بچه ها سلام…من فقط داستان میخونم…ولی گفتم حیفه ای داستان رو شماهم نخونید…من اهل شهرستانم…34سالمه متاهلم…مغاذه دارم…یه پسری خونشون روبروی مغاذه ماست…پسر خوبی فقط یکم سربزیر وفکر قدیمیه…یه زن توپ و خوش هیکل وباحال داره…خیلیا میدیدنش به من میگفتن کاش ما مغاذمون اینجا بود …خوش به حالت هر روز میتونی ببینیش…منم که اهل ای حرفا نبودم…ولی وسوسه شدم…کم کم رفتم تو نخش…دیدم داره پا میده…منم هر روز با یه بهونه نگاش میکردم…تا اینکه یه روز یه کوچه پایینتر از اونجا دیدمش…میرفت ارایشگاه…بهش سلام کردم…لبخندی زد و گفت سلام…کار تموم بود…یه روز عصر اسباب کشی می کردن…خیلی ناراحت بودم…رفتم گفتم کمک نمیخوایید…یکم کمک کردم تا فرصت شد توی راه پله باهاش تنها شدم…گفتم کجا میری…گفت باهات تماس میگیرم…گفتم مگه شمارمو داری …گفت اره خوب زدی به شیشه مغاذه منم سیو کردم…خدافظی کردم. دوروز بعد باهام تماس گرفت…دیگه دوسه ماه باهاش حرف زدم…اهل سکس نبود…منم داشتم دیونه میشدم…یه روز باهاش قرار گذاشتم…اومد توی ماشین…گفتم بریم گفت کجا؟ گفتم حجله دیگه…گفت نمیشه…شوهر دارم…گفت فقط حرف میزنیم…گفتم یه بوس بده …راضی شد…رفتم یه جا پارک کردم…اومد بغلم میترسید…داغ داغ بود اوردمش نزدیکتر…لبم گذاشتم تو لبش…بد جور حشری شده بود…نمیدونم چی شد …دستم بردم دور کمرش…کم کم لپ کونش دستم اومد…سفت بود بزرگ…کمرش باریک بود…دیگه تو شلوارش دست کردمو اونم خودشو ولوو کرد…صندلیمو دادم عقب…اوردمش روی خودم…حواسش نبود…شلوارشو تا زانو کشیدم پایین…هوا تاریک بود وخلوت…کیرمو اوردم بیرون شق وسفتو بزرگ…سرکیرم که به کوس خیسش خورد نفس بلندی کشید…اروم دست به کونش کشیدم…با یه حرکت کیرمو تا ته کردم تو…ناله کرد…ولی دیگه تلمبه زدم…فقط قوربون کیرم میرفت…دستم روی کونش بود…ارضا شدم…ابمو تو کسش خالی کردم…سریع پاشد …رفتیم…اگه پسند کردین…بازم هست
نوشته: هدایتی
ببین جق چه میکنه
شعر نو سکسی
اینجوریشو دیگه نشنیده بودیم
داهاتی بیسواد ، مغاذه ؟ هر روز با یه بهونه نگاهش میکردی ؟ اخه گوساله تو تواون خراب شدت کار و زندگی نداشتی که واسه دید زدن دنبال بهونه باشی ؟ اخه به فرق پدر جاکشت که ۲ کلاس سواد نداری ، چخه بابا چخه
اگر ادمین به خاطر این داستان کلا سایتو ببنده من یکی که سرزنشش نمیکنم!!!
حواسش نبود…تاریک بود…بایه حرکت زدی توش…بیاین اینو ببرین حیفه اینجابمونه این نابغه …منتظر فحش نباش
آقای ۳۴ سالهی متاهل !!! هیچ به فکرط نرسید که وقتی داری زن مردمو میکنی ، یکی دیگه هم کوصص زنط میذاره ؟!! شرط میبندم صدبار زنتو کردن اونم با همین « ط» دسته دارایی که براط نوشتم بیسواط!
حواسش نبود شلوارشو تا زانو کشیدی پایین؟
عجب
کیر لک لک کلیمانجارویی به کونت (dash)
هر غلطی میکنید بکنید طرف زن شوهر دار نرید که بدبخت میشید…
هلگای عزیزم منم به عشق شماها مینویسم این به اون در!! ?
کیر خر شاهزاده آلسعود تو کونت با این داستانت گوزوی کونی (dash)
منم کس دادم به بقال محلمون
دور از انتظار نیست
بهتره اسم داستانت مینوشتی سکس خروس با مرغ همسایه
آغا لطفاً. ننويس!
مغاذه؟
يكي از اضرار جق همينه اول اينكه كلمات درحال پاك شدن است دوم اينكه تخيلت خيلي عميق ميشه
فقط یه بار تو عمرش به زنه سلام کرده تو کوچه کل مراوده این با خانومه همین بوده بعد روز اسباب کشی رفته گفته کجا میری گفته شماره ات رو برداشتم ای برد پیت بعدشم سریع اومده داده بهش تو ماشین
جالبه اولش میگفته من شوهر دارم نمیام وقتی این کردتش قربون کیرش میرفته خخخ
ولی خداییش جالبه برام توی همه داستانها زنه قربون کیرشون میره خخخخ
کیر زیزی گولو از پهنا تو کونت عزیزم
گفتی سلام اونم گفت سلام و کار تمام… اینو خوب اومدی…خخخخخخ نوش جونت
خودتو لو دادی معلومه که حمالی و اثاث منزل جابجا میکنی بقیه کارگرام کونت میزارن
کیرررر رئیس مجلس تو کون خودتو خاندانت
زمان مرحوم تانگو با یه خانومی که کلی لایکش کرده بودن اشنا شدم متاهل بود ارایشگر بود و ساکن شهر بغلی با فاصله چهل دقیقه ی ، بلد چند وقت تلفنی حرف زدیم و بعد چند روز تماس تصویری و ارایشگر بود. شوهرش جایی کار میکرد نگهبان بود و شبا نیرفت سرکار . همماهنگ کردم برم ببینمش هوا دبگه تاریک شده بود بیرون شهر زدیم بغل بوس و بغل و ممه و دست کردم توی شرتش مالیدمش گفتم توش بکنم گفت بکن ، اصلا قرار بر سکس نبود . چرخید پشت کرد به من صندلی رو کشیدم عقبتر جا باشه. از پشت کردم توش واسش . خیلب هیجان داشتیم شاید نزدیک به ده دقیقه تلمبه زدم و ریختمش روب دستمال . یادش بخیر
میگفت بهمرم اینجور سکسی نداشتم و شوهرم با چهارتا تلمبه ارضا میشه
اگه تراوشات ذهن متروک و داغون تون رو ننویسید نمیشه ؟
بهانه واسه دیدن ؟
تف بزن
من که دوست چیزی توی داستانت ندیدم اما احتمال میدم دوستت اون موقع داشت مامانت رو میکرد
الان چ ربطی ب موضوع داشت چرا قیمه هارو میریزی تو ماستاااااااا
الان این چه ربطی به دوست داشت؟