آموزش کردن خواهر

1394/08/18

اول تابستان دوسال قبل بود تازه سربازی راتموم کرده بودم.21سالم بود باقد 175سبزه و وزن 65-70…
توسط یکی از دوستام با یک جنده خونه آشناشدم تو شهرم اهواز.از یک طرف یک بوتیک هم راه انداختم و دستم به دهنم میرسید.شده بودم مشتری ثابت جنده خونه؛ کم کم هرروزیک سربه جنده ها میزدم و دیگه منو میشناختن.بین این جنده ها یک زن بود که از شهر دیگه اومده بود و میگفت تو شهرخودش جنده خونه داشته و اصطلاحا خاله بوده وحالاهم قصد داشت اینجا برا خودش مستقل کار راه بندازه؛ من با این زنه که شوهرش هم جاکش بود دوست شدم.بعد یک مدت با صاحب جنده خونه مشکل پیداکرد و جدا شد و فقط به بعضی مشتریها تو خونه خودش سرویس میداد.منم یکی از اونا بودم؛اسمش نرگس بودو 40 سالی داشت با اندامی متوسط ونرمال اما ازنظرشخصیت حیله گر و جنده حرفه ای بود.

یک بار بعد سکس کنارش دراز کشیده بودم و میگفت میخوادجنده خونه راه بندازه اگر دختر قیفی سراغ دارم بیارم باهاش کارکنه؛قول کوس مجانی و درصدی از پول رو هم داد؛زیاد جدی نگرفتم ؛خلاصه گذشت یک مدتی …
یک روز که نهارخونه رفته بودم که دیدم خواهرم تنها توخونه است.من کوچکترین بچه خونه بودم؛دو خواهر و دو برادر دارم که دو تا برادرم و یکی ازخواهرام ازدواج کردن وفقط خواهرم مهسا بود که دانشگاه هم رفته بود و خواستگار داشت و خوب و بد میکرد؛مهسا 26ساله بود و من هیچوقت بفکر کردنش و این چیزا نبودم.لباس عوض کردم و آبجی مهسا برام غذا آورد و نشست پای تلویزیون ،درحین غذاخوردن فهمیدم بابام بادوستش نشسته تو قلیونی سرخیابون که پاتوق پیرمردا بود و مادرم هم رفته بودخونه داییم.غذا که خوردم رفتم خوابیدم و بعد که بیدارشدم عصری که برم مغازه دیدم هیچ صدایی نیست؛سرک کشیدم تو اطاق مهسا دیدم رو زمین خوابیده ؛ما تختخواب نداریم؛کولر هم تو حاله؛بنابراین تواطاق که گرمه یک چادرسفید انداخته بود تو صورتش ؛درازکش رو به سقف خوابیده بود و تکپوش سفیدکه پوشیده بود چسبیده بودبه پستوناش و بانفس کشیدنش بالا وپائین میشد؛شلوار پارچه ای خاکستری پوشیده بود؛که کمی ازساق سبزه وبدون موش پیدابود…برگشتم رفتم جلو آینه ومشغول مرتب کردن خودم شدم؛بعد برگشتم تادوباره دید بزنم ؛دوباره اومدم سراغش .اینبار رفتم بالا سرش ؛شونه هم تو دستم بود که اگربیدارشد یک بهونه بیارم مثلا شونه اینجا بوده تواطاقت؛ رفتم جلوتربالای سرش قدش165و وزنش 70بود؛سبزه بود بااندامی پر؛آرایش نمیکرد صورتشو. موهاش مشکی بود سینه 70 و کون درست وحسابی ؛رونهاش توپر بود و ساق پاهاش پهن؛آبجیم مثل ژله بود تروتازه وخوش اندام که تاحالابه این کوس خونگی دقت نکرده بودم؛رفتم مغازه اما همش تو فکرش بودم؛چه کوسی درکنار من بود و من ازش غافل بودم وقتی خشتک شلوارکه لای پاش بود یادم می اومد کیرم شق میشد؛خلاصه تا کارم تموم شد رفتم سراغ نرگس جنده و سیر گائیدمش بعد هم نشستیم سیگار کشیدیم باهم؛ اما خواهرم هنوزتوفکرم بود؛ به نرگس گفتم اگر یکی رو دوست داشته باشم بکنم چطور راضیش کنم وچطوربیارمش تو کارو چطور …؟چطور…؟و هی پرسیدم اما نگفتم جریان چی هست؛متاسفانه بیشترحرفاش بدرد مخ زدن غریبه میخورد ؛امامن فکرم پیش آبجیم بود.

گذشت اون شب و و از نرگس هم چیزی گیرم نیومد؛تصمیم گرفتم خودم بااحتیاط شروع کنم ؛وقتی رفتم خونه بابا و مامان هم بودن بعد ازشام رفتم اطاق مهسا شروع کردم به شوخی کردن با مهسا تو اطاقش و بازوهاشو میگرفتم یادستهاشو مثل ژله بود لامصب؛مهسا دربرابرنرگس مثل گل واقعی بود در برابرگل مصنوعی؛ پای کامپیوتردستموانداختم دوربازوهاش وبوی مطبوع عرق ملایم بدنش رفت تو نفسم.کیرم داشت میترکید از قبل زیرکش شورتم جاش داده بودم تا لونرم؛خلاصه کار من تا چند شده بود همین اما مهسا راه نمیداد چون اصلا فکرش تو اینکارنبود؛ تو این مدت شوهرنرگس با یکی ازمشتریای زنش دعواش شد سر پول واونم باچاقو زده بودتو پاش و من تنهاکسی بودم که کمکشون میکردم و حتی بیمارستان هم پیشش بودم.تو خونه با نرگس وشوهرش بودم و نرگس از درآمد مغازه میپرسید و میخواست تیغ بزنه منو به بهانه شوهرش؛ بعدسکس تصمیم گرفتم بدون اینکه به آبجیم اشاره کنم گفتم تو کف یک نفرم و راه نمیده اگه بتونی راضیش کنی یک میلیون بهت میدم؛ازم خواست باهاش آشناش کنم؛هرچی فکرکردم روشی که بتونه بدون فهمیدن اینکه آبجیم نیس باهم آشنابشه به ذهنم نرسید؛بیخیال شدم ؛بعد یک مدت توخونه بیشتر تو کف خواهرم رفتم و اصلاحس میکردم عاشقش شدم؛بشدت میخواستمش؛
یک شب تصمیم گرفتم به نرگس درباره ش بگم؛پای شوهرش یکم بهترشده بود؛به نرگس گفتم خواهرم وقت ازدواجشه؛و قصدم این بود که به نرگس بگم من نگران خواهرمم که زود ازدواج کنه و این حرفا تا بالاخره بشه موضوع رو بگم؛اما نرگس تو باغ نبود؛برای همین گفتم خواهرم تیکه محشری شده وکم کم ازبدنش تعریف کردم و بعد بهش نگفتم میخام بکنمش گفتم خیلی دوس دارم لخت ببینمش؛بعدهم یک میلیون میدم بهت؛نرگس خندید وگفت دیوث اون دختره که گفتی خواهرت بود گفتم آره و بعد براش ماجرا را گفتم؛وحالیش کردم که میخوام بکنمش؛و قرار شد نقشه بکشم که باهم آشنابشن؛ من باید مواظب بودم که این نرگس فقط خواهرمو جنده نکنه؛فقط از این میترسیدم؛
بعد چند شب بعدنقشه کشیدیم که تو بوتیک من همو ببینن ؛من گوشیمو گذاشتم خونه الکی بعد از مغازه زنگ زدم و گفتم مهساگوشی رو بیار؛خواست بده به بابا ؛گفتم خودت بیا چون یک بوتیکی مانتوجدید آورده هر کدومشوخواستی قول میدم برات بگیرم بعدا. از اونطرف به نرگس قبلا عکس مهسا رو نشون داده بودم و اومده بود کافی شاپ نشسته بود منتظرمن؛ کافی شاپ طبقه بالای ما بود؛یک ساعت بعد مهسا اومد منم سریع بهش گفتم یک دقیقه بمون تو بوتیک و گوشی رو گرفتم و به نرگس گفتم اومد؛نرگس میره تو مغازه پیش مهسا و تظاهربه خرید لباس برا شوهرش میکنه و مهسا قیمت رو نمیدونه مدام زنگ میزدبمن؛اصلا جواب ندادم؛تابعد20دقیقه نرگس زنگ زد گفت برو؛رفتم بوتیک مهسا گفت مشتری داشتی کجایی؟شمارشو گرفتم زنگ بزن بگو اومدم؛گفتم چ شکلی بود؛گفت زن بود؛ گفتم پس زشته من پسرم زنگ بزنم تو بزنگ؛ زنگ زد ونرگس جواب دادوگفت یک روز دیگه میام؛خلاصه قطع کردن و نقشه درست پیش رفته بود؛مهسا رفت خونه؛ منم شب رفتم پیش نرگس و لخت توبغل هم زنگ زدبه خواهرم و اول ازلباس و اینجور چیزا پرسید بعداومدازخواهرم پرسید و بعدش توحرفاش بااشاره بمن به مهسا گفت من هم یک دادش ازدواج نکرده دارم و خلاصه گرم شدن ودوست شدن ؛شب رفتم خونه مهسا چیزی نگفت بعد با نرگس پیام ردوبدل میکردن و منم خودموبه اون راه زدم؛روزای دیگه چندبار همو دیدن و با شوهرش و نرگس قرار میذاره مهسا بره خونشون تا برادرشو گذری ببینه؛
مهسا اون روز بخودش میرسه وظهرمیره اونجا؛وشوهرمهسا که خوب شده بود درازکشیده والکی یعنی هنوزمریضه ورونشوکه جابخیه روشه رو نشون میده؛باهماهنگی نرگس من تواطاق بغلی منتظرم؛استرش وشهوتم به اوج رسیده بود

به اوج هیجان رسیده بودم؛چیزی نمانده بود به لذت بهترین کوس عالم کوس خواهرم برسم؛ نرگس اینجا با زنگ موبایل من سریع پا میشه و به مهسا میگه الان برمیگرده و مهسا و شوهره رو تنها میذاره و میره بیرون؛بعد بمن زنگ میزنه و یواشکی میاد تو اطاق من و قایم میشه و منتظر شوهرش هستیم که نقشه رو ادامه بده؛ب
عداشوهرنرگس میگفت همینکه نرگس زدبیرون؛به مهسا میگه بدنش دردمیکنه وازمهسامیخاد کمکش کنه وبعد یواش یواش دست مهسارومیگیره ومهسا روحشری میکنه ؛نرگس به مهسا زنگ میزنه و میگه تا یک ساعت دیگه نمیاد اما نره ومتظرش باشه؛شوهرنرگس اینجا مهسا رو بغل میکنه و مهسابا اکراه رام میشه؛
شوهرنرگس روتخت بوده بدلیل پاش و مهسا رو مانتوشو در میاره و میذارتش رو تخت و فرصت نمیده دستای مهسا رومیبنده به تخت وچشم بند خواب رومیذاره رو چشماش؛ازقبل من وشوهرنرگس یک عطرمشترک بخودمون زدیم؛تابوی مایکی باشه ودوتاهم شیش تیغ کردیم ودوتامون سیگار کشیده بودیم؛همینکه چشم ودست مهسارو بست باگوشی بمن تک زد …یواش سرک کشیدم دیدم لب شوهره بالب مهسا قاطی شده ودستش روسینش بود؛یواش اشاره کردورفتم نزدیکش؛مهسانفس نفس میزد شوهره کنارکشید وخودموجا زدم بجاش وچک پانصدی روبهش دادم وطبق قرارپشت درموند تاپس ازپایان کارپونصددیگه بهش بدم …مهسا میترسید ومیگفت الان زنت میاد ؛یواش لباشو بوسیدم لبش گوشتی بود؛زبونشومیک زدم؛وای چ حالی میداد زبمونمو کشیدم رولب ولپش تاگوشش وگردنش میلیسیدمش ومیخوردمش ؛نفس میزد وآب دهنشو قورت میداد؛تی شرتشو دادم بالا وسینه هاشو خوردم ؛اینقدرمیک زدم ونوک پستوناشو بادندونم کشیدم که سفت و سرخ شد وآه آه میکرد زیر بغلشو لیسیدم ورفتم پایین شلورشو درآوردم شورت صورتی پوشیده بود؛ازساق پاورونش سیرخوردم وبالا پایین بوسیدم ولیسیدم ازلای شرتش زبونمو کشیدم رو کسش؛چ کوسی چ محشری مث کلوچه بود وخیس خیس ؛شرتشودادم پائین وافتادم بجون کوسس ؛لبه ها وچوچولشو لیسیدم وصدای آه ه ه ه ه ه ه مهسا بلندشدبعد یواش انگشتمو کردم توکونش؛کوسش مو داشت ودورسوراخ کونش هم یکم موبود ؛کیرمو بردم طرف صورتش ورولبش کشیدم اول نخواست بخوره بعد وا کرد وکیرو کردم دهنشو تلمبه زدم؛اوج حشرش بود؛برای اون یک سکس اتفاقی بود ولی نمیدونست دادشش داره بانقشه میگادش؛کیرم خیس شد؛ لنگاشودادم بالا وتف انداختم سرسوراخ کونش وباانگشت تف مالی کردم سوراخشو ویواش سرشو دادم تو کونش؛داد زدآخخخخخخخخخخ وااااااای ویواش یواش شروع کردم به عقب وجلو وتاخایه کون آبجیمو گائیدم؛آبشوریختم روشکمش وپاشدم وسریع چک پونصدی رو دادم به شوهره وکون لختی رفتم تو اطاق پیش نرگس وبعدش هم شوهره دست وچشم آبجی مهسا روبازکردو مهسا رفت ومنتظرنرگس نشد؛دوستی من واین زوج هنوزادامه داره؛مهسا ازدواج کرد وبعدا هرکارکرد نرگس تا دوباره بیاد نتونست وخطشو عوض کرد؛بهترین روش برای سکس با محارم استفاده از زن جنده است؛خاطره سکس با خواهرم زیباترین وپرهیجان ترین رابطه سکسی بود که تا الان داشتم.

نویسنده:امیرعلی


👍 1
👎 9
190828 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

473670
2015-11-09 16:37:38 +0330 +0330

یعنی ما با تو شدیم هفتاد و پنچ میلیون نفر؟

1 ❤️

473673
2015-11-09 16:48:36 +0330 +0330

تخیلی دیگرازملجوقی دیگر

1 ❤️

473674
2015-11-09 17:19:37 +0330 +0330

واقعا خجالت نمیکشین فهش باشه بچه ها میدن

0 ❤️

473675
2015-11-09 17:23:47 +0330 +0330

اوه اوه اوه کونکشی یونجه خورده
کیرم تو کوسی خواهر شوهر زنت
کونی

0 ❤️

473677
2015-11-09 17:35:06 +0330 +0330

خجالت داره
خواهر
تف

0 ❤️

473678
2015-11-09 17:46:34 +0330 +0330

کساییکه ازسکس باخواهر ومحارم مینویسن هیچ وقت رابطه جنسی نداشتن واینا فانتزی خود ارضاییشونه من قسم میخورم این دوستمونم سکس واقعی نداشته

6 ❤️

473680
2015-11-09 18:22:18 +0330 +0330

محارم نمیخونم ننویس عوضی یه عده سن پایینو بیسوادم اینجا میان باور میکنن مزخرفاتتو میفتن ب جون خونوادشون چرا اصرار دارین سکسای کثیفو گسترش بدین سکسایی که تو حوامع اروپاییو امریکایی که شده الگو برای شما برای خود اروپاییا سکسه ممنوعس و کسایی که اینکارو انجام میدن به منحرف جتسی معروفن هر چند ازادن هر غلطی میخوان بکنن اما جامعه بهشون روی خوش نشون نمیده از ترویج ضرب دریو محارم چی بهتون میرسه خود سکس به اندازه کافی لذت بخش نیست؟؟؟حتما باید روح و روان ملتو با این داستانا مریض کنین؟متاسفم واقعا

4 ❤️

473682
2015-11-09 19:06:42 +0330 +0330

بی ناموس سکس زوری اونم خواهرت؟؟؟؟؟

1 ❤️

473683
2015-11-09 19:23:34 +0330 +0330

تمام لاشیهای دنیارو چرخ کنند عصارشو میشه تو .ببینم از کجا حمایت میشی که اینطور عشاء سکس با محارم میکنی

0 ❤️

473686
2015-11-10 00:30:49 +0330 +0330

توهمي وقتي اين نوشتي توهم زده بودي كسكش

0 ❤️

473687
2015-11-10 00:50:32 +0330 +0330

ببین آبجیت چقدر تو جنده گری حرفه بوده که به همین راحتی گذاشته چش بند بهش بزنن و دستاشو رو تخت ببندن !!! بعد تو اسمشو میذاری سکس اتفاقی ؟؟؟

1 ❤️

473689
2015-11-10 02:21:14 +0330 +0330
NA

دروغ محض بود…تو زندگیت اگه مرد نیستی سعی کن حداقل ادای مردها رو در بیاری…بی غیرت

1 ❤️

473690
2015-11-10 02:50:53 +0330 +0330
NA

توکه راست میگی اماکس مادر ادم جقی های دروغگو.

1 ❤️

473691
2015-11-10 03:12:22 +0330 +0330

یک کلام : چس ناله های مغز پریودی یه آدم جقیی

0 ❤️

473692
2015-11-10 03:42:40 +0330 +0330

خوب نوشته بودی . به نظرم داستان نویس خوبی میشی اگه بخوای

0 ❤️

473693
2015-11-10 04:24:51 +0330 +0330
NA

دوستان اصلا خودتون رو اذيت نكنيد كسي كه مادرش خاله الكسيس باشه چه انتظاري ازش ميره!
از اين پس هركي كس شر نوشت از شكم خاله الكسيسه

0 ❤️

473694
2015-11-10 04:42:44 +0330 +0330
NA

كدوم مادر كسده اي بهت اومده گفته بياي اينجا داستان بنويسي توله سگ؟كيرم به تك تك سوراخاي بدنت بياد كه اينقدر بيشرفي؟فردا حتما زنتم حراج ميكني,مگه نه؟گوه اضافه ميخوري از اين به بعد بياي داستان بنويسي.مگه كرم داري مزخرفات بنويسي ملت رو سرت خراب شن؟

1 ❤️

473695
2015-11-10 04:43:00 +0330 +0330

کاری به داستانت ندارم.اصن هم فقط چند خط بیشتر ازش نخوندم.فقط یه تیکه از حرفات برار اثبات تخیلی بودنش کافیه:
نوشتی وه سینه هاش هفتاده، خب اخه… تو چجوری سایز سینه های ابجیتو میدونی؟انقدر هم که مطمئنا حرفه ای نیستی همینجوری حدس بزنی.
؟؟؟

0 ❤️

473696
2015-11-10 04:49:52 +0330 +0330

واقعا متاسفم برات
حتما پیش یه مشاور برو.
الان اگر پای صحبت جدی بشینی ادعای فرهنگ و داناییت از رییس جمهور بیشتره
اما تو رفتارهای اولیه انسانی گوزیدی.
یعنی واقعا گاهی حق میدم به آخوندا که اصرار به محدود کردن و حجاب و… دارن.
با وجود امثال تو ی مریض بایدم زبون ملت کوتاه باشه. وقتی به ناموس خودت که باید ازش محافظت کنی نظر داری.

1 ❤️

473698
2015-11-10 05:25:15 +0330 +0330
NA

حیوون تو دیگه خیلی عوضی هستی ب خواهرت رحم نکردی!

0 ❤️

473699
2015-11-10 06:25:22 +0330 +0330

diablo
بیشرف عوضی من چند خط داستانتو بیشتر نخوندم وقتی میگی آبجی مهسا برام غذا اورد خب کونی خودت داری میگی خواهرم پاره تنم من تا اینجا که گفتی برات غذا اورده بیشتر نخوندم ببین حیوانات هم با خانوادشون سکس نمیکنن برا همینه که حیفم میاد اسم حیوان رو خراب کنم فقط میگم کثافت حیف دستم بهت نمیرسته و گرنه پارت میکردم

0 ❤️

473700
2015-11-10 07:37:20 +0330 +0330
NA

اصلا داد میزنه ک دروغه

0 ❤️

473701
2015-11-10 07:48:11 +0330 +0330

پس بیخود نیست وقتی مردا تو خیابون دعوا میکنن، اولین کسیکه حسابش رسیده میشه خواهرای طرفین دعوا هستن!!! بسکه ماشاالله خوداتون …
چندش آورین!!!

0 ❤️

473702
2015-11-10 08:31:08 +0330 +0330
NA

بابا همش کس شعره از اسمش پیداست میگه آموزش
بعضیا فقط میخوان سکس با محارم رو عادی نشون بدن

0 ❤️

473704
2015-11-10 10:54:58 +0330 +0330

داستان رو نخوندم ولی از سابجکت میشه فهمید چیه
متاسفام ! bad

1 ❤️

473706
2015-11-10 11:33:59 +0330 +0330

اینجاش خیلی منو تحت تاثیر قرار داد : من باید مواظب میبودم که نرگس خواهرمو جنده نکنه !
اشک تو چشام جمع شد
حوصله فحش دادن ندارم دوستان لطفا خودتون حق مطلبو در مورد این عزیز جقیمون ادا کنید

0 ❤️

473707
2015-11-10 11:58:29 +0330 +0330
NA

اینجور که خواهرت بدون مقاومت کون داد پس جنده ای بیش نیست دیگه نیاز به این کارا نبود مرتیکه جقی
اگه رام به اهواز خورد یروز هم کس خواهر جندتو میکنم هم ذهن ملجوق تورا

1 ❤️

473710
2015-11-10 15:49:55 +0330 +0330
NA

دیوثثثثثثثثثثثثثثث

0 ❤️

473711
2015-11-10 15:54:55 +0330 +0330
NA

bad

0 ❤️

473713
2015-11-10 18:17:41 +0330 +0330
NA

دوستان اینو تا جا داره فحش بدین
آدم اینقدر بی غیرت؟؟ انگار داره واسه یه بچه داستان مینوسه اوسکل فکر کرده بقیه مثل خودش نفهمن

0 ❤️

473714
2015-11-10 18:33:40 +0330 +0330

داش دمت گرم گل گفتی
اینجور ادمارو باس. سیخ داغ بکنی تو کیر نداشتشون از کونشون بزنه بیرون
تخم داری بیا پی وی تلتو بده تا ناموستو بیارم جلو چشات بی خایه

0 ❤️

473715
2015-11-10 18:36:52 +0330 +0330

آقااااا عزییییز پوفیوززز کیرم دهنت بگو خوب

0 ❤️

473716
2015-11-11 00:38:08 +0330 +0330
NA

ایول رز خانوم

0 ❤️

473717
2015-11-11 02:33:50 +0330 +0330
NA

دوستان که حسابی از خجالتت در اومدن .اما یه نکته ای رو بگم. احتیاج به این همه مقدمه چینی نبوده واسه کردن خواهرت.با این اوصاف که نوشتی که چقد راحت تسلیم اون مرده شده،اون کارش همین بوده.اگه خودت همون اول بهش میگفتی، کارتو راه می انداخته.

1 ❤️

473718
2015-11-11 04:36:35 +0330 +0330
NA

اینه که میگن جلق مخ آدم خراب میکنه ، لامصب 50 سال رو کفه شیشه میکشیدی اینجور مخت نمیگوزید

1 ❤️

473719
2015-11-11 04:48:42 +0330 +0330

ارزش فحش هم نداره
یه احمق جقی بذاریدیه زری هم زده باشه
آخه کیرخرتواونجایی که توازش اومدی بیرون کونی ولگرداینم شدخاطره ورویا

1 ❤️

473720
2015-11-11 11:55:34 +0330 +0330
NA

باورم نمیشه یک همچین ادمهای بی شرفی تو این کشور زندگی میکنند .

0 ❤️

473723
2015-11-11 19:11:38 +0330 +0330
NA

داستانتو خوندم خوب بود منم وقتی بچه بودم خواهر کوچیکمو میکردم چه اشکالی داره سکس با محارم مگه قبلا ادما با محارمشون ازدواج نمیکردن همین ادم و حوا بچه هاشون هابیل و قابیل با خواهرشون ازدواج کردن والا خدا میتونست بجز ادم وحوا دونفر دیگه خلق کنه تا خواهرو برادر باهم ازدواج نکنن .پس مشکلی نیست گاییدن خواهر یا مادر خودمون . اقا بکنید تا میتونید اگه نکنید غریبه میکنه ابجیتونو

2 ❤️

473724
2015-11-11 19:29:54 +0330 +0330

برج میلاد از پهنا تو کون بیغیرتت حقته بدمت دست داعش تا زنده زنده شکنجت کنن تا گاییده شی سکس با محارم نکنی حرام زاده هرچند خودت کونی بیش نیستی و از عقده ته که اینا رو نوشتی دیوث

0 ❤️

473725
2015-11-12 09:45:04 +0330 +0330
NA

سگ شرف داره به تو اگه داستانت راست باشه

0 ❤️

473726
2015-11-28 03:06:36 +0330 +0330

خوبی این داستان اینه که تو یه زمان مختصر و خلاصه داستانشو درست تعریف میکنه. تو این سایت بهترین داستانی بود که خوندم. کاملا میشه ادما رو فهمید

0 ❤️

473727
2015-11-29 02:00:29 +0330 +0330

به به اقا امید ! حالا میفهمم چرا تو اون داستان تلخت نوشته بودی هیچکس از من خوشش نمی اومد و هر کسی باهاش دوست میشدم بنحوی منو پس میزد.
به کامنتای اینجا نگاه کن ! تو تنها کسی هستی که ازین سادیسمی روانی خوشت اومده و ازش تعریف کردی .
بدون شوخی و تعارف میگم تو مشکل روحی روانی داری منم بعد دیدن این کامنتت حالم ازت بهم خورد و حتی دوس ندارم ببینمت یا دربارت فکر کنم.اگه دلت به حال خودت سوخت اینبار بجای خودکشی به یه روانشناس مراجعه کن

0 ❤️

473728
2015-11-29 04:10:30 +0330 +0330
NA

من تا يه حد جزيي داشتم

0 ❤️

473729
2015-11-30 14:54:05 +0330 +0330
NA

اونایکه زر مفت میزنن خب تو نخون اینارو و خواهرتم بذار غریبه بکنه والا خخخخ
اما من از 2 هفته پیش روم با خواهرم واشده اوووووف من نکردمش اما رفیقم میکنتش و منم میبینمش خصوصی پیام بدین مفصلشو بگم و عکساشم نشونتون بدم…

0 ❤️

528142
2016-01-11 10:40:47 +0330 +0330

بگو اول هرکول پوآرو بیاد این کسشعراتو رمزگشائی کنه کی به کیه

0 ❤️

539086
2016-04-29 21:03:05 +0430 +0430

شهوانی جای کثیفی است - خداحافظ . . . .

0 ❤️

588356
2017-04-08 12:33:38 +0430 +0430
NA

من خواهر تو گاييدم نويسنده بيشرف بيناموس
اقا اين داستان ها همه زير نظر امريكا كسكشه
من خار شهواني گاييدم
كيرم تو اول اخرتون كه هدفتون خراب كردن ما ايراني هاس
ولي كير ما را هم نميخورين كسكشا
الله اكبر
الله اكبر
الله اكبر

0 ❤️

588368
2017-04-08 14:25:20 +0430 +0430
NA

ارزو میکنم که یه روزی احمدی نزاد و جنتی تو طویله دست و پا تو ببندن و ترتیبت رو 40 روزه بدن …قرمساق پاپتی.
بببین ادمو به چه حرفهایی وا میدارین .!!

0 ❤️

759425
2019-04-08 00:59:34 +0430 +0430

ای کاش دیگه زنده نمونی

0 ❤️

812234
2021-05-29 01:47:52 +0430 +0430

میدونی جالب چیه اینجا همه تا واو اخر داستانو میخونن شرتشونم خیس میشه ولی اخرش میان میگن عجب ادمای کثیفی پیدا میشن خخخ دیوث تو تمیزی تو این سایت چیکار میکنی وای ترکیدم از خنده

0 ❤️

812235
2021-05-29 01:49:39 +0430 +0430

ولی در مورد واقعی بودن این داستان
راستش درصد واقعی بودنش زیاده

0 ❤️