سلام دوستان کصشعر گو کم نیستن البته داستان های واقعی هم زیاده خواهشا اگه نتونستید با کسی سکس کنید فک نکنید همه مثل خودتون بی دست و پان بشینید جقتون رو بزنید نظر کصشعر ندید .
این داستان مربوط میشه به مهر ماه امسال من پدرام ۲۲ سالمه قد ۱۷۵ قیافمم خوبه بد نیست یه دختر خاله دارم ۱۹ ساله خیلی با هم راحتیم از چند سال قبل همیشه با هم راحت صحبت و چت میکنیم و درباره همه چی حرف میزنیم من این آخرا دیگه خیلی تو کفشم بودم بهشم زیاد میگفتم ولی هر کاری میکردم قبول نمیکرد و قهر و این داستانا که ازت توقع ندارم و اینا من دختر خالتم و … اینم بگم خونه ما یه شهر دیگست خالم اینا امسال رفتن یاسوج برا زندگی منم زیاد میرم و میام مهر ماه رفتم بودم چند روزی یه دوری بزنیم و اینا دختر خالم هی گیر میداد چرا تنهایی میری خب منم ببر میخوام بیام دور دور یه شب حدودا ساعت ۸ اینا بود گفتم میخوام برو بیرون این دختر خالمم لباس پوشید منم ببر و این حرفا دیگه همونجا نقششو کشیدم گفتم باش با ماشینم رفتیم داخل شهر یه چند ساعتی گشتیم حسابی حدود ساعت ۱۱ بود گفتم بریم بام یاسوج اونم گفت باشه منم تا حالا نرفتم رفتیم اونجا یه حالت تپه داره و تا دلت بخواد جا برا پارک کردن ماشین حسابی هم و خلوت تاریک رسیدیم اونجا دیگه کم کم شروع کردم سر حرفو باز کردن و دست مالیش کردن هی چرت و پرت میگفت و اینا دیگه هر کاری کردم خودش راضی نشد به زور دسشتو آووردم گذاشتم رو کیرم یه خرده مالوندم دیدم شل نمیشه منم صندلییشو خوابوندم رفتم اون طرف پیشش به زور درازش کردم رو صندلی داشتم میمالوندم بهش گفت باشه برات کیرتو میمالونم ولی دیگه نیا روم منم گفتم باش از روش بلند شدم دیدم یه خرده گرفتش تو دستش و دوباره ول کرد گفت بس دیگه بیا بریم منم حسابی حشری شده بودم و این حرفا حالیم نبود دوباره درازش کردم رو صندلی و دکمه شلوارشو باز کردم به زور یهو گفت باشه برا میمالونم و این حرفا دیگه قبول نکردم به زور شلوارشو کشیدم پایین وای چه کونی داشت یه کون متوسط رو فرم و سفید کیرمو تف زدم گذاشتم لای پاهاش یه چند دقیقه ای لاپا زدم تا آبم اومد بعدشم دیگه روشن کردیم و رفتیم خونه تا یه مدت باهام قهر بود و حرف نمیزد ولی جدیدا دوباره داریم چت میکنیم و یه بار زیر زبونشو کشیدم گفت همون شب وقتی لاپا میردی کیرت میخورد به کصم خوشم میومد ولی دیگه همون یه بار بود تموم ولی برنامه دارم تو یه فرصت خوب از کون بکنمش .
کلمه به کلمه عین واقعیت بود و خواهشا بد و بیراه هم نگید یه چند تا داستان دیگه هم دارم شاید بعدا گذاشتم
نوشته: پدرام
حالا بقیشم بنویس و اینا،خیلی دلم میخواد اینا ببینم چکار کردی و اینا
سلام
مو هم یاسوجم بیو تلگرام تا بینم دختر خالت چطوره
@sosolak
اخه کسکش یاسوج رو کامل بخوای بگردی کلا نیم ساعت طول نمیکشه بعد شما ۳ ساعت کجاهاش رو رفتین گشتین ؟همون حرفت درست بود که نوشتی تو کفشم بودم چون جایی غیر از اونجا نمیتونی باشی .شهر به اون کوچیکی دوبار بالا پایین بری تابلو میشی اونم با ماشین پلاک غریبه
😫😫😫بشین ای جقی دست بکیرت بکش …که میره تو کونت همون کیر کون کش…عجب شعری سرودم …هدیه به کسشعر سرا با مغز پر از منی با این داستان کیریش
خب دیوث لذت داستان خوندن به فهش دادنای بعدشه حالا میگی فهش ندین
یجوری اولش گفتی شمایی که عرضه کص کردن ندارید خفه شید و زر نزنید و فلان گفتم حالا چه حرکت شاخی زده !!! پلشتِ نفله بدردنخوره حیف اکسیژنی که تو مصرف میکنی آخه تجاوز به زور به یه دختر ۱۹ ساله تو یه جی خلوت و تاریک جز خفت و خاری و بیشرفی و حرومزادگی چه چیز دیگه ای برا یه مرد میتونه داشته باشه . بدبخت با خمیر دندون جق بزنی بیای تعریف کنی هزاربرابر شرف داره تا بخای تعریف عقده ای بودن و آزار و تجاوز یه دختر مظلوم رو بخای تعریف کنی. گوه به ذات حکومت اخوندی که دین و فرهنگ و ذات و مرام و معرفت و شعور و انسانیت و همه صفات خوب رو از این سرزمین فراری دادن
همون بی دست و پا باشی بهتره از اینه دختر خالت رو زوری بکنی
جريان اين تعداد بازيدها چيه اخرش يكه همش چرا اعداد ديگه نيست 😂😂😂😂