بی قاعده

1401/03/01

باز بغلش کردم تا بیشتر احساس آرامش کنه ، حق داشت که انقدر استرس داشته باشه بالاخره می‌تونست خودش رو اثبات کنه به همهٔ اونایی که دست کم گرفته بودنش . اسمش رو صدا زدن ، پیشونیشو بوسیدم و با لحن آرومی که همیشه باهام بود گفتم:تو بهترینی عزیزم ، مطمئنم موفق میشی؛
نازنین بعد کلی تلاش این طرح رو آماده کرده بود و قرار بود بعد این همه جون کندن بالاخره واسه این شرکت ارائش بده منم مثل همیشه تشویقش کرده بودم و خب چون خیلی انگیزه بهش داده بودم از خودش بیشتر نگران بودم موفق نشه چون میدونستم خیلی دلگیر میشه.

تو راه برگشت به خونه بودیم ، موزیک شادی که گذاشته بودیم به حال و هوای خوبمون رنگ جیغ تری داده بود ، نازنین از ذوقش نمی تونست رو صندل بشینه ، مدام بالا پایین میپرید .
تو این شهر دوتامون فقط هم دیگه رو داشتیم البته نازنین از من اجتماعی تر بود و تونسته بود با چند نفری دوست بشه ولی من گاردم تو برخورد با آدما بالا بود ، شاید چون اکثر آدمای مورد اعتماد به هر نحوی که شده بود بهم لطمه زده بودن . به هرحال من نازنین رو داشتم و برام بس بود .

اون روز برخلاف همه سختگیری هام به هر ساز نازی رقصیدم و خواستم بهش خوش بگذره ناسلامتی طراحش رو قبول کرده بودن البته منم خیلی خوشحال بودم. اون شب اجازه دادم کنارم بشینه سر میز و باهام غذا بخوره ، وقتایی که کار خوبی میکرد یا میخواستم بهش یه فرجه ی کوچولو بدم میزاشتم سر میز با من غذا بخوره .

یک ماهی میشد که نازنین مشغول شده بود تو اون شرکت ، براش خوش حال بودم با اینکه اسلیوم بود برام ارزشمند بود خیلی دوستش داستم اصلا اگه دوستش نداشتم که باهاش ازدواج نمی‌کردم.

بخاطر کار اشتباهی که کرده بود باید تنبیه میکردمش ، پنج شنبه شب بود ، صداش کردم بیاد تو اتاق تا نگاه عصبی و پر از حرصمو دید با صدای لرزونش گفت : چیزی شده عرفان؟
بدونه توضیح گفتم لباساتو دربیار ، بی معطلی با گفتن چشم لخت شد و زانو زد جلو ، ازش پرسیدم :
تو چیه منی؟

با صدای ضعیف گفت : من برده و کنیز شمام.
از تحقیر کردن لذت میبردم ، مستبدانه گفتم بلند بگو توله صدات رو نشنیدم
اینبار بلند تر تکرار کرد…
گفتم بره رو تخت و دراز بکشه ، بدون هیچ تعللی رو تخت آماده بود که شروع کنم

دستاش رو بستم ، همینطور پاهاش رو و چشم بندش رو زدم رو چشماش. نوک سینه هاشو فشار دادم و آه ریزی کشید ، پاهاش رو جوری به گوشه های تخت بسته بودم که از هم فاصله داشتن و لای پاش باز بود ، چنتا ضربه با کف دست زدم رو کصش ، با هر ضربه کمرش رو میاورد بالا و به خودش قوس میداد بی توجه به درد کشیدنش ادامه دادم انقدری زده بودم که کصش حسابی قرمز شده بود .
شمع رو روشن کردم ، با هر قطره پارافینی که می‌چکید رو بدنش لبش رو گاز میگرفت و با صدایی که پر از التماس بود مدام میگفت غلط کردم ارباب . هرچی بیشتر زجه میزد من بیشتر لذت میبردم ، میدونستم اونم داره ازین درد لذت میبره ، به نوک سینش گیره زدم ، دوتا انگشت دستم کردم دهنش دهنش اونم میکشون میزد ، ترشحاتش کصش رو حسابی لزج و خیس کرده .
دست و پاهاش رو باز کردم حالا دیگه جلوم زانو زده بود با دندوناش گوشه ی شلوار رو گرفت و با نهایت آرامش درش آورد شرتم رو هم به همین منوال در آورد ، کیرم رو مالیدم رو صورتش و بعد وارد دهنش کردمش ، میخواست از دستاش کمک بگیره که با سیلی ای که خورد فهمید اجازش رو نداره
تمام تمرکزش رو جلو عقب کردن سرش بود ، سرش رو با دست نگه داشتم و شروع کردم تو حلقش تلمبه زدن ، صدای اوق زدناش و نفس نفس زدنای من کل اتاقو پر کرده بود ، وقتش بود دهنش استراحت کنه میخواستم حالا از کصش استفاده کنم ، رو تخت دراز کشید دستم رو گذاشتم رو گلوش و شروع کردم با تمام قدرت تو کصش تلمبه زدن چند دقیقه گذشت که با لرزشای شدید ارضا شد ، لرزیدنش منو بیشتر تحریک کرد با سرعت بیشتری داشتم تلمبه میزدم ، نزدیک به اومدن بودم که کیرمو در آوردم موهاش رو کشیدم به سمت خودم و با حرکت دستم آبم رو خالی کردم روی صورتش ؛

بعد از دوش گرفتن بغلش کردم و درحالی که داشتم گردن و موهاش رو نوازش میکردم تو بغل خوابش برد.

کم و کسریاشو به پر رنگی خودتون ببخشید

نوشته: Young daddy


👍 6
👎 4
20401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875316
2022-05-22 00:58:16 +0430 +0430

عالی💙💜💦

0 ❤️

875337
2022-05-22 01:52:18 +0430 +0430

خیلی کوتاه بود سکس چتای یه خروس از این طولانی تره😂

2 ❤️

875817
2022-05-24 15:38:39 +0430 +0430

کم که نداره زیادم داره از خواب دیدنت 😅😅😅

0 ❤️