سلام دوستان یه داستان جالب و کوتاه واستون دارم دو سال پیش من رفتم خ پسر عمه ام و اونجا خواهرزادش هم میومد خواهرزادش که اسمشو “م” میزارم خیلی دور ور من میپلکید(البته یجورای چند سالی خاطر خواه من بودش)؛ خلاصه چندباری پیام و زنگ واین حرفا ولی خب من باهاش حال نمیکردم! یه روز که رفتم خونه پسر عمه؛ “م” رو تو پله دیدم که داشت میومد پایین, به هم که رسیدیم نا خواسته یه لب از هم گرفتیم… چند لحظه ای تو شک بودم و اونم رفتش. شب اونروز من قرار بود اونجا بخوابم,حدود ساعت 9 بود که “م” هم اومدش واسه شام اونجا. جاتون خالی شام رو خوردیم و تی وی و جای منو انداختن تو اتاقی که توش حمام داشت و پسر عمه با زن و بچه کوچیکش تو اتاق پشتی خوابیدن و “م” هم توی هال. اون شب عجیب خواب از سرم پریده بود ساعت از یک گذشته بود که دیدم در اتاق باز شدش, “م” بود!! لای در رو باز کرد و گفت بیداری؟ بخواب من میخواستم دستشویی برم خواستم ببینم تو بیداری یا نه, رفتش وموقع برگشت دوباره اتاق منو یه سرک کشید گفت چیه فکر کردی میخوام بیام اینجا؟! خلاصه دوباره رفتش بخوابه… یه ده دقه بعد در اتاق آروم باز شد و سرشو از لای در آورد و اومدش تو… منم به استقبالش پاشدم. یکم صحبت و خلاصه لب و کم کم لخت کردن, سینه های دو کیلویشو با زحمت درآوردم و خوردم و مالوندم واسش,شلوار تنگشم از پاش درآوردم و شرت و خلاصه کوس توپلشم دستی کشیدم. . . حسابی شهوتی شده بود ولی صداش در نمی اومد همونطوری به پشت دراز کشیده بود و هیچ کاری نمیکرد… القصه دوستان کوتاهش کنم آقا منم که دیگه هوس کرده بودم یه دل سیر بکنمش لخت شدم و کیییرمو که حسابی سفت و کلفت شده بود و آوردم سمت دهنش… نفهمیدم چی شد که احساس کردم دهنش قفل شده و تنش داشت میلرزید… بقول بهروز وثوق گفتی د لا مصب هر چه خورده بودیم پرید… کیرمو که دیده بود انگار اژدها دیده!!! حالا کیرم یخده گنده هست ولی این بیچاره انگار تا حالا دودول هم ندیده بود!!! هیچی دیگه من این وسط شروع کردم به آروم کردنش و این که چیزی نیستش و کاریت ندارم و از این حرفا… لباساشو تنش کردم و یکم که آروم شد گفتش ترسیدم که کیریت بره توم!! هیچی اونو راهی هال کردم و با کیییر دل شکستم رفتیم زیز پتو… میدونم داستانش یخورده حالگیری بود,پوزش. ولی ایشالله واسه هیشکی پیش نیاد چه دختر چه پسر چون یا باید خودتو ارضاع کنی یا بخاطر طرفت کلی فشار رو تحمل کنی!! مرسی که خوندید شادباشید
نوشته: babreforutan
kire khar too kese nanat to va )m( too hal khabide boodid bad dare otag baz shod didi (m) hastesh ?
““م” رو تو پله دیدم که داشت میومد” خوب حالا اسم واقعیش و نمی گفتی، می گفتی مظفر بهتر بود تا “م”، اینجوری نای ادامه دادن نمی ذاری واس مخاطب. دیگه نخوندم.
گوز شعری بود که به ریدمان ختم شد
تویی که میخوای داستان بنویسی لااقل مثل آدم بنویس
من اولین بارمه میبینم کسی به خونه میگه خ یا اسم طرفو م صدا میزنه
واقعا مغزت نریده؟خب اسم مستعار میزاشتی میمردی؟مثلا معنی این حرکت نوآورانت چی بود؟
خاک بر سر کسخلت بکنن
گوزوووووووووووووووووووو
man ke dokhtaram… age bfam yekam ba pesoonam var bere dar ja besh koon midam… to in hame kar kardi kireto nakhorde?
اینکه گفتی کیرتو دید خشک شد یعنی چی قبلش خیس بود عایا
حالم بهم خورد ، آخه این کس شر چی بود نوشتی جلقوز ، مارو مسخره کردی یا خودتو ، کیرررررررررررم تو دهن م و خودت رو هم
کس نگو مومن فقط تا جایی که گفتی ناخواسته ازهم لب گرفتین خوندم و فهمیدم توهمی بیش نیست dirol برو جق بزن عمو فدات
این حروم زاده است بچه ها مادر معلوم نیست پیش کی خوابیده منظورم این حروم زاده باید فلانه جواب این سگ پدر رو بدین با این اسم و عکس مادر جنده
میدونی اگه کیرم رو بذارم روی پیشونیت چه اتفاقی میفته؟؟؟؟
دو تا خایه هام میفته روی چشمات دیگه نمی تونی از این کس شعرا بنویسی پوفیوز دیوس diablo
منم به استقبالش پاشدم. یکم صحبت و خلاصه لب و کم کم لخت کردن, سینه های دو کیلویشو با زحمت درآوردم و خوردم و مالوندم واسشمگه شب تو طویله با گاو شیرده هلندی سکس میکردی؟ توله سگ اون موقع شب تو اون تاریکی ترازو با خودت برده بودی؟! یا اون مادر جنده عینک دید در شب داشته که کیرت رو ببینه و وحشت کنه ؟! ۱۶۷۹ فرغون عن داغ تو مغزت و تخیلاتت بره ، کیر ابوبکر البغدادی تو روحت
سینه دو کیلویی :(((((
حال کردم لاتی تعریف کردی
تا همون جا خوندم ک تو پله یهویی نا خودآگاه از هم لب گرفتین 🙄
با نظر بالا موافقم