اواخر ترم دوم دانشگاه بودم
باید برای امتحانای آخر ترم اماده میشدم
رفتم که بشینم درس بخونم که یهو سرو صدا تو راه پله های ساختمون بلند شد.
یکم که دقت کردم و گوش کردم دیدم بازم همسایه طبقه بالاییمون برای بار صدم با زنش دعواش شده ولی اینبار شدت جر و بحثشون از همیشه بیشتر بود و تو داد و هوار هاشون حرف از طلاق و طلاق کشی به گوشم خورد.
چند دقیقه بعد هم زنه لباساشو جمع کرد و دست بچش رو گرفت و زد بیرون از خونه .
حدود دو هفته بعد یه روز بابا تو خونه داشت تعریف میکرد که همسایه طبقه بالایی رو امروز جلوی در دیده و جویای احوالش شده و متوجه شده که از زنش طلاق گرفته و همه چی تموم شده . (( بعدا هم فهمیدم علت طلاقشون خاله زنک بازی های خانواده زنه بوده که همیشه تو زندگیشون دخالت میکردن ))
محسن (( همسایه طبقه بالاییمون )) یه مرد ۴۴ ساله بود با حدود ۱۸۵ سانتی متر قد و حدود ۹۵ کیلو وزن که اندام و هیکل مردونه معمولی و پشمالو و پوست سبزه داشت .
منم که پدرامم
اون موقه ۱۹ سالم بود
با قد ۱۸۰
وزن ۷۸
پوستمم سفیده
نمیگم اندامم و هیکلم خیلی سکسیه ولی اونقدری خوب هست که تو مترو و اتوبوس و … دسمالیم میکنن و خودشونو زیاد میمالن بهم.
تا اون روز هم کلا ۳ بار با یکی از دوستام سکس سافت داشتم که سوراخم پلمپ مونده بود چون همیشه از اینکه کیر بره تو سوراخم ترس داشتم ولی ساک زیاد پیش اومده بود که بزنم برا چند نفر .
به دلیل اینکه خیلی کم پیش میاد که شرایط جور بشه و بتونم با کسی رابطه داشته باشم همیشه خودمو شیو نگه میداشتم تا هروقت تو خونه تنها شدم جلو آیینه با خودم ور برم و حال کنم.
خب برگردیم سر اصل موضوع…
چند وقت از طلاق محسن و زنش گذشت و منم تو این مدت میدیدمش و باهاش سلام و علیک داشتم و رابطم باهاش کاملا عادی مثل یه همسایه معمولی بود تا اینکه یه روز اومد در خونمون و گفت پدرام جان من یه کمد خریدم الان اوردنش پایین جلو دره و راننده وانت هم میگه من اینو بالا نمیارم و کمکم نمیکنه میخواستم ببینم میشه تو بیای کمکم کنی ببریمش بالا ؟؟؟
گفتم باشه الان میام
خلاصه رفتیم پایین و با بدبختی کمد و اوردیم گذاشتیم تو خونش.
من گفتم که خب دیگه با من امری ندارید ؟
من برم دیگه ؟
گفت کجا ؟؟؟؟؟
تو زحمت کشیدی وایسا یه چایی بخور بعد برو
گفتم نه مزاحم نمیشم
خلاصه اصرار کرد و گفتم باشه
رفت تو اشپزخونه چایی دم کنه
منم رفتم بشینم رو مبل که کنترل تلوزیون رو مبل بود و من ندیده بودمش و نشستم روش و تلوزیون یهو روشن شدن و فیلم سوپر پخش شد.(( فیلم سوپر ریخته بود تو فلش زده بود به تلوزیون داشته نگاه میکرده و همونجوری تلوزیون رو رو فیلم سوپر خاموش کرده بود ))
یهو صدای اه و ناله فیلم سوپر تو خونه بلند شد .
من جا خورده بودم و یهو محسن با قیافه هراسون اومد تو پذیرایی منم سریع کنترل و برداشتم و تلوزیون و خاموش کردم .
محسن قرمز شد و سرشو انداخت پایین و گفت منو ببخش لطفا
خودت میدونی که من چند وقته طلاق گرفتم و تحت فشارم میفهمی که چی میگم؟
گفتم اره درکت میکنم مهم نیست فکرشو نکن و یکم خندیدم که کمتر خجالت بکشه
رفت چایی و ریخت و اورد و خوردیم چایی رو
ازش تشکر کردم و پاشدم که بیام یهو گفت یه دقه میشینی ؟ کارت دارم.
منم با تعجب گفتم کارم داری؟
گفت اره بشین
منم نشستم
+خب بگو ، چیکارم داری؟
-میدونی چیه پدرام ؟ چجوری بگم اخه ؟
+راحت باش بگووو ، مشکلی داری؟
-ببین پدرام جان من چند بار تورو دیدم که با رکابی و شلوارک رفتی آشغال بزاری دم در یا رفتی از پیک سفارش غذاتو بگیری .
+خب؟
-راستش چجوری بگم؟ ببین تو پوستت سفیده بدنتم همیشه شیو و بی موعه وقتایی هم که میری بیرون لباس و شلوار جین تنگ و جذب میپوشی خب بدنت برام جذاب میشه
.
.
.
اینارو که گفت حدس زدم میخواد چی بگه بهم و چی از من میخواد
راستش خودمم خارش داشتم و این یه موقعیت خوبی بود ولی خودم و زدم به نفهمی و گفتم خب ؟؟؟؟
گفت پدرام من طلاق گرفتم و تحت فشارم توهم واقعا بدن خوب و تحریک کننده ای داری الان هم شرایطمون جوره جوره یعنی بهم نزدیکیم همسایه ایم و خونه منم که همیشه خالیه نظرت چیه بیای از هم دیگه لذت ببریم و باهم رابطه داشته باشیم ؟؟ منم قول میدم همیشه تو هرکاری هواتو داشته باشم.
منم در حالی که کونم میخارید واسه رابطه و درک میکردم این چه موقعیت خوبیه خودمو متعجب نشون دادم و بهت زده گفتم نه اقا محسن این چه حرفیه اخه
گفت اذیت نکن یکم فکر کن چقدر میتونه خوب باشه برا جفتمون ؟ بیشتر فکر کن پسر منم همیشه هواتو دارم و کنارتم
گفتم اگه کسی بفهمه چی ابرومون میره ها !!! خیلی بد میشه
یهو اومد نشست جلوم و جفت دستاشو گذاشت روی رونام و شروع کرد حرف زدن و راضی کردن من
همینجوری حرف میزد و پاهام و میمالید
بعد کلی حرف زدن گفت خب نظرت چیه؟
باهم باشیم یا نه ؟
منم گفتم باشه فقط به شرطی که کسی نفهمه و اینکه فعلا نمیزارم کیرتو بکنی تو سوراخم تا بعدا ببینیم چی پیش میاد
گفت باشه و همون موقه شروع کرد مالیدن کیرم که حشریم کنه
گفتم من باید زود برم ، پایین تو خونه گفتم میرم ی کمد ببریم بالا و زود میام اینجوری کلی طول میکشه
گفت نگران نباش خودم زود تمومش میکنم
یهو دست انداخت تیشرتمو دراورد و شروع کرد خوردن سینه هام و همزمان دستش و کرد تو شرتم و کیرم و مالید و منم رو ابرا بودم داشتم حال میکردم .
بعد چند دقیقا مالیدن کیرم و خوردن سینه هام بلند شد گفت ساک که بلدی بزنی ؟؟؟؟
گفتم اره
گفت پس بیا بریم تو اتاق رو تخت
رفتیم اونجا و همه لباساشو به جز شورتش دراورد و به کمر خوابید و رو تخت و پاهاش رو باز کرد از هم و گفت حالا نوبت توعه نشون بدی چی بلدی و بعدش به کیرش اشاره کرد
منم رفتم بین پاهاش شورتشو با دوتا دستم کشیدم پایین و یهو کیر شق شده و سفت و تازه شیو شدش افتاد بیرون.
کیرش زیاد بزرگ نبود حدود ۱۶ یا ۱۷ سانت بود ولی خوش فرم و خوردنی بود و منم که چن وقت بود کیر ندیده بودم با ولع شروع کردم به خوردنش و صدای اخ و اوخ و جوووون گفتنای محسن بلند شد.
یکم که ساک زدم براش گفت بسه دیگه پاشو ابم و خالی کنم و زود برو تا دیرت نشه.
گفتم باشه
شلوار و شورتمو باهم از پام دراورد و یه جووووووووون گفت و یکی یه ماچ از لپای کونم کرد و گفت یعنی اینا از این به بعد مال منه؟
منم با خنده گفتم بجنب کارتو کن باید برم دیرم میشه ها
اونم خندید و منو رو تخت حالت داگی گذاشت
کیرشو که خودم با اب دهنم خیس و لیز کرده بودم گذاشت لاپام و شروع کرد تلمبه زدن .
صدای شلپ شلپ تلمبش اتاقو پر کرده بود
یکم که گذشت یه آه کشید و اب سفید و داغش و ریخت لای پام
و چند ثانیه بعد که به خودش اومد برام جق زد تا اب منم بیاد
بعد بلند شد و رفت یه دستمال اورد و لای پاهام و باز کرد و خودش شروع کرد اب خودش رو از لای پاهام پاک کردن.
بعد اینکه جفتمون و تمیز کرد
همونجوری رو تخت افتاد روم و بغلم کرد و گردنم بوسید و گفت اخ عزیز دلم دستت درد نکنه خیلی وقت بود اینجوری کمرم خالی نشده بود
منم گفتم خواهش میکنم
بعد لباسام و تنم کرد و منم داشتم میرفتم که گفت
خیلی مواظب خودت باش عزیزم
گفتم اااااا چقدر احساسی شدی تو زود
گفت معلومه
چون تو قرار جای زنمو پر کنی برام .
.
.
.
باز کردن سوراخم و سکس های بعدیمون رو تو قسمت بعد میگم بهتون 😘😘😘😘😘
بوس به کیراتون 😘👀
نوشته: پدرام
دو هفته ای طلاق گرفتن و تموم؟ مگه توی ماکروویو گذاشته بودن اینقد سریع؟ تا حالا شنیدی کسی توی دو هفته بتونه طلاق بگیره؟ ولی به هر حال زن شدنت مبارک به هر خال از درس که چیزی نمیشی شاید از زن شدن به جایی رسیدی
اخه سوراخ درشت چطور تلوزیون خاموش با یه دکمه رفت رو فیلم سوپر تو فلش؟؟؟
یاد بگیریم هرکی با تیشرت و شلوارک بره اشغال بذار دم در همسایه بالایی فکر میکنه کونیه میگیره میکنتش… بابا خفه شو کونت خار خارک داره بماند کس شر نگو
عجب دنیای بدی شده اشغال میزاری دم در تومترو تو پارک تو حمام عمومی تو ماساژ …طرف یه دفعه کونو باخت میده خواهشا ادمین جان خودت یکبار داستانها رو بخون بعد اجازه بدید پخش بشه
اتفاقا ما هم یه کونی تو دوران دبیرستان تو کلاس داشتیم اسم اونم پدرام بود
ولی من کونی با اسم امیر خیلی دیدم
بعدش محمد و علی از همه بیشتر بودن
به اطلاع ت برسانم طلاق پروسه وحشتناک داره یه هفته ی گفت خدا شدم ؟
کاس میکقتی قهر بوده و دنبال کارای طلاق
پدرام جان خدا قوت. کونی خوبی هستی. مشکل این بنده خدا رو حل کردی. خب تو که مشکل اونو حلکردی یه دور بیا به همه ی همسایه ها بده دیگه نظرت چیه؟ آخه کص.خل کدوم همسایه ای درجایی که دختر هست و خانوم پولی توی کانالای تلگرام ریخته و خونه خالیه، میاد پورن بزاره و پسر بکنه. عقلت پاره سنگ داره
سلام خدمت نویسنده عزیز، اول از همه بگم که واقعا قشنگ نوشتی و اون حس خوبو تونستی حداقل به من یه نفر منتقل کنی. ولی فکر میکنم خیلی بهتر از اینا میتونی بنویسی، خیلی. اوردن کمی جزئیاتِ بیشتر از حوادث و اتفاقات، با آب و تاب بیشتری از سکس تعریف کردن، داستانتو بهتر میکنه. راستی زیادی خودتو تو نوشته ات بی ارزش و هَوَل کیر نشون دادی! مثل آخرین جمله داستان، این حرفا شایسته کَسی که داستانِ به این خوبی نوشته نیست و شبیه حرفای جنده های دنبالِ شارژِ. در کل خوب بود، لایک45حلالت
فقط بچه کونم گذاشته سن بالا نبوده تو خاطراتم😁
این آخری خوب گفتی بوس به کیراتون
بوس کن عزیزم بوس کن
خوشم اومددد…میشه گفت اتفاق افتاده باشه غیر قابل باور هم نبود…فقط کاش نوسته بودی اهل کجایی