اين ماجرا وقتی إتفاق افتاد کە عمر بندە 14 سال بود، آن موقع يك پسری 15 سالگی رفيقم بود تو کوچە و خيلی باهم صميمي بوديم اسمش حسین بود. این پسر يك خواهر داشت کە سنش 16 سال و اسمش شیرین بود، اما خيلی خوشکل بود و خيلی وقتها فکر ميکردم کە کاش دوست من باشد، اما بخاطر اينکە برادرش دوست صميمی بود این خيال را از کلەام برطرف ميکردم. البتە روزهای زیاد ميرفتم بە خانه شان و حسین هم ميامد پیش من، ضمنا هیچ وقتی دربارە سکس باهم صحبت نکرديم.
یک روز ظهر بود و دوست داشتم با او برويم سينما، ولی موقعی که در خانه شان را زدم، بعد از چند دقيقەای حسین در را باز کرد و دیدم کە صورتش خیلی سرخ است و وقتی مرا ديد به من نگاه کرد و بعدا گفت بیا تو ساسان جان، من هم موقعی داشتم وارد خانە میشدم بهش گفتم کە ميخواهم با او بروم سینما، اما حسین گفت باشه اما یك کم صبر کنيم. خانەشان یك حياط خوب داشت و چند تا درخت میوە اينجا و اونجا بودند. طولی نکشيد کە دیدم خواهر خوشکلش شیرین امد پیش ما و داشت بە طوری غریبی به برادرش نگاه میکرد و حسین هم یك خندە بر لبش بود و من احساس کردم کە چیزی در میان هستش. شیرین ناگهان گفت: حسین امشب پدر و مادر برنمیگردند بە خانە، اگر دوست داريد بگذار ساسان بیات پیشت تا وقت خوبی با هم بسر ببرن. حسین گفت؛ دوست دارم بیات شب باهم باشیم أما بە شرط کە هرچە دلمان بخواهد انجام بدهیم. حسین به من یك نگاه انداخت و بعدا بلا فاصلە گفت؛ ساسان، دوست داری شب بیائي خانەای ما؟ من هم بدون هیچ تردیدی گفتم حتما. حسین خنديد و گفت خوب است، قبل ان شب بیاید باید یك امتحان کنیم ببینیم بە درد میخوری یا نه! واقعا خیلی متعجب شدم زیرا حرفهایش مرموز و غریب بە نظر میرسید، أما حسین هیچ فرصتی بە من نداد و مستقیما گفت: ساسان، من میدانم تو خیلی خوشت از شیرین میاد و اگر جدی باشید یك کاری انجام میدهیم کە من و تو و شیرین را خیلی شاد و خوشحال میکند، آيا امادە هستی برای چنین کاری یان نه؟ من مثل یك لال شدم و نمیدانم چرا نمیتوانستم یك حرف بزنم، اما ان چیزی کە بیشتر مرا مبهوت کرد شیرین بود کە بە طرف کیرم نیگاه میکرد و مثل اينکە بگوید یلا پسر راضی بشو. من بعد از چند دقيقە گفتم؛ من هیچ نمیفهمم. حسین دهانش از گوشم نزدیك کرد و گفت: میخواهی شیرین رو بگائی؟ اگر میخواهی بگو همین حالا این کاررا انجام میدهیم أما تنها یك شرط وجود دارد. من کە همە تنم داشت مثل یك برگ خشك میلرزید بە حسین گفتم: شرط چی؟ گفت: من هم ترا میگایم، یعنی وقتی کیری تو داخل کون او میرود من هم کیرم می کنم داخل کون شما.
من مثل اينکە باور نمیکردم چ میکذرد اما شیرین ناگهان گفت ترا خدا ساسان بس کن و راضی بشو بگذار اين کار را انجام بدهیم. حسین بە شیرین گفت خوب بیا و لخت شو تا پستانت را بخورد و کمی نگاه بە کست بکند تا جرأت پیدا کند و شیرین بلافاصلە ان کار را اجرا کرد و همە لباسها دراورد و امد پیش من و حسین بە من دستور داد؛ یالا دیگر ساسان شروع کنيد و وقتی دیدم حسین هم لباسهایش دراورد و کیر گلفتش مانند یك سیخ مستقیم بود و خواهریش شروع کرد بە درآوردن لباسهایم و کیرم را گذاشت تو دهانش حسین هم کیری کذاشت داخل کفی دستم و گفت خیالت راحت باشد شب هم هم باهم اين کاررا انجام میدهیم. البتە رفتە رفتە داشتم خجالت از دست میدادم و تا بە ان وقت رسید کە کیرم تو کون شیرین کذاشتم و حسین هم کون مرا برای اولین بار إفتتاح کرد ان ظهر کە سريعا من و حسین و شیرین ارضاشديم، زبدگی من کاملا سرازیر کرد. وقتی داشتم لباسهایم میپوشیدم حسین بە من گفت: یادت نرود شب حتما باید بیائید تا همین کاررا بە جوری دیگر انجام بدهیم.
نوشته: ساسان
man mondam chera in jor nevisandeha ro ma darim ama miran az ghebres nevisande miaram akhe mashti chera inkaro mikoni nemigi konet pare mishe az bas ghodrate takhayolet balas, nakon inkaro nakon,
Faghat ye jomle. * tof be kose madaret ke tora za’id * fekr konam taze kelas avaleto rad kardi . Ah … Halemono beham zadi . Man tamome dastanaye sito khondam vali to ye2ne az nazaram be nevisande fosh nadadam vali to layeghesh bodi noshe jonet
آقا این یارو یا نویسندست یا عاشق نویسندگی
کس ننت با خواهرات ننه کسی با این نوشتنت
واقعا حیف نیست admin این کس شرارو میزاره اما داستان های آرا رو دیگه نمی زاره؟
Ridam to dastanet in dastane ya kose sheher tablo malume doroghe kiram to nevisandeye dastan
baba ghashang neveshti vali kos ghashang kos sher neveshti
Mahmoode ahmadi nejad.
chooni mesle mahmood joon harf mizani gagool he he he :-D
Vaaaay terekidam az khande,in k0medi bud ya sexy?:d tamame hasharam az dastane qhabli parid :d
من وتقعا قصد نداشتم هیچوقت فحش بدم ولی اینکه یه افغونی اینجوری برینه تو حشر آدم قابل تحمل نیست ننه جوادتو گاییدم کسکش
to ke rast migi mamanetam ke dasht sare to hameleh mishod man bodam ke dashtam az kon babato
mikardam bad ke abam omad ham rikhatam to kone babat ham to kose nanat
kheili ahmaghi
RIDAM PAS KALE AGHAT
اخه بی پدر و مادر من که افغانی هستم می فهمم تو اصلا افغانی نیستی
مجبوری مگه این کس شر ها رو بنویسی چقدر هم زور زدی که مثلا به لهجه افغانی
داستان رو بنویسی آره !
گفت: ساسان، من میدانم تو خیلی خوشت از شیرین میاد و اگر جدی باشید یك کاری انجام میدهیم کە من و تو و شیرین را خیلی شاد و خوشحال میکند،
فکر کنم قبل از نوشتن این داستان فیلم صمد آغا نگاه کردی هاهاهاها
بابا نان داد-مادر در باران امد-
ممنون یاد دبستان اوفتادم -
گاهی با کون دادن تمرین کن خوب میشی
سه نقطه ی نداشتم تو داستانت این چی بو دگ:| نثره قدیم بود-_-
عایا در سرزمین خود افغانستان کسی با خواهر خود چنین می کند و کص و کون خواهر را به دوستش عرضه می نماید و کیری دوستت بر داخل کونش میگذاری
To omram be chertie dastanet nashnideh bodam :D,fohshet nemidam ama bare dg dastan neveshti nakivareto miknam :)