بن بست

1401/08/06

آب سرد دوش رو همزمان با فشارش زیاد کردم.
بدنم گر گرفته بود و نیاز داشتم زودتر خنکش کنم تا بتونم بهتر نفس بکشم.
شامپو بدنو ریختم رو لیف و آروم کشیدم رو بدنم.
خیلی آروم کشیدم ولی آخم دراومد و اشک تو چشمام جمع شد.درد داشتم.خسته بودم.میسوخت تنم.
زیر لب گفتم: تف به اول و آخر هر چی عشقه…
کامم تلخ شد باز.
مثل همیشه سعی کردم با فکر به خوبیاش حس بدمو سرکوب کنم.
کی بهتر از من بلد بود منو خر کنه؟

آبو بستم و نشستم کف حموم.تکیه دادم به دیوار. سردی کف و دیوار سوزش پوستمو آروم میکرد.
نگاهی به کبودی سینه هام کردمو چشمامو بستم…

لباسایی که دوست داشت رو پوشیده بودم. وسایلی که معمولا باهاشون بازی میکنیم رو میز آماده بود.
در رو باز کردم و مثل یه توله خوب پشت در رو زانو نشستم تا بیاد بالا.
ضربان قلبمو تو گلوم حس میکردم،
تو مغزم، تو واژنم، بیشتر از همه تو سینه‌م…
ترکیب شهوت و هیجان و ترس و عطش و عشق …
در باز شد و دلم ریخت.
نگاهش کردم با ذوق.
مثل همیشه خوش پوش و خوش عطر. با نگاه گیرای از بالا به پایینش و اون لبخند کج که چال لپشو تبدیل میکرد به نوک تیر و باهاش قلب منو نشونه میگرفت…
دو تا دستمو بردم جلو.دستشو گذاشت تو دستم. با عشق پشت دستشو بوسیدم و نگاهش کردم:
سلام آقا.
با اون یکی دستش موهامو نوازش کرد:
چطوری توله؟
پاهاشو بغل کردم و گفتم خوبم الان آقا.خوش اومدین.
-اوهوم.اجازه داری پاشی. برام نوشیدنی و جاسیگاری بیار و برگرد زیر پام.
سریع چشمی گفتم و رفتم.
وقتی برگشتم رو مبل لم داده بود و درحالی که سیگارو روشن میکرد اشاره کرد بین پاهاش بشینم.
چقدر مدل تحقیر کردنشو دوست داشتم. وقتی زحمت حرف زدن به خودش نمیداد و با سر و دست اشاره میکرد کاری براش بکنم.
بین پاش نشستم، سرمو بی معطلی چسبوند به کیرش.
سفت بود.لذت بخش بود برام دیدن حشری بودنش.
صورتمو مالیدم بهش و از اون پایین نگاهش کردم.
بعد هر کامی که از سیگار میگرفت دودشو فوت میکرد طرف صورتم. میدونست دوست دارم.
آروم ولی محکم گفت:
بخورش قبل از اینکه پاشم به زور تا ته جا بدم تو دهنت هرزه…
آب دهنمو قورت دادمو و شلوارشو باز کردم.
آخخ…اون برجستگی که داشت شرت رو پاره میکرد…
دیدن فرم کیرش و تخماش از روی شرت تنگ سورمه ایش بیشتر حشریم کرد
سرشو از رو شرت گرفتم تو دهنم و با لبام فشار دادم.
-آااههه
چقد تحریک کردنشو دوست داشتم،
اون صدای مردونه رو وقتی به خاطر کاری که میکنم آه میکشه…
با صداش و نفساش(حتی گاهی نعره هاش) میفهمم کارمو درست انجام دادم و داره لذت میبره
کیرشو در آوردم و با ولع ساک زدم
پر صدا و خیس
صدای نفساش بیشتر شد
سیگارو خاموش کرد
موهامو چنگ زد و سرمو برد عقب
-باز کن دهنتو
دهنمو باز کردم و زبونمو دادم بیرون
تفشو جمع کرد و یه تف بزرگ ریخت تو دهنم.
با لذت مزه کردم و قورت دادم.
-ای جنده… از تفمم نمیگذری نه؟
-نمیزارم هدر بره آقا
-خوووبه… آفرین
بلند شد ایستاد دو طرف سرمو گرفت و تا ته جا داد تو دهنم
عوق زدم.دوست داشت اینو.
هربار تا ته فرو میکرد تو دهنم و نمیزاشت سرمو بیارم عقب
بعد نگام میکرد، عقب جلو میکرد و نفس میزد
و من لذت میبردم
آوردش بیرون
با ولع نگاه میکردمش.هم خودشو هم کیرشو
آب دهن کشدار و غلیظی که با ساک ته حلقی راه میفته دور دهنم و رو سینم ریخته بود ،از رو کیرش هم آویزون بود
-آقا میشه لطفا منو بکنید…؟
-چطور فکر کردی لایق همچین تشویقی هستی؟ داگی شو… زود …
سریع داگی شدم. تف کرد رو کونم و با دست پخشش کرد و به محکم ترین حالت شروع کرد به اسپنک کردن:
بلند بشمار توله
با هر ضربه کمی میرفتم جلو از درد و بلند میشمردم
میدونستم اگه یواش بگم از اول شروع میکنه.
بعد از ده تا اومد تا نزدیک گوشم :
خیلی نرفتی جلو؟ برگرد سر جات. میدونی من بیام بد میام…
زود برگشتم به حالت داگی
کمربندشو درآورد
حالا نوبت ضربه با اون بود.
خیلی درد داشت ولی خیلی لذت بخش بود.
متوقف شد.
صدای فندک شنیدم.فکر کردم سیگاره باز تا اینکه اولین قطره شمعو حس کردم… خیلی پایین گرفته بود و واقعا سوختم.
اونم رو پوستی که از اون دستای بزرگ و کمربند چرم الان کتک خرده و خود به خود داغه… قطره ها پشت هم میریخت رو کون و کمرم. میدونستم اگه خودمو کنار بکشم عصبانی میشه. رام خودمو سپرده بودم به دستش و آه و ناله‌م خونه رو برداشته بود.
-چی شده توله سگ؟ درد نداره مگه؟ چرا کست خیسه پس؟
ناخودآگاه دستمو بردم سمت کسم. خیس بود، با چوچول باد کرده
با همه وجودم میخواستم بهش بدم.
-کی اجازه داد دست بزنی به خودت؟؟هان؟
-ببخشید آقا
با پاش به دست و پام که رو زمین بود ضربه زد و پخش شدم رو زمین
باز کمربند رو برداشت و از ساق پام تا شونه هام ضربه میزد. درد داشت. خیلی. روی جای شمع ها بیشترم میشد دردش.
-پاشو رو فرش رو کمر بخواب
-چشم آقا
خوابیدن رو فرش با اون وضع پوست بدنم… تا کامل بچسبم به زمین چندتا آخ گفتم
اومد روم
آخ از عطر و گرمای تنش…
-دهنتو باز کن
بین لبامو باز کردم و منتظر تف بودم که گرم و خیس ازم لب گرفت
مست طعم لب و دهنش و برخورد سبیلش با صورتم شدم
آخرشو با گاز ریز از لب گوشتیم جمع کرد، با چشمای خمار نگاهش میکردم یه گاز محکم تر گرفت و تا به خودم بیام کیرشو یه دفعه و با فشار کرد تو کسم. جیغ زدم.

  • چته جنده خانومه کس تنگ ؟ آخخخ
    چه آبی راه افتاده ازش… داغه توش… جووون‌…
    اینارو میگفت و با بیشتر فشار دادن و بیشتر کردن سرعت داشت جای کیرشو بازتر میکرد.
    دیگه چشام از لذت و درد باز نمیموند که صورتشو ببینم و کیف کنم
    چنگ زد تو سینه هام و حسابی ورزشون داد،روشون سیلی میزدکمی بعد خم شد روم و یکی یکی سینه هامو میبرد تو دهنش و محکم میمکید که کبود شن.
    میگفت کبودی ها علامت صاحبته رو بدنت.
    ناله میکردم و پیچ و تاب میخوردم
    فشارم میداد
    سیلی میزد
    تف میکرد
    -یادت میمونه زیر خواب کی هستی؟
    -بله آقا… من توله شمام
    شدت تلنبه ها بیشتر شد دستشو گذاشت رو شونم که با ضربه هاش بالا نره تنم و بتونه تا ته فرو کنه
    ضربه های محکم و عمیق، صورت سرخ و عرق کرده ، نفس تند شده و فشار بیشتر دستش رو سینه و شونم نشون میداد که ارضا شدنش نزدیکه.
    ناله هامو بیشتر کردم و حشری تر پیچ و تاب دادم به تنم
    چی میخواستم مگه جز راضی نگه داشتنش؟
    -جووووونننن… ااااخخخخ… آخخخ… کشتی منو با این کس تنگت توله …
    اینارو گفت و خالی کرد آبشو رو کسم… با لذت قیافه جمع شده‌شو نگاه میکردم
    آخرین قطره رو که ریخت بی جون افتاد کنارم.
    دوست داشت بعد سکس براش سیگار روشن کنم و تا میکشه تنشو بمالم. با دستمال خودمو پاک کردم.
    سیگارشو آوردم. چشماشو بسته بود و سیگار میکشید
    منم تنشو نوازش میکردم.
    خم شدم و روی پاشو بوسیدم.
    دونه دونه انگشتای پاشو بوسیدم.
    یه لبخند قشنگ تحویلم داد.
    دیگه پرستیدن مگه چه شکلی بود؟
    دوس داشتم زمان وایسه.
    صدای زنگ گوشیش خلسه‌مونو از بین برد.
    مثل همیشه باید میرفت تا به زندگی اصلی و واقعیش برسه. چی میتونست واقعیتو تغییر بده؟
    موهامو نوازش کرد و پیشونیمو بوسید. لباس پوشید و رفت.
    به سقف نگاه میکردم همونطوری که به کمر خوابیده بودم رو فرش.

تنم لرزید از سرمای حموم، انگار گرمای تنم کمتر شده بود. حالا دیگه غمی که داشتم تنمو سرد کرده بود. شیر آب رو باز کردم. اینبار گرم تر.
چشمامو بستم و زیر آب تنمو نوازش کردم.
جای قطره های شمعو، جای سیلی هاش، جای کمربندش
سهم من از این رابطه هیچ وقت افترکر نبود
هیچ وقت ارگاسم نبود
هیچ وقت دیده شدن نبود
چی منو نگه داشته بود پس؟
جوابی نداشتم جز یه عشق یه طرفه بی حد به مسترم.
غمگین و عصبانی از بی توجهیش بودم و همزمان فکر میکردم کاش میشد دوش نگیرم.
عطر تنشو میدادم.
حیف بود به این زودی بره از تنم.

نوشته: توله


👍 15
👎 2
24701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900555
2022-10-28 02:17:13 +0330 +0330

توله دستمال یبار مصرف شماها حقتونه باید نفر دوم اونم بصورت پاره وقت بشید از اونطرف واسه کسی که حاضره براتون بمیره گوزکلاس میذارید حقته توله

1 ❤️

900867
2022-10-30 16:37:17 +0330 +0330

داستانت بی نظیر بود
مدتها بود یه داستان با کیفیت همه جوره اینطوری نخونده بودم یعنی اینقدر نا امید بود از قلم نگارنده ها که دیگه به بخش داستان سر نمیزدم
همه جوره پسندیدم
نگارش
تم داستان
همه چیز عالی بود مرحبا بر شما

1 ❤️

908440
2022-12-27 23:07:34 +0330 +0330

نگارش قوی
ریتم جذاب داستان
انتقال عالی احساس به مخاطب
در کل فوق‌العاده عالی،تبریک میگم بیشتر بنویس لطفاً

1 ❤️

911951
2023-01-24 02:32:40 +0330 +0330

توصیف های قشنگی داشت داستانت. دوسش داشتم ❤️ 😎

1 ❤️

940885
2023-08-05 21:27:05 +0330 +0330

به عنوان یه داستان کوتاه قشنگ بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها