17سالم بود من عاشق پسر خالم بودم اما چند بار اومد خواستگاریم بابام مخالفت کرد… بعد چند ماه رفت سربازی و در این فاصله پسر عمه ام اومد خواستگاریم و بابام به زور دادم به پسر عمه ام بهش گفتم من فلانی رو دوست دارم گفت مهم نیست توی زندگی عاشقم میشی… از شب عروسی که بزور بهش دادم اون منو کتک زد تا همین 3 ماه پیش که سکته مغزی کرد کل بدنش از گردن به پایین فلج شد و قدرت تکلم نداشت… بعد چند وقت که آوردمش خونه… بهش گفتم انتقام کتکهایی که بهم زدی ازت میگیرم… پسر خاله ام بعد از ازدواج من دیگه ازدواج نکرد… یه روز رفتم دفترش خیلی خوشحال شد ناهار رو با هم خوردیم و توی راه برگشت زدم زیر گریه… ماشین رو یه جا نگه داشت… و اومد ارومم کنه… خودمو انداختم توی بغلش… اونم بغلم کرد و بوسیدم دستمو آروم گذاشتم روی کیرش… یکم نوازشش کردم و گفت برام بخورش… منم که همینو میخواستم با نهایت عشق و هیجان شروع کردم به خوردنش… اون آه آه میکرد… آروم توی دلم میگفتم عزیزم تازه شروع کاره… این کیر باید منو جر بده… انقدر مک زدم کیرشو که آب اومد و همه ابشم خوردم… ماجرای شوهرمم رو میدونست بهش گفتم امشب بعد ساعت 8 بیا خونه ما… گفت واقعا؟… گفتم میخوام به آرزوت برسونمت… گفت کدوم آرزوم؟ گفتم میخوام زنت بشم… گفت پس با سر میام منو رسوند تا یه جایی و گفت میرم شب با لباس دامادی میام… منم رفتم خونه و حسابی تمیز کردم و شوهرم مدام با چشم هاش می خواست بپرسه چه خبره؟ چرا انقدر به خودت میرسی؟ بهش گفتم زور زیادی نزن امشب برات یه سورپرایز دارم تا تو باشی دستت رو روی من بلند نکنی… شب شد و امین پسر خاله ام اومد… پسر خاله که نه از امشب شوهرم شد… امین واقعا با کت و شلوار و بسیار شیک اومده بود منم یه شلوار صورتی تنگ پوشیده بودم و زیرشم شورت نپوشیدم و کوس و کونم حسابی برجسته شده بود و یه تاپ سفید تنگ که سینه هام توش کاملا برجسته شده بود… امین رو اوردم توی اتاقی که شوهرم بود… امین گفت بد نباشه؟ گفتم نه هیچ غلطی نمیتونه بکنه… تو امشب باید بهترین شوهر دنیا باشی برام… امین مثله گرسنه ها افتاد به جونم… لبامو میخورد با دستاش سینه هامو فشار میداد تاپمو در اورد و شروع کرد سینه هامو خوردن کم کم اومد پایین و کوسمو از روی شلوار که حسابی تپل شده بود رو بوسید و گفت چه خیسه گفتم برام بخورش… و شلوارمو تا نصفه کشید پایین شروع کرد خوردن… حسابی لذت میبردم عشقم داشت کوسمو میخورد و من از خوشی جیغ میزدم… شوهرم چشم هاشو اون طرف میکرد تا نبینه گفتم مردک کوس کش نگاه کن عشقم داره کوسمو میخوره… امین گفت دو لا شو میخوام بکنم توی کوست… گفتم بذار من سرمو میذارم روی سینه شوهرم و دولا میشم و تو از پشت بکن توی کوسم… من سرم روی سینه شوهرم بود و امین از پشت داشت توی کوسم تلمبه میزد… به شوهرم میگفتم کوس کس مادر قهوه ببین دارم به عشقم کوس میدم… امین محکم تر بکن تا شوهرم بفهمه تو داری زنشو میگایی امین محکم تر محکم تر… امین هم محکم تر میکرد طوریکه واقعا دردم میومد اما برای اینکه حرص شوهرمو در بیارم میگفتم جووووون… دوست داری؟… دیدی چقدر تنگه؟ به این شوهر مادر جندم نمیدادم اما از امشب هر شب این کوس ماله خودته… امینم با اون کیر کلفتش مثله وحشیا توی کوس تنگم تلمبه میزد بهم گفت آبمو کجا بریزم… گفتم بریز توی کوسم میخوام ازت باردار بشم… اونم با همه وجودش ابشو ریخت توی کوسم گفتم درش نیار… از پشت سفت بغلم کن و با دستات سینه هامو فشار بده… به شوهرم گفتم مادر جنده… دیدی به عشقم کوس دادم؟ حالا پاشو بزنم… پاشو مادر جنده خواهر کوسده… شوهرم رو نگاه کردم دیدم اشکش از کنار چشمش اومده… گفتم اشکهای منو زمانی که منو میزدی یادته؟ تازه اولشه باید خون گریه کنی… اون شب تا صبح امین دو بار دیگه به همون شکل منو کرد و از اون شب یه شب در میون امین میاد منم جلوی شوهرم بهش کوس میدم… امروز جواب آزمایشمو گرفتم… من باردارم و بشدت خوشحالم که از عشقم باردارم اما ناراحتم چون باید بگم این بچه شوهر عوضیمه… دوست دارم جار بزنم که این بچه من و امینه حاصل کوس دادن هام به عشقمه… به امین گفتم که باردار شدم و جشن گرفتیم و برای اولین بار امشب بهش کون دادم البته قبلا شوهر عوضیم به زور از کون کرده بودم… اما کون دادن به عشقم یه چیز دیگه بود
نوشته: ندا و امین
خوب بود. امیدوارم داستان واقعی باشه
حس اینکه همچین کسکشی رو اینجوری ادب کنی از خود سکس هزاران بار لذتبخشتره
خوب نیست کردی که دست بزن داره رو باید بزنیش نه اینکه حیثیت و شرافت و غیرتش و ازش بگیری
از قدیم گفتن چشم در مقابل چشم
زد بزن انتقام برابرش قشنگه نه نا برابر
دانلود کامنت اون یارو که میگفت تراوشات ذهن یک حلقی عقده ای کس ندیده و…
زدن زن کار خوبی نیست و اشتباه هست . ولی اما تو هم عقل درست و حسابی نداری (کوس کس مادرقهوه) 😛 😛
فکنم تو عقل درست درمونی نداری تو تخیلات هم حتی سواستفاده از یک آدم فلج کار درستی نیست و احتمالا اگه پسر نباشی یه متوهم بد ذاتی که آمده کصشعر تلاوت میکنه ، حالا اینکه کسی نبود و نیومد شوهرت بگه زنم جنده و تخم حروم کاشتی و … بماند ، املا هم که ماشاالله بیست.
طبیعت خوار اونو گایید تو هم منتظر روز خودت باش
امیدوارم واقعی نباشه
ولی اگه واقعیه که ای کاش شوهرتو میکشتی ولی اینکارو نمیکردی😞
زر مفت میزنی یه سری شریط هست که اگر اتفاق بیافته زن راحت میتونه طلاق بگیره نه اینکه بمونه پای یه شوهر علیل بعد بره جلوش کس بده . همون کتک زدن یکی از این شرایط هست که بره دادگاه دهن شوهره رو سرویس میکنند و کلی باید دیه بده . اونوقت تو سالها هی کتک میخوردی و صبر میکردی تا مثلا مرتیکه بلکه سکته کنه تو بری کس بدی هاهاهاها خیلی خندیدیم
ننشو خواهرشو گاییدی که افرین حق مردایی که دیوسن خدا گرفتش ولی بچه دار شدن چطوری میخوای بگی ماله شوهرته وقتی اون فلجه که توان باردار شدن نداره
قطعا نویسنده پسره و بهخاطر اینکه ناپدریش ترتیب خودش و مادرش رو باهم میداده، عقدههاش رو اینطوری بیان کرده.
خب هرکسی یهجوره دیگه، ایشون هم اینجوریه.
تمام داستان دروغ، فانتزی و توهّمه.
اساس کار رواج و عادی سازی این مسائله که بشه ترویجش کرد.
تمام ستونهای تخت جمشید حوالهت بادا ابله متوهّم الدنگ دروغگوی گشاد!!
lpshazAlirez احمد913جزاساتیدشهوانی محسوب میشه به همراه شاه اکیس ولاک غلطگیر 😁
آخه اگه راست یکی که تابلوعه بچه ماله یکی دیگه اس
من که مردم از این کارت خیلی خوشم اومد مردی که زنشو میزنه باید همین بلا سرش بیاد. من اگه جای امین بودم شوهرتم میکردم
من خیلی به کارما اعتقاد دارم
جواب بدیشو گرفت درست
تو هم جواب کارتو میگیری عجله نکن
هرچند اتفاق ناراحت کننده ای بود اما شدیدا به یاد فیلم “سنگ صبور” گلشیفته فراهانی افتادم که تقریبا تو همین مایه ها بود امیدوارم فقط تصویرسازی مشابه از این فیلم کرده باشی و اتفاقاتی که گفتی حقیقی نباشه
اگه دروغه که کیرم دهن آدم دروغگو…اگه ام راسته که کیرم دهن آدم راستگو😂😂😂جنده …اینایی ام که ازت حمایت میکنن ام مث خودت جندن
خیلی کار خوبی کردی عزیزم. حقش بود. حسابی کیف کن. همه جوره بهش بده تا اون کثافت بفهمه ک چیکار کرده
اصلا واقعی بنظر نمیومد
بنظرم بهتره یکم با جزییات بنویسی تا مشخص بشه
من مه حس واقعی بودن نگرفتم انگار فیلم هندی بود
امین جان سلام، میدونم خودتی😐
دختر خالتو بهت ندادن و دادنش به پسر عمه اش، توهم بعد از ازدواجش یه روز رفتی خونشون مهمونی که بتونی دخترخالتو دید بزنی و سوژه جقت جورشه، شوهرش فهمیده!!!
جوری تو خونه کَردتت که زوزه میکشیدی، الانم با سولاخت که ازش خون میاد و تیر میکشه، نشستی تند تند داستان نوشتی و از دهن دخترخالت به شوهرش فحش دادی🤦♀️
الانم پاشو برو دوتا قرص خواب بخور، درد سولاختو نفهمی تا راحت خوابت بره😄
با ندا یاسی نسبتی چیزی نداری؟ چون به اندازه اون کسخلی.
حالا اینکه مثل اینا که تو مترو شاشون گرفته تایپ کردی و منم انگار یه فیلم کسشر رو با سرعت ×۲ دیدم بماند ولی با این انتقامی که گرفتی یاد انتقام سخت جمهوری اسلامی افتادم. اونا زدن خودی هارو گاییدن تو هم رفتی خودتو گاییدی.
یه جنده عقده ای که پسر خالش به تخمش حسابش نکرده و حتی پسر عمش هم همینطور
روزی میرسه که بچه زنا کارت میذاره درت
یه جوری میکشی که یاد اون زمان که له له میزدی زیر امین
و به ریش شوهرت میخندی
البته این بازی روزگاره
انتقام خیلی شیرینه ولی نه اینکه دست بزاری روی رگ غیرت طرف
انگار دست و پای آدم سالم و ببندی و جلوش ناموسشو بگایی