سلام اسم من امیر این داستان واسه 14 سال قبله من اون موقع28 سالم بود وازدواج کرده بودم اسم زنم لیلا بود قد 175.وزن.70.سینشم 70.بایه کون توپول. اما داستان من برمیگرده به وقتی لیلا حامله بود و من تو کف بودم من با ماشین پدر خانمم کار میکردم یه روز دوتا خانم رو تو مسیر سوار کردم یکیشون نظرمو جلب کرد یه دختر تپول مپل اسمش اکرم بودسنش 19 سال بود قد 160 .وزن 85.یه سالی بود که ازدواج کرده بود فیت کردن بود. بارفیقش بود اسم رفیقش سارا بود. ولی هیچی نگفتم چون طرف چادری بود خلاصه رسوندمشون اما از ذوقش فردا تواون مسیر تردد کردم تا پیداش کنم بلاخره موفق شدم دوباره سوارش کردم وکم کم سر صحبت رو باش باز کردم اولش راه نمیومداون منشی یه فروشگاه کابینت بود تلفن اونجارو برداشتم وبش زنگ میزدم خیلی میترسید میگفت بابام نظامیه و اینجا زیاد میاد زنگ نزن خلاصه به هرصورت بود باش گرم شدم میرفتم محل کارش به عنوان مشتری باش لاس میزدم ومیرسوندمش خونه وسرکار البته به عنوان راننده خط تا کسی متوجه نشه کم کم باش گرمتر شدم میبردمش بیرون میگردوندمش چندبار با سارا و یه رفیق دیگش بردمش جمکران وبه درددلش گوش میکردم یه بار خواستیم بریم جمکران رفیقش نیومد بهترین فرصت بود برای من بش نزدیک بشم همیشه تو مسیر تو یه پارک چادر میزدیم واستراحت. میکردیم این بار منو اون تنها بودیم کنارش دراز کشیدم و آروم آروم بش نزدیک شدم باشوخی وخنده بغلش کردم بوسش کردم سینهاشو از روی مانتوش مالوندم وحسابی حشریش کردم وبه هرصورت بود یه لاپایی بش زدم از اون به بعد میبردمش سینما میمالوندمش وکیرمو میدادم بماله. تا اینکه یه بار به بهونه آموزش رانندگی نشوندمش پشت فرمون پامم گذاشتم کنار پاش برای کنترل ماشین چسبونده بودم بش یه دستمم رو فرمون بود آرنجمم توسینهاش تنظیم کردم خلاصه تومسیر حسابی به عنوان آموزش مالیده شد.تا اینکه بردمش تو بیراهه تو یه مسیر خلوت کنار یه چشمه درختای زیادیم اونجا بود اونجا که رسیدیم به بهونه استراحت پیاده شدیم کنار ماشین بغلش کردم دیگه مقاومتی نکرد حسابی ازش لب گرفتم مانتوشو در آوردم سینه هاشو انداختم بیرون وای چه سفید بودن. از مال زنم لیلا خیلی سفید تر وگرد توپول تر بودن حسابی مالوندم ولیسیدمشون کیرمو داده بودم دستش اونم میمالوند تا گفتم اکرم بلیسش گفت نه امیر گفتم بلیش زانو زد کیرمو مالید گذاشت رو لبش گفتم بلیسش لیسش زد وای .گفتم بخورش اکرم یه لحظه گفت نه رضا.رضا اسم شوهرش بود وقتی اینو گفت فهمیدم رضا شوهرش حسابی میده. میخوره خجالت کشید توحس بود دیگه گاف داد منم گفتم بخور مثل رضا اونم کرد تو دهنش حسابی لیسید وخورد بعداینکه حسابی خوردلختش کردم خوابوندمش رو ماشین اون کون توپولشو قنبل کردم وایی عجب کونی داشت جنده حسابی بش لاپایی زدم کسو کونشو مالیدم کیر 18 سانتیمو گذاشتم تو سوراخ کونش آروم آروم کردم توش واییی باورم نمیشد اکرم چادری رو کونی کرده باشم وکون اون جلوم باشه هربار که کیرم میرفت تو کونش آب کیرم بیشتر میشد خلاصه حسابی کردمش اون جریان باعث شد اکرم بشه جنده خودم بعدا ببرمش خونه کسشم فتح کنم حتی چند دفعه تو خونشون حسابی گاییدمش اکرم شده بود جنده من حالا اون بود که زنگ میزد وقرار میزاشت این جریان الان 15 ساله ادامه داره اونو حامله کردم تو حاملگی هم حسابی کردمش هنوزم باش رفیقم به هر طریقی بود اونو بازنم آشنا کردم تاکسی بمون شک نکنه البته زنم نمی دونست فک میکرد من رفیق رضام .رضا هم فکر میکرد لیلا با اکرم از قبل رفیقن این برنامه باعث شده من هنوز بتونم کس وکون اکرمو فتح کنم. هروقت بخوام راحت ببینمش. این بود خلاصه داستان اکرم چادری
نوشته: امیر
گه کسخولی هست زنت و رضا
در ضمن یالان دینین هرزادین سیکیم
اصل ماجرا : جهان جلق مسافر کش عمله ۱۵ سال پیش دو تا دخترو سوار میکنه از تو ایینه دیدشون میزنه با وجود اینکه سالها گذشته بازم هر وقت حشری میشه نصفه شبی کون لخت میره تو ماشین یه تف می اندازه سر دنده تو ایینه به خودش زل میزنه اینقدر دنده رو تو کونش بالا پایین میکنه تا ابش بیاد!! ?
بدبخت اینقدر شل مغزی که تو فکرت هم رابطه با یه زن رو بلد نیستی
بچه الاغ زنه پا شده باهات اومده بیرون بعد لاپایی بهش زدی؟؟ کونش گذاشتی و بعدا کسش رو فتح کردی؟
کیر فتح الله زاده تو حلقت
معلومه هسته خرمات اینقدر کوچیکه که آرزوی داشتن کیر ۱۸ سانتی رو هم داری
برو جقت و بزن انتر
خرچنگ قرمساق!
تو چادر لاپایی زدی، اونوقت تو خیابون چشمه سار پیدا کردی، کردی تو کونش!؟
شک ندارم یه ریشو تو بیابون های جمکران کونت گذاشته، الان داری به خیال خودت از این تیپ افراد انتقام میگیری!
این که همون فیلم ایرج ملکیه خخخخخخخ
چطور به تو گیر ندادند؟
هرچی در باره ما فکر کردی از پهنا تو کسه ننه خودتواونزنه جندت اب چاقال
در عجبم که چرا بعضی دوستان به اینجور داستانا یا بهتره بگم خیالپردازیا فحش میدن
بابا خب طفلکی یه عشقی تو دلش بوده ما رو محرم دونسته اومده اینجا خیالپردازی هاشو نوشته
بیایین فحش رو بذاریم کنار و درست و به جا نظر بدیم
دوست گلم .نویسنده محترم.ننویس دیگه .برادر من ننویس .عزیز دلم ننویس.دآخه…عجبا ببین نمیذاری دهن مردم بسته بمونه
ننویس ببم برو تو توالت خونتون خیالپردازیاتو بجق ممنون میشیم
تپولو منظورت همون تپله است که تاپاله به زبون عامیانه میشه؟
کل داستان مخلوطی از تاپاله بود
با عشق دیسلایک
14 سال پیش 28 سالت بوده…ینی الان 42 سالته…عجــــــــــــــــــــب
چطوری داستانت مال 14 سال پیشه…بعد رابطتون 15 ساله ادامه داره؟؟؟نه من میخوام بدونم آینده رو پیش گویی کردی؟؟ اصا شاید امسال سَقَط شدی یه مملکت از دستت راحت شدن به سال بعد نرسیدی…
چرا خود سایت این داستانا رو تایید میکنه آخه (dash)
اخه کیرم تو حافظت مرتیکه جقی .کی ۱۴ سال پیش یادش میاد که تو به یاد داری .کیرم تو وسط قشر خاکستری مغزت .تک تک سلولای مغزتو گاییدم .مرتیکه کونی .کون گشاد .ننویس
تپول مپل؟؟؟؟؟؟؟؟ن واقعا اندازه مهدکودک سواد داری؟؟کیرم دهن تو و معلم فارسیت عن
اول برو مغزتو کمی بشور تمیز بشه بعد بیا اینجا داستان بنویس
به زنت که خیانت کردی این افتخار کردن داره که اومدی اینجا تعریف میکنی؟
واقعا خاک برسرت و خاک بر سر شوهر اون که نفهمیده تا الان
خجالت بکش جنده هم خودت و امسال تو هستن
توقع این همه فوش نداشتی ن؟حق دارن مردم…اخه پدسگ برو جقتو بزن این چه کص شعری بود ک سرهم کردی؟خودت بشین بخون ناموسا تونستی درکش کنی من فوشمو پس میگیرم ولی اگ نتونستی خودت سیکتو بزن از شهوانی
من فقط در تعجبم!!!
عين هميشه
يعني واقعن ادم ازدواج كنه ب اين راحتي ميتونه با بقيه هم باشه!!؟؟؟
واقعن اينجورياس؟!!!
يعني شوهراي اين دوره اينقد احمق و كم هوشن؟؟!!!
نه بابا!!!
والا ما دوس پسرامون هم اينقد بهمون گير ميدن ك با كي خنديدي؟!با كي رفتي بيرون؟؟! تو مغازه غلط كردي شوخي كرددي با صاحاب مغازه!!!
فك ميكرديم شوهر خيلي وحشي تره!!!
يعني شوهرا واقعن اينقد ببو هستن!!!
زنت فك كنه تو با رضا دوستي!!! رضا فك كنه زن خرابش با زن تو دوست بوده از قبل!!؟؟؟نميشه ك اخه!!
تو راه جمکران چادر میزدید استراحت میکردید؟؟؟!!!کونی الاغ اونی که مارو فرض کردی خود خارکست هستی