امممم
اول از خودم بگم. اسمم آرش و قدم بلنده. هیکلم به گفته دیگران خوبه ولی خب قیافم رو لازم نیست بقیه بگن و خودم میدونم که قیافم تخمی ترین قیافه دنیاست.
به خاطر همین قیافه هیچوقت جرات نکرم به هیچ دختری پیشنهاد بدم و همیشه سعی میکردم با نمرات بالا این کمبود رو جبران کنم. اما خب تو این دوره زمونه تیپ و قیافه خیلی مهمتر از درس و نمره هست.
دوران راهنمایی یا همون متوسطه اول رو با نمرات خیلی بالا گذروندم و مدرسه تیزهوشان قبول شدم.
جو دبیرستان یا همون متوسطه دوم خیلی با راهنمایی فرق داشت و ناچار بودم برم کلاس تقویتی. و اکثر کلاس ها هم مختلط بودن.( دختر و پسر توی یه کلاس بودن ). میدونستم بخاطر قیافم کسی بهم پا نمیده و به همین خاطر برخلاف رفیقام به کسی پیشنهاد نمیدادم. دهم گذشت و رسیدیم یازدهم. سال یازدهم و توی یکی از این کلاسای تقویتی که نمیگم چه درسی بود ، یه دانش اموز دختر جدید به جمعمون اضافه شد. دختره انچنان خوشگل نبود اما خب میشه گفت از بقیه بهتر بود. رفیقام اکثرا رل بودن واسه همین زیاد به این دختره توجه نمیکردن. اسمش مهسا بود و قد حدودا بلندی داشت و موهاش چتری بود.
از همون اول رفتم تو نخش و تصمیم گرفتم شمارشو پیدا کنم. واسه همین به رفیقام سپردم که اگه میتونن یه کمکی برسونن بهم.
گذشت و گذشت تا یه روز رفیقم توی واتساپ بهم پیام داد که دختره شماره ای به اسم خودش نداره و سیمکارت پدرش توی موبایلشه ولی ایدی اینستاشو پیدا کردم. منم که خرذوق شده بودم ایدی رو ازش گرفتم و سریع پیجشو اوردم. پروفایلش عکس خودش بود.خواستم بهش پیام بدم ولی راستشو بخواین تخمشو نداشتم.
هفته ای سه جلسه توی کلاس میدیدمش. دختر شیطون و حاضر جوابی بود و واسه هر تیکه ای ک معلم مینداخت جواب داشت.
لباسایی ک میپوشید معمولا یه مانتو بلند بود و یه شال که زیاد واسم تحریک کننده نبودن.
اما یه روز در عین ناباوری لباسی پوشید که شاید همه پسرا رو جذب خودش میکرد. یه مانتو کوتاه با یه شلوار لی سیاه که وقتی روی صندلی مینشست مانتوش بالا میرفت و برامدگی کونش کاملا مشخص بود. اون روز اونقدر شهوتم زد بالا که تصمیم گرفتم هرطور شده مخشو بزنم.
با یه پیج فیک فالوش کردم اما درخواست فالومو رد کرد. بعدش پیام دادم و گفتم که چرا درخواست فالومو رد میکنی و اونم گفت پیجم شخصی و اینجور چیزا.بعد از کلی بحث کردن هم زد بلاکم کرد.
جلسه بعد توی کلاس ، رفیقم وقتی داشت از در میومد داخل پاش گیر کرد و خورد زمین. همین موقع مهسا بلند شد با صدای بلند گفت : پسر جون یکم تمرین کن ک وقتی دختر میبینی دست و پاتو گم نکنی . و بعدش همه زدن زیر خنده. حتی پسرا هم که تا اون موقع نمیدونستم اینقدر کص لیسن میخندیدن. همین موقع که دیدم رفیقم ناراحت شده شاید یه لحظه فکرم کار نکرد و بلند شدم گفتم: اره هرکی باشه و اینهمه جنده یه جا ببینه دست و پاشو گم میکنه. کونشو داری یبار دیگه بگو ببین چطوری کونت میذارم.دختره هرزه …
یهو همه ساکت شدن و بعدش فهمیدم چه گوهی خوردم و سریع رفتم بیرون. ترسیدم به معلم بگه و ابروم بره. واسه همین به رفیقم پیام دادم و اونم گفت که بعد از تو مهسا هم رفت بیرون و دیگه نیومد کلاس. یخورده خیالم راحت شد ولی هنوز میترسیدم.
رفتم روی صندلی پارک نشستم و تصمیم گرفتم یجوری این گند رو جمعش کنم. واسه همین اینستا رو باز کردم و با پیج اصلیم بهش پیام دادم :
-سلام. ببخشید مهسا خانوم. نمیتونم ببینم کسی به رفیقام توهین کنه. بازم ببخشید
بعد از دو ساعت پیاممو سین کرد و شروع کردیم چت کردن. ( نمیدونم چطوری عکس میفرستن وگرنه همون چتارو همینجا میذاشتم که اینقدر خلاصشو ننویسم 🤦♂️)
+نه خب عذرخواهی لازم نیست. من نباید مسخره میکردم رفیقتونو. ببخشید
-بالاخره خودتونم دوست و رفیق دارین و میدونین دیگه …
+نه
-یعنی چی؟
+من رفیق ندارم
-چرا
+ولش کن . حسش نیست جواب بدم
-باشه اوکی
+راستی پیجمو چطوری پیدا کردی
-اینم حسش نیست.ول کن 😂
+باشه 😂😂😂
-میشه ببینمتون؟
+واسه چی
ببخشید طولانی بود. اگه خواستین ادامه میدم و اگه هم نه که هیچی 🌹
نوشته: آرش
تو ک راست میگی ببین پیشنهاد میکنم قبل خاب فقط جق بزنی ب جای فکردن درباره رویا هات درضمن ادم وقتی میخاد مخ ی دختریو بزنه عمرا ب کص و کونش فکر کنه اون لحظه چون اتخاب کلمات مخشو میگاد بعد تو زدی بالا گفتی مخشو بزنم کیرم تو هیکلت و قیافه کیریت
راستی سیاوش خان اگ کامنتمو میخونی داداچ من نیمه جقی محسوب میشم ولی از شیش ساله تو سازمان منگلان پرت شده از دبستان(سمپاد) درس میخونم همه رو قاطی نکن برادر
چرا هرکی داستان مینویسه قیافه تخمی هیکل خوب با برعکس هیکل کیری قیافه عالی این همه قیافه کیری هیکل کیری تو خیابون میبینم چیه پس بعدش جقیا تیزهوشان نمیرن کوس نگوووو