کرد آقا ابی آقا ابی گفتم جــانم خجالت کشید سرشو انداخت پایین گفت ببخشین سپیده خونه است؟ گفتم نه خونه نیس رفته بیرون.
کی می آد . نمی دونم شاید یه 10 ، 20 دقیقه ای طول بکشه نمی دونستم که چجوری بیارمش خونه مانتو کوتاه پوشیده بود دلم آب افتاد نگاهم به زانوهاش بود اولین باری نبود که میدیدمش خونه ما اومده بود که با خواهرم درس بخونه دوم دبیرستان بود منم خیلی سعی کرده بودم که رابطه دوستانه باهاش برقرار کنم موقعیت درست درمون پیش نیومده بود ولی با هم یه جورایی صمیمی بودیم. گفت که میره و باز بر میگرده بهش گفتم رویا خانوم می تونی بیای خونه دیگه باید پیداشون بشه رفتن بیرون. گفت مگه خونه کسی نیس گفتم نه نه ولی خیلی وقته که رفتن الان میان . گفت نه میرم خونمون می آم دوباره. گفتم چه کاریه این همه راه رو بری میگم که الان میان تا وقتی که بیان یه قهوه مهمون من و اگه خواستی هم کامپیوتر کار می کنیم آخه به کامپیوتر علاقه زیادی داره هر چند وقت یک بار با هم کار می کردیم. انگار که یواش یواش داش رازی می شد گف خیله خوب ولی اگه تا 20 دیقه دیگه نیان من میرم باشه هر چی شما بگین اگه نیان برو.
امد خونه . وای چه حالی داشتم زربان قلبم فکرکنم 100 شده بود داشتم حال می کردم در حد تیم ملی یه دختر خوشکل تو خونه، منم شهوتی رفت نشست تو اتاق خواهرم منم رفتم که قهوه درست کنم وقتی که برگشتم رفته بود اتاق من به سرم زدم که وای سایت های سکسیو پوشه های فیلم ها باز هستن نا امید شدم که الانه که پاشه و بره ولی به روی خودم نیاوردم رفتم تو اتاق اینم یه قهوه برا رویا خانوم پوز خندی زد گف سپیده کجا رفته!!؟؟ دیدم که همه پوشه ها رو بسته نمی دونستم چی بگم با یه عه او رفتـــن رفتن بازار که خرید کنن داشتم سکته میکردم گف آها که این طور . آره حالا قهوتونو میل کنین الانه که برسن .
چه احساسی بهش دارم بهش علاقه دارم هر کاری می کنم که بهم علاقه مند بشه خیلی دوسش دارم خیلی
نوشته: ابی
khak to saret dandoneto mesfak nazadi dahanet boye goh dade halesh beham khorde rafte!!! :D
bayad herfei kar mikardi dadash ta hal biyad eyne asb mantoro dar avordi ridi to halesh tarside dg!!
mikhay bahash refogh shi shomarasho jor kon sms kos sher besend
ya behesh name bede age nemitoni harf bezani ya be khaharet bego dosesh dari bahat dost kone bad bokonish to asheghesh nisti motmaen bash chon eyne sag to kafeshi =))
چرا نموند ؟ خب معلومه دیگه حتما هیکلو قیافه و سکسو کاراتم مثل داستان نوشتنته .دیگه ننویس حتی اگه یه روزی بالاخره موفق شدی کاری کنی نیایی بنویسی ها . یه سوال شما چه جوری به کنکور نگاه می کنید؟:D
نمی دونم چرا نظر دوستان به نحوی به فحش کشیده می شود.
اما جا دارد از ابی عزیز تشکر کنم. چون به نظرم این داستان واقعی بود و نکته مهمی که جای تقدیر دارد این است که سعی نکرده با ترفند یا زور عمل جنسی را انجام بده و همین توجه به رضایت طرف مهمه.
در هر صورت اگر اون دختر بفهمه، تو براش ارزشمندی و مثل تو کم پیدا میشه.
طرف تو یک برانگیختگی جنسی خواسته هم آغوشی را امتحان کنه و بعد چون آماده کارهای دیگه نبوده یا می ترسیده ادامه نداده.
یک دختر 16 ساله بیشتر کنجکاوه و رفتاره شما کاملا درست بوده که به هر ترتیب نخواستید سکس بکنید و اصلا هم نباید به این موضوع فکر کنید.
بعدا به دخترهائی برخورد می کنید که واقعا سکس رو دوست دارند ولی می ترسن بکارتشون رو از دست بدن. و شما نشون دادی که قابل اعتماد هستی و به هر ترتیب فکر بدن دختر بدون خواست اون نیستید و اون موقع با روابط لذت بخش پاسخ می گیری
موفق و پیروز باشی
كسب درآمدايميل،باهركليك5000تومان اعتباربگيريد،كاملأ رايگان،من كه تاحالا200000تومان در11روز كاسب شدم.هركليك ايميل برابراست با رمز…(تو سايت زيرهست)
http://moneymail.orq.ir
salam
khobe in bar man avalam
man 2 bar injori shodam midoni dokhtara ye razi daroneshon nahoftas ke alan ono man bazgo mikonam va in bad bakhtaneh bozorgtarin va kiri tarin hesiye ke on gheshre bi ehsas daroneshon vojod dare va nemishe ham karish kard
ye dokhtar to ye lahze varaghesh bar migarde
to ye lahze to ke behtarin bodi mishi gohtarin
hichi ham nemifahman hichi bavar kon age in sex nabod hich mardi ezdevaj nemikard hich mardi in nemidonam che bad bakhtiye ke ma marda bayad ta akharesh be doshemon bekeshim yani be kiremon
in kir ye amanate ke bayad be sahebesh bedim
sahebesh ham ye dokhtare
hala chera ina vase gereftane in amanat injori chosi mian khoda midone
ma ke sar dar nemiarim