با سلام به کیر دوستان و کوس بوسان با گونی ها کاری ندارم چون اهل کون کردن نیستم به هیچ وجه خلاصه بعد از سه ماه تونستم باخانمم یه سکس کامل انجام بدم وهمشو بکنم توش چند سالی زندگی خوب بود تا اینکه تحقیق نژاد دلار برد بالا چکار کاسبی بنده که تازه کار صادرات ودلالی شروع کرده بودم ضربه بزرگی بهم زد و بنده ورشکست شدم وچک هام یکی پشت یکی برگشت میخورد و مجبور شدم مقداری زمین بفروشم وبدهی صاف کنم و دیگه نمیشد برم تو کار چون اعتبار قبلی را نداشتم بخاطر همین از روستا زدم بیرون و رفتم تهران سر کار دلالی البته با سرمایه اندک یکی از روزهای مهر ماه که تازه مدارس باز شده بود رفتم تو پارکی تو حکیمیه نشستم و سیگاری روشن کردم که خانمی خوشتیپ و خوش هیکل چند بار از جلوی نیم کتی که نشسته بودم رد شد با یه دختر بچه که معلوم بود از مدرسه میاره و هی نگاه به لایه پای من میندازه منم بیخیال نشسته بودم آخه با این نگاههای مردم عادت کرده بودم که خانمه اومد گفت آقا موبایل دارین منم گفتم بفرما زنگ زد وبا یکی صحبت کرد و با تشکر گوشی پس داد و رفت.
چند ساعت بعد گوشیم زنگ خورد و با بی حوصلگی جواب دادم اون موقع با هم ولایتی هام خونه کرایه کرده بودیم منم رفته بودم خونه کرایه ای خانمی پشت گوشی بود گلومو صاف کردم گفتم بفرما خودشو معرفی کرد همون خانم خوش هیکل بود گفتش آقا شما کسی سراغ نداری بیاد مبلمان خانه را جا بجا کنه برام چون من تازه اومدم تهران کسی نمیشناسم گفتم خانم منم بچه تهران نیستم خودم هم تازه اومدم تهران ولی امروز وقتم آزاده اگر قبول کنیم میتونم کمکتون کنم گفت نه شما مهندسین واین حرفا گفتم کجام مهندسی من بچه دهاتم و از موقعی که یادمه کار کردم مشکلی نیست میام کمک آدرس داد بعد نیم ساعت حرکت کردم رفتم زنگ زدم اومد بیرون و راهنماییم کرد داخل اساس قبلم چیده بودن ولی از جای مبلها خوشش نیومده بود گفتم خانم اوضاع مالیتون چطوره اگر خوب نیست اجرت نمیخام اگرم خوبه اینقدر بدین که گفت بد نیست راضیت میکنم شروع کردم به کار همه را جابجا کردیم و تمام شد حین کار از من اهل کجایی و این حرفا میپرسید آخر کار گفت بشین چایی بخور هم پولتو حساب کنم نشستم چایی خوردم و متوجه شدم دکمه یقه پیراهنش چند تا بازه و نصف سینه های متوسطش معلومه منم مستقیم نگاه میکردم پول بهم داد و گفت باز اگر کاری داشته باشم میای گفتم من کارم این نیست کارم تجارته خانم فقط دهاتی هستم و به کار سخت عادت دارم ولی قبلش هماهنگ کنی میام چون زن خوبی هستین وازش پرسیدم مگه شوهر نداری گفت نه جدا شدم گفتم متاسفم زن خوبی مثل شما را قدرش ندونسته گفت شما لطف دارین خوبی از خودته و شماهم خیلی چشم واکسن گفتم نه خانم نیستم آخه من شما را دید زدم خندید گفت کی و کجا منم گفتم وقتی چایی آوردین نگاه به سینه هات کردم گفت سینه هام را خودم باز کردم همون اول کار ولی شما توجه نکردید گفتم باید توجه میکردم که گفت حتما برات جالب نبوده گفتم اتفاقا خیلی هم جالب و قابل توجه هست ولی من یه مقدار گیجم تو این مسایل خواستم بلند شم که دخترش که خواب بود بیدار شد و گریه کرد اونم با عجله رفت اتاق بچه و منو صدا کرد گفت آقا بچه تب داره تو را بخدا کمکم کنید من نمیدونم بیمارستان کجاست فوری بچه را بغل کردم و بردم همون نزدیکیها درمانگاه کلا دو ساعتی شد تا برگردیم دیگه شب شده بود بچه که سرش گیج میرفت نمیتوانست خوب راه بره بخاطر همین بغلش کردم بردم طبقه بالا که اونا توش ساکن بودن کلی تشکر کرد گفت چقد میشه با کرایه رفت برگشت گفتم خانم بخاطر پول این کارو نکردم فقط بخاطر انسانیت کردم گفت پس بشین حداقل شام بخور گفتم چشم هیچوقت غذای خونگی را به بیرون ترجیح ندادم بچه را گفتم پاشور کن بعد غذا درست کن گفت غذا اما دست فقط باید تو مایکروفر گرم کنم بعد خواباندن بچه رفت سمت آشپزخونه دیدم مانتو اینا را در آورده و راحت لباس پوشیده شام آورد خوردیم و حین خوردن گفت دلت برای مانکن تنگ نمیشه گفتم چرا خیلی اذیت میشم این حرفا و گفتم شما چی تنهایی اذیت نمیشی گفت چرا خیلی تو فشارم گفتم چرا ازدواج نمیکنی گفت بچم دختره اگر ازدواج کنم قانونی میتونه دخترم و ازم بگیره گفتم پس صیغه شو مگه نمیشه گفت تا بحال بهش فکر نکردم گفت اگر فکر هم بکنم کسی اینجا نمیشناسم گفتم من چی صیغه من میشی گفت من که خوب نمیشناسمت ولی امروز ازت خوشم اومد گفتم چطور با یه لحنی گفت مردانگیت خیلی مرده گفتم شما که هنوز منو نمیشناسی گفت از رو شلوار شیش جیبت معلومه منم با کمال پر رویی گفتم میخای خوب بشناسید اونم گفت دوست دارم ولی گفتم ولی ندارم گفت خطبه صیغه نخوندیم که گفتم حالا آشنا بشین بعد خطبه هم خونده میشه گفتم من راضی تو راضی کون لق ناراضی گفتم اینم خطبه خندید منم بلا فاصله کمر بندو باز کردم در اوردم گفتم بفرما اینم آقا ارسلان اینم خانم که اسمشو هنوز نمیدونستم گفتم مامان سحر خانم بعد گفت اسمم سودا هست زبانش بند اومده بود و فقط نگاه به کیرم میکرد رفتم جلو گفتم ای ارسلان بی تربیت به سودا خانم سلام کن و بردم جلو ش اونم با دست راستش سلام کرد به آقا ارسلان وهی نوازش میکرد انگار که پشت گربه را ناز میکنه کیرم هم دستی ماهیچه هاشو منقبض و منبسط میکردم اونم بالا پایین میشد گفت من ایو چطور دوم بکنم بیچاره زنت گفتم باری که لازم داری سنگین نمیشه گفت آره بوسش کرد منم دیگه دستم رو سینه های متوسطش بود نیم ساعت فقط میمالیدم ولی کوس لیسی خوشم نمیاد تا کاملا حشریشش کردم حسابی از کوسش آب اومده بود که گفت میشه بزارید درش میره تو یا نه گفتم اگه نرفت جواب رد میدی که گفت اگر نرفتت میرم دکتر برام باز کنه تا بره نمیشه از این دل بکنم گفتم به پشت بخواب البته هنوز رو مبل بودیم که گفت بریم رو تخت رفتیم خوابوندم رو به پشت پاهاشو باز کردم و نشستم بین پاهاش وسرشو مالیدن به کسش گفت صبر کن میخام قبل رفتن خوب نگاش کنم گفتم بفرما بعد گفت من حاضرم و خوابید منم یواش یواش حل دادم تو که نصف سرش رفت گفت صبر کن هر وقت دستت فشار دادم فشار نده بعد گفت بده تو که سرش دیگه کامل رفت تو فقط با اون هیکلش سینه اش بود که با هر نفسش بالا پایین میشد ودستمو محکم فشار میداد دوباره که حالش جا اومد دستش شل کرد و چند سانت دیگه فرستادم که دستمو فشار داد و با صدای خفیف گفت نگهدار که دارم جر میخورم حالا یک سوم کیر رفته بود تو چند لحظه بعد گفت همش رفت تو عزیزم منم بخاطر اینکه پشیمون نشه گفتم دو سه سانت دیگه مونده گفت آفرین به خودم گفت اونا را هم بده تو گفتم چشم و اطاعت امر کردم و نصف آقا ارسلان و فرستادم تو که داد زد بسه نگه داشتم و باهاش حرف میزدم و دلداریش میدادم که گفت اسمت باید تو کتاب گینس ثبت بشه منم گفتم رکورد من خیلی کناره من تو رده بیستم هستم البته کلفتیش تو رده سوم هست چون دقیق دو اینچه دیگه کمکم شروع کردم به عقب جلو کردم همون نصفه که هرازچند دفعه کمی جلوتر میفرستادم اونم تو اوج شهوت متوجه نمیشد که شروع کرد به لرزیدن تقریباً سی ثانیه داشت میلرزید و جیغ میزد که تو اون حس همشو فرستادم تو و نگه داشتم داخلش حالش که سر جایش اومد گفتم ادامه بدیم یا بکشم بیرون گفت نه بزار باشه فعلآ گفت با یه بار حال نمیکنم طلاق بخاطر همین گرفتم مرتیکه بلد نبود کوس بکنه بعد گفت دیگه عادت کردم ادامه بده منم که دیگه داشتم منفجر میشدم اون داخل ادامه دادم با آب ارضا شدنش کسش روانتر شده بود که پس از چند دقیقه دیگه بهش گفتم میخام روت دراز بکشم گفت فقط زیاد بالا نیاز که به کارهای کسم فشار میاره و دراز کشیدم روش و تلمبه میزدم و دوباره ارضا شد منم با حرکات نبض کسش توش خالی شدم و کشیدم بیرون سریع بلند شد و شروع کرد به لیسیدن کیرم تو دهنش که جا نمیشد تا کیرم شل شد و دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برد
تا چند سال که تهران بودم دیگه خونه اون بودم الان که این روحانی کلید ساز اومد دیگه ترسیدم و اومدم با زن بچه ترکیه مقیم شدم اینجا ملکی خریدم و تو فضای مجازی مشتری دارم که هفته ای دوبار میرم با خانمهای کس گشاد سکس میکنم اونا هم پول خوبی میدن اگر خوشتون اومد بگین تا پر هیجانترین هاشو براتون بگم از خواننده های معروف گرفته تا بازرگانان مشتری دارم
نوشته: ارسلان
حالا فحش بدیم بحث شهرو روستا راه می اندازید ولی وجدانن این یارو فحش لازم نیست؟؟
خداروشکر کستانت تموم شد ،تمام بیل و کلنگ کارگران زحمتکش تو کونت بااین اراجیفت ،بخاطر دوستم شاه ایکس برات نسخه فوش نوشتم.
تا حالا سعی کردم اظهار نظر تو هیچ داستانی نکنم چه راست چه فیک خوندم گفتم بزار طرف دلش خوش باشه اما تو دیگه ریدی اول از همه چرا فکر میکنی دهاتی بودن ملاک بزرگ بودن دولته و فکر میکنی دهاتی ها هیچی نمیفهمن?بعدش اخه عوضی تصور هم میکنی حداقل به ذهن تخمیت بگو تصوراتت نزدیک به واقعیت باشه زرتی رفتی خونه طرف ۴ مبل جابجا کردی بچش مریض شد بردیش دکتر اوردیش طرفو زدی سر سیخ? یکم کمتر جق بزن فسفر به مغزت برسه شامپوت رو هم عوض کن
مگه قحطی کیر اومده که یارو به این سرعت بله رو بهت داد؟…وقتی قسمت دوم یه نوشته رو آپ میکنن که ملت از اولیش استقبال کرده باشن…باقی بقایت کیرم لاپایت!
ننویس بابا لاشی. هر داستانی رو تحمل میکنم جز داستان با بی نهایت غلط املایی
سلام . آقا ارسلان من کپی شخصیت فیزیکی شما هستم.
یادمه تو قسمت قبل داستان گفتی تو ترکیه هستی و کارگر سکسی یهو چی شد سر از تهران در اوردی کونی فکر کنم تو برده جنسی هستی هر شب تو یه شهری کونت میزارن اوبی
با کیرت رفتی ترکیه؟یا کیرت تورو برد؟من هنوز نفهمیدم
کیر گاو هولشتاین تو کونت
ببين كص مغز خر خودتي اول دهات داشتي كشاورزي ميكردي بعد ميري حكميه حومه تهران مبل جابجا ميكني طرف هم فورا برات قمبل ميكنه بعدش روحاني مياد ميترسي ميري تركيه كص گشاد تركي بكني مشتري هم از فضاي مجازي مياري شلوارت 6 جيب داره كيرت 25 سانته قطرش دو اينچ
چقدر اراجيف بافتي تازه ميپرسه حال كردين بازم بفرستم كتاب گينس تو كيونت
داستانای علمی تخیلی خونده حالا اومده داستان تخمی تخیلی نوشته.بگو اخه کون نشور کدوم زن جنده ایی پیدا میشه بخواد یه ادم بی سواد کم شعوری مثل تو رو تور کنه.ادم فحطیه؟حمال
قبول، ۲۵ سانت بزرگ هست ولی نه اینقد که تو تعریف میکنی 😑
تو دهات در حال کار کردن بودم بارون نیومد زمین خشک شد برا دلالی و کشاورزی اومدم تهران تو یکی از پارکا مشغول کشتورزی بودم داشتم کناره تاب و سرسره گندم میکاشتم ک دیدم بچه خانومه افتاد رو زمین بردمش دکتر خب شد اوردمش خونمون دیدم عععع یهو کیرم تو کون زنس ب خودم اومدم دیدم عععع یهو کیرم تو کون دختر خاله زنس بعدک ب خودم اومدم دیدم عععع کیر شوهر زنه با داداشش تو دهنو کونمه
چجوری شکایت
نخون قرمه سبزی شکار پلنگ دهاتی
ایول بگو
منم یکم بزرگم، تا الان که فقط دردسر داشته برام
بعضیا می ترسیدن نمی دادن
بیرون شلوارم معلوم بوده
چشم واکسن؟! گونی؟! نیم کت؟! و…
اصل داستان: ( با احترام به مشاغل پر زحمت کارگری)
شما یه کارگری با دودول دُم موشی، با بیل و کلنگ گوشه ی پارک نشسته بودی، آقایی جهت کار دعوتت کرد به منزلش، چشم آقای خونه رو دور دیدی شروع کردی به چشم چرونی همسرش
غافل از اینکه جناب حواسش جمعِ و متوجه میشه، لذا بعد از انگشت کردنت با اردنگی از خونه اش پرتت کرد بیرون و مزدتم نداد!
پ.ن: ضمناً مبحث حضانت طفل به طور ابتدایی و خلاصه تا سن ۷ سالگی با مادر و از ۷ سالگی به بعد با پدرِ. مگر مسائل جزئی دارای بار اثباتی در این مدت که در صورت طرح موضوع؛ بار اثبات ادعای مطروحه به عهده مرد قرار میگیره و باید ثابت کنه خانم صلاحیت نگهداری طفل رو نداره و ازدواج دوم مانعی ایجاد نمیکنه چون نه خلاف شرعه نه خلاف عرف! لذا اگر بعد از ۷ سالگی باشه، چون فرزند دختره، بعد از سن بلوغ ( ۹سال تمام قمری) تا سن رشد ( ۱۸ سال تمام قمری) در این مورد؛ با اخذ گواهی رشد از دادگاه صالح، رشیده محسوب شده و میتونه انتخاب کنه با مادرش زندگی کنه!
شما حتی سواد نوشتاری و ویرایش داستان نداری، چه اصراری بود مسئله ی حقوقی مطرح کنی؟!
آلت تناسلی تمامِ رده های گینس از عرض تو داستان و توهمات جقیت!