شنبه طبق معمول رفتم سر کار. و تو اتوبوس همش به فکر کیر سیروس بودم .اونشب خیلی کیر خوردن بهم مزه داد . فکر نمیکردم . آنقدر از خوردن کیر سیروس لذت ببرم.
رسیدم کارگاه و رفتم بالا . و به سیروس سلام دادم و سیروس هم یه ماچ کرد لپمو . و لباس عوض کردم و کارمون رو شروع کردیم .
وسط کار کردن بودیم که سیروس گفت :
حامد جان . اون شب چه حالی بهم دادی . ممنون .
از اون شب همش تو فکر تو بودم . روحمو جلا دادی پسر. آنقدر که با انرژی .
کیرمو میخوردی . کامل انرژی تو حس میکردم.
منم خندیدم و گفتم . قابل نداشت . بلاخره هم شما داری برام زحمت میکشی. و کار بهم یاد میدی . منم خستگی تو برات در میکنم .
کار قد انداختن که تمام شد .
آقا سیروس گفت بیا کنارم .
اومدم طرفش و قیچی برش رو داد دستم . گفت :به خاطر اینکه هوامو داری .
امروز بیا قیچی زدن رو تمرین کن . فقط حواستو جمع کن.
و از پشت بقلم کرد و دستمو گرفتم رو دسته قیچی برقی. و روشن کرد .
و گفت : طبق این خطی که کشیدم . حاشیه پارچه رو بزن و خیلی آروم برو جلو .و خودشم از پشت منو همراهی میکرد.
آروم اون خط رو رفتم جلو و بریدم. بعد قیچی رو آقا سیروس خاموش کرد و گفت . فعلا تا همینجا بسته .
از این به بعد حاشیه پارچه رو میدم تو به بری که دستت گرم بشه . که پارچه هم خراب نشه.
وقت ناهار شد و ناهار رو خوردیم . و طبق قرار رفتیم زیر میز .و سیروس سیگار میکشید و منم کیرشو از رو شلوار میمالیدم و حرف میزدیم.
کیرم سیخ شده بود .
اما کیر سیروس شل بود و سیخ نبود .
دیدم نمیتونم تحمل کنم . و دوست داشتم کیرشو بکنم دهنم .
دست انداختم و زیپ شلوارشو باز کردم و کیرشو از تو شرت در آوردم.
سیروس هم نگاه میکرد.
کیرش شل بود . گفتم :ببخشید آقا سیروس . با اجازه شما .
دلم خیلی میخاد . حقیقتا کیرت خیلی خوشمزس.
اینو که گفتم :دیدم کیر سیروس داره سیخ میشه و سفت شد و منم سرمو بردم پایین و گذاشتم رو شکم سیروس و شروع کردم کله کیرشو لیسیدن . و با اشتها میخوردم . و کله کیرشو ساک میزدم .
کمی که خوردم . سیروس گفت :ساعت چنده . گفتم ۲ .
گفت پاشو کارمون رو انجام بدیم.
گفتم آبت نیومده . اخم کرد گفت :پسر .ساعت ناهاری تموم شده .
یاد بگیر هر چیزی وقت خودشو داره.
آقا سیروس مرد با وجدانی بود و اصلا از کارش نمیزد . و آقای مرادی هم خیلی هواشو داشت و به حرفاش اهمیت میداد و حرفشو و نظراتشو قبول داشت.
تو چند روز بعد هم . همین طور موقع ناهار کیرشو میمالیدم . و اگه دلم میخاست میخوردم.
و اون نمیگفت بخور . به اختیار خودم بود . اما هر روز باید کیر و خایشو براش میمالیدم و اون از اینکه دراز بکشه و یکی کیرشو بماله لذت میبرد.
چهار شنبه شد و باید شب کار میموندیم .
آقا سیروس که اومد. دیدم حمام رفته بود صبح و تمیز با صورت تراشیده و مرتب و جذاب اومده بود سر کار .
طبق روال کار کردیم و موقع ناهار هم ناهار خوردیم . و زیر میز دراز کشید .
منم همین طور که چای میخوردم براش کیرشو میمالیدم.
یاد هفته پیش افتادم . و زیپ سیروس رو باز کردن و شلوارشو کشیدم پایین .
و باز سیروس حسابی عین هفته پیش . کیر و خایشو صفا داده بود و حسابی تمیز و بدون مو بود .
سرمو بردم پایین و صورتمو میمالیدم بهش و از گرمای کیر و خایش لذت میبردم. آروم آروم کیرش سیخ شد و کمی براش خوردم .
.
بعد ساعت ناهاری بلند شدیم و کار کردیم و شب هم ساعت ۸ شام خوردیم و تا ۲ کار کردیم .
که آقا سیروس گفت :جمع کردن و برش لایی بمونه برای فردا.
خسته ام بیا خستگی مو دربیار.
جا رو زیر میز انداختم و شلوارمو در آوردم و اونم شلوارشو در آورد.
و تو بقل هم دراز کشیدیم .و اون نیم خیز شد رو صورتم و شروع کرد لبمو خوردن و منم باهاش همراهی کردم و زبونش کرد تو دهنم و منم میک میزدم .بعد شروع کرد گردنمون خوردن و چنان با ولع میخورد که من تو اوج ابرها بودم. و از اینکه زیرش بودم . عشق میکردم.
بعد مدتی دراز کشید و یه سیگار روشن کرد و منم رفتم لای پاش وسرمو گذاشتم رو کشاله پاش و شروع کردم خوردن خایشو . و تخمشو میکردم دهنم و هی لیس میزدم . کیرشو گرفتم دستم و سرشو خم میکردم طرف دهنم و لیس میزدم .
که آقا سیروس خایشو با دست کشید کنار و گفت اونجا رم بخور .
وشروع کردم زبون زدن لای خایش و اونم قلقلکش میومد.و میدیدم شکمش میلرزه و بعضی وقتها پاشو کمی جمع میکنه.
سیروس داشت حسابی کیف میکرد و صداش در اومده بود و منم تو کیف بودم و بقل خایهاشو چه لیسی میزدم .و بعد شروع کردم کیرشو خوردن .
کمی که خوردم . گفت : حامد جان برو دستشویی و پشتتو خالی کن .
بلند شدم که برم دستشویی .
گفت :حامد خودتو خالی کردی . شلنگ دستشویی رو بچسبون به سوراخت .
کمی که اب رفت توش . زور بزن و خالی کن . و چند بار این کار و بکن تا دلت تمیز شه . بعد بیا کارت دارم.
رفتم دستشویی و خودمو تخلیه کردم و شلنگ رو گذاشتم رو سوراخم و همون طور که سیروس گفت تومم تمیز کردم .
اومدم و رفتم زیر میز و سیروس گفت بیا رو م . برعکس شدم و رفتم روش .
و گفت بخور و شروع کردم خوردن کیرشو .که گفت :
اجازه میدی به سوراخت دست بزنم . با تکون دادن سر گفتم آره.
و دیدم از کنارش روغن وازلین برداشته و زد در سوراخم و شروع کرد مالیدن دور سوراخ.
و بعصی موقع هم خایمو میمالید .
یه کم که مالید .متوجه شدم داره انگشتشو میکنه تو .
تو همین حین گفت : امروز اولین روزی بود که قیچی برقی رو گرفتی دستت .
سعی میکنم . اگه زرنگ باشی . دو سه ماهه کار با قیچی برقی رو بهت یاد بدم.
منم داشتم عشق میکردم و که یه دفعه کونم سوخت . و سیروس انگشتشو کامل کرده بود تو کونم.
گفتم :میسوزه اوستا . در میاری انگشتشو.
سیروس انگشتشو در آورد وگفت "میخام اگه تو راضی باشی سوراختو باز کنم .
کمی تحمل کن . سوزشش بر طرف میشه .
گفتم باشه . و دوباره به کونم روغن زد و شروع کرد مالیدن و انگشتشو دوباره کرد تو .
وانگشتشو تا ته میکرد تو و جون جون میگفت. و انگشتش که تا ته میرفت توم . خوشم اومد و بهم حال داد . و منم روسینش خابیدم و صورتمو گذاشتم رو خایش .و اونم داشت انگشت میکرد .
لامصب انگشتاشم بلند بود و دست بزرگی داشت . و گفت :الان انگشت شستمو میکنم تو کونت . و انگشت شستشو کرد تو کونم و فشار میداد و اون تو تکون میداد.
بعد دو تا انگشتی داشت کونمو باز میکرد.
و بعد در آورد و گفت پاشو .
واز زیر میز اومد بیرون. و نشست رو صندلی و گفت بیا .
رفتم و منو نشوند و جلوش زانو زدم .
کیرش کمی شل شده بود . صورتمو آورد رو کیرش و منم شروع کردم ساک زدن. تا کیرش سفت شد .
بعد بلند کرد و گفت بیا بشین رو کیرم.
گفتم . میترسم .
گفت :من که نمیخام تو اذیت بشی . حواسم است .اما من دلم کونتو میخاد .
فقط بشین روش امروزو . تا کونت وا شه .
اگه اذیت شدی بلند شو از روش.
بعد کونمو روغن زد و به کیر خودشم حسابی روغن زد و من نشستم رو ش و کیرشو تنظیم کردم رو سوراخم . و فشار دادم و اونم از پایین کمی هل داد .
که یه دفعه سرش رفت تو.
که سیروس گفت .تکون نخور و فشار نیار بزا کونت عادت کنه و آروم جا باز کنه.
کمی سوزش داشتم و سیروس داشت سینمو میمالید و از نقشه هاش و موفقیت کاری برام میگفت و جون جون میکرد.و کمی دیگه فشار داد و رفت تو . فکر کنم یه نیم ساعت کشید که اون رو کامل جا داد تو کونم.
سوزش زیاد بود ولی داشتم واقعا تحمل میکردم.
بعد مدتی گفتم ،میشه در بیاری .برین بخابیم . خیلی خسته ام امروز .
سیروس گفت پس آروم بلند شو از روش.
کیرو از تو کونم در آوردم و سریع رفتم دستشویی . احساس دستشویی داشتن اما . اصلا دستشوییم نمیومد.
کونمو شستم و اومدم بیرون و رفتم زیر میز خابیدم .
و سیروس از پشت بقلم کرد و بوسم کرد . تو بقلش احساس آرامش کردم و بقلش بهم آرامش میداد.
بعد سیروس کیرشو انداخت لای پام و گفت بزار . یه بار دیگه امتحان کنیم .
پامو انداخت رو پاش و کیرشو روغن زد و گذاشت رو سوراخم .
و کمی فشار داد و سرش رفت تو . باز داشتم به سختی تحمل میکردم.
و اونم داشت آروم فرو میکرد تو .
پتو رو کشید رو مون و از پشت بقلم کرد و گفت بزار این تو کونت باشه و بخاب . اصلا تکونش نمیدم و سرم رو دستش بود و یه پامم رو پاش و بدون تکون تو بقلش بودن و اونم اصلا کیرشو تکون نمیداد.
کمی که گذشت دیگه سوزششو حس نکردم .
و بدنم شل شد . نمیدونم چقدر طول کشید بیداریم . اما تو بقلش خابم برده بود. نزدیک صبح بود که بیدار شدم . احساس کردم دارم خفه میشم .
چشممو باز کردم دیدن سیروس پاشو انداخته رو من و دستشم رو منه . و داره خروپف میکنه.و کامل زیرش بودم و نفسش که به گردنم میخورد خوشم میومد . از زیرش در اومدم و رفتم دستشویی .
به سوراخم که دست زدن .و خودمو انگشت کردم. انگشتم راحت دو تاش تو رفت . و کونمم انقد وازلین زده بود . که حسابی چرب بود .
تو دستشویی خودمو شستم و اومدم لباس پوشیدم. و نشستم رو صندلی . و دیگه خوابم
نمیبرد.
سیروس که زیر میز لخت . بود و با یه کیر خابیده و خایه های آویزون. داشت خروپف نمیکرد.
ساعت رو نگاه کردم . دیدم نزدیک ۷ صبحه.
نشستم و به اتفاقای دیشب فکر کردم.
ساعت ۸ شد و سیروس پا شد و رفت دستشوییو لباس پوشید و گفت . بیا زود کارمونو بکنیم زود بریم خونه .
خیلی خسته ام تو هم دیشب اذیت شدی. ببخشید.منو حامد جان.
گفتم نه اذیت نشدم . خابم بر د . گفت متوجه شدم . منم کیرمو تکون ندادم .
خودش شل شد و اومد بیرون. فکر کنم ۱ ساعتی تو کونت بود . الانم حتما گشاد شدی . آره
گفتم آره کونم باز شده بود رفتن دستشویی . انگشتم راحت رفت تو کونم.
کارو شروع کردیم و ساعت ۱۰ بود که آقای مرادی با صبحانه امد.و باهم صبحانه خوردیم. و ساعت ۱۲ بود که کارمون تموم شد و آماده شدیم بریم خونه.
از کارگاه که اومدیم بیرون . سیروس گفت بیا با ماشین من بریم .
گفتم نه شما برو من با اتوبوس میرم.
گفت بیا کارت دارم .
رفتم و سوار ماشینش شدم و با هم رفتیم چند خیابا ن پایین تر .
ترمز کرد و گفت :حامد جان میخام با هم بریم حموم یه دوش بگیریم و خستگیمون دربیاد .
گفتم چجوری.
سیروس گفت : اونجا حمام عمومی هست و میریم اونجا .
منم این ساکو ببین . توش لیف و حوله و وسایل آوردم.
راست میگفت رو صندلی پشت یه ساک حمام بود…
ادامه دارد
نوشته: حامد
قدرشو بدون .سندبالا و ثابت یه چیزی دیگس .حسابی به کونت حال بده و لذت ببر کونی جون
آخر ام چیزی جز دادن یاد نمیگیری بس حواست پی کیره آقا سیروسه کوفتت بشه
هرجور که فکر میکنم، اخلاق منم مثل همین سیروسه هستش
توحه توجه نگین نگفتم بهتون زودی اوستا بشین باد بعداز نهار کیر وخایه بخورین بعدازشام کیربخورین از پایین
این همه دادی کار یاد بگیری اخرشم رفتی شهرداری😄