سلام به همه دوستان عزیز شهوانی خاطره ای که براتون تعریف میکنم . من الان 12 ساله ازدواج کردم و بعد عروسیم یعنی بعد 6 ماه از عروسیم متوجه شدم که شدیدا عاشق خواهر زنم هستم و دیونه وار دوستش داشتم از من 3 سال کوچکتر به هر دری میزدم که بتونم برم تو کارش و باهاش سکس کنم ولی هر دفعه یه حسی و یه چیزی مانعم میشد البته اونموقع دختر بود . هر دفعه به بهانه بیرون رفتن یا کاری با خودم میبردمش و به بهانه ای میرفتم سمت خونه خودم البته همسرم خونه مادرش بود ولی هرکاری میکردم نمیتونستم بکشمش بالا تو آپارتمان یه چیزی مانعم میشد تا اینکه بلاخره روز حساس فرا رسید و خانواده همسرم رفته بودن خونه داییش و چون قبلا یبار پسر داییش خواستگار خواهر زنم بود و اون مایل به ازدواج با پسر داییش نبود و خواهرزنم مونده بود خونه البته همیشه و هر وقت که میدیدمش لباسای تنگ و کوتاه میپوشید ولی میترسیدم حرفی بزنم و یا کاری کنم که یدفعه بره به همه بگه خلاصه وقتی فهمیدم تنها تو خونس به خودم گفتم هرطوری شده کارشو تموم میکنم و رفتم اونجا زنگ زدم وقتی درو باز کرد با چادر بود ولی آرایش کرده بود وارد خونه که شدیم چادرشو در آورد دیدم یه ساپورت تنگ پاشه با یه تاپ قشنگ که خودم براش سوغاتی اورده بودم حسابی حشری شده بودم و نمیتونستم خودمو کنترل کنم رفت برام شربت اورد وقتی لیوانو ازش گرفتم تمام بدنم سرد بود ازم پرسید چیشده از دهنم در اومد گفتم هیچی فقط بد رقم حشری تو شدم و میخوام بکنمت و گرفتمش تو بغلم اولش خیلی مخالفت کرد ولی من نمیتونستم خودمو کنترل کنم و گفتم حالا که این کارو کردم تا آخرش میرم باد باد پیرهنشو کشیدم بالا وقتی سینه هاشو دیدم طاقت نیوردم و سوتینشو به زور از تنش در آوردم داش گریه میکرد و بهش گفتم تقصیر خودشه که همش باعث تحریک شدنم میشه و همه چیزو بهش گفتم که از بعد عروسیمون دیونه وار دوستش داشتم و دارم یه کمی آروم شد ولی نمیذاشت دست به ساپورتش بزنم و لختش کنم همش میگفت با این کار به خواهرم خیانت میکنم ولی من این حرفا حالیم نمیشد شروع کردم به خوردن سینه هاش و گوشش و لیسیدن گردنش احساس میکردم یواش یواش داره سست میشه خوب که حشریش کردم اروم رفتم سراغ کسش از روی ساپورت شروع به خوردن کسش کردم دیگه طاقت نداشتم ساپورتو کندم اونم مخالفتی نکرد چه کس قشنگی داشت عجب اندام زیبایی داشت آخه همیشه ورزش میکرد و به خودش و اندامش خیلی اهمیت میداد هیکلش مانکنی بود دستشو گرفتم و گذاشتم رو کیرم اروم شروع به مالیدنش کرد اونقدر هر دوتامون حشری شده بودیم که نمیدونستیم چکار داری میکنیم اول از پشت کردمش چون دختر بود اونقدر حالش توپ بود که خودش خواست بذارم تو کسش مخالفت کردم چون میترسیدم ولی تهدید کرد و به خاک پدرش قسم خورد اگه از جلو نکنمش به خانوادش میگه برای همین پاهاشو کذاشتم روی شونه هام کیرمو کردم تو کسش و شروع به تلمبه زدن یدفعه دیدم ملافه ای که خوابیده بودیم روش خونی شده اونقدر کردم تا آبم میومد در بیاد تکون نمیخوردیم بعد چند بار دیگه نمیشد برای همین ریختمش روی شکمش بعد با هم رفتیم حمام و قبل اینکه خانوادش بیان رفتم که منو اونجا نبینن
3 سال گذشت و باهم رابطه داشتیم تا اینکه با یه نفر ازدواج کرد طرف آدم ساده و گاگولی بود فرق بین پاره شدن و پاره بودن یه دخترو نمیدونست البته خواهر زنم بهش گفته بود بعضی از خانما بعد پاره شدن خون ریزی نمیکنن و اون احمقم باورش شده بود آخه خیلی ساده بود هروقت شوهرش میرفت سرکار و من خونه بودم بهم زنگ میزد و میرفتم سمتش آخه من کارم شیفته بعد چند ماه از ازدواجش حدودا 8یا 9 ماه بود ازم خواست که اولین بچش از من باشه اول مخالفت کردم و گفتم همسرش متوجه میشه و گفت اون با من اینکارو کردم و بعد فهمیدم سر اون بیچاره رو شیره مالیده و الانم دخترمون 4 سالشه و از همسرمم یه پسر 7 ساله دارم خدارو شکر کاملا دخترم شبیه خواهرزنم بود و کسی شکی نکرد و هنوزم با وجود این باهم در ارتباطیم نمیدونم چرا وقتی پیش هم هستیم اونقدر خوشحالیم و شاد که باورتون نمیشه البته ناگفته نمونه بعد بچه دار شدن همسرم دیگه اونطوری که نیاز داشتم باهام سکس نمیکرد و این موضوع ناراحتم میکرد چون علاقه شدیدی به سکس داشتم برای جبرانش خواهرش جورشو میکشید آخه همه چیزو به هم میگفتیم که بین اون و شوهرش و بین من و زنم چی میگذره بارها بهم میگه بیا تا باهم فرار کنیم پسر و دخترمونو برداریم بریم یه جای دور چند بار حقیقتش وسوسه شدم و به بهونه ای دعوا راه میانداختم و لباسامو برمیداشتم ولی تا میومدم بهش زنگ بزنم یه چیزی مانعم میشد و الان اون توی خونشه و با شوهرشو و دختر کوچولوی من و منم سر زندگیم ولی هنوز هم باهم ارتباط جنسی داریم .
خلاصه ببخشید که وقتتونو گرفتم و سرتونو درد آوردم
نوشته: رام
وا :/ آخه چرا یسری مردا بعد ازدواج به خواهر زنشون تمایل پیدا میکنن… خیلی بده
کاری به اصل داستان ندارم. بگذریم که از لحاظ دستوری ونگارشی اشتباهات زیادی داشت. ولی دوستانی که مخالف دوس داشتن خواهر زن هستن و تف و لعنت میفرستن،به نظر من دو حالت بیشتر نداره :یا هنوز مجردن ویا اینکه خواهر زن ندارن و این حس رو تجربه نکردن.
واسه دسته اول ارزو میکنم که زودتر زن بگیرن واین حالت براشون پیش بیاد.
هه هه. همسرت دیگه بهت حال نمیده؟؟؟ اوسگول جون چون همون آدم به قول تو گاگول(باجناقت) خیلی بهتر از تو داره میکنتش.
از اول تا آخر دروغ بودش متاسفم برات … تو روت نمیشده چند سال خودتو کنترل کردی بد یه دفعه گرفتی بغلت ؟؟؟؟ عجب جالبه همون جق خودتو بزن به نظرم دیگه داستان ننویس چرت و پرت مینویسی
یادم رفت بگم تو مجردی چون احمق جون اگر دختر اول بار بخواد پرده بکارتش باز بشه تنگه تو چجوری هی زدی توش احمق … دوم دختر اونقدر درد میکشه نمیزاره هی بکنی توش سوم اسکول جقی کدوم دختری میگه باید منو از جلو بکنی مگرنه به همه میگم اونم خواهر زن … تو نوشتی بهت گفته تو داری خیانت میکنی ووو فلان نکن … بد اون بهت گفته باید بکنی از جلو دختری در بیاری مگرنه به همه میگم … خاک بر سرت با این رویا و تخیل چرت و پرتت نمیدونم چرا هر چی جقی و اسکول هستش نویسنده داستان میشه تمام این داستانها اکثرا ساخته ذهن یه سری جقی و بیمار هستن اکثرا متاسفم برات …
یعنی خار مادر دروغو گاییدی برو کونتو بده کیرم تو را گوزت بی وجود
یعنی خار مادر دروغو گاییدی برو کونتو بده کیرم تو را گوزت بی وجود (dash) 🤤
تصور سکس با خواهرزن نفرت انگیزه مثل زنای محارم میمونه. ولی اینکه خواهرزنتو عمیقا و نه از روی هوس دوست داشته باشی زیباست
فکر کن باورمون بشه!
یه روزی پسرت دختر خاله شو بخواد یا نه بگیره به زور بکندش. اونوقت احتمالا خواهر خودشو نکرده؟
کردی یا نکردی به کیرم ولی اینکه آدم از یه رابطه مخفی بچه دار بشه خیلی گناهای دیگه تا همیشه به حسابشن
نتیجه اخلاقی و غیر اخلاقی داستان این بود
که فهمیدیم دست رو هر زنی حالا هرکی میخواد باشه مهم اینه که اگر سوپر وحشی هم باشه قلبا رضا نده …سر ضرب با یک دقیقه و سی ثانیه سینه خوری و همزمان مخ زنی برای کندن ساپورت و یک دقیقه هم لیسه کشی از روی ساپورت کافیست قربانی وحشی اتصال مغزی کنه و حالا ایشون به التماس بیفتن و حتی تهدیدهم بکنندکه اگر منو نکنی لوت میدم .!
خدا شفات بده از نوشتنت معلومه اگر چارقد سرت کنی قیافه ات شبیه ننه جنتیه.
ارواح خاک بابات از سمت خواهر زن عاشقانه ديوثى
خخخخخخخخخخخ تف توى پيزيت
همین؟؟؟به همین راحتی گاییدیش؟؟ازش بچه هم داری؟؟؟ آورین آورین اینطور که معلومه داشتی جق میزدی داستان مینوشتی اینقد غلط املایی داری که نتونستم بخونم ولی نکن برادر من نزن به جوونیت رحم کن
تو که راست میگی اکا کس خواهر آدم دروغگو…جالبه تو ایران همه هیکلا عالیه همه از کون میدن و درد نداره همه هم زود رام میشن…کسکش
وقتمون و که گرفتی،اما می دونی تا دعوا می کردی لباسها یت رو ببری چه چیزی مانع می شد؟ .
از توهم بیرون میامدی واقعیت رو می دیدی. که نه زن داری نه خواهر زن ،نه پسر نه دختر،نه شخصیت نه فرهنگونه…
همش توهمت هست .سخت نگیر.
(((از دهنم در اومد گفتم هیچی فقط بد رقم حشری تو شدم و میخوام بکنمت و گرفتمش تو بغلم)))
حالا خوبه از دهنت در رفته اینو گفتی، تو فکرم اگر از دهنت در نمیرفت و عمدی میگفتی میخاستی دقیقا چی بگی؟
به قول رهبر کبیر و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران ((خدایا مارا آدم کن))
والا من به داستانش کار ندارم که کلا چرت بود ولی بخش نظرات دمتون گرم …مخصوصا نظر سعیده
جغی از دهنت در رفت و کردیش
خوبه برنامه ریزی نکرده بودی
کس مغز
سلام کصخل.از بس جغ زدی آب مغزت تموم شده بدبخت کیرم تو معیار زندگیت
آقا جان نزدیکان و محارم ننویس، الآن چسبید اینهمه فحش خوردی؟خب این بچه ها حق دارن شاکی میشن دیگه…خواهرم،برادرم محارم و نزدیکان ننویسین،خواهشا،لطفا…ننویسین،تحریمه
پسرتم بچه یکی دیگست خودت نمیدونی خائن حروم زاده
وای وای وای فوق العاده
من بزرگترین ارزوم رسیدن حتی دست زدن به خواهر زنمه…خیلی دوسش دارم دیوونشم روانیسم…حاضرم دنیامه بدم بهش برسم…خیلی دوسش دارم
اخه کسخل وقتی داری میکنیش مگه مرض داری باهاش فر ار کنی گاگول با کسی فرار میکنن که دسترسی بهش نیست نه اینکه دم دستته
دلم برای بعضی ها میسوزه که میگن خاهر زن از محارمه. بابا خاهر زن از محارم نیست اتفاقا کردنش هم خیلی مزه میده
خخخخ
شربتو خوب اومدی جاکش.
چقدرم رک تشریف دارین شما! طرفگفت چی شده گفتی هیچی فقط میخوام بکنمت.
کیر تو مغزت. حداقل موقع نوشتن جق نمیزدی که تخیلاتت بهتر کار کنه
خاک تو مخت عوضی ، چیز بیشتری ندارم بگم بهت ، برو مابین خرا دنبال ننه بابات بگرد کس کش ، خوبه نمردیم و معنی عشقم فهمیدیم… گرچه کس شعر نوشتی اما بازم بابت افکار مازوخیستی که داری لایق تحقیری
دیس لایک