دلبری خواهرم آیناز

1401/09/14

داستانی که می‌خوام تعریف کنم برمیگرده به یکسال پیش که من بعد از سه سال خواهرم رو دیدم .

من آرمان ۲۶ سالمه و خواهرم ۲ سال از من بزرگ تر یعنی ۲۸ ساله است.
ما کلا دوتا بچه هستیم من و آیناز خواهرم که برای تحصیل ۳ سال ایران نبود.
همیشه بهش میگفتم همه جا باید بگی من از تو بزرگ ترم و چون قد و هیکل ریزی داشت واقعا هم من ازش خیلی بزرگ تر دیده می‌شدم.

تمام سالهایی که کنار هم بودیم مثل دوتا دوست بدون درگیری خاصی گذشت . از بچگی هیچکدوم قلدر بازی خاصی درقبال هم نداشتیم جز عشق بی حد و حصر آیناز به من که هیچوقت به دید دیگه ای جز خواهر برادری بهش نگاه نکردم.

آغوش من برای آیناز یک مأمن امن بود همیشه جاش توی بغلم بود و من همیشه حس عاشقانه توام با لذت بهش داشتم

موهای بلند و پری داشت که همیشه بوی خوبی می‌دادن و‌ من عاشق این بودم بیاد بغلم تا بتونم موهاش بو و نوازش کنم.

سالها بود ورزش میکرد و‌ بدن کات و خوبی هم داشت لاغر و خوش تراش بود ولی من واقعاً به فکری جز محبت کردن و دوست داشتنش نبودم تا اینکه بعد سه سال دوری به محض اینکه دیدمش پرید بغلم و جفتمون از دلتنگی قلبمون داشت پاره میشد و ساعت ها از بغلم جدا نشد…

بهتون بگم این چنین رفتار ها توی خانواده ما طبیعیه که خواهر برادر باهم خیلی خوب و صمیمی باشن…

شب اول پیش خودم خوابید و تا صبح کلی موهاشو بوس کردم و حرف زدیم و نوازش کردم موهاشو …
چند روز اول به تفریح و دیدن دوست و فامیل گذشت و کم کم قرار بود به روال عادی زندگی برگردیم…

حالا دیگه مهمونی ها و دید و بازدید ها کمتر شده بود و منو آیناز وقت بیشتری داشتیم که باهم بگذرونیم و ماجرا از همینجا شروع شد.

آیناز تغیر کرده بود تا قبلا مثل یک بچه گربه توی بغل من پناه می‌گرفت اما الان به وضوح احساس میکردم داره برام دلبری می‌کنه اما گاهی فکر میکردم چون چند سال خارج از ایران بوده اینجور رفتار ها براش طبیعی شده پس خیلی به احتمالاتم بها نمی‌دادم و مثل همیشه فقط بهش محبت میکردم …
برای مثال یه روز توی خونه تنها بودیم و من اتاقم بودم آیناز با حوله حمامش اومد توی اتاقم با بدن خیسش گفت میشه تو تختت کنارت بخوابم یکم بعد برم ؟
گفتم حوله تنته عزیز من خیسی گفت عیبی نداره گفتم بیا … خم شد سمتم و کمر حوله شو کامل شل بسته بود و کامل سینه هاشو دیدم و وقتی هم کنارم خوابیدی بقیه حوله ش اینقدر شل بود که تا نوک سینه هاش دیده میشد اما من مدام این رفتار ها رو می‌گذاشتم به حساب اینکه خارج از ایران شاید اینهمه باز بودن عادی بوده…
ماجرا اصلی اما مال شبیه که مادر پدرمون برای کاری رفته بودن شهرستان و اون شب بعد از دیدن فیلم هرکسی رفت داخل اتاقش بخوابه و حدوداً نیم ساعت نگذشته بود که آیناز در اتاقم در زد و اومد داخل یک نیم تنه و یک شورتک کوتاه تنش بود که این مدل پوشش هم توی خونه ما طبیعیه …
گفت یکم پیشت باشم بعد برم ؟ خوابم نمیبره
نشست لب تخت و موهام ناز کرد بهم گفت فک نمیکنم هیچ پسری توی دنیا بتونه دل منو ب دست بیاره… گفتم چرا اینو میگی گفت هیچ پسری توی دنیا قد تو منو دوست نخواهد داشت.‌

منم زدم ب شوخی و کشیدم ش توی بغلم و گفتم تو نفس خودمی خب تا آخر عمرم نفس منی و صورتشو بوس کردم و اونم خودشو بیشتر چسبوند بهم و دستاشو برد زیر تیشرتم گفت می‌خوام لمس کنم بودنتو و من یهو احساس کردم داره اتفاقاتی درونم میفته که نباید…

همیشه از نوجونی بارها تن آیناز دیده بودم و دلم می‌خواسته ی بار کل تنشو بخورم اما همیشه خودمو از فکرش هم حفظ میکردم تا اون شب…

آیناز روش بهم بود و پشتمو از زیر لباس ناز میکرد و همین باعث شده بود تیشرتم بره بالا شکمم با شکمش برخورد داشته باشه و داغ شده بودم.
آیناز به شوخی گفت داغ کردی ؟ خجالت کشیدم و خندیدم فقط آروم گفتم آیناز … دلم میخواد فقط یکم بیشتر از همیشه حست کنم چیز بیشتری نمی‌خوام فقط می‌خوام پوست تنم روی تنت حس کنم …

گفت یعنی چیکار کنم برات داداشی جونم گفتم بیای زیر پتو و نیم تنه تو و تیشرت منو دراری و بچسبی بهم و‌ بذاری قلبتو روی پوست تنم حس کنم… خیلی دلتنگت بودم …

لبخند زد… بی حرف تیشرتم درآورد و منم کمکش کردم نیم تنه شو درآورد و چسبید بهم و من یهو نفس هام تند شد و بدنم داغ شد و کیرم راست کرد برای خواهر یکی یه دونم…
آیناز هم حال بهتری نداشت خودشو توی بغلم فشار میداد و سینه هاشو روی تنم حس میکردم …
صورتم بردم در گوشش و آهی از خواستن ش کشیدم که دستشو کرد توی موهام و سرم برد سمت لباشو ازم لب گرفت و من دیگه هیچی نمی‌فهمیدم جز عشق به آینازم…
لباشو می‌خوردم و با دستم نوک سینه هاشو میمالیدم… حدود ده دقیقه معاشقه کردیم و واقعا میتونم بگم سینه ام از عشقش داشت میترکید…

لبام ازش گرفتم در گوشش با نفس نفس گفتم آیناز من عاشقتم که یهو آیناز بعد این جمله م بی مقدمه دستش کرد توی شورتم و کیرم گرفت تو دستش و گفت آرمان میخوامت آرمان…

نفس نفس میزدم و به هیچی فکر نمی‌کردم جز یکی شدن با آیناز خودم… با ی دست زیر پتو شورتک آیناز کشیدم پایین و کیرم دادم لای پاش …
خیس شده بود کسش از آب و کیر منم نبض میزد…
با لبخند عاشقانه نگاهش کردم کیرم لای کسش میمالیدم بی هیچ حرفی…
بهش خیره شدم و یهو تا ته کردم توی کسش انگار نفسش بند اومد و دوباره برگشت… چون کیرم معمولیه حدود ۱۸ سانت اذیت نشد فقط صورتم گرفت جلو صورتش گفت آرمان می‌خوام احساس کنم تو درون منی کیرت درنیار از کسم نذار زود آبت بیاد خب؟؟؟
گفتم چشممم‌ داداشی و کیرم بیشتر فرو کردم و اه گفتن هاش شروع شد حالا با عشق قربون صدقه ش میرفتم و آروم تو کسش تلمبه میزدم و چوچولشو میمالیدم…
سینه هاش کردم توی دهنم و میمکیدم و تلمبه هام تند تر کردم هر لحظه امکان داشت آب کیرم تو کس آیناز خودم خالی بشه از شهوت اما میخواستم ادامه دار بشه ‌‌‌‌پس تلمبه هام آروم کردم…
آیناز در گوشم گفت آرمان میشه 69 برای هم بخوریم ؟ دلم میخواد

گفتم تو جون بخواه برعکس خوابیدم و سرم گذاشتم لای پاش و‌ اونم سرشو گذاشت روی رون پام و جفتمون توی دنیای دیگه بودیم نفس های آیناز به تخم هام و کیرم میخورد و دیوونه میشدم اول همه کیرم و خایه هام بوس کرد و بعد آروم از سر کیرم شروع کرد به لیس زدن و من دلم میخواست همه آب کیرم توی دهن عشقم خواهر خوشگلم خالی کنم …
منم از این ور لبه های کس شیرین آینازمو باز کرده بودم و لیس های جانانه میزدم جوری که زیر ساک زدن کیرم آه میکشید از لذت.

اینقدر وحشی شده بود که کیرم مثل دیونه ها ساک میزد و تخم هام می‌مالید بهش گفتم عشق داداش الان آب کیرم می‌ریزه تو دهنت بسه اما ول نمی‌کرد کیرمو گفت نمی‌خوام درش نمیارم از دهنم تا صبح می‌خوام کیر تو بخورم ازم نگیر و با این حرفا من شهوتی تر می‌شدم و وحشیانه سوراخ کسشو چوچول شو لیس میزدم و اونم بلند بلند آه می‌کشید و ی‌ جوری کیرم میمکید که انگار شیره جونم میکشید و منم توی بهشت بودم و کس خواهر کوچولو خودم توی دهنم بود یه کس خوشبو خوشمزه میمکیدم و توی اوج شهوت بودم که گفتم آیناز درار از دهنت داره آبم میاد اونم بیشتر کرد تو دهنش و سفت تر ساک زد کیرمو کل آبم ریخت دهنش و من کل آب بدنم اومد براش از عشق کیرم چند ثانیه ول کرد اما بازم بوس میکرد کیرمو و هنوز خودش آبش نیومده بود منم همونجوری که خوابیده بودیم با دست لا کس شو باز کردم اینقدر تند تند لیس زدم که پاهاش لرزید و آه بلند کشید و ی آب کمی از توی سوراخ کسش ریخت که براش لیس زدم و اونم دوباره کیرم بوس کرد و اومد توی بغلم…
بهش گفتم آیناز مال من میمونی؟ گفت عاشقتم همیشه…

نوشته: آرمان ۲۷


👍 20
👎 23
138701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905434
2022-12-05 01:41:13 +0330 +0330

گفت آرمان می‌خوام احساس کنم تو درون منی کیرت درنیار از کسم نذار زود آبت بیاد خب؟؟؟
گفتم چشممم‌ داداشی و کیرم بیشتر فرو کردم
اون آبجیت بود بعد تو گفتی چشم داداشی 😐 !!!
اگر اولین باره می نویسی دقت کن و اگر چندمین بارته دیگه ننویس سنگین تری …

6 ❤️

905436
2022-12-05 01:44:58 +0330 +0330

خواهرت جنده بود که کیرت رو سر دادی بدون هیچ سختی رفت تو …
پرده نداشته ؟
اصلا پرده بیخیال کیر ۱۸ سانتی به همین راهتی تو کص کار نکرده نمیره …
عجب … منطقیه

5 ❤️

905452
2022-12-05 02:39:20 +0330 +0330

صورتش گفت آرمان می‌خوام احساس کنم تو درون منی کیرت درنیار از کسم نذار زود آبت بیاد خب؟؟؟
گفتم چشممم‌ داداشی و کیرم بیشتر فرو کردم
خب وقتی داری کون میدی و بعد میای میگی ناموسمو کردم همین میشه دیگه یکجا سوتی میدی ابروت میره کونی بدبخت ی سوال اصلا باشه کیر 18 سانت عادیه ولی خواهرت جندس ک کیر 18 سانتی اذیتش نکرده؟

3 ❤️

905460
2022-12-05 05:38:47 +0330 +0330

دروغ گوی خوارکوسه

1 ❤️

905481
2022-12-05 09:10:00 +0330 +0330

بعد تعداد موهای سرت سکس کردم اما آنی پوزیشنی که از بغل رو به روی ها باشین شاید بزاری لاپاش ولی اینجوری میگی تلمبه زدم یساعد ممکن نیست
داستان ت نیش قشنکتر باشع ولی اصلا تابلو مصنوعی بود

1 ❤️

905482
2022-12-05 09:15:37 +0330 +0330

از حموم اومده بود حوله تنش بود جوری که سینه هایش را میدیدی کنارت خوابید بعد کمکش کردی نیم تنش را در آورد ؟
بقیه ماجرا هم بمونه برای دوستان

2 ❤️

905486
2022-12-05 10:04:25 +0330 +0330

اگه جای مغز حتی نخود تو مغزت بود بهتر مینوشتی مغزتو گاییدم

0 ❤️

905498
2022-12-05 11:15:36 +0330 +0330

چی میشه گفت🤷‍♂️

0 ❤️

905502
2022-12-05 12:08:27 +0330 +0330

منم شخصا با خواهرم سکس میکنم خیلی خیلی لذت بخشه

0 ❤️

905527
2022-12-05 14:52:38 +0330 +0330

من خواهر ندارم و نمیدونم چه حسیه… ولی مطمئنم که نود درصد داستانای این سایت کسشر و ماحصل پردازش ذهن یک مشت مجلوقه اما بازم با این حال یه حسادت خاصی میکنم به اونایی که خواهر دارن…

0 ❤️

905529
2022-12-05 14:57:21 +0330 +0330

بعنوان سوژه ی جق خوب بود ولی مشخص بود که تخیلاتت را نوشتی.
یا تو نمیدونی 18 سانت یعنی چی
یا خواهرت این سه سال با سرعت نور
کوس میداده.

1 ❤️

905542
2022-12-05 17:26:31 +0330 +0330

سوتی ماجرا اینجا بود که نوشتی گفتم بیای زیر پتو و نیم تنه تو و تیشرت منو دراری و بچسبی بهم که فهمیدم جقی بیش نیستی. بعد حرومزاده رو ناموست نظر داری؟

0 ❤️

905568
2022-12-05 22:54:54 +0330 +0330

حیوان با خواهر خودش سکس نمیکنه تو کردی

0 ❤️

905589
2022-12-06 01:38:52 +0330 +0330

قراربود این امت مسلمان به راه راست هدایت شده وهمواره درحال عبادت خداوندباشندوخواهرهامحجبه وجلوبرادرهاباحجاب کامل اسلامی باشندکه خدای ناکرده برادربه نرینه وحشی تبدیل نگردد ولی چه شدکه به همه جای خواهرکه بگذریم پس ناموس راچه معنی میکنید

0 ❤️

905617
2022-12-06 05:30:42 +0330 +0330

حالا اندازه کیرگرام که گفتی یه نمه از عادی فراتره،حالا این خواهرتون هم اگر دختر بودیعنی پرده داشت و شماباراولت بودکه میخوای بکنیش پس بایدخواهرت هم استرس درد پاره گی پرده اشومیداشت هم اینکه شما وقتی یهویی که فروکنی به همین راحتی هم واردنمیشه اگرهم شد اونی که زیرت هست جان داره وقطعا نه میزاره ادامه بدی نه میتونه ادامه بده حداقل شده چنددقیقه ایی.اینکه شما خیلی راحت بودین انگارهمه چی طی شده قبلا.
حالاتااینجابگیم حرفت قبول امادیگه وقتی پرده اشوبزنی یه چندقطره خونی که بایدازاون لامصب پرده بیادیانه؟که وقتی با اب شهوتش وخون قاطی میشه دردفعه اول حداقل بوی خوشایندی نمیاد اما شما بدون اهمیت واسش لیس میزدی میخوردی وبوی خوبی داشت؟
اینا گوشه ایی از اشتباهاتت هست چندموردم چون دوستان گفتن دیگه تکرارنکردم.
امادوست عزیز قبل نوشتن کمی اطلاعات عمومی وخصوصا روابط زناشویی تقویت کن تا چرندیات روبشه لاقل درحد یک داستان قبول کرد.
همیشه میگم داستان یاخاطره بودنش مهم نیست مهم اینه که ادم بامتن داستان هم سوبشه وبتونه درذهنش تجسم کنه وارتباط برقرارکنه.اما یک نوشته اشتباه از ابتدا تاپایانش بشکل فاحشی بیداد میکنه.ارتباط که هیچ ببخشید کیرخرم برقرارنمیکنه وادم از وقتشوهدردادن عصبی میشه چهارتافحش هم نثارت میکنه.
به شعئورخودتون احترام وارزش نمیزارین حداقل به شعئور خواننده ارزش قائل بشید.
اگرهم شما واقعیت رو خواستی بگی اما درانتقال واقعیت به شکل صحیح ضعف داری ودرهرصورت باید ابتدا یادبگیری.

0 ❤️

905727
2022-12-07 01:47:27 +0330 +0330

۱۸ سانت عادیه؟!!
ن خدایی عادیه؟!!
کصخلان ب بهشت میروند

0 ❤️

905729
2022-12-07 02:01:35 +0330 +0330

داستان بود نه خاطره.
ولی خیلی ایراد داشت به عنوان داستان هم قابل قبول نبود.

0 ❤️

905918
2022-12-08 11:23:05 +0330 +0330

قشنگ بود
خوش باشید

0 ❤️

906825
2022-12-15 15:18:35 +0330 +0330

خوب یا بد هر کسی عقیده ای داره. نباید اهانت کنیم. اینحا هم نویسنده نیستیم که . پیش میاد که کلمات پس و پیش بشن و…شما هم دمت گرم که هردو لذت بردید

0 ❤️

907835
2022-12-23 08:46:16 +0330 +0330

همه این چیزا که شما گفتین تو خونوادشون عادیه تنها اشکالش این بود که میداده اشتباها گفته کردم

0 ❤️

915521
2023-02-16 12:40:01 +0330 +0330

۱۸ سانت معمولی دردش نگرفت خواهرت رفته اخارج کسرو به باد داده بعد کیرت براحتی رفت توش درد نداشت وای خالی بنویارو

0 ❤️

915695
2023-02-17 18:52:20 +0330 +0330

احتمالا میخواسته باکله بری تو کصش.اینجوری کامل حست میکرد.ببین خودت جوری گفتی که همه فکر میکنن چقدر گشاد بوده.برماخرده نگیر آیغازززز

0 ❤️

974793
2024-03-12 12:45:00 +0330 +0330

نوش جون .

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها