من اکرم هستم ، یه زن ۵۵ ساله و دارای ۳ تا فرزند که همه ازدواج کردند
تقریبا ۲۲ سالم بود که با محمد ازدواج کردم
از خودم بگم قیافه و هیکلم معمولی هست ، اون موقع هایی که دانشجوی هنر و ادبیات بودم با یکی دوتا از بچه ها لز میکردم اما بعد فارغ التحصیلی و ازدواجم دیگه ارتباطم با لزبینها قطع شد و چسبیدم به زندگیم
البته محمد چندباری شیطونی کرد ولی دیگه کاری نکرد
چون رشتم ادبیات بود به داستان نویسی علاقه داشتم و تو اکثر انجمنهای داستان نویسی شرکت میکردم
بعضی مواقع اگر جشنی هم بود به محمد زنگ میزدم و او هم میومد
بعضی مواقع آقایان شرکت کننده تو انجمنه بهم پیشنهاد دوستی می دادند اما چون متاهل بودم و به محمد تعهد داشتم تمام پیشنهاد ها رو رد میکردم
این کارها همچنان ادامه داد تا با مریم آشنا شدم
مریم یه خانمی چادری بود و تو انگشت چپش حلقه داشت ، آرایش میکرد و خیلی سنگین و با وقار بود
یواش یواش دوستیم با مریم بیشتر شده بود و علاوه بر این مریم یه ۲۰۶ سفید داشت و با هم بیشتر قرار میذاشتیمو
تقریبا شش ماهی از دوستی من و مریم گذشته بود یه روز موقع برگشت از یک انجمنها باران شدیدی گرفت وقتی به ماشین رسیدیم تقریبا خیس شده بودیم ، وقتی به راه افتادیم سر پیچ اول یه پراید از پشت به مریم زد
مریم ترسید و رفت تو شوک ، راننده پراید پیاده شد و چند تا تقه به شیشه زد ( چون این بخش یه کم زیاده توضیح نمیدم )
بعد تصادف مریم رو رسوندم خونش ، شوهر و بچه هاش نبودند ، رو دیوارهای خونش چند تا عکس با لباس عروس به دیوار زده بود و چقدر خوشگل بود ، بهش کمک کردم تا چادر و مانتوشو در آورد ،
بر خلاف من مریم پستانهای بزرگی داشت ( سایز من ۶۵ بود و حتی تو دوران شیردهی هم بزرگ نشده بود )
یکی دوتا آرام بخش بهش دادم و یهو مریم لباشو چسباند رو لبهام و شروع کرد به لب گرفتن ازم ، یه لحظه فکر کردم مریم لزبینه
یکی دو دقیقه لبامون تو هم بود که یهو مریم خودشو جدا کرد و ازم معذرت خواهی کرد
چیزی نگفتم و برای خودم اسنپ گرفتم و اومدم خونه
چند روز گذشت نه من و نه مریم بهم پیام یا زنگ زدیم
هنوز تو فکر کارش بودم که براش پیام دادم :
-مریم ، تو لزبینی ؟
مریم جواب نداد ، ازش دوباره پرسیدم :
-شوهر و بچه هات میدونن که لزبینی ؟
شب بود که جواب داد :
-عزیزم من تنها زندگی میکنم ، شوهر و بچه ندارم
و دوباره پیام داد :
-اکرم میتونم یه چیزی بگم ؟
قول میدی ناراحت نشی ؟
-بگو
-حقیقتآ من شیمیل هست
شیمیل ، چه کلمه آشنایی ، سریع سرچ کردم و فهمیدم مریم آلت مردونه داره
-ناراحت شدی ؟
میدونستم که ناراحت میشی
-پس چرا زودتر نگفتی ؟
-آخه بحثش تا حالا پیش نیومده بود
-اگر شیمیل هستی پس چجوریه که عروسی کردی ؟
-من عروسی نکردم
-پس عکسای رو دیوار که با لباس عروس انداختی چی ؟
-تو یه آتلیه گرفتم
نمیدونستم چی بگم ، یعنی مریم با اون چادر چاقچوق شیمیل بود ؟
اصلآ تصور اینکه مریم بخواد کیر داشته باشه برام سخت بود
چیزی نگفتم ، مریم چندتا پیام دیگه داد ولی جواب ندادم ، حتی جواب زنگشو
تقریبآ یه ماه به انجمنها نرفتم ، چندتا از بچه های انجمن ها بهم زنگ زدند ولی مریض و بهانه کردم ، از مریم هم خبری نبود
آخرین پیامش رو برای بار چندم خوندم :
-میدونستم ناراحت میشی طبیعی برامم ، میدونی اکرم من خیلی از دوستامو اینجوری از دست دادم
حتی تویی که بهترین دوستمی ، باشه دیگه بهت نه زنگ میزنم و نه پیام میدم ، فقط اینو بدون خیلی دوستت دارم و تو از خواهرم بهم نزدیکتری
دلم براش تنگ شده بود ولی میدونستم اگر بخوام باهاش ارتباط بگیرم احتمال داشت باهام سکس کنه
از طرفی هم خیلی دلم برای سکس تنگ شده بود ، محمد چند سالی بود که بخاطر دیابتش نمیتونستیم سکس کنیم فقط بعضی مواقع براش ساک میزدم و اونم برای من
یواش یواش به فکر خرید دیلدو افتاده بودم ولی نمیدونستم از کجا باید بخرم ، انگار یه ندایی تو وجودم فریاد میزد : تو که کیر میخواهی برو سراغ مریم یا اینکه جنده بشو
یکی دو هفته گذشت انگار شهوت تو وجودم بیدار شده بود تو شورتم شده بود پر ترشح ، به مریم پیام دادم
-فردا هستی بیام پیشت ؟
-واقعآ می خواهی بیایی ؟
یعنی ازم ناراحت نیستی ؟
-فقط تمیز باش
زنگ زدم به یکی از آرایشگاه ها و برای بعدظهر
درخواست یه اپیلاسیون کار دادم
صبح که بیدار شدم حال عجیبی داشتم ، محمد رفته بود
یه غذای دم دستی برا محمد درست کردم و پریدم تو حمام
از دیدن کصم که صاف صاف شده بود لذت بردم خودمو حسابی شستم وقتی اومدم بیرون بهترین ستی که زمانی برای محمد میپوشیدمو تنم کردم و شروع کردم به آرایش و لاک زدن
ساعت نزدیک ۹ شده بود ، مریم برام پیام فرستاد :
-سلام ، کی میایی ؟
-تا ده میام !
یه لباس مجلسی داشتم پوشیدمش ، خیلی خوب شده بودم
گشنم بود ، چند تا بیسکویت خوردم و اسنپ گرفتم و آماده شدم
از اینکه میخواستم زیر کیر یه زن شیمیل بخوابم هیجان زده بودم
اسنپ اومد و نیم ساعت بعد دم خونه مریم بودم
پیاده شدم و زنگ زدم وقتی رسیدم ، مریم در رو باز گذاشت بود ، رفتم تو صداش کردم
-بشین ، الان میام
مانتومو در آوردم و صدای سلام مریم اومد وقتی که برگشتم ، مریم یه دکلته آبی پاش کرده بود و پستونهای بزرگش مشخص بود جفتمون از هم تعریف کردیم مریم اومد جلو لباشو گذاشت رو لبهام
خواستم دستمو بذارم رو کیرش ولی دستمو پس زد
-الان نه
نشستم رو مبل و مریم برام آب میوه آورد
داغ کرده بودم آب میوه خنک خیلی بهم چسبید
باورم نمیشد این همون مریم چادری باشه ، این تیپی که زده بود دل هر مردی رو میبره ، چه برسه به من
از مریم خواستم ماجرای خودشو برام بگه و مریم هم برام تعریف کرد
تو حین حرف زدنهاش حس کردم کیرش داره بلند میشه
-مریم میشه ببینم ؟
بلند شد و زیپ لباسشو باز کرد و دکولتش افتاد پایین
وااااااای چی میدیدم ، یه کیر بزرگ و واقعی و بی مو ، انگار مریم هم قشنگ تمیز کاری کرده بود ، با دستم کیرشو گرفتم و کمی مالیدمش ، سرمو جلو بردم و کردم تو دهنم ، واقعا عالی بود
کمی براش ساک زدم
آهههه کشیدنهای مریم شروع شد ، بهم گفت بیا بریم رو تختم
رفتیم اتاق خوابش یه اتاق نقلی ولی قشنگی بود مریم لبه تختش نشست ، منم لباسمو در آوردم و بعدش ستم رو
مریم با دیدن کس صاف و سفیدم چشماش چهار شد بلند شد و بغلم کرد ، کیرش به کصم میخورد
آخخخخخخخخ چقدر حال میداد باز لبای هم خوردیم و آروم نشستیم لبه تخت و بعدش دراز کشیدیم
به پیشنهاد مریم 69 شدیم و شروع کردیم به ساک زدن برای هم
کیرش تمام دهنمو پر کرده بود ، مریم هم قشنگ داشت کصمو لیس میزد ، کصمو باز کرده بود و چوچوله هامو لیس میزد و همین کارش باعث شد که ارضا بشم
ارضا شدنی که سالها ازم دور شده بود
از مریم خواستم که باهام سکس کنه ، از روم بلند شد و وسط پاهام نشست و پاهامو باز کرد و برد به سمت بالا و آورد نزدیک صورتم
کمی کیرشو به چاک کصم مالید و یهو کرد تو
یه لحظه درد و سوزش تو کصم شروع شد ، کیر مریم واقعآ کلفت بود ، حتی از کیر محمد هم کلفت تر بود
مریم کیرشو تا ته توی کصم فرو کرد ، واقعآ دردم گرفته بود از مریم خواستم کیرشو در بیاره اما مریم چشماشو بسته بود و انگار یه جورایی تو هپروت بود
خواستم از زیرش بیرون بیام اما مریم جوری روم افتاده بود و سنگینیشو روم انداخته بود که نمیتونستم خودمو از زیرش بیرون بکشم
پاهام درد گرفته بود تا جایی که میتونستم پاهامو آوردم پایین ، مریم یواش یواش شروع کرد به تلمبه زدن ، دردم داشت به لذت تبدیل میشه ، باورم نمیشد دارم به یه شیمیل کص میدم
مریم خودشو انداخت روم و شروع کرد به خوردن لبام
پستونامون رو هم بود و با تکانهای مریم داشتم لذت میبردم تا اینکه برای بار دوم ارضاء شدم
جفتمون خسته شده بودیم مریم کیرشو در آورد و کنارم افتاد
فکر کنم بیست دقیقه ای روم تلمبه میزد
-خوب بود ، حال کردی ؟
-اوهوم
بغلش کردم آروم رفتم پایین کیرش هنوز راست بود شروع کردم براش ساک زدم ، کیرش مزه کصمو گرفته بود حتی خایه هاشم بوی کصمو میداد
یه پنج دقیقه ای براش ساک زدم بلند شدم و کیرشو روی سوراخ کصم تنظیم کردم و نشستم روش ، این دفعه کیرش راحت رفت تو کصم
وقتی کیرش تا ته رفت تو کصم شروع کردم به بالا و پایین کردن
داشتم از کیرش لذت میبردم ، اونم داشت لذت میبرد
بعد ده دقیقه خسته شدم آروم در آوردم و کنارش خوابیدم
مریم دوباره بغلم کرد و لب گرفتهامون دوباره شروع شد
با دستش پستونامو میمالید و با دست دیگرش کصمو میمالید
برای بار سوم ارضاء شدم
برخلاف محمد که فقط چند دقیقه منو میکرد و آبش زود میومد ، مریم بعد نیم ساعت هنوز ارضا نشده بود
ازم خواست داگی بشم ، بلند شدم و پوزیشن داگی رو گرفتم
مریم کیرشو رو کصم تنظیم کرد و داد تو و بدون معطلی شروع کرد به تلمبه زدن
آه و ناله جفتمون بلند شده ، مریم سرعت تلمبه زدنش بیشتر شد و یهو کصم شد پر از آبش
داغ داغ بود ، آنگار تو کصم شلنگ آب داغ کرده باشند
مریم کیرشو از کصم در آورد و دراز کشید ، هنوز از کیرش داشت منی میومد
برایم جالب بود که این زن چقدر منی داره اون همه توی کصم بود و الانم داشت ازش میومد
در حالیکه آب محمد خیلی کمتر از مریم بود
و جالبتر از این که هنوز کیرش راست بود ، انگار خیال خوابیدن نداشت
دوبار کنار مریم دراز کشیدم
مریم خسته شده بود ، حق هم داشت فکر کنم بیشتر از نیم ساعت منو میکرد ، با این که به محمد کون نداده بودم ولی خیلی دوست داشتم به مریم کون بدم اما منتظر بودم خودش بهم پیشنهاد آنال بده
…ادامه دارد
نوشته: اکرم
قسمت بعد اکرم به دوستاشم میده حالا ببین کی گفتم
گفت تو مث خواهرمی
معمولا اینجور وقتا یه دیوار چیده میشه برای سکس نکردن
ولی برا شما شد دلیل سکس کردن
خوشبحالت منم چند وقته دنبال یه شیمیل هستم که کونم بزاره ولی حیف به پستم نخورده تا حالا
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که هنگام
فانتزی قشنگی داری …اگر مریم هست بگو خبرم بده منم پایم …فازاماذا
مغزتون چیا ترشح میکنه که این تخیلاتو میزنین
وقتی میری از انجمن نویسنده ها جنس میخری همین میشه
چی بگم والا