دختر عمه رویایی من (۱)

1402/06/10

17سالم بود توی ریاضی مشکل داشتم مامانم فرستادم خونه عمه ام تا از دختر عمه ام فروغ که معلم ریاضی بود ریاضی یاد بگیرم فروغ شوهرش معتاد بود و چند سال پیش طلاق گرفته بود، فروغ یه دختر گندمی با قد متوسط و هیکلی توپر بود،عمه ام کلا دو تا دختر بیشتر نداشت بزرگه فروغ و کوچیکه زهرا که زهرا یه سال از من کوچیکتر بود و پوست سفیدی داشت و قدش کوتاه بود اما خیلی خوشگل بود، روز اول رفتم پیش فروغ ریاضی یاد بگیرم فقط عمه و فروغ خونه بودن و زهرا مدرسه بود، رفتیم توی اتاق فروغ و نشستیم روی زمین و اون یادم میداد، یه پیرهن یقه گشاد پوشیده بود وقتی دولا میشد یه مطلبی رو برام بنویسه سینه هاش کامل مشخص بود چه سینه های قشنگی داشت در طول تمام زمانی که داشت یادم میداد نگاهم به سینه هاش بود البته گهگاهی متوجه نگاه های من میشد و یقه اش رو درست میکرد اما دوباره تا می خواست چیزی رو بنویسه سینه هاش کامل مشخص بود بعدش ازم خواست تمرینات رو حل کنم که چند تاش غلط بود بهم گفت پس حواست کجاست؟ این همه برات توضیح دادم، اون روز تمام شد و من اومدم خونه وای فکر اون سینه ها دیونم کرده بود چند روز بعد به مامانم گفتم یه چند تا سوال ریاضی دارم می خوام برم از فروغ بپرسم که مامانم گفت نیستن با عمه رفتن بیرون، فردا می خوای بری؟ گفتم نه، یه روز دیگه میرم، فرداش بعد از کلاس ریاضی نمیدونم چیشد دیدم در خونه عمه هستم زنگ زدم فروغ گفت کیه؟ گفتم منم در رو زد، رفتم داخل دیدم همون پیرهن تنشه خیلی خوشحال شدم گفتم یه چند تا سوال ریاضی داشتم اومدم بپرسم گفت بگو ببینم چیه؟ رفتیم توی اتاق فروغ و دوباره تا میومد یه چیز رو بنویسه برام سینه هاش کامل پیدا بود بهم گفت اومدی نگاه کنی یا ریاضی یادت بدم؟ خیلی بد نگاه میکنی، ترسیدم هول شدم گفتم نه ببخشید، گفت اشکال نداره تمریناتو حل کن، تمرینامو حل کردم اومد چک کنه خم شده بود روی دفترم سینه هاش کامل پیدا بود و منم داشتم نگاه میکردم گفت خیلی برات جذابن؟ من جوابی ندادم گفت با چشمات داری می خوریشون بیا بخورشون و روی کمرش دراز کشید و پیرهنش رو زد بالا گفت بدو بیا بخورشون باورم نمیشد فروغ پیرهنشو زده بود بالا و بهم میگفت بیا سینه هامو بخور هنگ کرده بودم که گوشمو گرفت و گفت با چشات داشتی میخوردیشون حالا بهت میگم بخور نمیای بخوری؟ بخورشون، منم شروع کردم خوردن، من کنارش نشسته بودم و داشتم سینه چپشو می خوردم دست چپمو گرفت و گذاشت روی کوسش و گفت اینجوری بمالش، من زیاد بلد نبودم خوردن سینه رو بهم میگفت با زبونت نوک سینمو بازی بده مک بزن نوکشو گاز بگیر کوسمم بمال چقدر خوبه چه حالی میده، بهم گفت چند بار برای سینه هام جق زدی؟ گفتم دو سه بار گفت دیگه لازم نیست جق بزنی هر چی خواستی به خودم بگو من سینه هاشو می خوردم و کوسشو میمالیدم و اونم میگفت چه خوبه چه حالی میده که یهو صدای در اومد و عمه صداش کرد فروغ؟ بلند شد لباس هاشو درست کرد و رفت بیرون از اتاق و عمه ام خرید کرده بود خریدهارو کمک عمه ام کرد و رفتن توی آشپزخونه منم اومدم بیرون از اتاق عمه گفت پس تو هم اینجایی؟ مامانت نگفت میای؟ گفتم از کلاسم که تمام شد مستقیما اومدم گفتم فروغ مرسی خیلی خوب یاد گرفتم و وقتی اومدم برم فروغ گفت فردا 9 صبح بیا و منم گفتم چشم و رفتم، شب به مامانم گفتم فردا کلاس فوق العاده دارم و صبح حوالی ساعت 9 رسیدم در خونه عمه منتظر موندم تا ساعت 9 شد زنگ رو زدم کسی جواب نداد یه ده دقیقه گذشت دوباره زنگ زدم فروغ گفت کیه؟ گفتم منم در رو زد رفتم داخل دیدم یه حوله حمام صورتی تنشه گفتم حمام بودی؟ من یه بار زنگ زدم در رو باز نکردی ترسیدم گفت از چی ترسیدی؟ گفتم نمیدونم، گفت بیا می خوام یه چیزی نشونت بدم اون رفت توی اتاقش منم پشت سرش رفتم گفت در رو هم ببند در رو بستم گفت ببین منو… حوله رو کامل باز کرد و انداخت روی زمین بهم گفت نظرت چیه؟ گفتم عالیه و خواستم سینه هاشو بخورم گفت نه، روی کمرش خوابید و پاهاشو باز کرد گفت باید کسمو بخوری این همه برات برقش انداختم، منم شروع کردم خوردن کوسش بو و طعم خیلی بی نظیری داشت و چون بلد نبودم کوس بخورم با دستش سرمو گرفته بود و به بالای کوسش فشار میداد میگفت با زبونت لیسش بزن، مکش بزن زبونت رو بهش فشار بده انگشت بزرگه دستت رو بکن توی سوراخ کوسم، کوسش داغ بود و بوی خوبی که میداد خوردنش رو لذت بخش کرده بود گفت من کیر میخوام پاشو کیرتو بده میخوام برات بخورم بلند شدم و شلوارم و شورتم رو در آوردم و کیر حسابی شق شدمو کرد توی دهنش واااای یه جوری کیرمو میخورد نفسم بند میومد بخصوص وقتی همشو توی دهنش میکرد یهو بهم گفت کیرتو بکن توی کوسم دیگه نمی تونم تحمل کنم منم کیرمو کردم توی کوسش خیلی داغ بود میگفت تند تند عقب جلو کن، منم تند تند عقب جلو کردم وااای که چه لذتی داشت من چشام باز نمیشد فقط داشتم عقب جلو میکردم که یهو آبم اومد و ریختم توی کوسش، گفت آبت اومد؟ چه زود؟… اومد کیرمو شروع کرد خوردن تا دوباره شق کردم و دوباره کردم توی کوسش این بار بیشتر بهم حال میداد چون چشمام باز بود و کامل میدیدم که دارم کیرمو تا ته میکنم توی کوس فروغ مثله یه رویا بود و فروغ داشت آه و ناله میکرد که محکمتر بکنمش و یهو بدنش سفت شد و بهم گفت بقیشو بکن توی کونم آبتو اونجا بریز بهم گفت روی کمر بخواب و خودش کیرمو کرد توی کونش و شروع کرد بالا پایین کردن کونش از کوسش تنگ تر بود و باز هم نمی تونستم چشمامو باز کنم و اون هم تند تند بالا پایین میکرد و آبم اومد و خالی کردم توی کونش یه چند دقیقه همین جوری روم نشسته بود بعد بلند شد و گفت با اینکه نا وارد بودی اما خوب بود کم کم خودم درستت میکنم تا حرفه ای بشی… گفتم فروغ؟ گفت چیه؟ گفتم بیا؟ گفت چیه؟ گفتم بیا نزدیکتر یه چیزی در گوشت بگم، اومد نزدیک، بوسیدمش و گفتم عالی بود، گفت اینکارتو دوست داشتم همیشه بعد از سکس هامون ببوسم و نظرتو بهم بگو…


از 17سالگی تا 22سالگی با فروغ سکس می کردم اونم چه سکس های خفنی دیگه حسابی توی سکس حرفه ای شده بودم، که حس کردم زهرا دختر عمه کوچیکم خیلی حواسش بهم هست و سعی میکنه همه جا کنارم باشه و باهام شوخی میکرد و می خندیدیم کم کم که دقت کردم دیدم حسم درسته و زهرا واقعا دوستم داره و یه بار اینو ازش پرسیدم و اونم گفت که خیلی دوستم داره و تا الان فقط به من فکر میکرده منم ازش بدم نمیومد به لحاظ سکسی هم از فروغ سکسی تر بود منم باهاش همراهی میکردم و میگفتم که دوستش دارم چون توی کف کون تپلی و سفیدش بودم از بوس و بغل شروع کردم تا تنها میشدیم از پشت بغلش میکردم و کیرمو به چاک کونش فشار میدادم و سرشو میبوسیدم و اونم همراهی میکرد و کونش رو تکون میداد و میگفت از پشت بغلم میکنی با دستات سینه هامم فشار بده، یه روز بهش گفتم فردا ساعت 4عصر بیا مامانم نوبت دکتر داره با بابام میرن بیا با هم عشق و حال کنیم گفت نه، گفتم من میخوام به مامانم بگم می خوام با تو ازدواج کنم ما ماله همدیگه هستیم نگران نباش بیا از لذت عشق سیراب بشیم گفت باشه، فردا ساعت 4 اومد، در خونه رو که باز کردم پرید توی بغلم و از هم لب گرفتیم و بغلش کردم و رفتیم توی اتاقم و انداختمش روی تخت و افتادم به جونش ازش لب میگرفتم و آروم سینه هاشو فشار میدادم دکمه مانتوشو بازکردم و پیرهنش رو زدم بالا و شروع کردم خوردن سینه هاش دیدم خیلی خوشش اومده چون چشماشو بسته بود و لبشو گاز میداد آروم دستم رو روی کوسش گذاشتم و از روی شلوار مالیدم کوسشو دیدم چیزی نگفت منم پر رو تر شدم و دستمو کردم توی شلوارش و از روی شورت کوسشو میمالیدم حسابی مست شهوت بود که شلوار و شورتش رو با هم کشیدم پایین و شروع کردم خوردن کوسش، دیگه حرفه ای شده بودم جیغ میزد جووونم ارشیا چقدر خوب میخوری ارشیا تو رو خدا ماله من باش، واقعا یه کوس زیبا و بی نقصی داشت سفید، تمیز و دوست داشتنی لامصب مثله یه اثر هنری دلت میخواست قابش کنی بزنیش به دیوار، بهش گفتم پاشو، بلند شد داگی اش کردم و گفتم چقدر دوستم داری؟ گفت خیلی گفتم میخوام از کون بکنمت گفت نه درد داره گفتم من جوری میکنمت کمترین درد رو حس کنی، گفت نه، گفتم پس الکی نگو دوستت دارم گفت باشه فقط قول دادیا که درد نداشته باشه گفتم درد که داره اما دردش کمتره و تو باید تحمل کنی گفت باشه من بهت ثابت میکنم دوستت دارم، روغن آوردم سوراخ کونش رو چرب کردم و شروع کردم سوراخ کونش رو انگشت کردن و مالیدن کوسش… کم کم یا انگشت رو کردم توی کونش کون خیلی تنگی بود حیفم اومد با انگشت گشادش کنم رفتم وسط دو تا پاش و کیرمو کردم توی کونش جیغ میزد درش بیار درد داره درش بیار یکی زدم توی سرش گفتم نفس عمیق بکش تحمل کن بخاطر من تحمل کن عشقم تورو خدا تحمل کن گریه میکرد و میگفت به خدا درد داره نمی تونم منم قربون صدقش میرفتم بعد یه چند دقیقه آروم شد و آروم آروم شروع کردم تلمبه زدن وای که چه لذتی داشت کونش سوراخ تنگش یه جور دور کیرم حلقه زده بود که انگار داشت کیرمو می کندش اونم با صدای لرزونی که با گریه همراه بود میگفت کونمو پاره کردی، میسوزه، درد داره، بسه تو رو خدا منم بی توجه به حرفاش توی کونش تلمبه میزدم و میگفتم من عاشقتم زهرا جونم تو زن خودمی کون دادن یه زن به مرد نشونه علاقه زیاد اون زنه چون داری بخاطر من این درد رو تحمل میکنی از اون التماس از من در خواست تحمل که یهو آبم اومد و ریختم توی کونش و کیرمو از توی کونش دراوردم نگاه کردم دیدم سوراخ کونش که صورتی بود قرمز شده یکم روغن زدم و براش سوراخشو مالیدم بهم گفت ارشیا حالا باور کردی خیلی دوستت دارم؟ گفتم منم دوستت دارم کون سفید تنگم خیلی حال داد گفت کوفتت بشه من جر خوردم…
الان 25 سالمه سکسم با فروغ سر جاشه، زهرا هم کونش گشاد شد ولش کردم

نوشته: ارشیا


👍 8
👎 4
18801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945251
2023-09-02 00:05:10 +0330 +0330

کیر د کص دالگت

3 ❤️

945312
2023-09-02 03:22:36 +0330 +0330

تبریک تو ی حروم زاده ای

3 ❤️

945350
2023-09-02 11:20:49 +0330 +0330

لاشی

2 ❤️

945423
2023-09-03 00:03:24 +0330 +0330

اگه مارو هم نمیکنی تا نظرمونو بگیم

1 ❤️

945505
2023-09-03 09:09:14 +0330 +0330

این داستان ارشیا دیوث ترین پسردایی دنیا

0 ❤️

945559
2023-09-03 20:22:09 +0330 +0330

.کونی.وقتی دختر گریه بیفته بدون خیلی دردش گرفته.تحمل درد زنا از ما مردا خیلی بیشتره.ببین چقدر دردش گرفته که گریه کرده.البته تو که توواقعیت نکردی ولی معلومه چه هالوویی هستی

0 ❤️