...قسمت قبل

سلام رفقا پارت پایانی داستان رو میزارم

بین خواب و بیداری بودم و دیدم کیر شق شده مهتاب رو سوراخمه
وقتی فهمید بیدار شدم داشت شونه هامو میبوسید

+فرزاد اذیت شدی ؟
نمیدونستم چی بگم دروغ چرا کم کم داشتم لذت میبردم
+کجایی خوشگله… با تو ام ها
-مهتاب جون میشه یه چیزی بگم ؟
یه آهی از بی حوصلگی کشید و گفت بگو
-من ارباب و بردگی دوس ندارم ولی ازت خیلی خوشم میاد واقعا جذابی برام نمیخوام ازت جدا شم
+هییییییس … نمیخوام چیزی بشنوم
-ناراحت شدی ؟
یه ضربه تو تخمام 😖
+وقتی میگم هیس یعنی خفه شو، منم دوست ندارم اذیتت کنم ولی وقتی حرف گوش کن نیستی باید ادبت کنم و یه میسترس خوب میتونه ادبت کنه
-ببخشید عذر میخوام
اینبار با زانوش زد تو تخمم😖😖😖
اشکم در اومد …
+همین الان بهت گفتم صدات در نیاد اینقدر سخته ؟
حسمو پروندی میخواستم دوباره باهات حال کنم ولی تو عوضی باعث شدی کیرم بخوابه
میخواستم بگم بزار ساک بزنم که اینبار دستمو گذاشتم جلو دهنم
+چیزی میخواستی بگی ؟ (با حالت تحقیر نگاهم میکرد)
سرمو به نشانه تایید آوردم پایین
+ولی حیف که نمیخوام بشنوم صداتو
ساعت ۴ صبحه باید تا شب بردگی مو بکنی تا بعد ببینم چی پیش میاد

با التماس نگاهش میکردم ولی تاثیری نداشت شلاق رو گرفت دستش و با ضربه اول گفت گمشو پایین
با دردی که پشتمو میسوزوند اومدم از تخت پایین
نشست پشتم و گفت راه بیفت
آخه من که گفتم این حسو دوس ندارم چرا اذیتم میکنه من که قبول کردم زیرش باشم

+برو آشپزخونه

زانو هام واقعا درد میکرد
رسیدیم جلو یخچال
در یخچال رو باز کرد یه تیکه یخ برداشت و فرو کرد تو سوراخم
احساس میکردم عنم میاد ولی میدونستم روده هام خالیه و فقط یخ تو سوراخمه فکر کنم یه ساعتی طول کشید تا آب شه از درد داشتم میمردم

+درد داره؟
+با تو ام حیوون میگم درد داره ؟
+چرا زر نمیزنی آشغال ؟
با چشمای اشکی نگاهش کردم ولی دلش نسوخت و یکی محکم زد تو گوشم
+گریه کن جنده گریه کن … باید یخ تو کونت میکردم ساکت بشی ؟
دیگه اون حس غرور رو نداشتم آروم شده بودم ولی سردرد بودم
+خب الان اجازه میدم حرف بزنی بگو ببینم چه حسی داری الان ؟
-عذر میخوام بانو نباید ناراحتتون میکردم قول میدم حرف گوش کن باشم
+گفتم چه حسی داری ؟
-آروم شدم بانو حس بدی دارم که شما رو ناراحت میبینم
+آفرین خوشگل من ولی آروم شدنت برام کافی نیست
-هر کاری بگید انجام میدم بانو
+اون که وظیفته ولی یه چیز دیگه ازم باید میخواستی میدونی یا یه یخ دیگه یادت میاره

گیج شدم یه لحظه ولی تا خواست دستش بره یخچال گفتم یادم اومد …
خندید و با عشوه گفت میدونستم برده من همه چی یادشه
+خب بگو …
چشام پر اشک شد و گفتم هر کاری دوس دارید باهام بکنید
+آفرین دقیقا همینو ازت میخواستم ولی با عشق باید ازم میخواستی نه از ترس یخ
یخچال رو باز کرد و یه تیکه یه دیگه برداشت
خواستم التماس کنم که دستشو گذاشت دهنم
+لیس بزن دستمو
+آفرین بازم لیس بزن
کل کف دستشو لیس زدم که دماغ و دهنمو گرفت و یخ رو فشار داد به سوراخم
سردردم شدیدتر شد
+باید عادت کنی چون من از این کار لذت میبرم
بعد یخ شدن آب ازم خواست بلند شم
بلند که شدم گفت برو اتاق
وقتی داشتم میرفتم دیدم داره میخنده
برگشتم نگاه کردم دیدم با خنده میگه آب کس ات چرا راه افتاده
اومد پیشم و بردم تو اتاق یهو یادم افتاد گوشیم از شب تو شارژه میخواستم برم که دستمو گرفت

+گوشیت پیش منه
-میشه یه زنگ بزنم همکارم؟
+آره عزیزم چرا نتونی ؟
گوشی رو برداشتم به همکارم زنگ بزنم همون طور که پشتم به مهتاب بود داشت سوراخمو ژل میزد
الو سینا من فردا نمیام یکم … کار دارم
مهتاب داشت میخندید و انگشت سوم رو کرده بود سوراخم
گوشی رو که قطع کردم گفت خب تقریبا آماده ایم ؟
گفتم اجازه دارم حرف بزنم که گفت حواست باشه به حرفات فقط
گفتم میشه بخورمش ؟
خندید و ازم لب گرفت و سرمو برد سمت کیرش
میبوسیدم و لیس میزدم که گفت اینجوری میخوای شق شه ؟
هر چی بلد بودم نشونش دادم و حسابی خوردم واسش
موهامو گرفته بود و آه میکشید دو سه بار هم گفت دارکوب من کیه؟ هربار میگفت تو حلقم میکرد و تلمبه میزد
بعد بیست دقیقه ساک زدن کشید بیرون گفت قنبل کن واسم کوچولو
قنبل کردم که دستامو از پشت گرفت و کیرشو وارد سوراخم کرد با ریتم آروم تلمبه میزد و دستامو میکشید عقب
+فرزاد
-جانم سرورم
+خب دیگه لوس نشو همون مهتاب صدام کن
-رو چشم عزیزم جانم مهتابم
+میدونستی کونی ها تو حسرت ما شیمیل ها هستن ؟
-آره تا حدودی
+میدونستی بدون پول شیمیلی حاضر نمیشه سکس کنه با کسی ؟
-آره
+پس چرا من دارم بدون پول تو عمق وجودت تلمبه میزنم
-شاید خوش شانسم آییییی تو رو خدا تند تند بکن
+آفرین خوش شانسی چون تو همون زیر بارون عاشقت شدم جنده من …
+دوس داری بهت میگم جنده …
و همون طوری نگه داشت تو خایه هاشو چسبوند سوراخم
-آره عشقم آره نفسم فقط نگه ندار بازم منو بکن
+التماسم کن
-التماس میکنم مهتاب، خواهش میکنم بازم منو بکن
دوباره تلمبه هاشو شروع کرد
+تو چی منی ؟
-من جنده زیر خوابتم مهتاب
موهامو گرفت کشید عقب سرمو برگردوند و تو چشام زل میزد سرعتشو برد بالا و تو سوراخم ارضا شد
من ارضا نشده بودم واسم جق زد با دستش و آبمو آورد
بغلش کرده بودم میخواستم بخوابم که گفت دوش نگرفتیم پاشو
رفتیم حموم دوباره دیدم سوراخمو میشوره
گفتم مگه بازم میخوای سکس کنیم
گفت نه خوشگله آبم تو سوراخته باید بشورمت ولی واسه شام سحر و سارا میان دوس دارم حسابی ازشون پذیرایی کنی و کم نزاری واسشون
یه چشم گفتم و رفتیم خوابیدیم قبل خواب هم حسابی همدیگه رو سکسی مالیدیم و لب رفتیم
عاشقانه نگاهم میکرد و لبخند رضایت تو چشم هر جفتمون موج میزد

یک سالی باهم بودیم ولی بعدش تصادف کرد و کمرش اجازه نمیداد سکس کنیم
سارا و سحر هر دوشون هنوز باهام سکس دارن ولی هیچ شیمیلی واسم مهتاب نمیشه
شیمیل جذاب من

نوشته: سامان معمار