عشق بازی با دخترخاله

1400/12/23

سلام دوستان امیر ام و خب امروز امدم ی خاطره از دروان جوانیم بگم من در موقع ایی که این اتفاق ها برام افتاد ۲۱ سالم بود و رها ۲۰ سالش
بریم سراغ خاطره من
حدود سال ۹۶ بود که ختر خالم از تهران امد اصفهان برای دانشگاهش و منم پسری نبودم که تو فکر سکس یا اینا باشم و زیاد حس خاصی به دختر خالم که تو این داستان اسمشو رها میزارم (اسم ها مستعار هستند) و رها هم اینجوری بود اون موقع رها قرار بود دو هفته خونه ما باشه. و مامان و بابام چهارشنبه شب تا جمعه میرن ویلاشون تو شمال آخر هفته رسید من و رها تو خونه تنها بودم که مامانم پیام داد اگه بفهمم کاری کردی میکشمت گفتم چی کار گف خودت میدونی و منم منظورشو فهمیدم گفتم اوکی. رها برونگرا بود و خیلی از مهمونی اینا خوشش میومد ی مهمونی هماهنگ کرده بود ولی من برعکس خیلی درونگرا و از این کارا اصن خوشم نمیومد و انگار رها برا منم یه جا رزرو کرده بود منم نمیخواستم برم گفتم رها حالم خوب نی خودت برو یهو گف اوکی  رف بیرون ب یکی زنگ زد و حرف زد امد تو اتاق گف منم نمیرم گفتم چرا بخاطر من گف خب اگه تو چیزیت بشه تقصیر منه که نمیخوام چیزیت شه و خب ی احساس خوبی داشتم .دیدم زنگ خونرو زدن و برامون دوتا پیتزا  آوردن رفتم حساب کردم امدم نشستیم غذارو خوردیم رها رف دوش بگیره منم رفتم بشینم فیلم ببینم نشستم تو اتاقم حدود نیم ساعت بعدش امد بیرون و میخواس لباسشو عوض کنه اول میخواس جلو من در بیاره گفتم رها این چه کاریه میکنی +ایرادی داره _ن پس محرمتم باشم نباید این کارو کنی +مهم نی باو ایراد نداره خودم امدم بیرون از اتاق وقتی لباس پوشید امد پیشم نشستیم یذره فیلم دیدیم بعد سوالاش شروع کرد +امیر تا حالا رل داشتی؟ -نبابا تا توانی در جوانی منت کوص را نکش دستت را حلقه کن بر قامت کیرت بکش با خنده گفت اگه کوص مفتی گیرت بیاد میکنی یا نه -نه چرا آخه حتا جنده هم نمیکنم چون غرور سگی دارم و نمیخوام باعث خرابیه ی زندگی بشم و دختریو پردشو بزنم +حتا مطالقه -حتا مطالقه اگه کسی که آدمو دوس داشته باشه خودش هم بهت میده اون سکسه نه با زور که دوس نداشته باشه .رها انگار باورش نمیشد ولی گوشیمو گرف همشو چک‌ کرد همشون پسر بود اگرم دختر بوده فقط دعوا بوده یا رل رفیقام بودن که میومدن دلداریشون بدم بدش +واقعها بچه پاکی هستی -چون رل ندارم دلیل نمیشه پاک باشم با خنده گفت هرچی ت بگی اصلا رف یه چایی درس کرد من چایی خور نبودم -رها من نمیخوام +اوکی حدودا ساعت ۱۱ بود که رها رف بخوابه من چون دیر میخوابم نشستم پشت سیستمم تا به کارام برسم دیدم ساعت ۱۲ نیم بود رها جیغ زد رفتم بیرون دیدم داره گریه میکنه -چی شده +کابوس دیدم -میخوای من بیام تو حال بخوابم +ن نمیدونم ولی زشت نیس -نترس بغلت نمیخوابم +میشه بریم اتاقت من بخوابم رو تخت تو رو زمین - باش رفتیم اون رو تخت بود تا دیدم میگه نمیخوای بخوابی ساعت ۲ شده +نمیدونم، خوابم میاد ولی وقتی اینجوری میشم یکی باید… حرفمو قطع کردم چون نمیخواستم بفهمه من از تنهایی میترسم +یکی باید چی؟ -هیچی.  و فهمیدم فوضلیه رها گل کرده +اگه نگی میام سیستمو خاموش میکنم -میتونی بیا ببینم امد سیستممو خاموش کرد میخواستم بزنمش ولی آخه نتونستم فقط یذره باهاش مسخره بازی در آوردیم رفتیم بخوابیم ساعت ۲ نیم بود رها +امیر دلم بغل یکیو میخواد -کی شیطون با خجالت آروم یچیزی گفت -من گوش فیل ندارم درس بگو. هیچی نگفت دیدم پاشد امد طرف من رو زمین دیدم کنارم دراز کشید پتو رو رو خودش کشید و بغلم کرد نمیدونستم یا رلش رفته شاید فکر میکنه رلشم یا منو دوس داره نمیدونستم و + امیر کوچولوی من -رها چی میگی +من خیلی دوست دارم و دستمو گرفت و برد تو اتاق مامان بابام رو تختشون دراز کشیدم و امد روم دراز کشید و گرمایی بدنش خیلی زیاد بود و داشت گرمم میشدم یهو دیدم تاپشو در آورد (رها با من راحت بود با تاپ شلوارک راه میرف)و بعدش تیشتر منو در آورد نمیدونستم سکس میخواد یا عشق بازی انقدر تو فکر بودم که با صدای رها به خودم امدم
+امیر منو دوس داری
-نمیدونم واقعیتش الان خیلی شوک شدم
+آخه تو زندگیمی امیر
-امم
نمیدونستم چی بگم و بهم زل زده بود با یه صورت کیوت دیدم امد جلو لبامون قفل شد تو هم لب گرفتنش حرفه ای نبود زیاد ولی بدم نبود حدودا بعد فکر کنم ۱۰ دقیقه پاشد شلوارکشم در آورد منم شلوارمو در اوردم و تو بغل هم بودیم و تا صبح ت بغل هم خوابیدیم
صبح پنج شنبه
+امیر
+امیر
+بیدار شو تنبل ظهر شده پاشو
_ها چی شده خوابم میاد بابا ولم کن
+میام نیشگونت میگیرما
-خوابم میاد بابا ول کن
امد طرفم یه نشگونی گرف خواب  از سرم پرید
-بخدا من تورو میکشم
+هیچ کاری نمیتونی بکنی
نشستیم صبحانه را خردیم و نشستیم پای فیلم نمیدونستم دیشب خواب بودم یا واقعیت چون صبح تو تخت خودم بودم
-رها دیشب چطور بود

  • خیلی خوب بود
    -رها دیشب فقط شهوتت زده بود بالا درسته؟
    +نه
    -پس منو
    +آره دیونه دوست دارم اصن عاشقتم خوبه
    -رها داری ایسگام میگیری
    بلافاصله ازم لب گرف دیگه جوابمو گرفتم تا شب یا عشق بازی میکردیم یا فیلم چون فردا فقط تا شب وقت داشتیم امشبم رفتیم پیش هم اما امشب رها لباس خواب پوشیده بود وقتی رفتیم زیر پتو دستشو رو پاهام حس کردم دیدم داره میره طرف شرتم دسشو گرفتم و
    -رها مطمعنی
    +دیونه ایی واقعا
    -خب باش
    لباساش هم در آورد داشت با کیرم بازی میکرد و منم  سینه هاشو میمالیدم آرو آروم رفتم پایین رسیدم ب کصش تازه شیو شده بود و انقدر لیسدم که ارضا شد
    -خب میخوای بخوری یا بدی
    +هرچی عشقم بخواد
    -هر دوش بعدش دوباره دیگه هم ارضات میکنم
    +باش
    ی جوری ساک میزد که نگو آبم امد بعدش یذره باهاش بازی کرد دوباره سیخ شد و شروع کردم که بکنم تو کونش نمیگم کیرم بزرگه ولی نمیدونم هر کاری میکردم نمیرفت تو تا اینکه بیخیال شدم یبار دیگه ساک زد و  آخرش هم دوباره ارضاش کردم
    خب دوستان اگه ادامه داستان که مامان بابام فهمیدن باهم میخوابیدیم و سکس کردیمو بنویسم و داستان ازدواج من رها رو بشنوید حتما توی کامنتا بگین

نوشته: خفاش شب


👍 8
👎 10
21701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863929
2022-03-14 01:21:37 +0330 +0330

یکی از بهترین داستان های تخیلی ای بود که خونده بودم🗿

5 ❤️

863951
2022-03-14 02:48:01 +0330 +0330

کسی بهت نمیگه ننویس ولی دفعه بعد که داری یه داستان تخیلی می نویسی دستت رو تو شلوارت در بیار . به فکر کمرت نیستی به فکر مچت باش اینقد زدی که آرتروز گرفتی .
از این جمله متوجه شدیم از ارث محروم شدی ((مامان و بابام چهارشنبه شب تا جمعه میرن **ویلاشون **تو شمال)) 😂

0 ❤️

864052
2022-03-15 01:30:06 +0330 +0330

ناموسا اینارو از کجا تون در میارید🗿🌚

0 ❤️

864067
2022-03-15 03:07:16 +0330 +0330

قربونت بنویس منتها واسه خودت.

0 ❤️

864125
2022-03-15 23:45:27 +0330 +0330

آقا بیخیال

0 ❤️

865042
2022-03-23 03:26:41 +0430 +0430

از خیلی داستانا بهتر بود

0 ❤️