بپاش رو صورتم

1391/11/15

سلام اين داستاني که ميخوام تعريف کنم کاملا واقعي است و به داستانهاي ديگران کاري ندارم اسمم محسن هست و زن برادر زنم که اسمش سیما هست لاغر و خوش اندام و لبخند دايمي
از همان ورود عروس خانم به خونه نقشه کردن ايشون تو ذهنم بود و خوشبختانه سیما خانم هم فردي گرم مزاج و خوش اخلاق بود يکي از راههاي بدست آوردن و مخ زدن خانمها نگاه چشم به چشم است من از عمق به چشماش خيره ميشدم به طوري که ايشون که نگاه ميکرد من حتي پلک هم نميزدم تا اينکه يک روز همه خونه نبودند و آمارشو از قبل داشتم رفتم خونشون ديدم با يه شلوار و بلوز تو خونه تنهاست تا منو ديد رفت چادر برداشت و دور کمرش پيچيد واسم چايي آورد منه پررو گفتم چادر اذيت ميکنه لزومي نداره که … خنديد و من از خندش استفاده کردم و چادر رو انداختم زمين گفت آخه يکي بياد ميبينه دستم رو دور گردنش کردم و بوسش کردم ديدم مانعي نداره لب پايينيو کمي مک زدم ديدم چشاشو بسته بغل کردم و به اتاق بدم ميخواست چيزي بگه انگشتمو رو لباش گذاشتم که چيزي نگو
لباشو خوردم ديگه بي حال بود و گردنش رو با لبام ميخوردم نفس عميق ميکشيد
سرمو نوازش ميکرد و سرمو فشار ميداد به سمت سينه هاش واي چه سينه اي کوچک و سفت
سينشو مک ميزدم آه ميکشيد و سينه هاش بحاطر نفسهاش رفت و آمد ميکردن دستام از زير شلوارش تو کسش بود به خود ميپيچيد
شلوارشو در آوردم و بعد رفتم در حياط رو بستم که کسي اومد زنگ بزنه
اومدم ديدم دراز کشيد به پشت رو کونش دراز کشيدم گردنشو خوردم کيرم لاي کونش بود
يه لحظه گفت کونمو بکن گفت برگردد از آب کست بزنم کيرم بعد کونتو بنم
سر کيرمو کردم تو کونش عين کلمه ش که گفت همشو بکن کونم ميخواره
کونش مدل سيب و گرد بود کوچيک و مث سينش سفت
در آوردم کيرمو که ميگفت بزار باشه در نياد بعد کيرمو کردم تو کسش تلمبه زدم آبش بيشتر از حد معمول بود ميخواستم با گفته هاش بيشتر حال کنم گفتم آبم بياد کجات بريزم گفت شوهرم حسن که تو کسم ميريزه و نميتونم بگم جاييم بريز
گفتم من کجا بريزم گفت دوس دارم بپاشي رو صورتم يا بريزي تو دهنم . گفت طعمش که بد نيست گفتم تجربه کني بد نيست
حالا حالا نميخواستم بريزم کيرمو دادم دستش با دندوناش آروم نوازشش ميکردم ميماليد به گردنش قربون صدقش ميرفت انگار کير نديده بود ميگفت حسن فقط ميکنه تو کسم و کاري به بازي کردن با من نداره و پنج دقيقه تموم ميکنه مث خروس
گفتم ميخوام زبونمو تا ته بکنم تو کست ديدم آروم ميگه جووووون بيا بخور
بعد گفت محسن بيا مث سگ وحشيانه همديگر رو بخوريم اينو که گفت مث کشتي گيرا همديگر رو زير گرفتيم و چند ديقه همديگر رو خوردیم گاهي من رو ي اون بودم و گاهي هم اون روي من
بعد کیرمو دوباره خورد این بار تموم کیرمو حتی لباش هم چسبونده بود به اطراف ته کیرم میگفت مال خودمه ویتامین منه و از این جور چیزا میگفت
بعد گفت زود باش بکن بریز دوباره گفتم کجا بریزم میخواستم با گفتنش حال کنم و حشریتر شم گفت بپاش رو صورتم تو دهنم کثیفم کن ولی دلا شد کونشو گذاشت جلوم دیدم دوس داره کونشو بکنم کردم تو کونش چند دیق کردم بعد گفتم میخواد آبم بیاد
فورا به زانو نشست و آب کیرمو پاشیدم رو صورتت داشت میخندید و با انگشتس آبمو میخورد
ازم تشکر کرد گفت سکس واقعی رو تجربه کردم منم ازش بوسیدم و تشکر کردم
فرداش رفتم یه فرصتی پیدا کرد و یه نیش بوس از لب باهم گرفتیم گفت عشقم

نوشته: محسن


👍 2
👎 0
88709 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

357751
2013-02-03 03:58:07 +0330 +0330
NA

زن داداش مثل خواهر آدمه
یه شعر برای تو هست که یاید تایپش کنم این شعر از سه سال پیش تو دفترمه

0 ❤️

357752
2013-02-03 04:16:17 +0330 +0330
NA

اره باباناراحت نشو.

0 ❤️

357753
2013-02-03 04:30:33 +0330 +0330
NA

ویتامین من…
ری د ی آبم قطعه…

0 ❤️

357754
2013-02-03 04:38:58 +0330 +0330
NA

امیرزاوجونورتنبل شدید.

0 ❤️

357755
2013-02-03 04:39:40 +0330 +0330
NA

آمیرزا جون …خوراک خودته … ;) :D

0 ❤️

357756
2013-02-03 05:51:50 +0330 +0330
NA

عروس جدید آوردیم
دومادمون رفت تو کف
واسه کون اون عروس
تا یه جوری گولش زد …
رفت و خوابید با عروس
حسابی هم خوش گذشت
آخرکار آبش اومد با شدت
عروس خانم با لذت
صورتو گرفت جلو کیر
ببخشید این کسشعر من با الهاماتی از این داستان بود …با ریتم کوچه بازاری بخونیدش وزناش جور میشه …
البته آمیرزا و امام زاده بیژن رخصت :D

0 ❤️

357757
2013-02-03 05:56:03 +0330 +0330
NA

دندون مصنوعی داشت؟ “کیرمو دادم دستش با دندوناش آروم نوازشش میکردم” سگ بزنه به خودت و اون فامیلت (شکلک عادم گیج)

0 ❤️

357759
2013-02-03 07:09:50 +0330 +0330
NA

No0o0osh junet bashe

0 ❤️

357760
2013-02-03 07:19:26 +0330 +0330

زنه میخاریده
خیلی هم هنر نکردی

0 ❤️

357761
2013-02-03 07:39:04 +0330 +0330
NA

عزیزم باید به اطلاعت برسونم که زن داداش شما جنده تشریف دارن

0 ❤️

357762
2013-02-03 09:37:15 +0330 +0330
NA

آمیرزا جون
خیلی ممنون …به پای داستانای خواجه شما که نمیرسه …پپسی جون مرسی …خیلی باحالی :D :D

0 ❤️

357763
2013-02-03 09:40:12 +0330 +0330

آميرزا جون داره شاعر و راوى زياد ميشه! جمع كن داداش بريم يه جا كه بشه دوزار كاسب شد!!
تو هم كه اصلا اگه تو فشار مترو نباشى هيچى ازت بيرون نمياد. يه داستان رو هدف بگير همه بيان همونجا، مثل اون قبليه ركورد دارش كنيم ميدونى صدو دوازده هزارو سيصدو خورده اى باز ديد داشته؟

0 ❤️

357764
2013-02-03 09:40:53 +0330 +0330
NA

شاعر جونور میفرماید:
خانواده چیست ؟ همه خواهر و برادرند
اما داستان تلخیست که از هم میدرند
من بدیدم حال افیون درد من را تسکین دهد
این بشر کی کثافت را ترک میدهد
دیده ام خواهر برادر را به دید بد نظر کند
انسان نمیخواهد از توحش گذر کند
حرام لقمه به دیدگانم دیده ام
که از نگاهش به خود ترسیده ام
زن برادر را به دید جلد کیر میدید
بیایید در زمین جهنم را ببینید
دیدم او خواهر خود با شهوت گیرد بغل
مو به تن سیخ کردم از این عمل
زود برگشتم و کامی به وافور زدم
قسم خورم بعد از این به غذایم کافور زنم
نکند وحشی شوم ،به خواهرم نظر کنم
مگر با نئشه گی از این درد صرف نظر کنم
اگر تو اشرف مخلوقاتی ای دوست من نی ام انسان
اگر تو انسانی ای دوست من شوم حیوان
آری حیوان شوم،تا که فهمم نباشد به جهان
خدا دق کرد، مرد ، بس کنید ای دوستان
چه اصراریست که گویید ،متعفن گشته اید
احساس کنم ،خمارید یا که نئشه اید
چیز کشیده اید،چیزی حالییتان نیست
گل هم مرد دگر بجز روی فرش و قالییتان نیست
دوستان این شعری که خوندید تجربه ای درد ناک بود که خودم از یک آدم کثیف دیدم که تو تهران با ما کار میکرد و با افتخار در مورد این رفتار زشتش برای ما میگفت و من وقتی به چشم خودم دیدم شبش نشستم پای دفتر و دود و وافور

0 ❤️

357765
2013-02-03 09:51:26 +0330 +0330

آناهيت تو هم اينكاره بودى رو نميكنى؟ شعرت قشنگ بود
جونور اين شعر آخريه خيلى باحال بود فقط جون من اين دود و وافور رو اينجا بيخيال شو آقا بد آموزى داره اينجا خانواده نشسته!!!

0 ❤️

357766
2013-02-03 09:59:11 +0330 +0330

نبينم داداش كسالت داشته باشى. انشالله كه برطرف شده باشه. آخه مرد مؤمن آدم با مهمون ميره مهمونى؟ ميگن مهمون از مهمون خوشش نمياد صابخونه از هردوش!!!

0 ❤️

357767
2013-02-03 09:59:47 +0330 +0330
NA

جونورممنون .امیرزایادت نوره

0 ❤️

357768
2013-02-03 11:23:23 +0330 +0330
NA

شعر نگو شاعر میشی تو کون دادن ماهر میشی

0 ❤️

357769
2013-02-03 11:43:40 +0330 +0330
NA

اي كير سك حار تو كونت كسكش جقو
دادن زن خودتو نوشتي انداختي كردن زن برادر زنت لاشي

0 ❤️

357770
2013-02-03 11:45:54 +0330 +0330

اناهیتا عاللییییی بود جونور حرف نداشت بروس لی ما پول شهریه دانشگاهو کونمون پاره میشه تا دربیاریم به جای 3روز تا آخر عمرمون پرشه نمیخریم داااش

0 ❤️

357773
2013-02-03 12:04:46 +0330 +0330

برای رفع خنده بد نبود.

0 ❤️

357774
2013-02-03 13:56:50 +0330 +0330
NA

عجب نمیدونم چرا نمیتونم باور کنم …
شاید بخاطر اینکه از اول مینویسن بقیه داستانا دروغه از من راسته
یا شاید بخاطر اینکه از بس کس شعر خوندم واسم عادی شده دروغاشون …خلاصه چرت و الکی بود

0 ❤️

357776
2013-02-03 16:32:03 +0330 +0330
NA

زن برادر زنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟لاشی گور خودتو داستانت تا همین جاش خوندم کونی فهمیدم دروغه

0 ❤️

357777
2013-02-03 19:01:27 +0330 +0330

من نمیدونم چرا ادمین یه بخش نمیذاره واسه این جماعت که بیان اونجا از فانتزیاشون بنویسند که بکس شهوانی مجبور نشند دو لب مبارک و به فحش الوده کنند مسئولین کاملا ماجرارو به کیرشون گرفتند!!!

0 ❤️

357778
2013-02-04 00:35:06 +0330 +0330
NA

خوب …!!!

0 ❤️

357779
2013-02-04 00:50:58 +0330 +0330
NA

تُف به گورت
فقط همین

0 ❤️

357780
2013-02-04 02:05:39 +0330 +0330
NA

همش دروغ بود…

0 ❤️

357781
2013-02-04 04:02:50 +0330 +0330
NA

~X( خیانت نمی خونم

0 ❤️

357782
2013-02-04 16:24:09 +0330 +0330
NA

Mesle sag dorogh gofte

0 ❤️

357783
2015-11-26 18:31:47 +0330 +0330

ت ت ت … خواستم بنویسم،اما پشیمون شدم،ننویس دیگه!

0 ❤️