با سلام خدمت همه دوستان عزیز شهوانی داستانی رو که میخوام براتون بنویسم کاملا واقعیت داره .
شهریور ماه سال گذشته از محل کارم واسم قرعه مشهد در اومد منم اومدم خونه به خانمم گفتم، قرار شد پدر و مادرم رو هم با خودمون ببریم.رفتم بلیط قطار رفت و برگشت گرفتم و خلاصه رفتیم مشهد و چند روز اونجا موندیم ،زیارت و گردش و خرید سوغاتی و …
بالاخره وقت برگشتن به خونع رسید و ما هم بار و بندیل و جمع کردیم و راهی ایستگاه راه آهن شدیم ،از شهر ما تا مشهد با قطار کع بخوای بری تقریبا ۱۷ ،۱۸ ساعت راه هستش و بالعکس، شب حول و حوش ساعت ۱۱بود که ما سوار قطار شدیم و پس از طی مسافتی مهماندار واگنی که ما بودبم به کوپه ها سر میزد و از مسافرا میپرسید که چیزی مبخوان با نه؟ از ما هم سوال کرد ما هم گفتیم که اگه آبجوش داره یه چایی بخوریم .فلاکس چای دادم بهش .که واسمون پرش کنه .یه چایی خوردیم و منم بعدش چون خوابم نمی اومد به خانومم گفتم بریم یه کم وایستیم تو راهرو قطار و کمی حرف بزنیم اخه چون پدر و مادرم پیش ما بودن ،زیاد راحت نبودیم .مهماندار قطار هم یه چند باری از پیش ما رد شد و با ما سلام و احوالپرسی کرد.بعد از مدتی خانومم رفت تو کوپه کع بخوابه ،منم دیدم خوابم نمیاد ، رفتم کمی با پسره ،همون مهماندار قطار یه خوش و بشی کردم و بعدش اومدم خوابیدم ، خوابیدیم و قطار همچنان با یه ریتم خاص و خشن روی ریلها حرکت می کرد،صبح ساعت ۷ یا ۸ بود که دیدم دارن در کوپه رو میزنن ،همون پسره بود، واسه پر کردن فلاکس چایی اومده بود، وقت صبحانه بود و منم فلاکس و بهش دادم و چند دقیقه بعدش آورد .بعد از صبحانه با خانومم رفتیم کمی تو قطار قدم بزنیم، تو این رفت و اومدها ، این پسره خیلی خودشو به ما نزدیک میکرد ،همش میومد در کوپه ما و از ما میخواست که چیزی لازم داریم یا نه، نزدیکای ظهر شد و هوا هم گرم بود،نشسته بودیم داخل کوپه و در کوپه هم بخاطر گرمای هوا باز گذاشته بودیم، پدر و مادرم نشسته بودن لب پنجره من و خانومم هم نشسته بودیم جلوی درب کوپه، رو بروی هم ،از خانومم بگم یه زن زیبا و سفید و جذاب قد ۱۶۵،وزن ۷۰ با اندام کاملا سکسی ،سینه های سر بالا و کمر باریک و یه کون گنده با رونهای پر گوشت و خلاصه هر چی بگم از این زن قشنگم باز کم گفتم .
داشتم با خانومم به صورت اشاره ای حرف میزدم که کاش الان اینجا کسی نبود و حسابی میکردمت ،اونم یه ریز لبخندی میزد و به طرف راهرو قطار، نگاه میکرد ،تو این بین من هی میدیدم این پسره مرتب از جلوی کوپه ما رد میشه،خانوم منم یه شلوار قرمز رنگ با یه بولیز چهار خونه تنش بود که تمام رونهای پاهاش معلوم بود و کیر هر مردی رو شق میکرد،راستش از اونجایی که هی خانومم به سمت راهرو قطار نگاه میکرد و با من حرف میزد ،من یه بوهایی بردم که احتمالا بین خانومم واین پسره یه اتفاقاتی افتاده یا قراره که بیافته،و از طرفی هم کیر خودمم به خاطر دیدن رونهای زنم که هی پاهاشو باز وبسته میکرد،شق شده بود ،با خودم گفتم بزار یه کم خوش باشن ،نه زن من اهل این جور چیزاست و نه اون پسره جرات میکنه زیاد به زنم نزدیک بشه ،تقریبا یه ساعتی گذشته بود،که یهو قطار وایستاد،از این ور و اون ور پرس و جو کردیم که چی شده، بله قطار خراب شده بود و ما باید وا میستادیم یا قطار درست بشه ،یا احتمالا یه قطار دیگه همه مسافرا رو تا یه ایستگاه دیگه جابجا کنه ،حوالی بیابونای سمنان بودیم و هوا هم خیلی گرم بود ،ما هم برای اینکه زیاد تو کوپه نمونییم ،پا شدیم رفتیم گشت زنی داخل قطار، من و خانومم و با دخترم که تو بغل من بود ،رفتیم یه دور زدیم و برگشتیم داخل کوپه ،دیدم اون پسره وایستاده دم در کوپه ما ،به کم با هم در مورد خرابی قطار و اینکه کی درست میشه و تکلیف چیه ،صحبت کردیم ،شارژ گوشیم داشت تموم میشد ازش پرسیدم اینجا کجا پریز برق داره، اونم بهم گف که تو سالن بعدی یه جای مخوص واسه شارژ گوشی هستش،منم به خانومم گفتم تو برو تو کوپه منم برم گوشیم و بزارم شارژ و برگردم ،یه ده دقیقه ای رفتم و برگشتم به کوپه ،خانومم تو کوپه نبود ،یه کم دیگه دیدم اومد با یه حال پریشون و مظطرب ،گفتم کجا بودی ،گف رفته بودم دست شویی.
بالاخره قطار درست شد و راه افتاد و ما هم نشستیم داخل کوپه، دیگ کم کم داشتیم به شهر خودمون نزدیک میشدیم که من پا شدم وسایل و ساک های مسافرتی رو جمع کردم ،که به محض ایستادن قطار زود پیاده بشیم .کوپه ما تقریبا نزدیک کوپه مهماندار بود با یه کوپه فاصله، قطار که ایستاد و ما از کوپه خارج شدیم، دیدم پسره وایستاده دم در کوپه خودش به خانومم گفتم تو از جلو حرکت کن منم پشت سرت میام ،به کوپه مهماندار که رسیدیم، تو اون شلوغی و ازدحام مسافرا که میخواستن پیاده بشن ،یهو خانومم زود برگشت سمت من ،به من گف که تو از جلو برو ،اونجا خیلی شلوغه ،اون پسره هم داشت با ما خداحافظی میکرد و میگفت که ببخشید که اذیت شدید،بابت تاخیر قطار و این حرفا … .
بالاخره رفتیم خونه و منم بد جوری تو کف بودم ،رفتیم یه دوش گرفتیم و اومدیم که بخوابیم، خانومم هم مثل من خیلی حشریه و اون شب واقعا حشرش زده بود بالا،یه کم با هم لب بازی کردیم و رفتم سراغ ممه های خوش فرم زنم ،بد جوری داشتم ممه هاش و میخوردم اونم داشت به خودش میپیچید و میگف بخور مسعود جون بخورش ،منم که خودمم به خاطر اتفاقات امروز و گیر دادن پسره به زنم خیلی حشری شده بودم ،بعد اینکه یه کوس و کونش و خوردم اونم کیر منو ساک میزد ،یه نبم ساعت فقط داشتیم مال همدیگه رو میخوردیم ،بعدش به خانومم گفتم که دراز بکشه ،اونم دراز کشید و پاهاش و داد بالا ،منم کیرم و تا خایه جا کردم تو کوسش ،هر دو مون یه آه بلندی کشیدیم و منم اروم شروع کردم به تلمبه زدن ،یه کم که اروم شدیم ،بهش گفتم ،جنده امروز دیدم با اون پسره همش به هم آمار میدین و شیطونی میکنی ،اونم اولش انکار میکرد ،بعدش که زیادی بهش گیر دادم که خودش با زبون خودش بگه که چه سر و سری با اون پسره داشته ،گف که اگه بگم ناراحت نمیشی ،منم که تو اوج سکس بودم و بهش گفتم، قنبل شو بعد بگو ،قنبل کرد و منم کیرم فرستادم تو کوسش و با حرص و ولع داشتم تلمبه میزدم و هی با سیلی میزدم روی کونش اونم دادمیزد و حال میکرد ،بهش گفتم، بگو دیگه جنده ،گف باشه میگم ولی تو رو خدا ناراحت نشی ازم ،گفتم جون به لبم کردی،گف که راستش چند بار که رفتم دستشویی یه بار اومد از پشت بغلم کرد منم ترسیدم کسی ببینه زود فرار کرم یه بار هم ،تو راه دستشویی ممه ها مو گرفت و فشار داد ،بعدش اون موقع که به تو میگف گوشیتو ببر تو اون سالن شتارژ کن ،از پشت به من اشاره میکرد که تو رو راضی کنم بری ،گوشیو بزاری شارژ ،همین که تو رفتی به من گف که یه لحظه بیا دم کوپه کارتون دارم منم که شیطونیم گل کرده بود ،فلاکس چایی رو برداشتم به بهانه آب جوش رفتم کوپه اون پسره ،تا رسیدم دم در کوپه گف یه لحظه بیا تو، با هاتون کار دارم ،بهش گفتم هر کاری داری همینجا بگو الان شوهرم میاد،خیلی اصرارکرد برم داخل کوپه منم گفتم باشه فقط خیلی سریع هر چی میخوای بگو من برم ،رفتم داخل کوپه و به محض وارد شدن زود در و بست و منو محکم از پشت بغلم کرد ،گفتم تو رو خدا ولم کن الان شوهرم میاد، گفت تو رو خدا بزار یه ذره بغلت کنم خیلی حالم خرابه ،انقدر اصرارو خواهش و تمنا کرد ،افتاده بود به پام میگف تو رو خدا بزار یه کم حال کنم خیلی زود تموم میکنم ،بخدا بد جوری تو کفت موندم ،منم دیدم ول کن نیستش و خودم باعث شدم این بیچاره اینقدر بهم التماس کنه ،گفتم باشه فقط خیلی زود کارتو تموم کنن. یه کم شلوارمو کشیدم پایین، اونم کیرشو در آورد از پشت گذاشت لای کونم ،همون چند تا تلمبه که زد ،آبشو ریخت لای پاهام ،اصلن فرصت نکرد کیرشو بزاره تو سوراخ کونم یا کوسم ،منم بلافاصله دیدم آبش اومده ،خودمو با دستمال تمیز کردم و بدون اینکه حرفی رد و بدل بشه در کوپه رو بازکردم و فلاکس و برداشتم ،اومدم سمت کوپه ،دیدم تو هنوز نیومدی ،رفتم دستشویی و خودم شستم و اومدم دیدم که تو اومدی ،خیلی ترسیده بودم، پیاده شدنی هم که داشتیم از مقابل کوپه اون پسره رد میشدیم دستشو آورد و محکم کونمو فشار داد، منم ترسیدم کسی ببینه جا مو با تو عوض کردم یه وقت پدرو مادرت نبینن.
منم تو همین حین داشتم با قدرت هر چه تمام ،تلمبه میزدم و رو کونش سیلی میزدم ،بهش گفتم پس زن ما جنده بود و ما نمیدونستیم ،گفت بخدا فقط همین به بار برای اولین و آخرین بار بود ،منم خیلی حشری شده بودم بهش میگفتم عیب نداره ،اتفاقا من خیلی دوست داشتم یکی زنم و بکنه ،تو همین حرفا بودیم که هر دو مون به اوج رسیدیم و منم آبمو خالی کردم و افتادم بغلش .
امیدوارم از خوندن داستان من لذت برده باشید .
نوشته: بابک.
عین این اتفاق برای منم افتاد توی هتل . یه مسافر دیکه گیر داد به زنم و باهم صمیمی شدین و روز آخر که میخاستیم بریم زنمو کشیده تو اتاقش و مجبورش کرده ساک بزنه براش. همزمان دست برده زیر لباسش همه حاشو هم مالیذه
خیلی شانس آوردی آخه معمولاً قطار که پنچر میشه خیلی طول میکشه تا چرخ رو عوض کنن ولی قطار شما تا خانمت یه لاپایی بده درست شده😂😂😂😂
https://shahvani.com/dastan/حرف-از-او-عمل-از-من
خیلی خوب بود من رو یاد داستان : حرف از او عمل از من انداخت
باز این با کتگوری ارضا شد
ناموسا من زنمو مو کردم از کونشم کردم یه آااااهی کشید لامصب
با این جمله ی منم راس کن و ارضا شو جقی کمر خروسی
اصلا مربوط به نظر اول نیس😁😁😁
اما راجب داستان بگم
داش قطار اگ پنچر بشه ی قطار دیگ میاد ته ب ته میکنن مسافرا رو جابجا میکنن تا عزیزان زیاد تو هوای گرم بندر چی ببخشین تو هوای گرم بیابونای سمنان اذیت نشن
اخه قدرت مانور قطار خیلی بیشتر از اتوبوس و ماشین سواری ایناس
شعور مخاطب هم ک اصلا کیره واس نویسندگان
من همه توهمات کردن همه فامیل رو قبول دارم ممکنه هم اتفاق بیفته ولی توهم کوس دادن زنت به غریبه رو نه اولا اگه راست باشه زنت جندس پس دودول همه برو بچ تو کوس و کون زنت واگه دروغ پس خودت جاکشی رو دوست داری پس در این صورت تو کونت هرچی کیر تو عالمه
تو چطور جاکش کوس کشی هستی که زیارتم میری حتی اگه جندگی زنت تو هپروت نشگیت باشه
تو چطور جاکش کوس کشی هستی که زیارتم میری حتی اگه جندگی زنت تو هپروت نشگیت باشه
وسط سکس یه ساعت داستان دادنشو برات تعریف کرده.
چه کمری داری سمیه
عالیه تنوع تو زندگی لازمه ما که همیشه دنبال فانتزیهامون رفتیم وخواهیم رفت
ساعت 11 شب از مشهد راه افتاد قطار
فردا ظهرش بیابونای سمنان بود؟😳
غول بیابونی زنتو بگاد کم دروغ بگو
تمام داستانا شده بی ناموسی و زن جندگی،مملکت شده پر مرد بیناموس زن خراب
توی کوپه پریز برق نبود که رفتی سالن دیگه؟!!!
حتی از دروغ تعریف کردن این داستان هم چندش آوره
زنت شلوار قرمز داشت و پیراهن 4خوته. یاد انبردست افتادم. هوای قطار گرم بشه پنجره رو میبندن که کولر خنک کنه. در ضمن نمیان اب جوش بدن خودت باید بری بگیری. و خیلی خالی بندی های دیگه
چجوری میشه به ادمین جاکش پیام داد که این داستانای زن جندگی و سکس با محارمو نزاره، روحیه مون خراب شد. فانتزی همه شده بی غیرتی و جاکشی. این داستانم که همش تخیلات یک بچه کونی جرقی بود
کیرم تو این مملکت که طرف اینجوری میاد با افتخار از بی غیرتی کص دادن زنش مینویسه گاییدمت
یه شب و نصف روز تو راه بودید بعد تازه از مشهد رسیدید بیابونای سمنان؟
کص نگو مومن
مرسی خیلی قشنگ بود. من زیاد دیدم این مهمون دارای قطار تو کفن. اغلب هم پسر کم سن هستن. کار خوبی کرده زنت گناه داشته
کیر شترای عربستان و خرهای افغانستان از پهلو تو کونت دیوس بی غیرت اجداد و آبادت رو گاییدم بیشرف بی جود بمیری بهتره تا اینکه داستان تعریف کنی
زن جنده اخه یه قطار دیگه بیاد ببرتتون؟!مگه چند لاینه خط قطارای تخیلات شما؟!😂
بعدشم تا زنت یه لاپایی بده درست شد قطار ها؟!ای کیرم تو کص زن نداشتت جقی
عه من اون مهماندار قطارم.خواستی خدمت زن جندت هستم.عجب کون درشتی داشت.
برای مهیج تر شدن بهتر بود می گفتی همه مهماندارا و لوکوموتیوران و خدمه خدمت زن جنده ت رو گاییدن
کصشعر بود چون میگه شب خابیدیم ظهر شد درو باز گذاشتیم شب تا صبح 12 ساعت تا ظهرم 6 ساعت شما باید ظهر میرسیدین شهرتون نه نه برسین سمنان.
خروس همسایه پرید رو مرغم
اومدم بجنبم کرد کون مرغم
آی کون مرغم…ِآی کون مرغم
چه کس کشایی هستید شما
یکی میخواد نامزدمو بکنه، من سه ماهه دارم از درد و غصه به خودم پیچ میخورم
نمیخام توهین کنما
ولی نمیدونم چرا این کصکش جاکشا انقد گیر زیارت و این طور چیزان و تو قیدوبند دین و مذهبن!
اگه زن جندتو(طبق نطق خودت) بیاری همه کیربه دستای شهوانی سیخ بزنن داستان یا بهتر بگم سفرنامتو لایک خواهم نمود!
داستان دیگه داستانهاخوب و بددارن همه
داستانهارا همه پسندنمیکنند م فق باشی
اینجاس ک میگن وقتی حشر بزنه بالا عقل از کار میوفته،
بعد اینکه ابت اوند ازخواب پریدی 😂😂😂😂😂نترس پسرم به وقتش یه زن جنده میگیری که کل شهرتونو اباد کرده و به ارزوت میرسی
در داستان های واقعی ، آقا بعد از متوجه شدن خیانت همسر و فاحشه بودنش ، اقدام به طلاق گرفتن، خودکشی، همسرکشی یا دوست پسر کشی میکنه. نه اینکه به کارش ادامه بده
عشقم مادر و پدرت که هیچ متوجه نشدن زن جندت تو کوپه بقلی داره میده
اینجوری که فایده نداره، هول هولکی
بمن پیام بده تا بیام شهرتون یه خاطره ی خوب بسازیم.
از بابت کامنت ها خیلی ممنون ،از اینکه داستان من این همه بازدید داشته واقعا حال کردم، اینجا یه فضای مجازی توام با انواع سکسولوژی هستش ،هر کی یه نظری داره ولی من واقعا اونایی که میان اینجا بعدش غیرتی میشن رو درک نمیکنم ،خوب کسی نیست به اینا بگه تو اگه این همه غیرت و این چیزا سرت میشه اینجا چه گوهی میخوری؟
ببین آچار چرخ تریلی تو کون تو و اون زنت و اون پسره و هرچی که هست!!
پس اون جنده بوده و توهم دیوث . پس مساوی شدید بازی رو
یعنی تو اصفهان کسی پیدا نمیشه که جلوش زنش رو بکنم هم خودش لذت ببره هم زنش و هم برای اولین بار این فانتزی رو تجربه کنم 😔😔😔
کتگوری اینجوری خیلی دوست دارم مخصوصا فیلماشو ، اونجای داستان که گفتی سینه های سر بالا و کمر باریک و یه کون گنده با رونهای پر گوشت واقعا شیرم سفت و دراز شد ، و انجا که از ممه های خوشفرم گفتی من که شدم