استخدام منشی جنده

1400/04/27

سلام، چند سال پیش یک شرکت خصوصی تو رسالن داشتم و یک شعبه در یکی از شهرستانها، برای استخدام یک خانم برای انجام امورات اداری و کارهای دفتری نیاز داشتم، آگهی استخدام زدم و چند نفر خانم اومدند، یکی از خانم‌ها دانشجو بود و مال تهران نبوو و تو این شهر دانشجو بود، اسم من پارسا و اسم خانم دانشجو حسابداری نوشین بود، البته اسمها تغییر داده شده اند، نوشین خانم خیلی اصرار داشت برای استخدامی، هرچند شرایط بقیه بهتر بود و بیشترشون تجربه و سابقه کاری داشتند، اما اون اولین تجربه کاریش بود و به من گفت اگر اجازه بدهید خصوصی صحبت کنیم، قبول کردم و گفت من به این کار نیاز دارم چون پدرم نمی تونه خرج دانشگاه و اجاره منزل دانشجوی را بپردازد، گفتم بهت جواب می دم.

چند روز بعد نمی دونم رو چه حسی گفتم شما استخدام شدید، البته این را بگم که من متاهل هستم و یک بچه دارم، خیلی خوشحال شد و خیلی تشکر کرد، خلاصه به دفترم رفتم و نوشین هم مشغول کار تو دفتر بود، کمی در مورد کار صحبت کردم و گفتم امیدوارم که کارهات را مرتب انجام بدهی و در مورد کار کلی براش توضیح دادم، دیر شده بود گفت آقای پارسا بیا منزل ما یک کلبه درویشی هست، گفتم نه میرم خونه فامیلامون، اسرار کرد، قبول کردم و گفت که تنها نیست، خوشحال شدم و برای شام رفتم، غذا پخته بودند و من هم مهمان سفره دانشجوی اونها، شب زیاد صحبت کردیم و بعدا من گفتم خوابم میاد، جای من را پهن کردند و من گرفتم خوابیدم اونها سه نفر دختر بودند، صبح زود بلند شدم و صبحانه نخورده رفتم، یک ماه گذشت و ، نوشین قشنگ کارهاش را انجام می داد، باز هم دیر وقت شد و با اسرار من برد خونشون، ایندفعه کسی نبود و تنها، خلاصه شام خوردیم و بعد شام از عشق نافرجامش یک پسر که بعدا ازهم جدا شده بودند گفت، حقیقتاً من باز هم گفتم خوابم میاد، و زود خوابیدم، احساس می کردم حالتش عادی نیست ولی نمی خواستم حتی بهش فکر بکنم چون اون برای من کار می کرد، یک سرای کارها را یاد می گرفت، همسرم را بردم خونه باباش، خونه من اپارتمانی بود، شب با هم رفتیم پیتزا خوردیم و کلی گشتیم، دیر وقت رفتیم خونه، گفتم اینجا راحت باش، اما نمی دونم چه حسی اومد که یک فیلم نیمه سوپر نگاه کردیم هیچی نگفت ولی خیلی تغییر کرده بود، گفتم می تونه استراحت کنه تو اون یکی اتاق، رفت بخوابه، یک ساعتی گذشت که من رفتم اتاقش جا انداخته بود و یک پتو روش، رفتم بغلش و زیر پتو، بوسیدمش، گفت آقا پارسا نکن، تورا جون هرکسی دوست داری تو زن و بچه داری، من نمی تونم به زنت خیانت کنم، دیگه اینبار من نمی تونستم جلوی خودم را بگیرم و ازمن اسرار و ازاو هم مقاومت خلاصه هر جوری بود شلوارش را کشیدم پایین و لاپای باهاش حال کردم و راحت شدم، دیگه بدنش و لخت ندیدم، البته نمی گذاشت، و پاهاش را بهم چسبونده بود، این ماجرا گذشت تا اینکه یک روز من رفتم خونشون و نوشین گفت شام می خوام بمونی، قبول کردم و رفتم خیلی غليظ آرایش کرده بود یک شلوار ورزشی تنگ پاش بود با یک تیشرت چسبان، لباش و قرمز کرده بود، نوشین بیست سال سن داشت و من هم سی سال، نوشین دختر بزرگ خونواده بود ، نوشین تقریبا قد بلند و سبزه بود و اندامی متوسط، موهاش سیاه، چشماش درشت و سیاه و ابروهای کشیده و سیاه، اندامی کشیده و زیبای داشت، سفره را جمع کرد، و داشت خونه را مرتب می کرد، و در این میان با هم صحبت می کردیم، بدون اینکه یک کلمه در مورد اون شب صحبت کنیم، گفت نمیای اون اتاق راحت تریم فیلم نگاه می کنیم، خونه کوچک بود، یک هال کوچک و آشپزخونه و یک اتاق و حموم و توالت، گفتم چرا، رفتیم اتاق نشستیم، دیدم اومد کنارم نشست و سرش را انداخته بود پایین و با حالت شرم و خجالتی، بهش نزدیک شدم و دستش را گرفتم، کمی جلوتر رفتم و دیدم هیچ عکس‌العملی نشون نمیده، بلندش کردم آوردمش رو پاهام، هیچ نمی گفت، همین که در بغلم نشسته بود دستهام را بردم به سینه هاش، و از پشت گردنش می بوسیدم، هوس تمام وجودش را فرا گرفته بود، قلبش تند تند می زد، سکوت بر تمام اتاق حاکم بود، داشتم سینه هاش را فشار می دادم، دیگه بلندش کردم شلوارش را کشیدم پایین، تیشرتش را از تنش در آوردم، زیر تیشرت سوتین نداشت، سینه هاش واقعا قشنگ بود، رنگ بدنش گندمی، من هم لباسهام را مرتب در آوردم و گوشه ای گذاشتم، شورتم مونده بود، رفتم جلو، تو آغوش گرفتم، با موهای سینه ام حال می کرد، و لبام و می خورد، و می گفت چی می شد پارسا تو زن و بچه نداشتی، داشت گردنم و می خورد، گفتم زیاد نخورش جاش می مونه، با موهای سینه ام حال می کرد و دستهاش را می نداخت داخل موها، خیلی با هم حال کردیم، لبای قرمزش و می خوردم، طعم لباش مثل انار بود، واقعا عالی بود، شورتش را کشیدم پایین، وای یک کس باریک و کوچک، کمی خجالت می کشید اولش دستش را گرفته بود روش، دستش و برداشتم و شروع کردم به دست زدن به کسش، شورتم را کشیدم پایین، گفت وای چقدر بزرگه، من نمی تونم تحملش کنم، اون دوست داشت که من از جلو بکنمش اما من بخاطر عواقب این کار اصلا به کسش فکر نمی کردم، کمی کیرم را به کسش مالوندم، بی حال شده بود، دستاش را دور گردنم حلقه زده بود، سرم و بردم طرف سینه هاش و حسابی براش خوردم ، گفتم روغن بدن دارید، گفت آره، چون قبلا برای کردن کون ازش استفاده کرده بودم و می دونستم که حسابی باز می کنه، دوست نداشتم اذیتش کنم، رفت روغن را آورد و دوباره اومد پیشم، درازش کردم و شروع کردم به خوردن کسش، کاملا لیز شده بود، دیگه کسش را ول کردم و رفتم سراخ کونش، گفتم چهار دست و پا قرار بگیره و با این نوع پوزیشن دوست داشتم شروع کنم، کون تمیز و قشنگی داشت، سوراخ کونش قهوی کمرنگ بود، آروم از پشت کمی روغن به سوراخ کونش زدم و با دست روغنی بقیه اش را به کیرم زدم، فقط تکرار می کرد آخه من این کیر و چه جوری تحمل کنم، خلاصه کیرم و گذاشتم رو سوراخ کونش و آروم فشار دادم، روغن قشنگ باز کرده بود و سر و نوک کیرم رفت تو داخل کونش، گفت آخ، گفتم فدات شم عزیزم، روش و بر گردوندم و کمی لباش و خوردم و آروم همه کیرم را بردم تو، کونش باز شده بود، از پشت باسنش و گرفته بودم و آروم آروم تلمبه می زدم، صدای آخ و اوفش خونه را برداشته بود، یک نازی می کرد داشتیم دیونه می شدیم، تا ته کیرم و تو کونش کرده بودم، خایه هام چسپیده بود به سوراخش، یک لحظه بدنش شل شد و از حال رفت ترسیدم فورا کشیدم بیرون خیال کردم که بیهوش شده، با ترس و لرز گفتم چی شده، آروم خندید گفت اولین باره که این جوری ارضا میشم تا حالا تجربه سکس نداشته‌ ام، کمی صبر کردم، دوباره همون حالت اول چهار دوست و پا از پشت شروع کردم، داشت حال می کرد و می گفت فدات عزیزم، فدات عزیزم، سوراخ کونش با پوست کیرم، آخ چه حالی داشت و اقعا کون تمییزی داشت، دیگه نمی تونستم خودم را کنترل کنم، کیرم داشت منفجر می شد، من هم بلند گفتم واه همه کسم همه وجودم فدای یک لحظه ات دیگه محکم کوبیدم و آخ… همه آب و تا آخرش تو کونش ریختم وای چه حالی می داد، دیگه هر دوتا تا صبح تو بغل هم خوابیدیم، این شروع یک همکاری جدید ما بود… بعد ها نوشین شد منشی جنده خودم و کلی برای مشتریان خاصم خدمت میکرد و من هم ازش راضی بودم چون خیلی خیلی برام مشتری میاورد… حقوقش افزایش پیدا کرد و ماشین و خونه خرید از همین کار… و بعدها ازم جدا شد و خودش یه شرکت زد… البته هنوز هم با هم دوستیم و رفت و امد داریم… که اگر خوب استقبال کردید و کامنتهای خوبی داشتم در قسمت های بعدی مفصل مینویسم براتون…

نوشته: Thesecret30


👍 9
👎 73
101001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

820758
2021-07-18 00:42:32 +0430 +0430

خودت بگو،دوست داری نفر بعدی چه جوری ازت استقبال کنه

5 ❤️

820761
2021-07-18 00:43:46 +0430 +0430

چون دیروقته بیا خونه ما؟؟ خونه خودتو ساعت ده نگهبان درشو میبست دیگه رات نمیدادن؟؟ یا نکنه شرکت شعبه دار داشتی ولی خونه نداشتی؟؟ زنت نمیگفت این چه شرکتی است که 24 ساعته است؟؟ یا اگر خونه باباش بود و خونه خودت خالی بود چرا نمیتونستی از شرکت بری خونه خودت؟؟ مرتیکه تو هنوز سواد خوندن نوشتن نداری اگر اینو به عنوان دیکته صحیح کنم رفوزه میشی بعد شرکت داشتی تازه گسترشش هم داده بودی شعبه هم داشتی؟؟ ای ساختمون مرکزی اداره مالیات از پهنا تو…


820767
2021-07-18 00:47:28 +0430 +0430

خودت فهمیدی چی نوشتی؟اخ اوخ همه کسم فدای تو
کونده مگه با رودابه‌ی شاهنامه سکس کردی که اینجوری بگه؟


820770
2021-07-18 00:52:06 +0430 +0430

ببین اکثرا خانواده ها دختراشون میذارند خوابگاه دانشگاه که ورود و خروجشون کارت داره و دقیقا اس ام اس میره برای والدینشون
و بازم اکثرا خوابگاه میگیرند برای زندگی چون اگر نیاز به مکان باسه دوست پسرشون جور میکنه
من خودم 4 سال دانشجوی شهرستان بودم برای کی کس میگی چاقال
مگه مجبوری تخیلات مغز جقیتو اینجا تراوش بدی


820776
2021-07-18 00:55:59 +0430 +0430

کیر اسب رستم تو ادبیات و لهجه کیری و قیافه تخمیت،
شاش مصب چی بلغور کردی
حیف نت
حیف چشم
حیف وقت
حیف نون


820782
2021-07-18 01:04:08 +0430 +0430

چرا هذیون میگی؟؟؟
کونی زنتو اون شب داشت عباس قصاب میگایید وقتی توهم زدی روی منشی که مثلا داری از کون میکنی😂😂😂🍆🍆🍆


820813
2021-07-18 02:23:42 +0430 +0430

انشالله استقبال قشنگی که ازت شد بهت نشون داده باشه که بازم بنویسی یا نه
مرتیکه سواد ابتداییم نداری اونوقت میگی شرکت های بزرگ و شعبه دار داری؟

3 ❤️

820818
2021-07-18 03:28:17 +0430 +0430

فکر کنم داستان قدیمی هست

1 ❤️

820820
2021-07-18 03:42:44 +0430 +0430

کار ب محتوای کس شعرش ندارم. ولی اشغال تو اول پیش قدم شدی توسکس.تو باعث شدی ب بقیه دوستات بده.تو جندش کردی. بعد اسم داستانت رو گذاشتی استخدام منشی جنده؟؟؟جاکش باید اسم داستانتو بذاری مادر قهوه ای که منشی خودرا جنده کرد.


820826
2021-07-18 04:16:19 +0430 +0430

خیلی چِرت بود. مزخرف و داغون! تا اونجا خوندم که شب اوّل،به‌زور لاپائی کردی و…!
اصلاً غیرقابل باوره و نمی‌دونم چرا اصل داستان رو نگفتی ولی من میگم: برای استخدام، چندجائی مراجعه می‌کنی و قبولت نمی‌کنن. بالاخره یکی ازت خوشش میاد و می‌بردت خونه‌ش که فشرده و تحت‌فشار، تمام مبانی و اصول اساسی کار رو بهت تزریق کنه. خب طبیعیه که شرکت، کارمندای زیادی داشته باشه و همه‌شون بخوان آموزششون رو بهت تزریق کنن و تو هم ناچار همه رو نوشتی که جزء سوابقت، بایگانی شه.
سماور و کتری و قوری و استکان و نعلبکی و قندون و شکرپاش و قاشق‌چای‌خوری تمام ادارات و شرکت‌های دولتی و خصوصی، حواله‌ت بادا ابله بی‌سواد الدنگ مزخرف داغون!

4 ❤️

820830
2021-07-18 04:41:10 +0430 +0430

بابا ولش کنید یه اسکولاری اونم 11 ساله اونم از شیراز شعر گفت واستون بخندید خخخخ

1 ❤️

820832
2021-07-18 04:50:41 +0430 +0430

یک عقده ای که نداشته هاشو در قالب داشتم و دارم های مجازی به یک داستان واقعی تبدیل کرده و جالب اینجاس
من کامنت ها رو که خوندم کامنت Shahx-1 به موردی اشاره کرده بود که دوباره منو او با هم به مشکل برخورد میکنیم 😂
اقااااا من حالا چی تایپ کنم چرا همیشه زودتر تو کامنت میزاری مردم ازار 😂 شوخی کردم عزیز جالب بود واسم بعد چند مدت دوباره همون جریان سابق که بت گفتم دیدم پیش،اومد خندم گرفت .
بگذریم بله جناب شاه ایکس خیلی کامل باقی حرفمو گفت اما نکته دوم که این عقده ای نویسنده حتی این قدر بدبخت و عقده ای هست وقتی داره دروغ میگه دوست داره همه بفهمند آدم خیلی کثیف و فرصت طلبی هست که اگر روزی شرکت دار و صاحب پول زیاد شد منشی بگیره خصوصا اونهایی که نیاز به پول دارنند و این عقده هاشو با تصرف بدن اون محتاج خالی کنه
میمونه فقط یک سوال
بلد نیستم مثل شما مجلسی و مثل شاهنامه صحبت کنم
فقط بگو چندین بار بخاطر نیازی که به کار داشتی و درآمد نداشتی رفتی التماس کردن و در آخر رئیس تو کونت گذاشته؟
دروغگو میره به جهنمااااا از هیزم خیس هم خبری نیست
آتیش میکنند تو کونش راستش بگو؟ 😂

4 ❤️

820835
2021-07-18 05:07:58 +0430 +0430

Alyar7
اين وسط شيراز چه نقشی داره تو داستان؟؟؟؟!!!
اون مادر قهبه مال هر جایی میخواد باشه به چپ و راست همه
اما وسط انداختن اسم شیراز چرا؟

3 ❤️

820836
2021-07-18 05:09:18 +0430 +0430

اگر روزی هم بجایی رسیدی یادت باشه کسی که نیازمند بود امد سراغ تو به خاطر نیازش ازش سواستفاده نکن که خیلی زشنه این کار که بجای کمک و گرفتن دست اون بخوای یا لذت برذن از اپن مورد استفاده کنی . دنیا محل مجازات و پاداش هست همین دنیا کونت و پاره میکنند که. بد مجازاتی هست یرای کون مدیرعامل شرکت چند شعبه

2 ❤️

820839
2021-07-18 05:24:00 +0430 +0430

من همش منتظر بودم سیمرغ وارد خوابگاه بشه 😀

1 ❤️

820840
2021-07-18 05:24:56 +0430 +0430

دم زنت گرم هفته ای سه شبشو خونه طرف داشتی تلمبه میزدی اونم هیچی نمیگفت احتمالا زنتم داشته یجا پول جمع میکرده شرکت خودشو بزنه😂
راستی اسم شرکت پر شعبت برازرز کتگوری استوری مود نبود بچه سال؟

1 ❤️

820856
2021-07-18 06:45:51 +0430 +0430

زن شوهردار بیاد🙈

1 ❤️

820869
2021-07-18 07:32:47 +0430 +0430

زن شوترداربیاد

1 ❤️

820873
2021-07-18 07:52:31 +0430 +0430

اول اینکه خوب شد گفتی اسم ها را عوض کردی، اگر نمی گفتی با این معروفیتی که شما به عنوان صاحب آن شرکت بزرگ داری حتمی شناخته می شدی و آبروریزی میشد. صاحب چند شعبه شرکت اونی که می کنند اصرار است. اسرار را میگویند یا فاش می کنند. ای مدیر و گرداننده چند شرکت یک دوره نهضت سواد آموزی ثبت نام کن. دو تا کتاب بخوان. بقیه اش را هم دوستان گفتند.

2 ❤️

820887
2021-07-18 11:00:23 +0430 +0430

چقدر بد نوشتی
چون دوستان همه شما رو مورد عنایت قرار دادن من دیگه حرفی ندارم

3 ❤️

820903
2021-07-18 14:18:11 +0430 +0430

زن شوهردار بیاد تل
mmm30mmm

0 ❤️

820906
2021-07-18 14:19:45 +0430 +0430

😡😡😡😡😡😡

0 ❤️

820923
2021-07-18 15:36:25 +0430 +0430

قال اسماعیل، یک معتاد با عشق: “می کر به تی احساس!”
آخه قرمساق، تو صاحب همچین شرکتی هستی؛ بعد شب منشیت باید بهت جای خواب بده به هر دلیلی؟ یعنی تو یه جایی رو نداشتی بری؟ هتل نبود توی اون خراب شده؟ بگذریم از این فکت که میگی زن دارم و آدم متاهل اینقدرام راحت نیست که شب هر گورستونی بخوابه!!!
کیرم پس کله‌ی جقیت؛ نزن قرمساق، کور شدی! نزن جاکش

2 ❤️

820939
2021-07-18 17:21:45 +0430 +0430
+A

صدای آخ و اوفش خونه را برداشته بود، یک نازی می کرد داشتیم دیونه می شدیم تا ته کیرم و تو کونش کرده بودم،

چه نازی هم میکرد ! کیرت تا ته تو کونش بود دیگه?

1 ❤️

820944
2021-07-18 19:16:19 +0430 +0430
0 ❤️

820964
2021-07-18 20:25:30 +0430 +0430

بچه بیایین جوابشو بدین…

0 ❤️

820966
2021-07-18 20:30:24 +0430 +0430

چه شهوانی عجیبه
سواد نوشتن به کنار
کسایی که چس مثقال منطق واسه نوشتن ندارن چجوری شرکت دارن خدا میدونه

1 ❤️

820981
2021-07-18 23:24:46 +0430 +0430

پارسا جون خدایی تا حالا چند بار کون دادی اونها رو بنویس مشتریت زیاد میشن اولش خودم اول

3 ❤️

820990
2021-07-19 00:02:59 +0430 +0430

داستان که چه عرض کنم،هیچی بابا ولش کن،فایده نداره…

1 ❤️

821079
2021-07-19 07:56:59 +0430 +0430

نه آقا چیو مفصل بنویسی؟ نمی‌خواد همین جا بسه. 🚫

0 ❤️

821110
2021-07-19 13:24:50 +0430 +0430

نمیدونم‌چجوری روتون‌میشه بیاین این‌کسشعرا رو بنویسین

1 ❤️