خانواده من (۲)

1401/03/31

...قسمت قبل

وقتی از حمام برگشتم مامان روی مبل با لباس بیرونش نشسته بود و به فکر فرو رفته بود،بهش اشاره دادم بیاد دنبالم،
وقتی اومد داخل اتاق ازش خواستم در اتاق رو پشت سرش ببنده،
با حوله رفتم و بغلش کردم و بوسیدمش و اومدم و حوله رو درآوردم و مشغول لباس عوض کردن شدم،
+مامان دیدی آخر موفق شدم؟
-آره بلاخره دست از سر کچل ما برمیداری،
+مامان رفتیم اونجا تو هم باهامون بیا توی اتاق و هوای منو داشته باش،
-باشه ولی کاری نکنی که پشیمون بشه،
+باشه،
با تاکسی رفتیم و ده دقیقه بعد خونه زهره بودیم،وارد خونه که شدیم حوله ای دور گردن زهره بود و داشت عرقش رو پاک می‌کرد،فهمیدم که با تردمیل داشته ورزش می‌کرده،بدون اعتنا به من و مامان رفت و از روی ٱپن لیوان آبمیوش رو خورد،
روی مبل نشستم و منتظر شدم بره حمام که اومد سمت منو مامان گفت خب آقا خسرو چرا نشستی؟
+خب چکار کنم؟
-همون کوفتی که توی اون کله پوکته ،
+یعنی نمیخوای دوش بگیری؟!
-میخوای برات لباس عروس هم بپوشم؟؟؟
قبل از اینکه همه چی خراب بشه گفتم باشه پس بریم اتاق،
-نه خیر همینجا در حضور مامان،
+باشه قبول،
از اجباری که می‌کرد احساس برتری می‌کرد،توی سه ثانیه کاملاً لخت شدم و گفتم من آماده ام،
مامان از حرکتم خندش گرفته بود و زهره حرصش گرفت،
زهره با هر حرکت میخواست لمس بدنش رو کوفت من کنه،دستاش رو بالا گرفت و گفت باید خودت درشون بیاری،
رفتم سمتش و صورت عرقیش رو بوسیدم و گفتم چشم آبجی گلم،تاپ و سوتینش رو درآوردم و اومدم یکی از سینه‌های هفتاد و پنجش رو گرفتم و توی دهنم گذاشتم و خوردم و بیقرار دیدن بقیه بدنش شدم،رفتم سراغ شلوارکش و با لبخند به صورت مامان که سمت چپم روی مبل نشسته بود شلوارک چسبونش رو درآوردم، شورت سفیدش که حجم کسش داخلش پیدا بود رو دست گرفتم و از کون گندش پایین کشیدم،
سرمو بالا گرفتم که نگاه پر از خشم و نفرت زهره رو دیدم،
-زود باش عوضی کارت رو تموم کن کار دارم،
+باشه آبجی گلم،
-به من نگو آبجی،
+بگم جنده خانم بهتره؟
-خفه شو،
+چشم ،حالا هر جا راحت تری قمبل کن تا شروع کنیم،
همونجا روی فرش نشست و داگ استایل شد و من رفتم سراغ خوردن کس و کونش،
کسش شیو شده بود ولی مزه عرق بدنش بدجوری روی مخ بود،دو سه دقیقه بعد به مزش عادت کردم و با دل و جون زبونم رو توی کس و به سوراخ کونش می‌زدم،صدای زهره از نارضایتی در اومده بود،
مامان واسطه شد و گفت خب دراز بکش،
زهره میخواست دراز بکشه که من قبول نکردم و بلاخره تصمیم گرفتیم بالشتی زیر لگنش بزاریم،مامان زحمت آوردن بالشت رو کشید و زیر لگنش گذاشتم و کونش رو قمبل کرد من رفتم سراغ خوردنش،پاهاش رو باز کردم و باز مشغول خوردن شدم و حین خوردن چندتایی گاز به لمبرای کونش زدم،خیلی زودتر از زمانی که مامان حشری شده بود صدای ناله های زهره رو شنیدم که سعی در پنهان کردنشون داشت،پاهاش رو به هم چسبوندم و نشستم روی روناش و کون گنده و قنبلش رو جلوی خودم می‌دیدم که کیر منو فرا میخوند،
زهره با اتصال کیرم به درز کس و کونش صورتش رو سمت مامان کرد و با صدای مدهوش گفت مامان!!؟؟
مامان رو به من گفت خسرو داخل نکنی،
با اینکه گفتم باشه ولی مامان از نقشه من آگاه بود،
شروع کردم به بازی دادن کیرم روی کسش و چند تلمبه ای لای پاهاش زدم،
با حرکت انگشتم روی سوراخ کونش سعی در تحریکش داشتم و همزمان کیرم رو به کسش فشار می‌دادم،پنج دقیقه ای طول نکشید که فهمیدم تا ارضا شدن زهره فقط ده ثانیه مونده و خیلی آروم کیرمو داخل کسش کردم،شاید توی اون ثانیه ها زهره هم همینو می‌خواست ولی وقتی با ناله های نازش بیجون شد و تلمبه زدن منو توی کسش حس کرد رو به مامان چرخید و با لبخند مامان و اینکه گفت عیب نداره بزار تموم بشه بیخیال من شد و به گفتن کسافت اکتفا کرد،
مامان به من گفت خسرو داخل بریزی می‌کشمت،
از صورت مامان میشد تشخیص داد که از حرکتم خوشش اومده،
تجربه گاییدن کس تنگ زهره منو به ارضا رسوند و با درآوردن کیرم لمبرای کون و سوراخ کونش رو با منی تزیین کردم،
شورت زهره رو روی کونش گذاشتم و رفتم کنار تا زهره بلند شه،
با تف کردن توی صورت من لباساش رو برداشت و رفت حمام،
روزگار بر وفق مرادم بود و تا یک هفته هیچ کاری نکردم،
بابا ساعت ده و نیم بود که بعد از خوردن صبحانه بیرون رفت ،من با شلوارکم و بدون تیشرت روی کاناپه نشسته بودم،هم من هم مامان میدونستیم که روزهایی که بابا صبح زود میره بیرون برای ناهار برمیگرده خونه ولی وقتایی که دیر وقت میره تا موقع شام پیداش نمیشه،
مامان رو صدا زدم و پیش خودم نشوندمش بلوز سفید و دامن سبزی پوشیده بود،اومد کنارم و منتظر صحبت من شد،
سرمو روی شونش گذاشتم و رو به تصویر تلویزیون که برنامه آشپزی از شبکه جم تی وی پخش میشد خودمو لوس کردم و گفتم مامان دیگه زهره رو دوست ندارم و حتی نمیخوام ببینمش،ایشالا بمیره،
-خدا نکنه خسرو،مگه چی شده؟!
+مامان مگه ندیدی رفتارش رو با من؟هر چه عرق کرده بود به خورد من داد،
-باشه خسرو جان،خب اونم حق داشت،
+مامان واقعا که؟!تو هم میگی حق داشت؟
-نه منظورم اینه خودش نمی‌خواست باهات رابطه داشته باشه و تو مجبورش کردی،
+ولی مامان تو خودت هم مجبور شدی ولی یادم نمیره چقدر به خودت رسیده بودی و چقدر از بدنت لذت بردم ،همش میگم ای کاش فقط با خودت می‌خوابیدم،اصلا آبجی منیژه خیلی از زهره مهربون تره کاشکی به جای زهره با منیژه صحبت می کردیم،مطمینم اگه برای منیژه می خوردم تا ابد ول کنم نبود،
-آره راست میگی،
+مامان واقعا کارم رو خوب انجام ندادم؟
-نمی‌دونم،
+نه منظورم برای خودت بود؟
-خب شاید من چون بار اولم بود خوشم اومد ولی شاید برای زهره جالب نبوده ،
+مامان یعنی واقعاً بار اولت بود کسی برات می‌خورد؟!!!منظورت اینه بابا برات نمیخوره؟
-نه عزیزم،زمان ما این چیزا مد نبود،
+یعنی تو هم برای بابا نمی‌خوری؟!
-نه خسرو جان حالمو به هم زدی،تازه ده سالی میشه که لب گرفتن رو یاد گرفتیم،
+وای مامان،پس میشه از حست برام بگی موقعی که داشتم برات می‌خوردم؟
-خب اولش ی کم درکش برام سخت بود ولی کم کم خوشم اومد،
+مامان راستش رو بگو چطور بود؟
-خب راستش شاید بهترین سکسی بود که این چند سال داشتم،
+وای مامان کاشکی می‌گفتی،
-چطور مگه؟!
+خب هم برات بیشتر می‌خوردم هم کارای بیشتری انجام می‌دادم،
-مهم نیست،
+ولی برام خیلی مهمه که تونستم خوشحالت کنم،کاشکی بازم می‌تونستم برات انجامش بدم،
مامان بدون حرفی بلند شد و رفت سراغ ناهار درست کردن،
نیم ساعت بعد ازم خواست صدای تلویزیون رو زیاد کنم تا برنامه آشپزی مورد علاقش رو ببینه،
وقتی متوجه شدم از توی آشپزخونه دستاش رو به اُپن تکیه داده تا برنامه آشپزی رو ببینه به بهانه آب خوردن رفتم و از پشت بغلش کردم و بهش چسبیدم و دستم رو دور شکمش حلقه کردم و سرم رو پشت شونش گذاشتم،
+مامان؟
-خسرو میدونم چی میخوای بگی،شاید منم بخوام ولی بهتره انجامش ندیم،نمیخوام وابسته من بشی،
+مامان فقط بعضی وقتا که تو هم بخوای،
-خب اگه من نخوام چی؟
+هیچی دیگه،
-نمی‌خوام اذیتت کنم ولی سعی کن وابسته رابطه با من نشی،
+یعنی خودت نمیخوای دوباره امتحانش کنی؟
-میرم دوش می‌گیرم و میام بعد انجامش میدیم ،
+میخوای منم باهات بیام حمام؟
-نه تو دیشب حمام بودی،
+باشه مامان جونم،
روی تختخواب دراز کشیده بودم که مامان با حوله ای که دور بدنش پیچیده بود اومد و خواست که مشغول آرایش بشه که ازش خواستم بدون آرایش بیاد،
مامان با اون هیبتی که داشت اومد تا زیر پای پسر شونزده سالش هم خودش هم پسرش رو راضی کنه،
به پیشوازش رفتم و با بوسه ای به لباش حولش رو از دور بدنش آزاد کردم و زیر خودم درازش کردم و مشغول خوردن لب های هم شدیم،
لب گرفتن این بار مامان کاملاً رضایت بخش تر از دفعه قبل بود،با بوسه های مکرر به نقطه به نقطه بدنش خودمو به کسش رسوندم که همین الان تمیز شده بود تا به پسرش خوش بگذره،
صورتم رو بالا گرفتم و گفتم مامان میشه با صدای بلند آه بکشی و لذتت رو بیشتر نشون بدی؟لبخندی به خواستم زد و گفت باشه،
رفتم سراغ خوردن کسش و با اشتیاق کامل لب و زبونم رو به داخل کسش میزدم و می‌خوردم،کم کم مامان خودشو رها کرد و زبون باز کرد و گفت آفرین خسرو برای مامانت بخور و زبونتو داخل کن اصلأ همش مال خودته هر چقدر دوست داری بخور،من همیشه مال توئم،
از شوق منم بیشتر و بیشتر زبون خودمو توی کسش می‌کردم تا بیشتر بگه،
مامان به نقطه ای از شهوت رسید که ازم خواست کیرم رو توی کسش کنم،بهترین موقع بود برای تحمیل کردن کیرم توی دهنش،
+مامان میشه دراز بکشم و تو بیای روم تا بتونم سوراخ کونت رو هم زبون بزنم،
مامان معلوم بود نمیدونست ازش میخوام چکار کنه و وقتی توی پوزیشن قرار گرفتم و شورت و شلوارکم رو درآوردم و کیر سیخ شدم رو زیر صورتش قرار دادم تازه متوجه پوزیشن مورد نظرم شد،
+مامان اگه میخوای تو هم خوردن رو تجربه کن،
من دستام رو دور کمرش به لمبرای کونش رسوندم و مشغول خوردن کس و کونش شدم،مامان دستش دور کیرم حلقه شد و شروع کرد به زبون زدن به کیرم،چند دقیقه بعد با حشری کردنش موفق شدم کیرمو توی دهنش حس کنم،از خوردن دست کشیدم تا خوردن کیرم رو تماشا کنم که چند ثانیه بعد مامان هم کیرمو از دهنش درآورد و ازم خواست کیرمو توی کسش بزارم،مامان خیلی واضح کیر وکس رو عنوان می‌کرد تا من لذت بیشتری ببرم،
از روم بلند شد و بالشتی زیرش گذاشت و پوزیشن زهره رو گرفت،
خیلی متفاوت بود کردن مامان با زهره،کیفیت بدن زهره بالاتر بود ولی رضایت و حجم بدن مامان خیلی برام جذاب تر بود،
هنوز دو سه بار کیرمو روی خط کسش نکشیده بودم که گفت خسرو بزارش داخل کسم،
خیلی راحت کیرمو تا ته داخل کردم و دستام رو کنار بدنش ستون کردم و شروع کردم به تلمبه زدن،مامان خیلی زیبا صدای آه رو می‌کشید و لذت می‌برد،دو دقیقه طول نکشید که صدای نفس هاش اوج گرفت و به زیبایی هرچه تمام تر با چنگ زدن و گاز گرفتن تشک ارضا شد و برای چندین ثانیه ساکت شد،
+مامان منم دارم ارضا میشم،
-ی وقت در نیاری،بزار بمونه،
با شنیدن این حرف حداقل ده ثانیه به ارضا شدن نزدیک تر شدم،
چندین تلمبه محکم زدم و آخرین تلمبه ها رو بدون تعادل زدم و خیلی جذاب تر از دفعه قبل ارضا شدم،خودمو روی مامان انداختم و با اینکه کیرم از کسش دراومده بود چندتا تلمبه زدم مشغول نوازش موهاش و بوسیدن گردنش شدم،
-خسرو همونجا روم بمون،
+میخوای برگردی از جلو بیام توی بغلت؟
-آره،
مامان برگشت و رفتم بین پاهاش و روی سینش افتادم،باهاش چشم تو چشم شدم که متوجه اشک های توی چشمش شدم گفتم مامان چت شد؟!
ی کم بغضش شکست و گفت حیف نیست که این لذت ممنوع باشه،
اشک هاش رو پاک کردم و لبام رو روی لباش گذاشتم تا چند ثانیه و بعد با برداشتن لبام گفتم مامان کی گفته ممنوعه؟اصلا شاید همین ممنوع بودنشه که لذیذش کرده،
مامان سعی کرد بغضش رو نگه داره و گلوش رو صاف کرد و گفت آره درست میگی از من که گذشت ولی تو هر کاری که بهت لذت میده رو انجام بده،
خنده کنان گفتم اینجوری که تو باید همیشه لخت باشی،
لبخند ملیحی زد و گفت تو جون بخواه ولی میخوام منیژه رو هم برات راضی کنم آخه اونم به همچین رابطه ای احتیاج داره،
کلی علامت تعجب و سوال اومد توی ذهنم ولی ترجیح دادم لبهای خندونش رو بخورم

ادامه...

نوشته: خسرو


👍 42
👎 10
189601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

880673
2022-06-21 01:36:13 +0430 +0430

کسی ک ی بار میره حموم نمیتونه فرداشم بره؟!!

2 ❤️

880676
2022-06-21 01:37:47 +0430 +0430

داستانت باحال بودا
ولی این بهونت هیچ جوره تو کونم نمیره

0 ❤️

880685
2022-06-21 02:01:11 +0430 +0430

ثانیه شمار توی کسش گذاشته یا زمان سنج داره که اینقدر دقیق آمارش داری😂😂😂

1 ❤️

880695
2022-06-21 02:21:45 +0430 +0430

ی کم بغضش شکست و گفت حیف نیست که این لذت ممنوع باشه؟؟ اخه گالیکش وامونده ممنوع کجا بود ،به پسرت مثل خر کس دادی مجازش کردی دیگه ممنوع نیست

0 ❤️

880765
2022-06-21 11:47:09 +0430 +0430

به عنوان یه داستان طنز خوبه

3 ❤️

880772
2022-06-21 12:47:25 +0430 +0430
Xlp

نوش ،بزن توش

0 ❤️

880813
2022-06-21 20:26:02 +0430 +0430

کسکش کل خانواده بده هستن بچه های سایت دعوت کن از خجالت ن در بیایم

1 ❤️

880870
2022-06-22 02:05:32 +0430 +0430

جالب بود منتظر قسمت سوم هستیم 😍

0 ❤️

880979
2022-06-22 20:33:55 +0430 +0430

قشنگ نوشتی

0 ❤️

881118
2022-06-23 11:59:34 +0430 +0430

بد نیست یه بارم کون بابات بزاری!همه خانوادت که بده هستن

2 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها