جبران عشق (۱)

1401/09/22

این شروعی بر داستان های من قراره باشه اگر دوست داشته باشین
ادبی و رسمی نمی‌نویسم و سعی میکنم ساده و روون باشه
مرز واقعیت و رویا خیلی باریکه پس ممکنه داستان ها واقعی باشه با چاشنی رویا پردازی و یا رویایی باشه با گوشه هایی از حقیقت
بیشتر از این وقتتونو نمیگیرم و میرم سراغ داستان
راستی من راکد هستم…


سکس با سمیرا شده بود برام یه عادت.نمیدونم دروغ هایی که بهم گفته بود این لذت و درون من کم کرده بود یا لاس زدن ها و چت کردن هایی که لو میرفت باعث میشد حسم بهش کم بشه و این عشق کم کم تبدیل بشه به یک نفرت
یک سال و نیم زمان کمی نیست برای عادت کردن به یه آدم.چند باری که سعی کردم ازش جدا بشم و نشد!بعضی وقتا خواهش و التماس اون و بعضی وقتا ترس از اینکه کس دیگه ای دستش به سمیرا من برسه
اون فقط برای من یه دوست دختر نبود
بهترین رفیق بود بهترین اعضا خانواده
روزی نبود که بدون اون سر بشه .کاش همه چیز و خراب نمیکرد!
با دروغ هاش با لاس زدن هایی که یکی یکی لو میرفت
میدونی اون اوایل عاشق شیطونی هاش و حشری بودنش بودم ولی الان متنفرم از این!چون همین باعث میشد بعضی وقتا زیر آبی بره
من براش نه توی سکس نه توی محبت و عشق ورزیدن واقعا هیچی براش کم نمیذاشتم
نمیگم با کسی بود یه سکس میکرد ولی همین که دو تا کلام لاس میزد توی اینستا و جاهای مختلف
برای منی که تمامم و برای اون گذاشتم…سخته! میفهمین منو؟
دختری سفیدی که با موهای خرماییش من و عاشق کرده بود حالا من و از خودش متنفر کرده
تنفری که نه راه پس داره نه راه پیش
من بهش عادت کردم ولی از ته دل هم عاشقشم و هم متنفر!


با صدای زنگ خونه سریع یه حوله پیچیدم دورم و رفتم به سمت در تا در و براش باز کنم
توی این مدت طولانی اونقدری باهاش راحت بودم که حتی لخت هم برم در و باز کنم
باز مثل همیشه جذاب و زیبا
پشت چشم های سبزش و همیشه سایه همرنگ لباسش میزد
+بفرمایید داخل خانومممممممم
یه بوس از لپم کرد و بدو بدو رفت سر یخچال انگاری خیلی تشنه بود
حق داشت هوا این روزا به قدری گرم شده بود که آب بدن رو هم تبخیر میکرد
-وای نمیدونی چقدر زر زدم تا تونستم مامانم و راضی کنم هزاررر تا بهونه آوردم از آخر هم گفت میام دنبالت تا دو ساعت دیگه
+جدی؟پس فک کنم وقت به سکس نرسه دیگه بشینیم یه فیلم ببینیم
-غلط کردییی من این همه راه اومدم روی ماه شما و همچنین کیرت و ببینم و سلامی عرض کنم از درون وجوددددد
+بگو منظورم اینه اومدم من و بکنی برم دیه .بگو با تو کار ندارم با کیرت کار دارم
-مسخره نشو خودت میدونی شوخی میکنم
+پس نمیخوای؟
-امیرررررررر اه
+باشه بابا زود در یخچال و ببند بیا بغلم ببینم
خودش و مثل کوالا آویزون من کرد
خیلی دختر ریزی نیس ولی خب تفاوت قدیمون زیاده چون من نسبتا بلندم
همه میگفتن عین خواهر و برادر هایین از بس که بهم میاین و شبیه به هم هستین
ولی به نظر من اون خیلی خوشگل تر از من بود
جفتمون سفید بودیم ولی سفیدی دختر خیلی جذاب تره
چشم های من قهوه ای ولی چشم های اون سبز بود ماشی بود نمیدونم فقط میدونم غرقش بشی کارت تمومه
تنها آپشن من نسبت به اون بینی من بود که چون صورت استخونی درشتی دارم بینی بزرگم به صورتم میاد ولی بینی اون نسبت به صورتش کمی بزرگ تر بود که از نظر من بانمک بود ولی خودش دوسش نداشت
بدن هم که نگم لامصب حوری بهشتی خودمه
کمر باریک با کون گنده
سینه های خیلی درشتی نداشت ولی خوش فرم و ناز بود مخصوصا اینکه نیپل های صورتی داره
ولی در عوض من نه چاقم نه لاغر که این به واسطه استخون بندی درشتمه
بگذریم
همون‌طور که توی بغلم بود و سرم لای موهاش سیر میکرد و عطرش و از تموم وجود حس میکردم در گوشم گفت
_ارمین وقت نداریم میشه زود تر بریم اتاق
این و که گفت توی بغلم جا به جاش کردم و کشیدمش بالا تر تا نیفته
راه افتادم سمت اتاق و انداختمش روی تخت
-هویییی وحشی کمرم شکستتت
+چی گفتی ؟نکنه یادت رفته توی سکس کیه که دستور میده و هر کار دوست داره میکنه ها؟
-من که یادم نمیاد
یه سیلی زدم بهش
میدونست این کار و میکنم عادت داشت برای همین واکنش خاصی نداشت
یه دونه دیگه هم زدم
-چشم چشم بابایی چیزی نگفتم که
۲ تا از انگشت هامو کردم توی حلقش و تا جایی که میشد هل دادم
+چیزی هم مگر میتونی بگی؟خودت من و تبدیل کردی به این حیوون توی سکس
پس امروز قراره مث سگ بکنمت تو هم میشی برده من فهمیدی؟
قیافش و مظلوم کرد
-اوهوم فهمیدم بابایی
این کلمه رو خیلی دوست داشت شاید برای این بود که هیچوقت محبت پدری که ندیده بودو از طرف من دریافت میکرد
درست مثل یک بابا که هر بار بچش کار اشتباه میکنه و باز میبخشتش و بهش عشق میورزه!
-حواست کجاس من کیر میخوام ها
+باز تو حرف زدی نگفتم خفه شو ؟
دستم و گذاشتم روی دهنش و شروع کردم لیس زدن لاله گوشش
اصلا حواسم نبود که حوله دورم نیس حتی نمیدونم کی و کجا افتاده بود
کیرم داشت کم کم بلند میشد
از گوشش بگیر تا گردنش و اونقدر لیس زدم که داشت از حال میرفت
بینش هر چند ثانیه دستم و از روی دهنش برمیداشتم که خفه نشه ولی نمیشد این ریسک و بکنم و کلا دستم و بردارم
چون وقتی حشری میشد دیه به هیچی فکر نمیکرد و فقط جیغ میزد ولی من دوست نداشتم روز خوبم و با گزارش دادن همسایه ها به بابام خراب کنم
از گردنش گرفتم و با کمک خودش بلندش کردم کوبیدمش به دیوار و جلوش زانو زدم
تو چشماش داد میزد که زود تر بکن
ولی هنوز خیلی مونده! نباید به یه هول کیر که به ابن راحتیا کیر داد
شلوارش تا زانو دادم پایین
شورت زرشکی رنگش خیس خیس بود
برام عادت شده بود چون میدونستم بغلش که میکنم خیس میشه چه برسه الان که میدونست یه سکس حسابی پیش رومونه
سرم و بردم جلو و سعی کردم نفس های داغمو به کصش برسونم از روی شرت
اروم اروم سرم و نزدیک تر و میبردم و بو میکردم
میدونست که عاشق بوی کص و ترشحاتشم
نیم سانت مونده بود که لباس از روی شرت بخوره به کصش مکث کردم
-بخورششششش دیگهههههههههه
منتظر همین بودم
دهنم و به کصش رسوندم ولی نه با لب ها و زبونم بلکه با دندون هام!یه گاز قوی از کصش گرفتم که دادش رفت هوا
سریع بلند شدم و جلو دهنش و گرفتم
+جنده حالا تو برای من تعیین تکلیف میکنی؟تو میگی بخورم یا نخورم؟با خودت چی فکر کردی ها ؟نگفتم کسی که کیر میخواد خفه میشه و به جز چشم چیزی نمیگه ها؟
برگردوندمش به سمت دیوار و اون دست دیگمم انداختم دور گردنش
+حالا خفت میکنم همین جا تا بفهمی کی رئیسه
میدونستم دوست داره احساس خفگی رو بعضی وقتا این و کار و باهاش میکردم
هرچند اون اوایل میترسیدم ولی دیه دستم اومده بود باید چیکا کنم
هر وقت واقعا داشت دیگه خفه میشد با دستش ۲ ۳ بار میزد بهم تا ولش کنم
این بار هم بعد چند ثانیه همین کار و کرد ولی من یکم با تاخیر ولش کردم
شروع کرد به نفس نفس زدن خواست چیزی بگه و غر بزنه که گفتم
+هیسسسسسس یه کلمه حرف بزنی کارت تمومه
دیدم که ساکت شد و نشست جلوی پام
انگار نا نداشت که سرپا وایسه نمیدونم از شهوت بود یا حس خفگی و کمبود اکسیژن
با اشاره چشم و ابرو به کیرم بهش فهموندم که باید ساک بزنه
اونم چیزی نگفت و شروع کرد دستش و دور کیرم حلقه زدن
هم دست های اون کوچیک بود هم کیر من به نسبت بزرگ ۲۱ سانتی میشد
زبونش و درآورد و از زیرش شروع کرد به لیس زدن تا روی کلاهکش
اونقدر این کار و تکرار میکرد همیشه تا عصبانی بشم و کلش و هل بدم توی دهنش
تقریبا تمام حرکت های همدیگه رو حفظ بودیم
موهاش و که خرگوشی بسته بود از دو طرف گرفتم و کیرم و سر دادم ته حلقش و شروع کردم به تلمبه زدن توی دهنش
اوایل سرشم بزور جا میداد ولی الان تقریبا تا تهش و میخورد
دو سه دقیقه ای به همین منوال گذشت و من تز زیر بغلش گرفتمش و دوباره پرتش کردم روی تخت
لباسشو درآوردم و سوتینش و باز کردم
همیشه پیش من ست میپوشید لباس زیر هاشو
افتادم به جون سینه هاش
اون آه و ناله میکرد از روی لذت و درد
جفتش و دوست داشت!حتی گاهی وقتا درد و ترجیح میداد
اولش لیس و میک میزدم و از آخر گاز زدن هام شروع میشد
دوست داشتم دوست هاش توی خوابگاه دانشگاهش کبودی هاش و ببینن برای همین معمولا قسمت های بالای سینش و گاز می‌گرفتم که حتی وقتی سوتین تنشه دیده بسه کبودی هاش
دل از سینه هاش بریدم و افتادم به جون کصش
برعکس سینه هاش که با خشونت رفتار میکردم
سعی میکردم اروم و متین به داد کصش برسم
چون میدونستم اینطوری تشنه تر میشه
حتی اجازه نمیدادم دستش و بزاری روی سرم تا بتونه فشار بیشتری رو حس کنه با سرم روی کصش
نیازی به تف انداختن نبود همیشه خودش اونقدر خیس بود که اضافه هم میومد آبش!
چوچولشو اونقدر میخوردم و با دست دورانی میمالیدم که قبل از دخول حداقل ۲ ۳ بار ارضا میشد و آبش میپاشید روی صورتم
حقیقتا من خودم دوست نداشتم اینو ولی میدونستم سمیرا عاشق این صحنه که آبش از تمام صورتم بچکه
برای همین منم هیچی نمیگفتم و یه جورایی عادت کرده بودم ،هیچوقت توی هیچ چیز دوست نداشتم توی ذوقش بزنم مخصوصا سکس که خیلی براش مهم بود
دیدم حواسش پرته و هنوز روز زمین نیومده و شل روی تخت افتاده بعد ارضا که با خودم گفتم الان وقتشه!
بدون هیچ حرفی یهو تمام کیرمو و فرستادم توی کصش و برای جلوگیری از جیغ زدنش همزمان دو تا دستمو و گذاشتم روی دهنش
حالت جیغ گرفت ولی یهو از حال رفت
به اینم عادت داشتم!یادمه اولین بار که اینطوری شد مثل سگ ترسیده بودم ولی دیه الان قلق دستم اومده بود چند ثانیه صبر میکردم و میزدم توی گوشش تا به هوش بیاد
تلمبه هام و سریع کردم و سعی میکردم سنگین باشه
جوری که از هر چند تا یکیش بخوره به ته واژنش
اونقدر روی هوا بودیم که نفهمیدم کی ۱۰ دقیقه گذشت و ما پوزیشن عوض نکردیم
میدونستم کمر اول بیشتر از این دووم نمیارم و باید قدرتم و برای کمر دوم نگه دارم
برای همین کیرم و از کصش درآوردم
که صدای در نوشابه داد
روی تخت دراز کشیده بود کشیدم سرش و به کنار تخت و از تخت سرش و آویزون کردم و شروع کردم به تلمبه زدن توی دهنش
خوردن آب من و دوست داشت و توی هر بار سکس تا یک بار آبم و نمیخورد ولم نمیکرد
پس تا لحظه آخر توی دهنش تلمبه زدم و همزمان با دستام سینه هاش و میمالیدم ولی اونقدر ارضا شده بود که نای باز کردن چشماش و هر چند دقیقه یک بار به دست میاورد
آخرین تلمبه هام و تند تند توی دهنش زدم و آبم پاشید توی دهنش
یک هفته بود سکس نکرده بودیم ولی خب اونقدر توی طول هفته نود میداد که نمیشد خود ارضایی نکنم
برای همین آبم خیلی نبود
ولی همش و تا قطره آخر خورد
-مرسییییی قربونت بشممممم
+عه یعنی کافیه؟
-نهههه دیوونه هنوز خیلی باهات کار دارم
+ولی ۱ ساعت بیشتر نمونده
-وایییی کی یک ساعت شد
امیر پاشو پاشو من هنوز دلم میخواد پاشو
+بابا صبر کن کمرم راست بشه چشم

(:

یهو گوشیش زنگ خورد
عینکش روش چشماش نبود برای همین درست نمیدید کیه
ولی من دیدم
یکی بود به اسم حمید
یعنی اینطوری سیو کرده بود
حتی اسمش هم به گوشم نخورده بود
به روی خودم نیاوردم تا ببینم چی میگه
+جواب بده خو
-ولش حتما مامانمه
+خو جواب بده نگران میشه
گوشی رو که برداشت احساس کردم یکم استرس به جونش افتاد
یه نگاه به من کرد ولی برا اینکه نفهمم استرسشو سریع نگاهش و دزدید
با دست اشاره کرد که ساکت باشم
-جانم
باشه باشه
اوکیه کارم تموم سد خبر میدم بیای دنبالم
مرسییی خدافظ
+کی بود؟
دست پاچه بودنش کاملا مشخص بود،حداقل برای من
-هوم؟
+میگم کی بود؟
-گفتم که مامانم
+کی گفتی؟
-الان دیه امیر اذیت نکن
یه نگاه کردم بهش یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم خودم و آروم نشون بدم تا از قضیه سر در بیارم
+چی میگفت حالا
-هیچی همون اول هم گفتم میخواد بیاد دنبالم بریم بیرون میگه کجایی بیام دنبالت
+خب تو که نگفتی
-گفتم بهش خبر میدم امیر ول کن چیز مهمی نیس وقت و داریم از دست میدیما
خون جلوی چشمام و گرفته بود
چطور اینقدر راحت توی چشمام نگاه میکنه و دروغ میگه
مونده بودم چی بگم
هر چیزیییی که میخواستم بگم زبونم یاری نمیداد
فقط و فقط دستم کمکم کرد
یه سیلی محکم زدم توی گوشش
این بار جا خورد برعکس سکس!
من شاید یه دلیل داشتم برای سیلی زدن ولی اون ده ها دلیل و توی ذهنش قطعا مرور کرده بود
-چته؟
+حرومزاده من و خر فرض کردی؟خودم دیدم یه پسر داره بهت زنگ میزنه
میگی مامانم؟کصکش باز شروع کردی؟مگر قول ندادی آخرین بارت بوده ها؟باز داری چه غلطی میکنی؟
یه سیلی دیگه زدم و بلند شدم تا بیشتر از این آسیب بهش نزنم
تنها راه کنترلم دور کردنش از خودم بود
-امیر بخدا اونطوری که فکر میکنی نیس
+چطوری نیس ها؟اینم مث پرهام داستان داره؟یا مث اون اکس مادر جندت با نود تهدیدت کرده؟دیه چی رو باور کنم هاا ؟چی رو؟
انگار نه انگار که همین چند دقیقه پیش دهنش و میگرفتم که صدایی به خونه همسایه ها نرسه ولی خودم اون لحظه داشتم داد میزدم
-بخدا یه رفیق معمولی حتی رفیقمم نیس داداش دوستمه
اون ما رو میرسونه اینور اونور
+گوه خوردی تو حرومزاده پس چرا دروغ گفتی مامانمه ها؟تا کاسه ای زیر نیم کاسه تو نباشه که دروغ چرا بگی
-بخدا فکر کردم گیر الکی میدی باز برا همین دروغ گفتم خبری نیس
+گیر الکی اره؟پاشو از جلو چشمام گمشو پاشو
-امیررر
+گفتم پاشو حرومزاده پاشووووووو
میدونست که توی این موقعیت فقط باید بره چون موندنش نه چیزی رو درست میکرد و نه فایده ای داشت بلکه من و فقط عصبانی تر میکرد
زود لباساش و با گریه تنش کرد و رفت به سمت در
سر و برگردوند به سمت من
-مطمئنی نمیخوای حرف بزنیم؟
+خفه شو سمیرا فقط برو
رفت و پشت سرش در و بست
من موندم و فکر و خیال ها و خشمی که داغ زخم های قبلی رو هم تازه کرد
واقعا این حق منه؟مگه چه کار بدی کردم؟تاوان چی رو با این عشق پس میدم؟این دفعه نباید ببخشم بابد ترکش کنم!اما… اما نداره امیر تو رو کرده عروسک خیمه شب بازی فقط سکس میکنه و میره …
توی این فکرا بودم که رفتم دم تراس تا نفس تازه برسه بهم
واقعا داشتم منفجر میشدم
دیوارا انگار تمام وزنشونو انداخته بودن روی من
چشمم افتاد بهش، پایین ایستاده بود و هنوز نرفته بود
ولی الان باید میدیدمش تا داغ چند برابر بشه ؟
یک ۲۰۶ اومد و سمیرا سوارش شد
یه نگاه دور و بر و کرد که من خودم و کشیدم عقب که مبادا بالا رو نگاه کنه و من و ببینه
دوباره یه خنجر مستقیم خورد توی سینم و قلبم و شکافت
ولی توی سرم یه چیزی میگذشت…
آمار این داستان و در میارم اگر بازم بحث خیانت بود ابن بار مثل خودش جبران میکنم!حتی بدتر…

نوشته: راکد


👍 8
👎 2
10401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

906537
2022-12-13 10:14:39 +0330 +0330

بکجا داریم میریم ما🚜

0 ❤️

906548
2022-12-13 12:15:09 +0330 +0330

اشتباهات دستوری زیادی داری مثلا همون‌جمله اول ک نوشتی"سکس با سمیرا شده بود برام یه عادت"باید به صورت"سکس با سمیرا برام عادت شده بود"باشه.مثل این مورد خیلی توی متنت بود،قبل از فرستادن خودت داستانتو بخون و اینجو مشکل هارو برطرف کن

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها