دختر دایی سارا

1400/12/20

سلام اولین باره این خاطره رو میگم بریم ک خوشتون بیاد
سال ۷۳ برخلاف تمایلم پا ب این دنیای حوصله سربر گذاشتم و از وقتی خاطره هام یادم میاد همبازیم سارا بود ی سال از خودم بزرگتر بود و کلی کتک خوردم تا بفهمم سارا مثل دوستای پسرم نیس ک راحت باش بازیای پسرونه کرد.پوستش ب حدی سفید بود ک اگه محکم نگاش میکردی کبود میشد ما باهم بزرگ شدیم عین دوتا دختر یا دوتا پسر بودیم جوری نبود بش بگی رل. تا ۱۹ سالگی ک اون انگار وقت ازدواجش بود و من ی پسر بچه ۱۸ ساله،ازدواجش رابطمونو کمرنگ کرد و محدود ب دیدنای خانوادگی خونه مامان بزرگ.ب یاد قدیم هر وقت فرصت میشد یه بوس فرانسوی حالا ن زیاد طولانی ولی حسابی عمیق از هم میگرفتیم گذشت و درس و دانشگاه من و بچه دار شدن اون باعث میشد جدا باشیم تا روز تولدم ک پیاماش شرو شد و حالش بد بود بعد چن شب دیدم ک سنگ صبورشم و از اختلاف سنی زیاد با شوهرش و مشکلاتش حرف میزد.زیاد حیوون نیستم اما بدم نمیومد از کسی ک ی عمر باهم بودیم یه کام گرفته باشم پس متملقانه ابراز علاقه میکردم.اینم تحت تاثیر نزدیک شدن ب من ب شوهرش فشار اورد نزدیک خونه ما خونه کرایه کنن.چن روز بعد اسباب کشی گفت ک دارم میام خونتون گفتم پس ب مامان زنگ نزن چون بیرونه بیا منو بابا و خاهری خونه ایم مامان نباشه راحتیم اونم زود اومد.از شانس خوبم بابا رفته بود تراس بساط تریاک ردیف کرده بود.سارا اومد داخل و یکم نشستیم اما دوتا داستان بود خاهرم و پسر بچه دو سه سالش ب خاهرم کارت عابر دادم و گفتم بره فلان جا تخمه گرم بگیره اونم عاشق پسر سارا اونو ورداشت برد.دستشو گرفتم بردم اتاقم چسبوندمش ب دیوار و عین دوتا تشنه میمکیدیم همو.سرمو بردم تو گردنشو عطر اشنای بدنشو نفس کشیدم تا حالا انقدر پیش نرفته بودیم زبونمو از ترس کبود شدنش با ظرافت رو گردنش تکون میدادم با اون صدای لرزون ک همه دوسشدارید گف وقت نداریم و دراز کشید رو تختم پاهاشو داد بالا و شلوارشو تا زانو کشید پایین سرمو بردم بین پاهاش و رونای بلوریو با لبام نوازش میکردم باب اسفنجی شورت زردش دقیقن رو کصش بود شورتو بالا بردم و دروازه بهشت.یه سفیدی بی نظیر ک با پشمای نازک و طلایی بالاش و چاک صورتیش کیرمو جامع دران اماده خدمت میکرد.زبونمو بردم لای چاک کصشو با تمام شهوت سوراخشو میک و زبون میزدم سرمو چنگ میزد و سعی میکرد صداش نیاد.لپای کونشو وا کردم و افتاب رو دیدم یه سوراخ ریز کبود با کلی چین اطرافش ک امضای تنگی این سوراخ بود.زبون روی سوراخ کونش میکشیدم و تا چوچولش لیس میزدم دوس داشتم ساعتها میمکیدمش اما وقتش نبود شورتشو نمیخاست در بیاره پس رو سینه خابوندمش و بالشم زیر شکمش.دستاشو گذاشتم رو کونش لاشو وا کرد روش دراز کشیدم و سانت ب سانت ک کیرم میرف داخل کص تنگشو احساس میکردم و تو دلم تشکر از سزارین داشتم با صدای نالش فک کردم دردش گرف اما گف کامل بخاب روم تکون نمیخوردم و با تنگ کردن کصش کیرمو میمکید از گرمای کصش و تنش و شهوت زیاد خیس اب بودم گردنشو لیس میزدم و اروم تلمبه میزدم تو ی جای تنگ و لیز.نرمی کون ژله ایش دیوونم میکرد میخاستم بیام اما ن قبل اون.کیرمو بیرون کشیدم و برش گردوندم شروع کردم ب مکیدن چوچولش و انگشت بردن تو کصش داشت اونم میومد ک گف کیر میخام بذا توش پاهاشو بالا دادم و با کیرم چوچولشو میمالیدم جفتمون نزدیک انفجار بودیم گذاشتم تو کصش و تلمبه های مخصوص استخراج نفت…اخ ک لرزیدن ی زن زیر کیرت از فتح بغداد هم لذت بخشتره.!
بخاطر کمبود جا مجبور ب خلاصه شدم
عذر تقصیر و ایام بکام.

نوشته: ایکس


👍 5
👎 13
30601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863362
2022-03-11 02:27:45 +0330 +0330

🙄

0 ❤️

863368
2022-03-11 02:42:55 +0330 +0330

کسکش شیشه ای کیرم تو ساقیت زود انزال بی پدر

1 ❤️

863376
2022-03-11 03:18:07 +0330 +0330

همینجور الکی همه رفتن که شما با خیال راحت کوس بکنی اون موقع پدرت کیرش نبود تو با سارا تنها دارین چه گوهیی میخورین که بوی آب منی کل خونه مر کرده خواهرتم خر نفهمیده میخوایی حرکت بزنی مادرتم همون اول اوت کردی خو چرا کسشر نینویسی بعدش نتونی جمعش کنی

0 ❤️