فایر بال هامو کردم تو کون سوشی

1402/11/05

زمستان سال 1397 بود که سروش یا همون سوشی(لقب دوستم) کنار دستیم تو مدرسه و دوست سفید و بی پشمم بهم گفت بیا بریم ماینکرافت با هم بازی کنیم
منم خوشحال شدم و رفتم خونش تا با هم بازی کنیم وقتی رسیدم خونش هیشکی اونجا جز ما دوتا نبود سروش بهم گفت گشنه هستی چیزی برات بیارم؟ من گفتم نه مرسی من ناهار خوردم خونه ی عمم راضی به زحمت نیستم ولی یکم تشنمه سروش یکم خندید گفتم چرا میخندی ؟توش باشه(من کلا آدم بد دهنی هستم ولی سروش ادم اروم و مهربونیه) گفت هیچی.یکی دو ساعت با هم بازی کردیم که دیگه شد شب و دیدم هنوزم کسی خونه ی سروش اینا نیومده. پرسیدم خانواده کجان؟ سوشی گفت رفتن مسافرت یه چند روزی نیستن دوست داری امشب اینجا بخوابی؟ من جا خوردم چون تا حالا خونه ی هیچ کدوم از دوستام نخوابیده بودم سروش هم یه پی سی خیلی خفن و گرون قیمت با دو تا مانیتور داشت که واقعا دوست داشتم باهاشون بازی کنم. زنگ زدم به بابام و اونم قبول کرد که بمونم. گذشت تا اینکه ساعت شد حوالی 10 و جفتمون گشنه شده بودیم. اینبار سروش ازم پرسید حالا دیگه گشنت هست؟منم گفتم اره.دوباره خندید گفتم چرا میخندی خنده میکنی؟ کیری خر! سروش بهم گفت یه چی خوشمزه تو خونه دارم که میتونی بخوری حالا که گشنته پرسیدم چی دارید؟ دیدم دکمه های پیراهنشو باز کرد و سینه های چاق و سفیدشو درآورد! واقعا متعجب شده بودم گفتم چیکار میکنی؟گفت این همون چیز خوشمزه ای هست که میخوام بدم بخوری و یهو سینه هاشو زد به صورتم منم کیرم یهو راست شد حقیقتا بچه های مدرسمون همیشه تعریفش میکردن که خیلی سفید و گوشتی هست و زنگای ورزش وقتی لباس عوض میکنه همه نگاه کونش میکنن ولی من فکر میکردم از پسر خوشم نمیاد تا اینکه یهو دیدم کیر منم با سروش راست شد. من به آرزوی تمام همکلاسی هام رسیده بودم چیزی که همه انتظارشو میکشیدن ولی سوشی به آنها اهمیت نمی داد حالا اون میخواست که من سینه هاشو بخورم! پسر این یک رویا بود!یکم زبون زدم به نوک سینش و واقعا حس خوبی میداد شروع کرد به دراوردن لباس هاش منم لباسامو در اوردم بهش گفتم روان کننده ای چیزی داری؟ بهم گفت در کشو رو باز کن یکی هست قبلنا داشتمش گذاشته بودم برا یه لحظه ای مثل الان. گفتم چی روش نوشته؟ گفت به انگلیسی روش نوشته روان کننده نِگاوات. منم برداشتم و زدم به کیرم. سولاخش صورتی صورتی بود کیر سیاه منم یکم خیس شده بود بعد کیرمو گرفت و گفت بذارش لا قاشم منم اول اروم اروم جا میدادم تا اینکه کامل تا ته کیر 16 و نیم سانتیمو کردم لا قاشش.لازم به ذکره که بگم من عربم و واسه همین کیرم خوب بزرگه نسبت به سنم.خلاصش که اول داگی کردمش بعد نشست رو کیرم و بهش هی تقه میزدم و در نهایت پاشیدم رو یکی از دو تا مانیتورش که کنار تخت بودن. لامصب چنان ابم پر جهش میومد که تا اون طرف تر تختشم میرفت. اون شب 3 بار سکس کردیم و بعدشم غذا از بیرون سفارش دادیم و کلی خوش گذشت.شب تو بغل هم خوابیدیم تا اینکه صبح ساعت 5 منو از خواب بیدار کرد برا نماز صبح. اینم خاطره کون کردن من امیدوارم ازش خوشتون اومده باشه. والسلام علیکم.

نوشته: سد علی


👍 1
👎 11
7101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

968284
2024-01-25 23:51:35 +0330 +0330

من اهل فحاشی نیستم ولی گمون میکنم باید خودتو برای کامنت های رگباری دوستان همیشه در صحنه شهوانیمون آماده کنی…به قول معروف یه ضرب المثل بومی منطقه خودم با این داستانی که نوشتی کتاب برات سخت مینویسه!! خخخخخ

1 ❤️

968299
2024-01-26 00:37:08 +0330 +0330

دعای کمیل بخونید

0 ❤️

968305
2024-01-26 01:15:50 +0330 +0330

*طنزش کجاش بود؟
اصل داستان:
سِدعلی که اتفاقی فانتزی دادن به عربها رو داشت و خیلی اتفاقی بی‌مو، سفید، تاقچه‌ای و نرم بود، دنبال بکُن می‌گشت تا اتفاقی توی تور سِد صالح، سِد عبدالغفور، سِد یاسین، سِد لفته، سِد عبدالکریم و سِد عبود که اتفاقی با هم پسرعمو بودن افتاد و فوقع ماوقع!
به بهونه‌ی سگا و آتاری کشوندنش خونه‌شون و با یه تشت تُف که اتفاقی از قبل آماده کرده بودن و بهش می‌گفتن روان‌ساز، اتفاقی گشادش و دسته‌های آتاری رو هم بهش حقنه کردن.
برج خلیفه و برج‌های کنترل پرواز فرودگاه ابوظبی حواله‌ت بادا ابله الدنگ متوهّم گشاد!

2 ❤️

968323
2024-01-26 03:14:55 +0330 +0330

کونی کونی ننگت باد
از خون پاک شهدا شرمت باد

0 ❤️

968328
2024-01-26 04:05:53 +0330 +0330

فقط اون قسمت سینه های چاق و سفیدش رو دوس داشتم
حالا سینه های هرکی بوده اونجاش خوب بود و منم میخوام

بقیه شم که چرت و چرند و دوغ و دو سه روغ بود

0 ❤️

968379
2024-01-26 16:01:58 +0330 +0330

چرا کسشعر تفت میدی کونی
کیرم تو دهنت با سوشی جونت سر نماز صبح میکنمتون

0 ❤️

969203
2024-02-02 02:17:42 +0330 +0330

راستم

0 ❤️