سکس با دختر همسایه که دوستش داشتم

1395/03/04

سلام. من 35 سالمه این جریان به 10 سال پیش بر میگرده.در آن زمان یه دختری در همسایگی ما بود که عاشقش بودم .خوشکل بود قد متوسط داشت و کمی سبزه بود اما جاب بود.2تا خواهر هم بیشتر نبودن و برادر هم نداشتن.هر روز که میدیدمش بیشتر اذیت میشدم چون دوستش داشتم ولی جرات گفتن بهش رو نداشتم فکر میکردم اگر حرفی بزنم عکس العمل بدی از خودش نشون میده وباعث ابروریزی میشه .البته این رو بگم تازه طلاق گرفته بود چیزی در حدود 2ماه.اینم بگم وقتی ازدواج کرد مثل دیونه ها شده بودم و تمام زندگیم فکر کردن بهش بود .یه روز که از خونه در اومد و میخواست بره بازار .خیابون هم خلوت بود دیگه دلمو زدم به دریا گفتم هرچی باداباد .تمام حرفهامو تو نامه نوشته بودم وقتی بهش رسیدم صداش کردم و گفتم این نامه واسه شماست دادم و رفتم .خیلی استرس داشتم تقریبا غروب بود زنگ تلفن خونه مون که مثل بوق قطار بود زده شد گوشی رو بر داشتم خودش بود وقتی صداشو شنیدم اینگار دنیا رو بهم دادن.شروع به حرف زدن کرد و گفت چرا مثل قدیما نامه نوشتی گفتم جرات نداشتم حضوری بگم به گفت اگر واقعا دوستم داری چرا به خودت جرات ندادی حرف هاتو رو در رو بگی ؟به هر حال هر جور بود یه جورایی مسئلهرو جمعش کردم.دیگه راحت شده بود .گفت حالا از من چی میخواهی منم گفتم خودتو.بهش گفتم از قبل از اینکه ازدواج کنی عاشقت بودم چند روزی گذشت و در حد حرف با هم رابطه داشتیم .یه روز کسی خونمون نبود .صدا زنگ در حیاط در اود در رو که باز کردم دیدم خودشه گفت مامانت خونست گفتم نه چکارش داری ؟گفت من کاری ندارم مادرم کارش داره .گفتم فعلا نیستش و رفت .با خودم گفتم چرا لال شدی خو بهش تعارف میکردی .هنوز تو حال خودم بودم برگشت و بهم گفت مامانت کی میاد گفتم با برادرم رفته دکتر گفت نمی خواهی تعارف کنی ؟اون موقع اینگار دنیا رو بهم داده بودن و بهش گفتم بفرما خونه ی خودته .اومد داخل و نشست روی مبل قلبم داشت از تو دهنم بیرون میزد روبروش نشسته بودم بد از چند دقیقه رفتم کنارش صدای
ضربان قلب اونم میومد لبامو اروم رو لباش گذاشتم در حدود 10 دقیقه فقط لبا همدیگه رو میخوردیم بعد لباسهاشو در اوردم چی میدیدم بدن خوش تراش و سینه های ژلاتینی بدنش هیچ نقص نداشت از نوک پاهاش شروع به خوردن کردم رسیدم به کوسش که معلوم بود تازه تمیز کرده بود طوری میخوردم که صدای ناله هاش بیشتر تحریکم میکرد بعد نوبت سینه هاش بود از یه طرف سینه هاشو میخوردم و با یه دست دیگم با چوچولش بازی میکردم به اوج شهوت رسیده بودیم بهم گفت هر موقع بهت گفتم بکنم سریع کیزتو بکن داخل وقتی گفت و کیرم رفت دااخل کسش انگار گذاشته بودم تو ژله و شروع کردم به تلمبه زدن 2_3باری ارضا شد
وقتی منم میخواستم ارضا بشم ابمو ریختم روی شکمش وقتی تموم شد چشم دوتامون باز نمیشد قبل از کردنش خیلی بدنشو خوردم به حالتی رسیده بود که فقط میلرزید اخرشم دستمال اوردم بدنشو پاک کرد بعدشم رفت وقتی برادرم و مادرم اومدن برادرم بعد از چند دقیقه گفت کسی اینجا بود گفتم نه .گفت تو راست میگی پس این گل سر حتما مال ننته.بلاخره هر جور بود پیچوندم .اون شب تا صبح فقط به کارمون فکر میکردم وبعد از سکسی که انجام دادیم بیشتر بهم وابسته شدیم .هر وقت که فرصت میشد با هم سکس میکردیم .ولی بعد از 2سال به اجباره خانوادش با یکی از فامیلاش دوباره ازدواج کرد و از ایران رفتن دبی وقتی داشت میرفت دنیا تو سرم داشت خراب میشد .تا فرودگاه هم طوری رفتم دنبالشون که دیده نشن برای اخرین بار که دیدمش هر دوتامون گریه میکردیم ولی خانوادش فکر میکردن برای اونا گریه میکنه هر جور بو جلو خودمو گرفتم و از دور رفتنش رو دیدم…ببخشید اگر نگارشم بد بود .ولی این داستان واقعی بود هر کس هم خواست توهین کنه مشکلی نیست چون همیشه همچین افرادی هستن که عقده دارن…موفق باشد
نوشته: مهدی


👍 3
👎 0
28002 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

542287
2016-05-25 04:24:14 +0430 +0430

انصافا کودوم زنی ب این راحتی پا میده
لیاقت فحش دادن نداری

0 ❤️

542295
2016-05-25 05:40:39 +0430 +0430

انهایی که به امید توبه اگاهانه گناه میکنند،هرگز بخشیده نخواهند شد.

0 ❤️

542409
2016-05-25 21:50:41 +0430 +0430

نظر شما چیه؟عجب

0 ❤️

542442
2016-05-26 06:00:35 +0430 +0430
NA

روبروش نشسته بودم بد از چند دقیقه رفتم کنارش صدای
ضربان قلب اونم میومد لبامو اروم رو لباش گذاشتم در حدود 10 دقیقه فقط لبا همدیگه رو میخوردیم بعد لباسهاشو در اوردم چی میدیدم بدن خوش تراش و سینه های ژلاتینی بدنش هیچ نقص نداشت از نوک پاهاش شروع به خوردن کردم رسیدم به کوسش که معلوم بود تازه تمیز کرده بود طوری میخوردم که صدای ناله هاش بیشتر تحریکم میکرد بعد نوبت سینه هاش بود از یه طرف سینه هاشو میخوردم و با یه دست دیگم با چوچولش بازی میکردم…{{{ یک دفع رفتی سر اصل موضوع دختره هیچی نگفت با داستانی از خودت در اوردی خیال کردی مردم گوشاشون درازه باور میکنن شما اول برو کلاس اول الف با یاد بگیر بعد بیا دروغ تحویل مردوم بده

0 ❤️

542521
2016-05-26 19:09:31 +0430 +0430

پس ژله دوست داری.
خیلی هم خوب، همش فکر می کردم هیچکس که ژله دوست نداره بیخودی درستش می کنند…
مشغول باش…

0 ❤️

552088
2016-08-10 20:19:38 +0430 +0430

واقعا برای کسانیکه بعد از خواندن داستانها فحش و ناسزا میدن باید تاسف خورد.چون ادمهایی هستن که همیشه کمبود دارن.داستانها چه راست چه واقعی نباشن وچرا باید به خودشو خانوادش باید توهین کنید.از قدیم گفتن در خونه کسی رو نزن چون روزی در خونه خودتون زده شد.اگر کسی به ناموس شما توهین کنه دوست داری؟داستان رو یا نخون یا اگر خوندی چرا فحش میدی براتون افتخاره؟یعنی نمیشه بدون ناسزا به نویسنده و خانوادش نظر داد؟همینه که ظرفیت هیچی رو ندارید. از طرف غریب آشنا

1 ❤️