دختر خاله خوشگلم (۳)

1403/02/15

...قسمت قبل

با دستمال توالت خودشو خشک کرد.منم دوباره بغلش کردم و رفتم سمت اتاق خاله اینا.
در اتاقو باز کردم گذاشتمش زمین به سمت تخت که رفتیم خودمونو توی آینه میز آرایش خاله دیدیم.با اینکه آسیه یه سالی از من بزرگتر بود اما قد و هیکل من درشت تر بود.از پشت دستامو دور کمرش انداختم و گذاشتم روی کسش.پاهاشو جمع کرده بود چسبونده بود بهم .صورتمو از پشت نزدیک گوشش بردم خیلی اروم و یواش در گوشش قربون صدقش میرفتم.اونم با مالوندن دست من روی کسش اروم نفس نفس میزد و ناله میکرد… همینجوری چند دقیقه ای وایساده بودیم ک ی عان خودشو از من جدا کرد. خیلی یهویی منو انداخت روی تخت. خودشم اومد نشست روی زانوهام و گف: حالا من میخوام علاقمو بهت نشون بدم.با دستای نرمو لطیفش کیرمو گرفت و اروم اروم دستشو برام روی کیرم بالا پایین میکرد. وای من ک دیگه تو آسمونا بودم از بس کیف میکردم. بهش گفتم میشه برام بخوریش؟گف ک من بلد نیستم میترسم دندونام بخوره بهش… گفتم ن نگران نباش اگرم خورد اشکال نداره.تو فقط دندوناتو عقب تر از لبت نگهدار و اروم توی دهنت مث الان ک توی دستت عقب جلو میکنی، توی دهنتم همینجوری بکن. گفتم مث فیلما.نگو ک تا حالا ندیدی؟ با خنده گفت چرا دیدم ولی… گفتم تو اصن گاز بگیر فقط بکن توی دهنت… خندشو جمع کرد و گف باشه. سرشو خم کرد سمت کیرم و یجوری استایل داگی وایساد.وای من ک سرم بالاتر بود ازون زاویه کونشو ک دیدم دیوونه شدم.اول از همه زبونشو میزد به کلاهک کیرم و دورش میچرخوند. یواش یواش کلاهک کیرمو میکرد تو دهنش ومک میزد همینجوری داشت جلو میرفت… چن دقیقه ای نشد ک همه کیرمو می کرد داخل دهنش و در میاورد اولش یکم دندوناش میخورد به کیرم اما رفته به رفته دیگه دندون نمیزد و یواش یواش سرعتشم زیاد تر میکرد.
وای پسر سرمو یکم بالاتر آوردم تا قشنگ ساک زدنشو ببینم. خیلی تحریک کننده بود اون صحنه برام ک خم شده بود و داشت برا من ساک میزد.دیگه کمکم داشت آبمو میاورد.از ی طرف دوست نداشتم ک ابم بیاد و بدنم سرد بشه و از یه طرفم خیلی دوس داشتم ک ابمو بریزم تو دهنش.دیگه تصمیم خودمو گرفتم. منم اروم دستامو گذاشتم روی سرش و با خودم گفتم بزار تا ابمو بریزم تو دهنش .نهایتش دوباره کیرمو بلند میکنم برا کونش. تا گفتم اسی جونم قربونت بشم بخور کیرمو … بخور عزیزم… اونم تا جایی ک میتونست بیچاره دفعه اولش بود
زود زود تو دهنش میکرد تا اینکه من این بار ب نفس نفس افتادم.انگار که همه جونم میخواد از سر کیرم بزنه بیرون. پسرا خوب میدونن من چی میگم.مخصوصا اگه اولین بارشون باشه که یکی براشون با ساک زدن ابشو اورده باشه، میدونن چه حال خوبی داره.
تا صدای نفس زدنام بلند شد ، آسیه هم فک کنم فهمید ک میخواد آبم بیاد اما هیچ واکنشی نشون نداد.منم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با تمام وجودم ابمو خالی کردم توی دهنش و افتادم روی تخت.
ولی اسی هنوز کیرم توی دهنش بود. من ک دیگه چشمام بسته بودن و هیچی حالیم نبود.
فقط حس میکردم. متوجه شدم ک اسی کیرمو از دهنش اورد بیرون و اومد بالاتر.کسش قشنگ روی کیرم بود.البته کیرم دیگه شق نبود و یواش یواش داشت می خوابید.پاهاش رو انداخته بود دو طرف پهلو هام و فقط ی لحظه احساس کردم که لباش رو زد به لبام.چشامو باز کردم.با همون لبای که دورتادورش و هنوز داخل دهنش اب من بود داره لبامو میخوره. و منی که اولین بارم بود اب کیر اونم اب کیر خودم رو داشتم مزه میکردم.
با این کارش جون گرفتم و دقیقا مثل همون حالت برگردوندمش و حالا اون روی تخت خوابیده بود و من روش بودم و لبامون هنوزم تو هم دیگه بود.
تا اینکه سرمو کشیدم بالا. بهش گفتم: واقعا عالی بود خیلی خوب بودی. اسی گف: باید برات جبران میکردم توهم عالی بودی برام عزیزم.بهش گفتم ولی من هنوز باهات کار دارم ، میدونی که؟ با جسارت تمام بهم گف که: بیا ببینم دیگه چی داری که رو کنی… ی نگاه ب ساعت روی میز کردم دیدم یک ساعت دیگه تقریبا بابام میرسه و وقت دارم.
سریع بلند شدم رفتم سراغ میز ارایش خاله تا یه کرم برا راحت کردن اسی پیدا کنم.از تو کشو میزش یه چی پیدا کردم گفتم همین خوبه. رفتم روی تخت اسی هم داشت نگام میکرد.بهم گف علی .گفتم جان علی بگو عزیزم… گفت من امادم… گفتم منم امادم عزیزم برگرد به پشت… گف ک نه… از جلو … گفتم نه اسی الان موقعش نیست. بهم گف میدونم اما میخوام ک دیگه تو مال من باشی…
دراز کشیدم کنارش دستامو انداختم و چسبوندمش به خودم
ی چنتا بوس از لبو پیشونی چشماش کردم بهش گفتم: فدات بشم من برا بدست اوردن تو حاظرم جلوی همه خونواده هامون ب ایستم ب این حال ک اونا هم موافق رسیدن ما ب هم هستن اما فقط مرگه ک میتونه منو از تو جدا بکنه و من تا جون دارم کنارت خواهم موند. از جلو رو هم میخوام بزارم برا شب عروسیمون .یعنی تو نمیخوای اون شبو با لذت مشت سر بزاریم؟ یکمی مکث کرد و گف اره درست میگی به پشت برگشت و گف بیا ک دیگه مردم عزیزم.
رفتم پشتش روی پشت زانوهاش نشستم قمبلای کونشو باز کردم با دوتا دستام. سوراخ کونشو ک دیدم ناخودآگاه سرمو بردم جلو
و شروع کردم به زبون زدنش . اره داشتم سوراخ کونشو لیس میزدم. اب کسشم راه ابتاده بود و صدای ناله هاشم بلند شده بود.این بار دیگه ناله هاش بلندتر شده بود. منم دوباره انگشتامو میکردم توش تا باز بشن.
اسی ک نگم براتون از بس نفس نفس میزد و ناله میکرد یوخ ترسیدم که نکنه صداش بره بیرون .ولی نه فاصله مون زیاد بود با راه پله. چه برسه ک بره بالا. چشمام به کرم پوست خاله افتاد ک روی تخت بود .برداشتم یکمی رو زدم به کیرم و قشنگ چربش کردم. یکمی هم زدم دم سوراخ کون اسی. سرمو بردم کنار گوشش اروم گفتم : اماده ای تا کون خوشگلتو برات باز کنم؟ اسی ک غرق شهوت بود لباشو داشت گاز میکرد، گف ک: اره کیرتو بکن تو کونم. لاله گوششو بوسیدم یکم مک زدم و برگشتم پایین سمت کونش.کیرمو بردم دم سوراخش و روی سوراخش می کشیدم .می آوردم پایینتر و روی کسش میکشیدم تا اب کسش بخوره ب کیرم. دیگه خودمم طاقت نداشتم بیشتر از این صبر کنم. سر کیرمو تنظیم کردم دم سوراخش و آروم یکم فشار دادم به جلو. دیدم نه اصلا نمیره داخل . یکم زورمو بیشتر کردم و دوباره فشار دادم .این بار شاید نصف کلاهک کیرم رفت داخل.ولی کشیدم بیرون اخه اسی بدجور داشت ناله میکرد .منم دوس نداشتم اولین سکسش براش دردناک بشه. بعدشم بهش قول داده بودم ک دردی نکشه.برا همین از روش اومدم پایین رفتم کنارش دراز کشیدم رو بهش کردم اونم نگام کرد .گفتم عزیزم ببخشید .اما سوراخت خیلی تنگه و کیر منم یکمی کلفته. عرق روی صورتشو دیدم .گفتم دیگه نمیکنم نمیخوام تو دردی بکشی فدات شم.
اسی گف که نههه چیزی نیست تو بکن من خوبم. گفتم اما اخه گف که اما اخه نداره مگه همینو نمیخواستی؟ گفتم چرا ولی نمیخوام درد بکشی.گف من خوبم.
گفتم باشه عزیزم بیا بچرخ روتو بکن سمت من. روی کمر خوابید روی تخت و دوتا پاشو انداختم روی شونه هام و ی دستمو گذاشتم روی تخت و با اون یکی دستم سر کیرمو گرفته بودم و داشتم یواش یواش میکردم داخلش. اسی هم چشاشو بسته بود منم دیگه با اینکه خودش خواسته بود زورمو بیشتر میکردم و کیرمو تا نصفه ها میکردم داخلش.وای پسر از بس ک تنگ داغ بود داشت کیرم میترکید داخل کونش. با همه گرمی ک داشت بیشتر حال میداد بهم .خیلی اروم‌تا خایه هام کردم داخلش و همونجوری روش افتادم تا چن لحظه ای همونجوری بودم ک قشنگ توش جا باز کنه.اسی هم از بس داشت اخو ناله میکرد ، لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردم به خوردن لباش . وای ک من کسخل باید گوشیمو میزاشتم تا این لحظه فیلم بگیره …
توی همون حالت کمرمو یکم عقب جلو میکردم تا کونشو برا تلمبه زدن آماده کنم. وایی خدا باورم نمیشد ک این همون دختر خاله ایه ک از بچگی باهاش بزرگ شده بودم و قرار بود تا چن سال دیگه باهاش ازدواج کنم.الان کیرم توی کونشه. به همینا ک فکر میکردم حشری تر میشدم و یواش یواش تلمبه هامو بیشتر میکرد تا جایی ک لبامو از رو لباش برداشتم ببینم شاید بخواد چیزی بگه.گفتم چطوره خانومم؟ حال میکنی از اینکه کونتو من دارم میکنم یا نه؟؟ با نفس نفس زدن می گفت اهههه بکنن قربونت برم …جونن عزیزمم چقدر کیرم بزرگه … داره پارم میکنه …واای … اخخخ اووووف خدای من جر خوردم…
همش داشت همین را میگفت… منم دیگه اصلا چیزی برام مهم نبود محکم تر کیرمو تو کونش عقب جلو میکردم…
چند دقیقه ای ک تو این پوزیشن کردمش، کیرمو کشیدم بیرون و برگردوندمش به پشت .گفتم ک داگی بشه اما بیاد لب تخت .
خودم رفتم پایین وایسادم و کشوندمش لب تخت .دوباره یواش یواش کیرمو کردم داخل .این بار دیگه راحت میرفت و معلوم بود حسابی داره جا باز میکنه.
جااان چقدر منتظر بودم ک ی روزی خودمو اسی رو توی این موقعیت ببینم ک دارم کونشو میکنم. با دو دستام دو طرف کونشو گرفته بودم و حکم توی کونش تلمبه میزدم ک حس کردم دیگه دارم ارضا میشم …
سریع کیرمو کشیدم بیرون . دیگه خسته شده بودم و رفتم افتادم روی تخت .گفتم اسی بیا ک من دیگه جون ندارم تو بشین روش برام بزن. اسی هم اومد رو به من نشست روی پاهام .نمیدونم اسم پوزیشنش چیه .دقیقا مثل نشستن توی توالت ایرانی که میشینیم روی سنگ، نشست روی پاهام و با دستاش کیرمو تنظیم کرد روی سوراخش.
وای ک چقدر گرم بود سوراخش… کف دستاشو گذاشته بود روی شکمو سینه هام و داشت روی کیرم بالا پایین میکرد…
هردوتامون انگار توی بهشت بودیم از بس ک داشتیم کیف میکردیم. دستاشو گرفتم توی دستامو گفتم بزن عزیزم بزن ک داره میاد … آبم داشت میومد و می خواستم ک بریزم توی کونش…
بهم گفت میخوای بریزی توم؟؟ گفتم اره میخوام کونتو سیراب کنم… گف ک اره بریز میخوام آبتو توی کونم حس کنم… جونم اهههه تند تر بزن چش تو چشم هم بودیم . دستامونم توی دستای همدیگه… هرچی آب توکمرم بود یک لحظه احساس کردم همش خالی شد … دور تا دور کیرم ک توی سوراخش بود ابم گرفته بود… اسی هم میگفت وای علی سوزوندیم چقدر داغ بودن …
اروم اروم بلند شد از رو کیرم.کیرم ک زد بیرون پشت سرش ابمم داشت از کونش میزد بیرون و قطره قطره می چکید روی بدن خودم. وایی آسیه هم دیگه جون نداشت. اونم افتاد روی خود. دیگه جون بلند شدن هم نداشتیم و هر عان ممکن بود بابام سر برسه و بره بالا ، مامانمم بیدار بشه و متوجه نبودن ما بشه.شاید تا الان بلند شده و ببینه ک ما نیستیم بالا، بیاد پایین سراغمونو بگیره.
ولی بی حال تر از این بودیم ک بلند شیم. لب تو لب شدیم و شروع کردیم به بوسیدن هم دیگه…

ادامه دارد…

نوشته: علی


👍 24
👎 4
28501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

982354
2024-05-05 02:21:53 +0330 +0330

awlie

0 ❤️

982360
2024-05-05 03:02:13 +0330 +0330

هرجای شهوانی رو نگاه می کنی پر از سکس های خانوادگی و بی غیرتی.
بسه دیگه
وجدان خودتون قبول می کنه اگه یه نوجوون کمسن اینو بخونه و فکر کنه رابطه با خواهرش، دختر خالش و… عادیه یا فکر کنه همه رو مامانشون بی غیرتن و اونم این گرایش هارو پیدا کنه زندگیش نابود میشه.

6 ❤️

982362
2024-05-05 03:20:49 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

982374
2024-05-05 06:12:13 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

0 ❤️

982410
2024-05-05 13:54:25 +0330 +0330

از داستانت معلومه و اهل فن ها هم میدونن که نویسنده این داستان فقط پورن نگاه کرده و تا حالا تجربه ی سکس واقعی نداشته!
ببین داستانت بدک نبود ولی قسمت‌های سکسی داستانت کپی برداری از روی فیلم های پورن بود
اگه تجربه واقعی سکس داشتی خودت میفهمیدی که این نوشته هات فانتزی تخمی بیش نیست!

0 ❤️

982451
2024-05-05 22:46:33 +0330 +0330

دستتو از شرتت در بیار و بنویس. همش غلط املایی بود. قبل از اپلود حداقل ویرایش میکردی

0 ❤️