سلام من امیر هستم 27 سالمه میخوام داستانی رو براتون بنویسم که خودم با چشمم دیدم ولی تجربه نکردم
حدود 5 سال پیش یه دختری تو محلمون زندگی میکرد که خیلیا تو کفش بودن یکیش خود من البته اون موقع اون خانم که اسمش تارا بود مدرسه میرفت بااینکه واس ما افت داشت که با بچه مدرسه اییا بپریم ولی خوب این واس خودش دافی بود پوست سفید داشت با موهای بور چشمای عسلی هیکلشم که واویلا بود قد متوسط کمر باریک سینه های برجسته که تو هیکلش خیلی به چشم میومد باشنشم برجسته بود که وقتی راه میرفت تکون میخورد و دل همه رو آب مبکرد همیشه تو جمع که بودیم همه ازش تعریف میکردن ولی به کسی پا نمیداد سنش کم بود ولی خیلی زبل بود منم چون با پسر خالش دوست بودم میترسیدم برم سمتش البته میدونستم پا نمیده اصلا از خودش آمار نمیذاشت تو محل…
خلاصه چند سال گذشت و ما هم این تارا خانمو تک و توک میدیدم ولی میشنیدیم که بازم بچه ها تو کفشن هیچ کسم موفق نشده مخ بزنه ولی کار من طوری شد که 2 سال رفتم کیش واس کار (آشپز رستوران بودم) بعد 2سال به دلیل مشکل با صاحب کارم برگشتم که یکی از بچه محلامون رستوران زده بود بهم پیشنهاد کار داد و قبول کردم شدم سر آشپز … خیلی عیاق شدیم با این آقا صابر (بچه محلمون که رستوران داشت) رفت آمدمون با هم بود و منم به غیر آشپزی کارا ی دیگه ام میکردم و صابر کاملا بهم اعتماد داشت اینم بگم که صابر یه پسر غیرتی بود که رو ناموسش خیلی حساس بود تازه ازدواج کرده بود و میگفت عاشق زنشه چند سالی هم باهاش دوست بوده خیلی هم سخت بهش رسیده .یه شب قرار بود خانمش بیاد رستوران اومد و منم وقتی سرم خلوت شد گفتم واس عرض ادب برم که دیدیم بله!! خانمش همین تارا خانم داف محلس… پس بگو صابر چه قدر حساس بود و نمیذاشت تنهایی این بیچاره جایی بره توله سگ خودشم مخشو زده بود و تو اون موقع هایی که ما تو کف بودیم این با تارا دوست بوده الانم که زنش بود
الحق که خوشگل تر شده بود از ترس نمیتونستم نگاش کنم حول شده بودم دست و پامو گم کرده بودم واس همین زیاد وا نستادم که صابر بفهمه تابلو بشه ولی تارا تند تند میومدو منم دورادور هواشو داشتم و هیکلشو یرانداز میکردم لاغرتر از دوران نوجونیش شده بود که سکسی ترش کرده بود اون موقع ارایش نمیکرد الان آرایشم میکرد که آدمو دیوونه میکرد هر موقع هم میومد بوی ادکلنش مستم میکرد خلاصه نمونه یه زن کامل بود و صابر هم حال میکرد که همیشه تو دلم میگفتم کوفتت بشه
محرم بود که کار من خوابید و گفتیم یه شمال بریم من و صابر و تا را با خواهر من رفتیم شمال یه ویلا اجاره کردیم تارا همیشه شلوار میپوشید با تیشرت بلند معلوم بود که صابر رو لباس پوشیدنش حساسه چند بارم با چشم بهش تذکر میداد منم که وقتی میدیدمش روانی میشدم نمیدونید چیه این دختررررر.حتی دیدن دستاشم منو حشری میکرد رفتارشم خیلی سنگین بود که معلوم بود از صابر هم یه جورایی میترسه منم هی سعی میکردم نگاش نکنم که به دوستمم خیانت بشه
شب صابر و تارا تو اتاق خوابیدنو منو خواهرم تو پذیرایی ساعت 2 3 بود که خوابم نمیبرد گفتم یه سیگاری بکشم ولی چون مریم خواهرم آسم داشت رفتم تو حیاط.داشتم سیگار میکشیدم که چشمم افتاد به اتاقی که صابر و تارا خوابیده بودن پنجرش رو به خیاط بود و میشد داخلو دید رفتم جلو پرده نصفه کشده شده بود و کاملا داخل معلوم بود البته اتاق آباژور روشن بود یه نگاهی کردم که دیدم تارا لخت بود صابر هم روش داشت سینه هاشو میخورد ترسیدم خودمو کنار کشیدم گفتم مریم بیاد ببینه یا اینا خودشون بفهمن سرم رفته چند قدم رفتم دلم طاقت نیاورد برگشتم ببینم همیشه دوس داشتم تارا رو لخت ببینم از این فرصت بهتر نبود ولی هوا هم سرد بود خلاصه کنار پنجره واستادم طوری که از داخل نمیشد منو دید صابر هنوز داشت سینه میخورد انگار لب بازیشونو کرده بودن صابر یواش یواش میرفت پایین و بدن تارا رو میلییسید تارا هم سر صابر رو میگرفت پاهاشو باز کرد و صابر رفت سراغ کسش واااااای چه حای میکرد تارا چه رونایی داست پاهاش پر بود و کمرش باریک سینه هاش درشت و سفت انگار پروتز کرده بود تارا پاهاشو بیشتر باز کرد که نشون میداد حشری شده صابر هم هیکلی و درشت بود که کیر درشتی ام داشت چند دقیقه ای خورد و افتاد رو تارا بنده خدا له شد صابر خیلی جسش درشت تر از تارا بود داشت لباشو میخورد و سینه هاشو میمالید بعد چند دقیقه تارا رفت پایین کیر صابر رو بخوره انقدر قشنگ میخورد که حس کردم داره واس منو ساک میزنه صابر هم موهای تارا رو گرفته بود صابر افتاد رو تارا رو کیرشو کرد تو کسش آروم تلمبه میزد ولباشو میخورد تارا هم کمر صابر رو آروم آروم ماشاز میداد هر دوتاشون داشتن حال میکردن منم داشتم دیوونه میشدم پنجره بسته بود و صدایی نمیومد صابر تلمبه رو تند تند کرد تاراهم پاهاشو گره کرده بود پشت صابر کمر صابر رو هم چنگ میزد وااااااااااای چه لحظه ای داشتن یه ذره که دقت میکردم یه صداهایی میشنیده آآآی ی ی ی ی صابراااااا آآآاآخ خ خ خ خ خ صابرااااا صابر هم دستشو میذاشت جلوی دهن تارا تند تند تلمبه میزد پاهای تارا رو خم کرده بود تا کنار صورتش میومد عجب انعطافی داشت بدنش انقدر تند تلمبه میزد که میشد فهمید داره دیوونه میشه که یه دفعه مدلو عوض کردنو تارا نشست رو شکم صابر و رو کیرش ولی از اول تند تند میپرید بالا پایین معلوم بود از اون حشریاس چه سینه هایی داشت میپریدن بالا پایین سینه هاش نوکشونم بیرون بود صابر با سینه هاش ور میرفت صداشم میومد چه آه و اوه راه انداخته بود کیر من راست شده بود داشتم هلاک میشدم تارا دولا میشد و لبای صابر رو میبوسید صابر باز گرفتش زیر خودش و افتاد روش تلمبه میزد شدیددددددد تارا پاهاش بالا بود و صداش بالاتر آآآی صابراااااا جرررررر خوردم آآاآخ عزیززززززم … آرووووووم صابر هم فقط میگفت جوووون و انگار مهم نبود دیگه که صدا بره بیرون و ما بشنویم فقط فکر حال خودشون بودن ارگاسمشون بود و داشتن حال میکردن اگه من بودم تا الان ارضا شده بودم ولی صابر نمیشد تارا هم بدتر ازاون بالاخره آبش اومد ریخت رو سینه های تارا کنارش دراز کشیدو بازم لب دادن معلوم بود خسته شده بودن منم زود رفتم تو اتاق مریم خواب خواب بود دراز کشیدم ولی کیرم راست بود صابر ارضا شده بود و منم فقط سیخ کردم تا صبح 20 بار تو فکرم تارا رو میکردم …
امیدوارم کسی تو کف نمونه…
نوشته:امیرعلی
kheyli bahal buddd vali khob miduni k fozoli kare badie
تو کف موندی پس حسابی. عیب نداره
شاید یه روز قسمتت بشه(:
به اینکه کارت خوب بوده یا بد کاری ندارم ولی احساس میکنم یه خرده رویاپردازی کردی یعنی دوست داشتی این اتفاقات بیوفته ولی تو واقعیت اتفاق نیوفتاده آخه کسیکه اینهمه رو زنش حساس باشه به نظرت قبل از سکس از پرده اتاق مطمئن نمیشه اونم پرده ای که از بیرون دید داشته باشه ؟؟؟؟
خاک بر سر کف کرده ت برم. بچه کونی جلقی ادم قحط بود که صابر با توئه یالقوز رفته بود مسافرت؟ تو که تو کف بودی یه دستی هم سر و گوش خواهرت میکشیدی که طفلکی نقشش این وسط یه مقدار پررنگ بشه. نشستی توهم زدی که چی بنویسی این اراجیف رو سرهم کردی چهارتا دختر ساده هم باورشون شده. لااقل یه شغل اسم و رسم دار واسه خودت انتخاب میکردی. خودتو کشتی شدی سراشپز؟ ببینم یه وقت نری جلق بزنی دکتر و مهندس های اینده رو بریزی تو غذای رستوران و بدی دست مشتری. مثل اینکه بعد از این باید دقت کنیم اگه توی غذاهامون یه ماده ی چسبنده دیدیم بفهمیم کار خود نسناسته…
هنوز داستانو نخوندم.
ولی خو کله کیری یعنی این تارا خانم شما از پورن استار ها هم سکسی تر بود؟
عجب!!!
خوب عکسشو بفرست بزنن رو جلد play boy
جالب بود
حداقل بهتر از کسشعر بود
شاید یه روزی قسمتت بشه فردا رو چه دیدی
قسمت ماکه نشده هنوز شاید قسمته شما بشه 0:)
دروغ بود شکى درش نيست. آدم اينطور مواقع که خيلى کم هم پيش ضربان قلبش ميره بالا همچنين فشار خون بالا ميره اگه بار اولت باشه. دست وپات ميلرزه که نميتونى جلوى لرزش دستت رو بگيرى سرما يا گرمارو هم آدم متوجه نميشه. تو هيچکدوم از اين موارد رونداشتى پس قضيه ساخته خودته
اگرچه تخیلی بود.ولی بد نبود!
ادامه بده از تخیلت بیشتر استفاده کن،بنویس حد اقل خوبیش اینه که داستانت مثل بقیه کلیشه ای نبود.
یه چیزی یادم رفت،اون دیگ بزرگای آشپزخونه توکونت.
این فش برا این بود که از مخیله ات بیشتر استفاده کنی واون چند قطره آب منی که تو کله ات بود بیاد بیرون.
بنویس داداش بنویس :) :*
چطوری اول پنجره باز بود ولی بعدش پنجره بسته بود.میگی صدا بیرون نمیومد ولی صدای جون جون گفتن صابر و آه و آخ تارا رو میشنیدی.کلأ خواب بودی فکر کردی بیداری!
فحش بدم؟فحش ندم؟داستانت که مالی نبود حداقل آبجیتو بیار حال کنیم
داستان رو با چشم خودت دیدی ولی تجربه نکردی. (دیدنو تجربه نکردی یا داستانو یا کردنو؟ آشپز بودنت رو داستان تأثیر گذاشته یه معجونی درست کردی که طعمش گیج کننده است)
تا صبح 20 بار تارا رو میکردی تو خواب؟ 20 بارش آبت اومد یا … کلاً چطور شمردی>؟
“منم هی سعی میکردم نگاش نکنم که به دوستمم خیانت بشه” این وفاداری و مرامت منو کشته! (اون ورتر: گاییده)
قروم پف تو از کجا دیدی نوک سینه هاش بیرون زده بود؟ یا پیروسکوپ داشتی یا نوک سینه هاش اندازه زردآلو بوده که زیاد از حد سکسیه!
با همه این احوالات: دمت گرم که جلوی خیالت رو گرفتی نرفتی رو کارش (تو خواب)
جلقولانه بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . . .
خب بگو یه شب خواب دختر همسایه رو میدیدم و به یادش جلق زدم. دیگه چرا کارت رو سخت کردی نصف شبی رفتی تو سرما پشت پنجره زن مردمو دید زدی که چی بشه؟ خودت الان چکاره ای؟ کوس گیرت میاد بکنی؟ این همه ماجرا که میگی اگه راست باشه یعنی جلق نزدی؟ فقط 20 بار تو خواب کردیش؟ کله کیری به ما چه که رفتی جلق زدی. دیگه ننویس. یک جور گفتی که برات اُفت داشت که با بچه مدرسهایها بپری که فکر کردم دکترای آی تی داری. کوس ملنگ تو که فقط یه آشپز بودی. دختره هم گوز محلتون میکرده چقدر از خودت متشکری کله کیری. لطفا دیگه ننویس چون واسه ما اُفت داره این جور کوس شعرا رو بخونیم.
شعری برای تو . . . . . . . . . . . . . . .
کارم شده دید زدن
پشت سرش جلق زدن
آشپز خوبی هستم
همیشه کیر به دستم
صابر منو برد شمال
بدون هیچ داد و قال
شب توی هال خوابیدم
کیرمو خوب سابیدم (سابیدم = ساییدم)
توی اتاق کناری
رفتن واسه سواری
اسم زنش تارا بود
اهل از اون کارا بود
صدای آخ و اوخ بود
کیر منم کلوخ بود
رفتم به پشت شیشه
تا ببینم چی میشه
دیدم تارا کوس میده
صابر روشه، چُس میده
بکن بکن راه افتاد
من دهنم آب افتاد
صابر میکرد تا دسته
تارا نمیشد خسته
هر دو به اوج رسیدن
روی همو بوسیدن
من هم باشون جلق زدم
یک دفه ملٌق زدم
دوستیمونو پاشیدم
تو وجدانم شاشیدم
چه کار زشتی کردم
یه آدم نامردم
به خود میگم شب و روز
دیگه ندم اِفه گوز
حالا به من فحش بدید
یا کونمو کِش بدید
هرچی بگید حقمه
کیر، تو کونو حلقمه
بازم تکاور میاد
شعر میگه واسم زیاد
به اینم میگن داستان ؟
اصلا کیرم سیخ نشد…
حداقل بهتر بود بعد از دید زدنت میرفتی کس خواهرتو میلیسیدی …
خیلی تخمی بود نه سکسی بود نه جذاب.اصلا ننویسی بهتره وگرنه اینبار فحشت میدم.
بچه ها راست ميگن كار زشتى كردى خيلى خررررى كسخل خنگ خاك بر سرت چرا فيلم نگرفتى!!!
واقعیت داستان : خاطره ای که مینویسم مال دو دقیقه پیشه.اسم من بهنام جقیه و قیافه کیری هم دارم در کل بگم خیلی کیری هستم.تازه 9 سالم شده میخوام خاطره خودم ودست راستم رو براتون تعریف کنم اما دستم خیلی لطیفه و مثل خودم کیری نیست…
تخمی که بود ولی گاهی تخم هم چیز خوبیه!
کاری ندارم داستان راست بود یا دروغ
ولی من از این کاری که تو کردی بیشتر از سکس با زن شوهر دار متنفرم
خیانت به رفیق خیلی کار کثیفیه
ناموس رفیق مثل ناموس خود آدمه
به ناموس خودت نظر بد داری؟خجالت بکش!
داستان خوبی بود…نگارشت خوب بود…موضوع داستان هم بد نبود…نگارش داستان رو دید نظر دهنده داستان خیلی تاثیر گذار هست…موفق و پایدار باشی…
آقای raminwwestar این چیزایی که اینجا نوشتی رو توی این داستان خوندی؟من که هیج جاش ندیدم نویسنده بیچاره همچین چیزی گفته باشه.در ضمن امیر علی بهتربود تا فهمیدی تارا زن دوستته دیگه بی خیالش میشدی .مرد ایرونی به مردونگیش معروفه .
بدک نبود ولی یکی دوتا فحش حقت هست:
1.کیر درشت صابر تو کونت
2.کیر کفتار پیر (حاجی من از مریداتم) تو نافت
3.پای رضا زاده تو کونت
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
من دارم به شعری که تکاور نوشته میخندم
هههههههه
خیلی کار زشتی کردی
خوشم نیومد