زنگ ساعت
شیش شد دوباره ای خدا باز صبح شد
پا میشم کتری رو میزارم رو گاز
محمد پسرم پاشو پاشو عزیزم
خانم ؛ مهرنوش پاشو صبح شده خواب نمونید من کتری رو گذاشتم رو گاز تا جوش میاد من دوش میگیرم چایو دم کنی
-باشه برو
هول هولکی دوشو میگیرم میام بیرون
-ااا پاشین دیگه مگه قرار نشد چایو بزاری تا من میام
-باشه امیر خو خودت اومدی دمش کن
خب دستتون درد نکنه خانم عزیزی خیلی خوشمزه بود ببخشید من برم به کارام برسم
منتها اینو با جدیت همیشگی نگفتم دلم لرزیده بود نمیدونم وسوسه شده بودم نمیدونم
ساعت چهار از شرکت میزنم بیرون دم پارکینگ میبینم خانم عزیزی ایستاده تا از در پارکینگ خارج شدم دست تکون میده
-آقای محمدی میشه تو مسیرتون تا یجایی منم برسونی
-بفرمایین
سوار میشه از گرمی هوا میگه که اگه بخوام تا سر خیابون برم تا ماشین بگیرم خیس عرق میشم و این حرفا میگه میگه میگه
-راستی منزلتون کجا بود تا بدونم کدوم وری برم
-نه مزاحمت نمیشم امیر جان
بازم با اسم کوچیک صدام زد تازه جانم بهش اضافه کرد
-نه بفرمایین من برنامه خاصی ندارم
آدرس و میده خیلی دورتر از خونه خودم نیست نزدیکم نیست ولی بهتر از اینه که تو ماشین بشینم تا شب بشه بعد برم خونه حوصله بحثای مهرنوش رو ندارم معمولا این برنامه همیشگیم شده چند ساعت میشینم تو ماشین بعد میرم خونه
میرسیم جلو خونش پیاده میشه تشکر میکنه بازم داره حی حرف میزنه خیلی گوش نمیکنم به حرفاش فقط دارم لباشو نگاه میکنم چه لبای خوش فرم و زیبایی داره چه دندونای سفیدی داره چه بینی زیبایی تا حالا اینجوری نگاش نکرده بودم خیلی دختر جذابی هستش
-امیر چرا پارک نمیکنی بیا بالا یه قهوه مریم پز بهت بدم
میدونه من قهوه تلخ خیلی دوست دارم
تعارف میکنم که نه مزاحم نمیشم و این حرفا ولی ته دلم دوست دارم برم اصرار میکنه منم انکار ولی انقدر میگه که مثل یه رباط گوش میکنم و ماشینو پارک میکنم باهاش میرم بالا
مریم تا میرسیم روسریو در میاره دسشویی رو نشون میده یه حوله میده دستم میگه تا یه آب به دست و صورتت بزنی من لباسامو عوض میکنم میام
آبی به دست و صورتم میزنم میام میشینم رو مبل یه نگاه به خونش میندازم خونه کوچیکیه حدودا ۵۰ متر ولی خیلی با سلیقه چیده شده همه چیز متناسب و اصولی
از اتاق میاد بیرون یه شلوار با یه تیشرت طوسی رنگ تنشه خیلی بدنشو زیبا تر کرده تو ذهنم زیر لباسشو حدث میزنم سینه های بزرگی نداره ولی خیلی هم کوچیک نیستن باسن کوچیکی داره ولی روی هم رفته بدن متناسبی داره میره قهوه درست میکنه میاره با یه برش کیک خیلی با سلیقه زیر سیگاری رو میاره میگه راحت باش اینجارو خونه خودت بدون منم تعارف معمول رو میکنم یکم از قهوه رو مزه میکنم عالی درست کرده این دختر واقعا کدبانوست
-امیر سیگارت کو
بسته سیگارمو از جیبم در میارم میدم بهش یه نخ در میاره روشن میکنه یه پک میزنه میده به من فیلتر سیگار بوی رژ روی لبشو گرفته وای چه این سیگار چسبید عالی بود
قهوه رو با کیک تموم میکنم پا میشه میگه بازم بیارم میگم نه کافیه فنجونارو بر میداره میبره بر میگرده اینبار میاد کنار من میشینه نگام میکنه هم من میدونم چی میخواد بشه هم اون میدونه داره چکار میکنه
دستامو تو دستش میگیره منم بی اختیار عین آدمای مسخ شده دارم جلو میرم میگه امیرم نترس من با زندگیت کاری ندارم نمیزارم کسی بویی ببره تو برام مهمی پس نمیزارم فکرت درگیر بشه
دستامون تو دست همه سرشو میاره رو شونم میزاره امیرم من فقط آرامش میخوام گوشه چشماش خیسه سرمو میبرم جلو گوشه چشمشو میبوسم سرشو میاره بالا لبشو میزاره رو لبای من؛ چقدر این لبا خواستنین چه مزه خوبی داره لباش آروم از رو لبش لبامو میارم پایین روی گردنشو میبوسم دستام میره روی سینش دوباره لباشو میبوسم وای که سیر نمیشم از لباش دستاشو میکشه به سینه من دکمه پیرهنمو باز میکنه منم آروم پیرهنمو در میارم تیشرتشو در میارم یه سوتین سفید تنشه یدونه از سینه هاشو از بالای سوتینش در میارم لبامو میبرم روی نوک سینش نوک سینه کوچیک با رنگ صورتی نرم و خوش حالت سینشو میک میزنم چشماشو بسته نفسش عمیق میشه آروم خمش میکنم رو مبل دستم روی کوسشه خیسی کوسشو از رو شلوارش حس میکنم آروم شلوارشو میکشم پایین خودش کمک میکنه درش میارم سرمو میبرم پایین کوسشو از روی شورتش بو میکنم اونم با کمک خودش در میارم زبونمو از پایین به بالا روی کوسش میکشم یه تکون به کمرش میده زبونمو میندازم تو کوسش و لبه های کوسشو میک میزنم یه کوس پف کرده کوچیک با لبه های صورتی و خوش مزه هرچی ازش میخورم دلم نمیاد ول کنم یهو چندتا کمر میزنه و آروم و بیحال میفته میدونم ارضا شده آروم نوازشش میکنم چند لحظه بعد بلند میشه میگه حالا نوبت منه زانوهاشو میزاره رو زمین آروم زبونشو میکشه رو کیر من بعد همشو میفرسته تو دهنش چند بار تو دهنش عقب جلو میکنه میدونم اگه ادامه بده ارضا میشم سرشو با دستام میارم بالا دوباره لباشو میبوسم آروم با دستام بهش میفهمونم دراز شه لباشو میبوسم و کیرمو با دستم میکشم رو کوسش آروم میفرستمش داخل لیز و داغ عقب جلو میکنم اون تو چندتا کمر که میزنم نزدیکه آبم بیاد میاد جلو کیرمو میکنه تو دهنش آبم با فشار خالی میشه تو دهنش به سرفه میفته بدو میره طرف دسشویی میگم مریم چی شدی میگه پاشید ته حلقم میخندم بهش میگم خو حالت بد میشه مگه مجبوری میگه نه عشقم خواستم همه کار واسه عشقم بکنم
ولی با اینکه سکسمون زیاد طولانی نشد بسیار لذت بخش بود برام بسیار.
یه برشی کوتاه بود از زندگی جدید من که میدونم طولانی شد به بزرگواری خودتون ببخشید
در صورتی که تمایل داشتین میتونم ادامه زندگی جدیدم رو با ادامای جدیدی که بعد از این ماجرا وارد زندگیم شدن و رفتن بگم.
سپاس از وقتی که گذاشتین.
امیر
درکت میکنم، آدم دلش نمیخواد، اما غرغر های مکرر و داعوهای پوچ و بهانه گیری های زن خودم هم نیازی رو در وجود آدم شکل میده که نمیشه تنهایی رفعش کرد… هرچند از دور خیانت به نظر میرسه… اما…
داستان زندگی خیلی از آدم ها اینطوری هست اکثرا دچار روزمرگی شدیم یک زندگی کسالت آور به غیر قسمت سکسی داستان که اصلا قابل باور نیست بقیه داستان باور پذیر هست
به نظرم تو فقط داری خیالبافی می کنی و چون خیلی وقته که این فانتزی رو داری تصمیم گرفتی که این داستان خیالی رو بنویسی
ادامه نده و ننویس
خیلی بده یکی از زوجها برای طرفش کم باره اونوقته که آون یکی جای دیگه دنبال کمبود ها میگرده و نتیجه میشه این!
خيلي جالبه!!ي زني مياد داستان خيانت رو ميگه همه ميريزن روي سرش و تو خرابي و تو فلاني و تو فلاني
ي مردي مياد داستان خيانت ميگه!!فقط اولش چس ناله ميكنه ك زنم غر ميزنه و اذيت ميكنه و چارتا مزخرف ديگه!!!همه مرداي اينجا همذات پنداري ميكنن ك حق داري حق داري خيلي كار خوبي كردي و زنت غلط كرد باهات بد بود!!!
الان اين مرتيكه نويسنده داستان يه زن داره مهرنوش اگه اونم همينهارو بگه و بگه شوهرم بحث ميكنه و فلان و فلان بره با يكي بپره!!همين كساني ك اقا رو لايك كردن اونو هم لايك ميكنن!!
اينجام داستان مرد سالاري جامعه اس!!خيانت بد بد بد ولي واس زنها!!!
خيانت مردوده !!در هر حالتي !
زني ك با ي مرد متاهل ميپره ديوث ترين و خراب ترين زن دو عالمه!!!كنار خيابون واستادن و قيمت ب ماشيناي عبوري دادن شرف داره ب اينكه با مرد متاهل باشي!
ديسلايك!!
زن و مرد تا وقت باهمن نباید خیانت کنن یا تحمل خیانت طرف داشته باشن یا طلاق بگیرن ولی خدایی ترس از ابرو و حرص از غرغر تحملش سخته واقعا ارامش میخوای
خلاصه: زنم غر زد رفتم منشیمو کردم
احتمالات بر اساس منطق خودت: زنت:
شوهرم غر زد رفتم به یکی دیگه دادم
نتیجه: … (dash)
لطفاً اگه از همسرتون خسته شدین، حتی توی خیالپردازی هم دنبال بهانه نگردید! چه زن، چه مرد، شما حق دارید خسته بشید بهانه ای لازم نیست یه مدت برید عشق و حالتونو بکنید برگردید سر زندگیتون … البته مشکل واسه زنها اینجاست که وقتی با یکی رو هم میریزن خیلی زود درگیری عاطفی پیدا میکنن و نمیتونن برگردن به روال زندگی عادی! پس خانوما اگه زندگیشون براشون مهمه بهتره بیخیال شن!
بله ادمهایی مث یوزارسیف هنور هستن. د اخه جرقی تو بهت پیشنهاد بدن و نری تو خر نرو دوقلو حامله میکنی
زیبا نوشته بودی.به دل من که نشست.کاملا درکت میکنم.وقتی از زن و خونه خودش مرد دلخوش نباشه به اولین کلام محبت امیز جذب میشه.از زندگی جدیدت لذت ببر چون میفهمم چه سختیهایی کشیدی دوست گرامی